نويسنده: سيد احمد اشکوري
مترجم: کاظم حاتمي طبري
مترجم: کاظم حاتمي طبري
يکي از مفاهيمي که همواره به تفکر مهدويت همراه بوده، مفهوم انتظار است، به گونه اي که اين دو مفهوم چنان با هم آميخته شده اند که جدا شدني نيستند و نمي توان يکي را بدون ديگري تصور کرد و ادارک يکي، به ديگري سرايت مي کند. از اين رو، لازم است براي حفظ سلامت مجموعه تفکر مهدوي، معناي صحيح انتظار و بخشي از اسرار آن را بيان کنيم:
1- اميد و پايداري و سرزندگي که غيبت در دل مؤمنانِ مستضعف بر مي انگيزد.
2- ايجاد ترس در دل دشمنان و ربودن خواب از چشم آنان؛ از آنجا که آن حضرت از جايي که آنها فکرش را نمي کنند، به سراغشان مي آيد و خداي تعالي فرموده: (يحْسَبُونَ كُلَّ صَيحَةٍ عَلَيهِمْ؛ هر فريادي از هر جا بلند شود، بر ضدّ خود مي پندارند). (1)
3- هوشياري حدّاکثري و آمادگي کامل در توده هاي مردمي نسبت به امام و پيشواي خود، از راه آراسته شدن به اخلاق اسلامي، بر اساس راه و روش اهل بيت عليهم السلام.
4- وعده به پيروزي و تهديد به شکست، بشارت دادن و بيم دادن؛ انتظار نيز همين ترس و اميد را براي توده هاي مردم به دنبال دارد؛ زيرا فرهنگ مهدوي داراي بُعد اميد بخشي و هشدار دادن به عموم مردم است.
5- در انتظار، اشاره اي به سنّت زندگي در سايه تنازع بقا است، که خداي تعالي فرمايد: (وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ؛ و اگر خداوند بعضي از مردم را به وسيله بعضي ديگر دفع نکند، دِيرها و صومعه ها، و معابد يهود و نصارا، و مساجدي که نام خدا در آن برده مي شود، ويران مي گردد).(2) زيرا از ويژگي هاي و شؤون عالم دنيا، تزاحم و تنازع است و از همين رو، جهان مادّه را عالم تنازع ناميده اند و حرکت و سير از مبدأ تا نهايت، به وسيله آن تنظيم مي شود و جهان در حرکت خود به سوي اين هدف و غايت که به مقتضاي تفکر مهدوي، حکومت شايستگان است، حرکت مي کند و مادام که ما در اين چرخه هستيم، با پديده ي انتظار زندگي مي کنيم که آرزوي تبديل فرهنگ به فرهنگ و زندگي به زندگي و هدف به هدف است؛ حالتي که طرفِ مقابلِ آن، يأس و نااميدي است.
کسي که انتظار را از دست بدهد، با نااميدي زندگي مي کند و کسي که با انتظار زندگي کند، يأس را شکست داده است. انتظار مقوله اي دو طرفه است و بهترين کسي که مي تواند به لحاظ شخص و برنامه، طرف اين انتظار واقع شود، حضرت مهدي موعود عليه السلام است و بين مقوله انتظار مهدوي و مبناي قرآنيِ (إِنّا لِللهِ وَ إِنّا إِلَيهِ راجِعُونَ؛ ما از آن خداييم؛ به سوي او باز مي گرديم) هيچ برخوردي نيست. به عبارت ديگر: جامعه انساني ناچار از تکامل است و اوج اين تکامل در ظهور حضرت مهدي عليه السلام تجلّي پيدا مي کند؛ دوران حضرت مهدي عليه السلام دوران کمال انسانيت بشر است و امّت همواره چشم به راه اين تکامل بشري است و براي تحقق اين هدف در مسير خود به پيش مي رود. بنابراين، آن حضرت نه تنها از کار نيفتاده، که نقش آماده سازي را بر عهده دارد.
با اين بيان روشن مي شود: انديشه مهدوي با گنجينه عقيدتي، فرهنگي و انساني که براي تکامل بخشيدن به بشر و بالا بردن او به سوي سعادت و صلاح و عدالت با خود دارد، بشريت را به سوي خود جذب مي کند و زبان او، زبان عام است که همه اديان آسماني را به سوي خود مي کشد؛ پس انديشه اي انحصاري و مختص به مذهب حقه ي شيعه نيست. نتيجه مي گيريم که: انسان مؤمن و امّت مؤمن بايد به هدفي ايمان داشته باشد و براي آن فداکاري کند؛ البته به شرطي که آن هدف ممکن بوده و رسيدن به آن صحيح باشد، و اين معناي انتظار فرج است.
پي نوشت ها :
1- منافقون: 4.
2- حج: 40.
اشکوري، احمد؛ (1390)، مباني اعتقاد به مهدويت، کاظم حاتمي طبري، قم: مسجد مقدس جمکران، چاپ اول