دروغ گويي کودکان

پسر پنج ساله ام خيلي دروغ مي گويد. بعضي مواقع در ميهماني ها دروغ هايي مي گويد که همه مي خندند. هرچه او را نصيحت مي کنم فايده اي ندارد. اين مسئله مرا نگران کرده است. چه کارهايي بايد انجام دهم که فرزندم دروغ گفتن را
شنبه، 25 مرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دروغ گويي کودکان
دروغ گويي کودکان

 

نويسنده: امير احمدي داراني




 

پسر پنج ساله ام خيلي دروغ مي گويد. بعضي مواقع در ميهماني ها دروغ هايي مي گويد که همه مي خندند. هرچه او را نصيحت مي کنم فايده اي ندارد. اين مسئله مرا نگران کرده است. چه کارهايي بايد انجام دهم که فرزندم دروغ گفتن را کنار بگذارد.»
«مادر يک کودک»
يکي از مسائلي که خانواده ها را نگران مي کند، دروغ گويي فرزندان شان است. خانواده ها نگران هستند که دروغ گويي کودکان شان، ادامه داشته باشد و در بزرگ سالي نيز جزء خصوصيات اخلاقي آنها شود.
کودک به دلايل مختلف دروغ مي گويد و براي درمان آن بايد بدانيم علت دروغ گويي کودک چيست.
دروغ گفتن در کودکان 4 و 5 ساله متداول است. کودکان در اين سنين، خيال پردازي مي کنند و آنها را به زبان مي آورند. اغلب داستان هاي خيالي مي سازند و براي ديگران تعريف مي کنند، که اين يک فعاليت طبيعي است. کودکان در اين سنين تفاوت بين واقعيت و تخيل را تشخيص نمي دهند. اگر کودکان بعد از 5 يا 6 سالگي همچنان به دروغ گويي خود ادامه دهند، والدين بايد نگران شوند.
بعضي والدين فکر مي کنند که اگر کودک را به حال خودش بگذاريم در آينده به خودي خود، اصلاح مي شود و ديگر دروغ نمي گويد که اين فکر، نادرست است.

چرا کودکان دروغ مي گويند؟

کودکان به دلايل مختلف دروغ مي گويند. مهمترين علل دروغ گويي کودکان عبارتند از:

1- ترس

گاهي اوقات کودک اگر حقيقت را بگويد سرزنش مي شود يا کتک مي خورد. کودک نيز براي فرار از سرزنش و اهانت و تنبيه شدن، دروغ مي گويد (ميخائيل (1)، لي 2008).
وقتي مريم در خانه تنها شد با اسباب بازي برادرش بازي کرد و ناخواسته اسباب بازي برادرش را شکست. او از ترس اينکه مادر دعوايش نکند اسباب بازي را در کمد اسباب بازي ها گذاشت. چند روز ديگر وقتي برادرش خواست با اسباب بازي خود بازي کند ديد شکسته است. ناراحت شد و با گريه به مادرش خبر داد. مادر با ناراحتي از مريم پرسيد تو اسباب بازي برادرت را شکستي؟ مريم که ترسيده بود گفت نه من اين کار را نکردم، من خودم اسباب بازي دارم و با اسباب بازي هاي او کاري ندارم.

2- بي اعتمادي نسبت به ديگران

گاهي کودک به پدر و مادر و يا مربيان خود حقايقي را مي گويد که دوست ندارد کسي از آنها مطلع شود. ولي اين مسائل آشکار مي شود و کودک جلو خانواده و يا دوستان خجالت مي کشد و آبرويش مي رود از اين به بعد ياد مي گيرد که بعضي مسائل را به والدين و مربيان، يا دوستان خود دروغ بگويد.

3- جلب توجه

جلب توجه و بهبود تصوير خود در نزد دوستان و هم سالان از علل ديگر دروغ گويي در کودکان است (ميخائيل، لي 2008).
علي در جمع دوستانش نشسته و مشغول گوش کردن به صحبت هاي آنهاست. دوستانش در مورد مسافرت هاي شان در تابستان صحبت مي کنند و ابراز وجود مي کنند. او نيز براي جلب توجه به دوستانش، به دروغ، داستان مسافرت به يک شهر را با آب و تاب تعريف مي کند دوستانش با دقت به حرف هاي او گوش مي کنند او از اين که مورد توجه دوستانش قرار گرفته است لذت مي برد.

4- ياد گرفتن از والدين و دوستان

کودکان دروغ را از محيط و از رفتارهايي که مي بينند ياد مي گيرند (گروهُل (2)2008).
علي سوار ماشين پدرش مي شود تا به مدرسه برود. پدرش براي اينکه سريعتر به مدرسه برسد وارد محدوده ورود ممنوع مي شود. پليس راهنمايي او را متوقف مي کند. پدر علي به پليس دروغ مي گويد و جريمه نمي شود. پس از چند لحظه پدر خنده اي مي کند و به علي مي گويد پسرم خوشت اومد؟ علي ياد مي گيرد با دروغ گفتن مي توان بعضي مشکلات را حل کرد.

5- انتظار بيش از حد از کودکان

انتظار بيش از حد از او و مقايسه کودک با بچه هاي ديگر يکي ديگر از علل دروغ گويي آنهاست.
مادر علي بيشتر اوقات فرزندش را با هم کلاسي هايش مقايسه مي کند. وقتي علي از مدرسه مي آيد از او مي پرسد نمره هايت چطور بود؟ دوستانت چه نمره هايي گرفتند؟ بيشتر اوقات، علي به دروغ به مادرش مي گويد: نمره من از آنها بهتر شد. علي با دروغ گفتن، مادر را راضي مي کند. هم چنين بر احساس حقارت خود غلبه مي کند.

6- فرار از محدوديت هاي والدين

يکي از دلايل دروغ گفتن کودکان، به دست آوردن استقلال و فرار از محدوديت هاي والدين است (هارت ول (3) 2010).
مادر علي بارها به او تذکر داده که نبايد با بچه هاي کوچه بازي کند و بايد بيشتر وقتش را صرف مطالعه و درس خواندن کند تا در آينده براي خودش کسي شود. بعضي روزها که مادر علي مجبور است چند ساعتي به کلاس هاي هنري برود. آن وقت علي به کوچه مي آيد و با بچه ها فوتبال بازي مي کند و قبل از آمدن مادر، سريع دفتر و کتاب هاي خود را در اتاق پهن مي کند و وانمود مي کند که درس مي خواند. وقتي مادر از او مي پرسد خب پسرم چه کار مي کردي؟ علي به دروغ مي گويد درس مي خواندم.

7- مظلوم نمايي

گاهي کودکان براي مظلوم نمايي و فرار از مسئوليت هايي که بر دوش آنها بوده، دروغ مي گويند.
علي به علت تنبلي و بازي گوشي، تکاليف علوم خود را ننوشته بود. فردا وقتي معلم از او مي پرسد چرا تکليف علوم را انجام ندادي؟ به دروغ مي گويد، آقا اجازه ديشب مادرم مريض بود و من مجبور شدم از خواهر کوچکم مراقبت کنم و نتوانستم تکاليفم را بنويسم و با مظلوم نمايي خود، از سرزنش شدن و بازخواست معلم نجات مي يابد.

درمان دروغ گويي کودکان

براي جلوگيري از دروغ گويي کودکان راه هايي وجود دارد که هر کدام را در شرايط مناسب بايد به کار برد. ابتدا بايد بدانيم علت دروغ گويي کودک چيست، سپس به درمان آن بپردازيم. توصيه هاي زير به والدين کمک زيادي مي کند.

1- بيان کردن نارضايتي

پدر و مادر بايد به کودک بفهمانند که از عمل او راضي نيستند و دوست ندارند که از کودک دروغ بشنوند و دروغ گويي آنها را خيلي ناراحت مي کند.

2- پند دادن و نصيحت کردن کودک

به کودک بگوييد دروغ گويي عواقب بدي را به دنبال دارد. اول اين که نفرت والدين و دوستان را به همراه مي آورد هم چنين اگر دروغ آشکار شود رسوايي و بي آبرويي دروغ گو را به همراه دارد و دروغ گو مورد تمسخر قرار مي گيرد. بي اعتمادي افراد نسبت به دروغ گو از عواقب ديگر آن است. هم چنين دروغ گو بيشتر اوقات نگران است چون مي ترسد دروغ او آشکار شود.

3- اجازه بيان احساسات به کودک

کودک بايد بدون ترس بتواند احساسات خود را بيان کند. مثلاً از چه غذاهايي خوشش نمي آيد، چه لباس هايي را دوست ندارد، از رفتن به ميهماني يا منزل فلان شخص ناراحت مي شود و...
وقتي والدين نظر کودک را فهميدند مي توانند با صحبت هاي منطقي، بعضي نظرات او را تغيير دهند. اگر کودک بتواند احساسات خود را بيان کند لازم نمي داند در بعضي مواقع دروغ بگويد.

4- سکوت

در بسياري از موارد والدين مي توانند با سکوت معني دار، کودک را از دروغ گويي باز دارند.
مادر مريم در حال درست کردن شام است. مريم به مادر مي گويد: مامان، مي دانستي من يک بار براي خاله غذاي خوشمزه درست کردم و او خيلي خوشش آمد. مادر سکوت مي کند و نگاهي سرزنش آميز به مريم مي اندازد، مريم متوجه مي شود که مادرش فهميده که حرف هايش دروغ بوده و ديگر در اين مورد صحبت نمي کند.

5- بخشيدن خطاهاي کوچک

وقتي خطايي کوچک از کودک سر زد. والدين بايد او را ببخشند و براي وي توضيح دهند که نيازي نيست براي سرپوش گذاشتن بر روي خطاها، دروغ بگويد.
علي در خانه تنها بود و توپ بازي مي کرد. توپ به گلدان خورد وگلدان شکست. خيلي ترسيده بود که مادرش او را دعوا کند. علي تصميم گرفت شکستن گلدان را به دروغ تقصير گربه بيندازد.
وقتي مادر از اين مسئله باخبر شد و دروغ علي را شنيد خنده اش گرفت و به علي گفت دقت کن ديگر از اين اتفاقات نيفتد ولي اگر چنين مسائلي پيش آمد از تو مي خواهم حقيقت را به من بگويي و مطمئن باش که تنبيه نمي شوي.
کودکان بايد در خانه احساس آرامش کنند و مطمئن باشند که خطاهاي بي اختيار، تنبيه و سرزنش به دنبال ندارد.

6- ايجاد محيطي سالم در خانه

والدين الگوي کودک هستند. آنها نبايد دروغ بگويند و راست گويي را در کارها سرمشق خود قرار دهند تا کودک نيز ياد بگيرد.
وقتي مادر با تلفن صحبت مي کند و به راحتي جلوي کودک دروغ مي گويد، کودک نيز دروغ گفتن را ياد مي گيرد. از والديني که دروغ مي گويند نمي توان انتظار داشت کودک راست گو تربيت کنند.

7- هشدار دادن به کودک

اگر دروغ گويي کودک ادامه پيدا کند مي توانيد به او هشدار دهيد که اگر از اين کار دست برنداري، مسئله دروغ گويي تو را به دوستان و آشنايان مي گوييم و به آنها تأکيد مي کنم که حرف هاي تو را جدي نگيرند و فريب تو را نخورند. هم چنين براي تو محروميت هايي براي مدتي در نظر گرفته مي شود. مثل محروميت از بازي با دوستان، تماشا کردن تلويزيون، استخر رفتن و...

8- تشويق

راست گويي و صداقت کودک را تحسين و تشويق کنيد.
چندين سال پيش دبير علوم يکي از مدارس راهنمايي تهران بودم. هميشه قبل از وارد کردن نمره هاي امتحاني، ورقه ي امتحان بچه ها را به آنها تحويل مي دادم تا اگر اشتباهي در نمرات شده، حق بچه ها ضايع نشود. يک روز که در کلاس ورقه هاي امتحاني را به دانش آموزان دادم، يکي از بچه ها با ناراحتي پيش من آمد. به چشمانش که نگاه کردم ديدم اشک در چشم هايش حلقه زده است. گفتم چه اتفاقي افتاده عزيزم؟ گفت آقا اجازه يک نمره به من اضافه داديد. ورقه را از او گرفتم و ديددم نمره بيست گرفته ولي قسمتي از يک سؤال را ننوشته است و من به اشتباه به او بيست دادم. به بچه ها گفتم ساکت. وقتي بچه ها ساکت شدند، صداقت و راستگويي اين دانش آموزان را تحسين کردم و گفتم به خاطر اين کار ارزشمند همان نمره بيست را برايت مي گذارم و يک نمره هم به امتحان آخر سال تو اضافه مي کنم. با خوشحالي ورقه را از من گرفت و نشست. از آن روز تا سال بعد وقتي برگه هاي امتحاني بچه ها را به آن ها مي دادم، بچه مرتباً به من مراجعه مي کردند که آقا اجازه، به من نمره زياد داديد.

پي نوشت ها :

1- Michael Lee
2- Grohol
3- Hartwell

منبع مقاله :
احمدي داراني، امير؛ (1392)، چگونه با کودکان دبستاني رفتار کنيم؟ تهران: وراي دانش، چاپ اول



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط