جنسيّت و زيست شناسي

دو کودک نوزاد در اتاق ويژه کودکان بخش زايمان يک بيمارستان قرار دارند. يکي، نوزادي پسر است، که در پتويي آبي رنگ پيچيده شده، ديگري، دختر، که در پتويي صورتي رنگ پوشانده شده بيشتر از چند ساعت از عمر هر يک از اين
جمعه، 17 مرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جنسيّت و زيست شناسي
جنسيّت و زيست شناسي

 

نويسنده: آنتوني گيدنز
مترجم: منوچهر صبوري




 

دو کودک نوزاد در اتاق ويژه کودکان بخش زايمان يک بيمارستان قرار دارند. يکي، نوزادي پسر است، که در پتويي آبي رنگ پيچيده شده، ديگري، دختر، که در پتويي صورتي رنگ پوشانده شده بيشتر از چند ساعت از عمر هر يک از اين نوزادان نمي گذرد، و براي نخستين بار است که پدربزرگ و مادربزرگشان آنها را مي بينند. گفتگوي زير ميان پدربزرگ و مادربزرگ يکي از نوزادان جريان دارد:
مادربزرگ الف: اوناهاش- اولين نوه ي ما، و پسر!
پدربزرگ الف: هي، بچه ي قوي هيکلي نيست؟ نگاه کن چه جوري دستشو مشت مي کنه. اين پسر مي خواد يک مشت زن حرفه اي بشه. (پدربزرگ الف لبخند مي زند و در هوا مشتي به طرف نوه اش مي اندازد) به پسر!
مادربزرگ الف: فکر مي کنم شبيه تو هست. اون چونه قوي تورو داره. اوه، نگاه کن، داره گريه اش مي گيره.
پدربزرگ الف: آره- به صداي نفس کشيدنش گوش بده. يک پسر حسابي ميشه.
مادربزرگ الف: طفلکي- هنوز داره گريه مي کنه.
پدربزرگ الف: عيبي نداره. براش خوبه. داره تمرين مي کنه و اين ريه هاشو قوي مي کنه.
مادربزرگ الف: بريم به پدر و مادر تبريک بگيم. مي دونم از اومدن فرد کوچولو خيلي به هيجان اومدن، دلشون مي خواست بچه اولشون پسر باشه.
پدربزرگ الف: آره، و مطمئن هم بودن که پسر خواهد بود، پس اون همه لگد پروندنها و مشت زدنها حتي قبل از اينکه اينجا بياد چي بود.
هنگامي که آنها مي روند تا به پدر و مادر نوزاد تبريک بگويند، مادربزرگ و پدربزرگ کودک ديگر وارد مي شوند. گفتگوي ميان آنها چنين است:
مادربزرگ ب: اوناهاش.... تنها کوچولويي که يک نوار صورتي رنگ دور سرش داره. دوست داشتني نيست؟
پدربزرگ ب: آره- کوچولو نيست. ببين انگشتانش چقدر کوچولو هستند. اوه، نگاه کن- ميخواد دستشو مشت کنه.
مادربزرگ ب: بانمک نيست..... مي دوني، من فکر مي کنم يک کمي شبيه منه.
پدربزرگ ب: آره، يک کمي هست. چونه ي تورو داره.
مادربزرگ ب: اوه، نگاه کن. شروع کرد به گريه.
پدربزرگ ب: شايد بهتر باشه پرستارو صدا بزنيم که برش داره يا عوضش کنه يا چيزي.
مادربزرگ ب: آره، باشه. دختر کوچولوي طفلکي. (به نوزاد) آروم باش، آروم باش، ما سعي مي کنيم کمکت کنيم.
پدربزرگ ب: بيا پرستارو پيدا کنيم. دوست ندارم ببينم گريه مي کنه...
مادربرزگ ب: هوم. نمي دونم کي دوباره بچه دار مي شن. مي دونم که فِرِد پسر دوست داره، اما فِرِدريکا کوچولو خوب و سالمه. بالاخره، چيزي که واقعاً مهمه همينه.
پدربزرگ ب: اونا هنوز جوونن. براي بچه هاي بيشتر وقت دارن. من هم خدا رو شکر مي کنم که اون سالمه.
مادربزرگ ب: به هر حال فکر نمي کنم براشون خيلي غيرمنتظره بود وقتي ديدن دختره.... شکمش خيلي کوچيک بود.
(Walum, 1977, p.36)
اختلاف ميان اين دو گفتگو آن قدر مبالغه آميز به نظر مي رسد که ممکن است فکر کنيم آنها ساختگي هستند. اما در واقع آنها متن گفتگوهايي واقعي هستند که در يک بخش زايمان ضبط شده. نخستين پرسشي که معمولاً از يک پدر و مادر- دست کم در فرهنگ غربي- مي شود اين است که "پسر است يا دختر؟" تجربه ي افرادي که پيش از آنکه با قرار گرفتن تحت عمل جراحي به زن تبديل شوند، بخشي از زندگي خود را به عنوان مرد سپري کرده اند، نشان مي دهد چگونه تصورات ما از ديگران اساساً پيرامون هويت جنسي(1) شکل مي گيرد. (Morris, 1977) براي خانواده، دوستان و همکاران بسيار سخت است که کسي را که هميشه به عنوان مرد شناخته اند زن بنامند. اين امر متضمن تغييرات عظيمي در رفتار و نگرشهاست.
در اين فصل، ماهيت اختلافات جنسي را مورد مطالعه قرار مي دهيم، و خصلت پيچيده ي مفهوم "مرد" يا "زن" بودن را تحليل مي کنيم. نخست نگاهي به تفاوتهاي تاريخي ميان دو جنس داريم و بعد جنبه هاي اجتماعي شدن را که بر ويژگيهاي زنانه و ويژگيهاي مردانه تأثير مي گذارند مورد توجه قرار خواهيم داد. سپس پيش از آنکه به تحليل تمايلات جنسي بپردازيم، موقعيت اجتماعي و اقتصادي زنان را در جوامع امروزي مورد بحث قرار خواهيم داد.

جنس، جنسيت و زيست شناسي

واژه "جنس"(2) آن گونه که در زبان عاميانه به کار مي رود، مبهم است، به طوري که هم به گروهي از افراد و هم به کارهايي که افراد به آنها دست مي زنند اطلاق مي گردد- مانند هنگامي که اين واژه در عباراتي مانند "آميزش جنسي" به کار مي رود. براي روشن ساختن مطلب بايد اين دو معنا را از يکديگر جدا کنيم. ما مي توانيم "جنس" را به معناي تفاوتهاي زيست شناختي و کالبدشناختي ميان زنان و مردان از فعاليت جنسي متمايز کنيم. همچنين بايد تمايز مهم ديگري، بين جنس و جنسيت قايل شويم. در حالي که جنس به تفاوتهاي فيزيکي بدن اشاره مي کند، جنسيت به تفاوتهاي روان شناختي، اجتماعي و فرهنگي بين زنان و مردان مربوط مي شود. تمايز ميان جنس و جنسيت تمايزي اساسي است، زيرا بسياري از تفاوتهاي ميان مردان و زنان داراي منشأ زيست شناختي نيستند.

منشأ تفاوتهاي جنسي

نقطه ي آغاز هرگونه بحثي درباره ي جنس ژنتيک انساني است. جنس ما و تا حد زيادي ترکيب زيستي ما، نتيجه ي ژنهايي است که به وسيله ي اسپرم پدر و تخمک مادر در هنگام آبستني، يعني به هنگام تشکيل سلول جديد به ما داده شده اند. تمامي اين ماده ي ژنتيکي در بيست و سه جفت کروموزوم که در آن سلول جديد قرار دارند نهفته است. اسپرم و تخمک هر يک اطلاعات ژنتيکي به يک عضو هر جفت مي دهند.
آنچه در اينجا مورد توجه ماست بيست و سومين جفت کروموزومها، يعني کروموزومهاي جنسي است. اين جفت با علامت xx براي زن يا xy براي مرد نمايش داده مي شود. اين منطق ژنتيک است که يک تخمک (سلول ماده) تنها مي تواند يک x به بيست و سومين جفت کروموزوم بدهد، زيرا که جفتِ xx را دارد. اما از آنجا که اسپرم (سلول نر) داراي جفت xy است، مي تواند يا يک x بدهد که منجر به يک جفت xx (نوزاد دختر) مي شود، يا يک y، که منجر به يک جفت xy (نوزاد پسر) مي گردد.
پس از آبستني، سلول جديد تقسيم مي شود و سلولهاي مشابه جديدي (با کروموزومهاي مشابه)، تشکيل مي دهد، که بعداً تقسيم مي شوند و طولي نمي کشد که جنين انسان شکل مي گيرد. اگرچه از همان اوايل، جنين داراي دستگاه زيستي يا غده هاي جنسي(3) براي ايجاد بيضه هاي نر(4) يا تخمدانهاي ماده(5) است. اختلاف کروموزومي، از همان مراحل اوليه ي تشکيل جنين، مانند کليدي عمل کرده و تکامل فيزيکي ارگانيسم را در طول يکي از اين دو مسير پيش مي برد. (Lewontin 1982, pp. 138-9)
در هر دو جنس مکانيسمهاي تکامل بيشتر جنسي در مراحل بعدي زندگي يعني هنگامي که رشد جسماني تحقق مي يابد آغاز به کار مي کنند. اين مرحله به عنوان بلوغ(6) شناخته شده است. ميانگين سن بلوغ در جوامع صنعتي رو به کاهش گذاشته است: يکصد سال پيش، متوسط سن نخستين قاعدگي براي دختران چهارده سال و نيم بود؛ امروز دوازده سال است. پسرها تا اندازه اي ديرتر از دخترها به مرحله بلوغ مي رسند. اختلافات فيزيکي از نظر نيرو در هنگام بلوغ به حداکثر مي رسد؛ مردان بزرگسال به طور متوسط ده درصد بيش از زنان ماهيچه و نسبت زيادتري بافت ماهيچه اي دارند که در ارتباط با تاب و تحمل جسماني است. اما نمي توان به آساني مشخص کرد که اين امر تا چه اندازه مربوط به ساختمان بدني است زيرا ورزش و تمرين بر آن تأثير مي گذارد. تفاوتهاي زيست شناختي که به نظر مي رسد مردان را براي کار فعال که مستلزم صرف نيروي بدني است بيشتر مستعد مي سازد، در مقايسه با زنان، عملاً ناچيز است. کارايي مکانيکي(7) (مقدار نيرويي که بدن مي تواند در هر دقيقه در برابر مصرف واحد معيني از سوخت توليد کند) براي مردان و زنان يکي است.

آيا تفاوتهاي رفتار منشأ زيست شناختي دارند؟

تا چه اندازه تفاوتهاي رفتاري زنان و مردان اساساً نتيجه ي جنبه هاي زيست شناختي جنسي هستند تا جنبه هاي رواني، اجتماعي و فرهنگي؟ به عبارت ديگر تا چه اندازه اين تفاوتهاي رفتار نتيجه اختلافات زيست شناختي است؟ در مورد اين موضوع عقايد اساساً متضادي وجود دارد. بسياري از مؤلفان معتقدند که تفاوتهاي رفتاري بنيادي ميان زنان و مردان وجود دارند که در همه ي فرهنگها به گونه اي ظاهر مي شوند. برخي نويسندگان بر اين باورند که يافته هاي زيست شناسي اجتماعي(8) قوياً به اين جهت اشاره دارند. براي مثال آنها توجه اذهان را به اين واقعيت جلب مي کنند که تقريباً در همه ي فرهنگهاي مردان در شکار و جنگ شرکت مي کنند نه زنان. آنها استدلال مي کنند که مسلماً اين موضوع نشان دهنده ي آن است که مردان گرايشهايي مبتني بر زيست شناسي در جهت پرخاشگري دارند که زنان فاقد آنها هستند. ديگران اين استدلال را نمي پذيرند. آنها مي گويند، ميزان پرخاشگري مردان در فرهنگهاي مختلف بسيار فرق مي کند؛ در بعضي از فرهنگها از زنان انتظار مي رود که انفعالي تر يا ملايمتر باشند تا فرهنگهاي ديگر. (Elshtain, 1987) به علاوه، آنها مي گويند اينکه يک ويژگي کم و بيش عموميت داشته باشد، دليل بر اين نيست که داراي منشأ زيست شناختي است. ممکن است عوامل فرهنگي از نوعي بسيار کلي وجود داشته باشند که چنين ويژگيهايي را به وجود آورند. براي مثال، در بيشتر فرهنگها اکثر زنان بخش قابل توجهي از زندگيشان را صرف به دنيا آوردن و پرورش کودکان مي کنند و به آساني نمي توانند در چنين مواقعي در شکار يا جنگ شرکت کنند. بر طبق اين ديدگاه، تفاوت در رفتار مردان و زنان اساساً از طريق يادگيري اجتماعي هويتهاي زن و مرد پديد مي آيد.

شواهد از دنياي حيوانات

شواهد چه چيزهايي را درباره ي اين مسأله نشان مي دهند؟ اختلاف در ترکيب هورموني بين دو جنس ممکن است در مورد اين موضوع اطلاعاتي به دست دهد. برخي ادعا کرده اند که هورمون جنس نر، يا تستوسترون، با تمايل جنس نر به خشونت ارتباط دارد. (Rutter & Giller, 1983) براي مثال تحقيق نشان داده است که چنانچه ميمونهاي نر را به هنگام تولد اخته کنند کمتر پرخاشگر مي شوند و اگر به ميمونهاي ماده تستوسترون داده شود از ماده هاي معمولي پرخاشگرتر خواهند گرديد. اما همچنين معلوم شده است که فراهم ساختن فرصتهاي تسلط براي ميمونها عملاً ميزان تستوسترون را افزايش مي دهد. به سخن ديگر، رفتار پرخاشگرانه مي تواند در توليد هورمون تأثير داشته باشد نه اين که هورمون باعث افزايش پرخاشگري گردد.
يک منبع احتمالي ديگر مدارک و شواهد، از مشاهدات مستقيم رفتار حيواني ناشي مي شود. نويسندگاني که پرخاشگري جنس نر را به تأثيرات زيست شناختي ارتباط مي دهند اغلب تأکيد زيادي بر پرخاشگري جنس نر در ميان نخستيهاي غيرانسان(9) مي کنند. آنها مي گويند اگر به رفتار نخستيها بنگريم، حيوانات نر همواره خشن تر از ماده ها هستند. با وجود اين در واقع تفاوتهاي بزرگي ميان انواع نخستي از اين لحاظ وجود دارد. براي مثال، در ميان گيبونها(10)، کمتر اختلاف قابل ملاحظه اي از نظر پرخاشگري ميان جنسهاي نر و ماده وجود دارد، در صورتي که اين تفاوتها در ميان بابونها(11) برجسته هستند. به علاوه، بسياري از نخستيهاي ماده در بعضي زمينه ها- مثلاً در جايي که بچه هايشان مورد تهديد واقع شوند- بسيار پرخاشگر هستند.

شواهد از دنياي انسانها

مطالعات نابهنجاريهاي مادرزادي که در بعضي افراد انساني يافت مي شوند برخي از روشنگرترين شواهد را در مورد تفاوتهاي جنسي به دست مي دهند. يکي از آنها سندروم تأنيت بيضوي، ديگري سندروم فوق کليوي تناسلي ناميده مي شود. در مورد اول، افراد با ترکيب کروموزومي طبيعي، بيضه ها و توزيع هورموني عادي متولد مي شوند. اگر از اين گونه افراد آزمايش جنسي اي که در مورد ورزشکاران زن المپيک اجرا مي شود، به عمل آيد به عنوان «مرد» مشخص خواهند گرديد. اما از آنجا که بافت اندام تناسلي آنها طي دوره ي تکامل جنين نسبت به تستوسترون واکنش نشان نمي دهد، از نظر خارجي به نظر مي رسند که داراي دستگاه تناسلي زنانه هستند. اين کودکان تقريباً هميشه به عنوان دختر پرورش مي يابند، زيرا وضعيت آنها تا زماني که نتوانند در دوران بلوغ قاعده شوند تشخيص داده نمي شود. سندروم فوق کليوي تناسلي وضعيتي معکوس است. افرادي که داراي ويژگيهاي کروموزومي زنانه طبيعي هستند قبل از تولد هورمونهاي جنسي مردانه(12) اضافي ترشح مي کنند و اندام تناسلي خارجي مردانه پيدا مي کنند. بعضي از اين نوزادان اندامهاي تناسلي هر دو جنس را دارند، که مي تواند با عمل جراحي تغيير داده شود تا به صورت زنانه درآيد. اما بسياري از اين کودکان به عنوان پسر بزرگ مي شوند، و نابهنجاري آنها تنها در مرحله ي ديرتري در رشد و تکامل آنها ملاحظه مي شود.
روي هم رفته، تحقيق در هر يک از اين انواع نابهنجاري اهميت اجتماعي شدن را، در مقابل تأثيرات زيست شناختي، در پيدايش تفاوتهاي ميان رفتار پسران و دختران نشان مي دهد. کودکاني که به عنوان "مؤنث" در هنگام تولد مشخص گرديده اند، حتي اگر از نظر کروموزومي "مذکر" باشند، گرايش به نشان دادن هويت جنسي، رفتار و نگرشهاي زنانه دارند. از سوي ديگر، نوزاداني که از هنگام تولد مذکر دانسته شده اند، ويژگيهاي جنسي مردانه کسب مي کنند. (Money & Ehrhardt 1972) اشاره به يک مورد مشهور دوقلوهاي يک تخمکي(13) به ويژه در اينجا مناسب است. دوقلوهاي يک تخمکي از يک تخمک(14) ناشي مي شوند و دقيقاً همان ترکيب ژنتيکي را دارند. يکي از اين دوقلوهاي پسر در هنگام عمل ختنه شديداً آسيب ديد و تصميم گرفته شد که اندامهاي تناسلي(15) به صورت زنانه بازسازي شود. اين فرد از آن پس به عنوان دختر بزرگ شد. مشاهده رفتار دوقلوها در شش سالگي ويژگيهاي نوعي مردانه و زنانه را آن گونه که در فرهنگ غربي يافت مي شود نشان داد. دخترک از بازي با دختران ديگر لذت مي برد، به کارهاي خانه کمک مي کرد و مي خواست وقتي بزرگ شد، شوهر کند. پسر همنشيني با پسرها را ترجيح مي داد، اسباب بازيهاي مورد علاقه اش اتومبيل و کاميون بودند، و مي خواست هنگامي که بزرگ شد مأمور آتش نشاني يا پليس شود.
اين مورد گاهي به عنوان اثبات قطعي تأثير فراگير يادگيري اجتماعي بر تفاوتهاي جنسي مطرح گرديده است. اما، بعدها، با دخترک که در آن زمان نوجوان بود، طي يک برنامه ي تلويزيوني مصاحبه گرديد. اين مصاحبه آشکار ساخت که او از هويت جنسي خود به طور قابل ملاحظه ناراحت است و شايد احساس مي کرد از همه ي اينها گذشته او واقعاً "پسر: است (تا آن زمان او از سابقه غيرعادي خود آگاه شده بود، و بديهي است که ممکن است اطلاعاتي که درباره ي گذشته اش به دست آورده است علت اين ادراک تغيير يافته او از خودش بوده باشد). (Ryan, 1985, pp. 182-3)
اين مطالعه امکان وجود تأثيرات زيست شناختي را بر تفاوتهاي رفتار مشاهده شده در ميان مردان و زنان رد نمي کند. هرچند که اگر اين تأثيرات وجود داشته باشند منشأ فيزيولوژيکي آنها هنوز تشخيص داده نشده اند. احتمالاً بيشتر ناظران با نتيجه گيريهاي ريچارد لونتين، يکي از متخصصان برجسته ژنتيک جهان موافقت دارند:
خودشناسايي اوليه(16) ي يک شخص به عنوان مرد يا زن، با انبوهي از نگرشها، افکار و تمايلاتي که همراه با آن شناسايي است، به اينکه چه برچسبي به عنوان کودک به او زده شده است بستگي دارد. در مسير طبيعي رويدادها، اين برچسبها با اختلاف ثابت زيست شناختي در کروموزومها، هورمونها و ريخت شناسي(17) مطابقت مي کنند. بدين سان تفاوتهاي زيست شناختي بيشتر به صورت نشانه اي براي تمايز در نقشهاي اجتماعي در آمدند تا علت آن. (Lewontin, 1982; p.142)

پي‌نوشت‌ها:

1. sexual identity
2. sex
3. gonads
4. male testes
5. female testes
6. puberty
7. mechanical efficiency
8. sociobiology
9. non-human primates
10. gibbons
11. baboons
12. androgen
13. identical twins
14. egg
15. genitalia
16. primary self-identification
17. morphology

منبع مقاله:
گيدنز، آنتوني، (1376)، جامعه شناسي، ترجمه ي منوچهر صبوري، تهران: نشر ني، چاپ بيست و هفتم: 1391.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط