سفرهاي دريايي دريانوردان بندر کنگ از خليج فارس تا افريقا و هندوستان

تا حدود نيم سده پيش، بازرگانان ايراني ساکن در سواحل، بنادر و جزاير خليج فارس به کار حمل و نقل کالا از بنادر خود به سواحل کشورهاي مسلمان حوزه ي خليج فارس، از جمله عراق، کويت، عربستان، بحرين، قطر، مسقط، جلفار (
دوشنبه، 27 مرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سفرهاي دريايي دريانوردان بندر کنگ از خليج فارس تا افريقا و هندوستان
سفرهاي دريايي دريانوردان بندر کنگ از خليج فارس تا افريقا و هندوستان

 

نويسنده: حسين نوربخش




 

مقدّمه:

تا حدود نيم سده پيش، بازرگانان ايراني ساکن در سواحل، بنادر و جزاير خليج فارس به کار حمل و نقل کالا از بنادر خود به سواحل کشورهاي مسلمان حوزه ي خليج فارس، از جمله عراق، کويت، عربستان، بحرين، قطر، مسقط، جلفار ( رأس الخيمه ) و غيره مشغول بودند و سعي مي کردند مايحتاج سواحل خليج فارس و به ويژه نيازمندي هاي کشورهاي مسلمان منطقه و شيخ نشين ها و حتي احتياجات شهرهاي داخلي کشور را فراهم سازند. براي اين کار از وجود دريانوردان با سابقه و معمر بندر کنگ، بندر لنگه، بندر بوشهر و جزاير کيش، قشم و هرمز استفاده مي کردند.
براي حمل کالا به سواحل و بنادر داخل خليج فارس و نيز رفتن به بنادر شرقي قاره ي آفريقا و سواحل و بنادر پاکستان و هندوستان، دريانوردان به چندين گروه و دسته تقسيم مي شدند که هرگروه در سفر به يک نقطه تخصص داشتند.
هر گروه از دريانوردان نيز داراي چندين کشتي و لنج بودند و شناورهاي گروه با هم و در يک روز معين از بنادر و جزاير حرکت مي کردند تا اگر در طي راه يک کشتي دچار توفان و يا خطر تصادم با سنگ هاي زير آبي گردد و خسارتي به بدنه و دَکل کشتي وارد آيد و يا با حمله ي دزدان دريايي مواجه شوند، کشتي هاي ديگر به کمک او بشتابند.
در ميان دريانوردان سواحل و بنادر خليج فارس، دريانوردان بندر کنگ سابقه ي بيشتري در مسافرت به شيخ نشين ها و بنادر و سواحل آفريقا، پاکستان و هندوستان داشتند.
دريانوردان بندر کنگ در هنگامي که جهازها ( کشتي هاي بادباني ) با شُراع و يا بادبان و به نيروي باد حرکت مي کردند، در سال يک بار به مسافرت هاي دور مي رفتند و امروزه اگر راه دور نباشد، سالي دو بار سفر مي کنند.
دريا نوردان بندر کنگ در ماه هاي خرداد، تير و مرداد که باد مخالف به سينه ي کشتي آن ها مي وزيد، استراحت مي کردند و مسافرت خود را به ماه هاي ديگر سال موکول مي ساختند که باد موافق بود و به پشت کشتي آن ها مي وزيد.
موقعِ حرکت کشتي ها در بندر کنگ به سمت و سوي آبادان و شيخ نشين هاي خليج فارس از اول شهريور ماه هر سال بود و از آخر شهريور ماه تقريباً مي توانستند به خارج از خليج فارس و تنگه ي هرمز نيز رفته و راهي سفرهاي طولاني تر از جمله سواحل پاکستان، هندوستان و آفريقا شوند. اين قبيل سفرها، حداکثر تا نُه ماه از سال ادامه داشت.

انواع سفرهاي دريايي

سفرهاي دريايي اهالي بندرکنگ در روزگاران گذشته را مي توان به چهار دسته تقسيم کرد:
1- سفر به بنادر عراق،
2- سفر به بنادر يمن،
3- سفر به بنادر آفريقاي شرقي،
4- سفر به سواحل پاکستان و هندوستان،

انجام مقدمات کار:

براي شروع هر مسافرت دريايي، ناخداها در ابتدا تعداد سي تا چهل جاشو، (1) استخدام مي کردند. به هر يک از آنان مبلغي به عنوان بيعانه يا به قول خودشان « يديد » (2) مي دادند تا جاشوها در لنج هاي ديگر کار نگيرند. براي بين راه نيز يک گاو خريداري و با مقداري ماهي سور ( شور ) يا گوشت نمک سوده که در حلب قرار داده بودند، آماده نگاه مي داشتند.
در گذشته که بندر کنگ فاقد موج شکن و پناهگاه لنج و کشتي بود، تمام جهازهاي بادي بندر کنگ را به بندرگوران، که يکي از بنادر جزيره ي قشم است، مي بردند و در ساحل آنجا کشتي ها را نگه مي داشتند و يا به اصطلاح محلي « جَدَف » (3) مي کردند.
جَدَف به تيرهاي بلند چوب گفته مي شد که به طور عمودي در اطراف کشتي، در خشکي به زمين فرو مي کردند تا کشتي را در مقابل فشار باد و توفان محافظت نمايند. هنوز هم کشتي ها و لنج هاي ماهيگيري را به هنگام استراحت با چوب، جَدَف مي کنند.
روز اول که به بندر گوران مي رفتند سايه بان کشتي را خراب مي کردند. اتاق ها و انبارهاي کشتي را مي شستند و روز دوم، پيه و آهک به اصطلاح محلي « دُهان » و « نوره » را با هم مخلوط مي کردند و روي آتش مي گذاردند و از پايين تا نصف از بدنه کشتي را با اين مايع مي پوشانيدند و بعد کشتي را به دريا مي بردند و در روي دريا دکل هاي آن را نصب مي کردند و براي اين که کشتي روي دريا درست بايستد و به اين طرف و آن طرف متمايل نشود، در حدود بيست قايق يا به اصطلاح « رَمل » (4) به کشتي حمل مي کردند.
اين روزها با نصب موتور در کشتي احتياج به شن و ماسه نيست. بعد از اين کار، هيزم و آب بار کشتي مي کردند و پروانه حرکت يا « علم و خبر » مي گرفتند و عازم بندر کنگ مي شدند و وقتي آب چهار بغل يا هشت متر بود، در ساحل بندر کنگ لنگر مي انداختند و دوباره مبلغي به جاشوها مي دادند و عازم سفر مي شدند.

1- سفر به بنادر عراق

رايج ترين مسافرت آن روزها مسافرت به آبادان يا بصره بود. اگر هوا خوب و باد از پشت به کشتي مي وزيد. جهاز چهار روزه به مقصد مي رسيد، ولي اگر هوا به اصطلاح شمال و از جلو به سمت کشتي مي آمد، 15 تا 25 روز مسافرت آن ها طول مي کشيد.
وقتي کشتي به بصره مي رسيد جاشوها تمام کشتي را با آب شيرين مي شستند و آب به کشتي حمل مي کردند و اگر به طرف بنادر ايران از جمله قُصبه يا گُسبه، (5) سَعدوني، مَن يوحي، خسروآباد و خرمشهر مي رفتند و در ابتدا مقداري « مَنگور » (6) ( نوعي حصير يا بوريا ) مي خريدند و با آن ها کشتي را فرش مي کردند و بعد خرماهاي خريداري را روي آن ها مي چيدند. خرماهايي که از بنادر ايران تهيه مي شد بيشتر از نوع « ساير » و « خَضراوي » بود.
اگر به طرف کشور عراق مي رفتند اول به « فاو » مي رسيدند و بارنامه يا « مانيفست » (7) مي گرفتند و بعد به بندر عِشار ( بصره ) مي رفتند. اگر هوا خوب بود دو روزه به مقصد مي رسيدند. ولي اگر هوا خوب نبود، پنج روزه مي رسيدند.
گمرک در بُلخصيب (8) قرار داشت. آن جا هم چند ساعتي توقف مي کردند و مانيفست خود را تحويل مي دادند. سپس از بنادر عراق خرما خريداري مي کردند. خرماهاي عراقي بيشتر از نوع « زاهدي » ، « حَلاوي » و « سَمران » بود.
خرما را در پيشِ نخل يا « پِري » (9) جا مي دادند. هر پري يک « گله » خرما به وزن نود رطل و يا چهل کيلو وزن داشت. يک من بصره معادل دو گله خرما بود.
جاشوهاي همراه کشتي براي خود از بصره حصير، کوزه، حُبانه (10) ( خمره دهان گشاد )، دِيري (11) ( خرماي خوب از نوع خضراوي، گِنطار و برخِي ) مي خريدند.
بعد از خريد خرما از گمرک بُلخصيب، پروانه يا به اصطلاح « گُل » (12) و از فاو، مانيفست مي گرفتند و عازم « خور » اروند کنار مي شدند و بعد از خروج از خور به کشتي مي رفتند و بادبان ها را بر مي افراشتند و عازم سفر مي شدند. روز دوم به جزيره ي خارک و روز سوم به « مُطاف » و روز چهارم به جزيره ي لاوان و کيش و صبح روز پنجم به بندر کنگ، مي رسيدند و به خانه هاي خود مي رفتند و پنج روز در کنگ به استراحت مي پرداختند. سپس ناخداها، به جاشوها پول مي دادند و خود را براي سفر دوم آماده مي ساختند.

2- سفر به بنادر يمن

در سفر دوم، مقصد عَدَن، پايتخت يمن بود. از بندر کنگ براي عدن، مويز، گردو، بادام، انجير، نمک زرّاني (13) يا نمک بلور، آبشن [ آوشن ]، گل سرخ خشک شده و قالي حمل مي کردند و قبل از رسيدن به عدن، در مسقط لنگر مي انداختند و از آنچه همراه آورده بودند مقداري به اهالي مسقط مي فروختند و از مسقط حلوا مي خريدند و عازم مکلا مي شدند. از بندر کنگ تا مسقط سه تا هفت روز، از مسقط تا مکلا هشت روز و در نتيجه از بندر کنگ تا مکلا پانزده روز در راه بودند.
دو روز در مکلا توقف مي کردند و مويز، انجير، بادام، کوزه و مقداري از قالي هاي همراه خود را در آن جا به فروش مي رسانيدند و بادبزن و سفره خريده و از آنجا عازم عدن مي شدند.
از مکلا تا عدن ده روز راه است ولي به علت باد مساعد راه سه روزه طي مي شد. در موقع بازگشت به علت وجود باد نامساعد راه يک ماه طول مي کشيد، اين راه اصطلاحا به « مو خورعدن » معروف بود، چون هوا توفاني و درياي پُرزحمتي براي دريانوردان است.
از عدن نمک مي خريدند و با « دوبه » به کشتي بار مي کردند. نمک به صورت « فله » بود و چهار روز طول مي کشيد تا نمک ها را در داخل گوني و يا به صورت فله به انبار کشتي حمل نمايند.
در عدن جاشوها باز مبلغي به عنوان « سَلَف » از ناخدا مي گرفتند و براي خود از عدن جنس مي خريدند. کالاي مهم عدن بعد از نمک، لُنگ، دستمال، عطر و تسبيح بود.

3- سفر به بنادر آفريقاي شرقي

دريانوردان، بعد از عدن، عازم آفريقا مي شدند و قبل از شروع مسافرت به طرف آفريقا، چند روز در عدن مي ماندند و سپس به طرف بندر بَربَرِه (14) يا بندر بَربَر (15) از بنادر شمالي سومالي بادبان مي افراشتند.
بربره شهري است کوچک که در آنجا دامپروري انجام مي شود. از اين شهر گاو، گوسفند و شتر مورد نياز کشورهاي خليج فارس تأمين مي شد. خرما و نمک زَرّاني را در بربره مي فروختند.
مصرف خرما در بَربَره بسيار زياد بود و همه ي خرماها را مي خريدند. نمک بلور هم از حَميرانِ بندر لنگه مي آوردند و مصرف طبي داشت.
در بَربَره، خرما را با شير مي خوردند و بهترين غذاي آن ها هم همين شير و خرما بوده است. قبل از اينکه در بربره اسکله بسازند، کارگران گله هاي خرما را به دوش مي کشيدند، ولي بعداً اين کار رواج خود را از دست داد. در بربره دکل کشتي را پايين مي آوردند و به اصطلاح « جِزِر » (16) مي کردند و کشتي را به خشکي برده و « جَدَف » مي کردند و دوباره به کشتي مخلوط ذوب شده ي پيه و آهک مي ماليدند.
در بربره به علت وجود دام بسيار، پيه فراوان و ارزان بود. بعد از خريد و فروش در بربره کشتي را از نو به دريا کشانيده و عازم بنادر سومالي، کنيا و جمهوري تانزانيا مي شدند. در راه به وسيله قلاب هايي که همراه داشتند ماهي مي گرفتند. بيشتر ماهي ها از نوع « ماهي شير » بود.
تعداد ماهي هايي که در طي يک مسافرت صيد مي شد، 600 تا 1000 ماهي شير بزرگ بود. وقتي به مومباسا، از بنادر کنيا، در زير خط استوا مي رسيدند، دکتر محل مي بايست از سلامتي فرد فرد کارکنان مطمئن مي شد و اگر کسي کثيف بود اجازه ي ورود به مومباسا را به او نمي دادند و تمام بدن او را پودر مي زدند و احياناً لباس هايش را مي جوشاندند، بعد مأمور گمرک و اداره ي گذرنامه مي آمد و نام جاشوها را مي نوشت.
وقتي از اين کارها فراغت حاصل مي کردند نمک هاي خريداري را در گوني کرده و از کشتي به خارج مي بردند و روي اسکله مي گذاشتند و از آنجا به داخل بندر حمل مي کردند و مي فروختند. وقتي فروش نمک ها تمام مي شد، دکل کشتي را « جِزِر » مي کردند، يعني پايين مي آوردند و کشتي را به خشکي آورده جَدَف مي نمودند. به اندازه ي ده قايق شن مي زدند و دوباره کشتي را آماده ساخته و از مومباسا خارج مي شدند و به « زنگبار » و « تانزانيا » مي رفتند.
در زنگبار خانه اي اجاره مي کردند و هر چه بادبان اضافي داشتند پياده مي کردند و در آن خانه مي گذاردند. فقط يک بادبان براي کشتي مي گذاردند و از آن جا عازم « سيمبارنگه » مي شدند.
در نزديکي سيمبارنگه محلي است به نام « سکرتي » که خيلي براي کشتي ها خطرناک است. زيرا در زير آب همه اش سنگ است. جزيره اي در آن جا است به نام « کواله » که « گُل » و مانيفست کشتي را در آن جا مي گذارند و براي خريد چَندَل، کاغذ يا اجازه اي براي « سيمبارنگه » گرفته و عازم خورهاي سلال، بانيان، ديميه، متوانه و « سرکار » مي شوند.
به خور « سيمبارنگه » که مي رسيدند ده ها نفر سياه آفريقايي براي نام نويسي به کشتي مي آمدند و داوطلب بريدن چوب چندل مي شدند. چون چوب چندل بريده وآماده نبود تا خريداري و به ايران حمل شود، در حدود صد تا صدوپنجاه نفر از سياهان آفريقايي را استخدام مي کردند و سياهان بلافاصله براي بريدن چندل عازم جنگل مي شدند و کار انداختن چندل را آغاز مي کردند.
خارج کردن چندل هاي بريده شده فقط در روزهاي 14 تا 18 و 26 تا 30 هر ماه، که آب خور داخل جنگل بالا مي آمد امکان داشت. در اين ايام چندل هاي بريده شده را با هوري (17) از جنگل تا سرِخور بيرون مي آوردند. به اصطلاح آن ها را « پنکه » (18) يعني، دسته مي کردند.
هنگامي که سياهان مشغول بريدن چوب جنگل بودند، کارکنان کشتي هاي کنگي هيزم براي آتش جمع مي کردند و ديگ برنج را بر روي آن مي گذاردند. عده اي هم به دهات سيمبارنگه و « چُکالي » (19) که شهر کوچکي است، مي رفتند و نارگيل و ليموي تازه مي خريدند و آب آن ها را گرفته و در شيشه مي کردند.
چندل ها وقتي آماده مي شدند، از طرف « خورسرکار » مي آمدند و آن ها را « يوندو » (20)، يعني چکش و علامت مي زدند. در روي چکش نام گمرک محل نوشته شده بود و همان نام را به چندل ها منتقل مي کردند. بعد از تمام شدن اين کار چندل ها را به کشتي مي بردند و عازم « کواله » مي شدند. مانيفست و گُلِ کشتي را مي گرفتند و به طرف زنگبار مي رفتند.
هيچ وقت شب سفر را آغاز نمي کردند و آن را خطر ناک مي دانستند، در زنگبار از توابع جمهوري « تانزان »، ليمو شيرين و روغن نارگيل به صورت قوطي و صابون شاخي که هر يک از آن به طول نيم متر بود، لومبور، موچينگو ( مانند پرتقال ) و نارگيل مي خريدند و بار کشتي مي کردند.

وزيدن باد موافق

در زنگبار تا دهم آوريل و يا تا اول ماه مه فرنگي که مسير بادها عوض مي شود و باد سهيلي مي وزد و هوا براي برگرفتن به طرف ايران و بندر کنگ مناسب است، مي مانند و اوايل ماه مه مسافرت خود را شروع مي کردند.
اگر از دهم ماه مه مي گذشت، ديگر نمي توانستند مسافرت کنند، زيرا باد از مقابل به کشتي آن ها مي وزيد و مسافرت خيلي مشکل مي شد.
به قول دريانوردان کنگي شش ماه از سال باد « اَزيب » (21) مي وزد و مي شود به طرف آفريقا مسافرت کرد و با شروع باد سهيلي بايد به کنگ بازگشت.

ادامه سفر ( بازگشت )

دو روز بعد از ترک زنگبار به « رأس مومباسا » و روز سوم به رأس لامو، روز ششم به رأس حافون و روز هفتم به رأس عَصِر (22) مي رسيدند و از اينجا به بعد تا سه روز خشکي را نمي ديدند و بعد از آن به جزاير خلفان مي رسيدند که از هفت جزيره تشکيل شده است.
هوا يا باد در نزديک جزاير خلفان زياد مي شود. وقتي از جزيره ي خلفان بگذرند، از شدت باد کاسته مي شود. جزاير خلفان نزديک ظُفّار (23) واقع شده و تحت نظر حکومت ظفار است.
بعد از جزيره ي خلفان به رأس مَدرِکه (24) و جزيره ي مسيره و رأس الخيمه مي رسيدند. و پس از گذشتن از رأس الخيمه باد سهيلي قطع مي شود و هواي عادي طرف ايران است.
از رأس حِد تا مسقط را دو روزه طي مي کردند و دو روز هم در مسقط مي ماندند، نارگيل و روغن مي فروختند و آنگاه به طرف کنگ بادبان مي افراشتند، اگر هوا مساعد بود چهار روزه مي رسيدند و اگر باد مساعد نبود بيشتر طول مي کشيد.
در بندر کنگ، اول ليمو شيرين ها را پياده مي کردند و بعد اثاث جاشوها را به ساحل مي آوردند و سپس ده روز در کنگ استراحت مي نمودند و آنگاه با چوب هاي چَندَل عازم بحرين يا کويت مي شدند تا محموله را در آن جاها به فروش برسانند.
شش تا هفت روز نيز در راه بودند تا به بحرين برسند. اگر چندل در بحرين فروش نداشت، به کويت مي بردند. کويت نزديک خاک عراق و در انتهاي خليج فارس واقع شده است. پس از فروش چندل به اهالي کويت، دوباره به بندر کنگ بر مي گشتند. از کويت تا بندر کنگ به شرط باد موافق سه تا چهار روز در راه بودند. وقتي به کنگ وارد مي شدند، دو تا سه روز مي ماندند و بعد به گوران جزيره قشم مي رفتند و کشتي ها را به خشکي مي کشيدند و « جَدَف » کرده و خودشان با قايق به کنگ مراجعت مي کردند.

4- سفر به سواحل پاکستان و هندوستان

طولاني ترين سفر دريانوردان بندر کنگ به هندوستان و از آنجا به آفريقا بود. در ابتدا از گُسبه يا « اروند کنار » امروز و از آبادان يا بصره خرما مي خريدند و از بندر کنگ عازم بندر عباس مي شدند و از آنجا به چابهار مي رفتند. اين مسير را سه روز و سه شب طي مي کردند و از چاه بهار « پيشِ نخل » ( غَظَف ) براي حصير، گله خرما، بند و طناب مي خريدند. از چابهار با خرما به کراچي مي رفتند و مسافرت آن ها از کنگ تا کراچي بيست و سه روز طول مي کشيد. مقداري از خرما را در کراچي به فروش مي رسانيدند و از آنجا عازم پوربندر، بُراوه، کاليکوت و خورميون بمبئي، از بنادر هندوستان مي شدند. مسافرت از بندر کنگ تا بمبئي بيست و پنج روز به طول مي انجاميد. تمام خرما در بمبئي به فروش مي رسيد و بعد در بمبئي نمک، کرسي [ صندلي ]، تختخواب، کاسه و ظرف هاي مسي و چيني براي آفريقا بار مي کردند. جاشوها هر کدام صد تا دويست « تَشالو » (25) يا بخورسوز سفالي، به قيمت هردانه يک روپيه مي خريدند و در آفريقا هر دانه چهار قران مي فروختند. يا جَحلِه [ کوزه ي آب ] به قيمت هر عدد يک آنِه مي خريدند و ده ريال به فروش مي رسانيدند ويا از کاليکوت چوب براي کنگ و شيخ نشين ها تهيه مي کردند.

دليل بردن نمک به آفريقا:

مي گويند به علت باران هاي بسيار در آفريقا، زمين در آن جا بيش از اندازه شيرين مي شود و نمک را کشاورزان به زمين اضافه مي کنند تا محصول بهتري به دست آيد. نمک در آفريقا بيشتر در زراعت برنج مصرف مي گردد.
از بمبئي به منگلور هندوستان مي رفتند و در آنجا يک نوع آجر سفالي به نام « کاپرِل » (26) و يا کاپريل (27) مي خريدند و يا به صورت کرايه، حمل مي کردند. کاپرل چهل سانتي متر طول، سي سانتي متر عرض و در حدود دو سانتي متر قطر داشت. رنگ آن قرمز بود و در مومباساي آفريقا و هندوستان و شمال ايران به عنوان مصالح ساختماني به کار مي رفت.
هر کشتي در حدود 140000 تا 150000 کاپرل حمل مي کرد و « نُل » (28)، يا کرايه ي آن در همان زمان ها در حدود سي هزار تا چهل هزار روپيه بود.

از منگلور تا مومباسما

مسافرت از بندر کنگ تا منگلور بيست و هشت روز به درازا مي انجاميد. از منگلور يک راست عازم آفريقا يعني « کنيا » يا « دارالسلام » تانزانيا مي شدند، اين مسير با کشتي بادي، سي تا چهل روز طول مي کشيد.
از منگلور تا ممباسما، يکي از بنادر آفريقا، هيچ خشکي در مسير نبود و تا چشم کار مي کرد تمام اطراف کشتي را آب گرفته بود. در اين مسير پس از گذشت مدت بيست و پنج روز، کارکنان کشتي « مرغ کراني » (29) را که دمي شبيه قلم دارد، مي ديدند. معناي مرغ کراني در زبان عربي، « منشي رئيس » است.
بعد از گذشت دو يا سه روز ديگر در روي آب دريا، جلبک يا به اصطلاح محلي « خوزا » به رنگ هاي سبز و زرد مي ديدند و به تجربه در مي يافتند که کم کم به قاره ي آفريقا و به بنادر هِراب (30) و موروتي نزديک مي شوند.
يکي دو روز ديگر در اقيانوس کشتي هاي متعددي ديده مي شد که از آن طرف عبور مي کردند و روز ديگر ساحل را مي ديدند. رسم دريانوردان کنگي بود که هرگاه به هِراب مي رسيدند در کشتي « عصيد » (31) درست مي کردند.
عصيد، مخلوطي از آرد با شکر يا آرد با شيره و روغن بود که آن ها را با هم مخلوط و سرخ مي کردند و به صورت حلوا در مي آوردند و به آن « نتخِه بَر » (32) مي گفتند. حلوا را مي خوردند و از هراب به طرف مومباسا مي رفتند. در اين مسير به صيد ماهي نيز مي پرداختند.
نمک و کاپرل را در مومباسا از بنادر کنيا، مي فروختند و براي سياهان جنگل آفريقا غذا که شامل آرد ذرت مخلوط با خرما بود، تهيه مي کردند. عده اي عازم « سيمبارنگه » و بعضي راهي « لامو »، از بنادر کنيا، مي شدند و به دهکده هاي نزديک ساحل مي رفتند و پس از اجير کردن سياهان 25 تا 30 روز منتظر مي ماندند تا چوب ها حاضر شود و بعد از گرفتن چوب ها و پرداخت دستمزد به سياهان، چوب ها رابه کشتي مي بردند و عازم ايران مي شدند.

چوب چَندَل

هدف بيشتر مسافرت هاي دريايي دريانوردان بندر کنگ درگذشته، خريد چَندَل (33) و فروش آن به نقاط مختلف بود. چندل يک نوع چوب سياه رنگ باريک و بلند و فوق العاده محکمي است که در اغلب خانه هاي کنگ، لنگه و شهرهاي جنوبي کشور و حتي جزاير ايراني تا بحرين، براي ساختن سقف خانه از آن استفاده مي کردند. اين چوب داراي استقامت زيادي است.
مي گويند اگر چندل در فصل مناسب قطع شود هيچ وقت سوراخ نخواهد شد، ولي اگر آن را نارس ببرند، موريانه آن را سوراخ خواهد کرد. همچنين معتقدند اگر سقف گلي باشد و بر اثر ريزش باران، قطرات گل آلود باران از سقف به روي چندل ها نفوذ کند، چندل از بين خواهد رفت. در غير اين صورت ساليان درازي استقامت خواهد داشت.
چوب چندل در آن زمان ها خيلي خريدار داشت و آن را از مومباسا و لامو، از بنادر کنيا و نيز از سيمبارنگه، که از بنادر تانزانياست، به کنگ مي آوردند. چوب چندل بريده شده و آماده نبوده، بلکه در محل با اجير کردن سياهان بسيار، طي مدت يک ماه از دل جنگل هاي آفريقا بريده مي شد و با قايق از ميان جنگل با کشتي حمل مي گرديد.
در بندر لامو دو نوع چندل وجود دارد، يک نوع خيلي مرغوب است و به چندل « ممبوره » (34) شهرت دارد و نوع ديگر چندل « شاکي » است که چون باريک تر از چندل ممبوره است، ارزش کمتري دارد.
در سيمبارنگه يک نوع چندل مي رويد که البته خيلي هم مرغوب است. بازرگانان کنگ مي گويند، چندل سيمبارنگه بهتر از چندل لاموست، زيرا چندل سيمبارنگه راست و قوي است ولي « چندل لامو » کلفت و کج است، به همين جهت استقامت آن زياد نيست. چندل لامو را با ارّه مي برند ولي چندل سيمبارنگه را با دو ضربه تبر مي اندازند.
پوست درخت چَندَل در همان جنگل به وسيله سياهان از تنه جدا مي شود و هر « کروجه » از چندل پوست کنده که شامل بيست عدد مي شود، در زمان نگارش اين مقاله ( سال 1359 ) در آفريقا در حدود 150 شيلينگ ( هر شيلينگ معادل ده ريال ) خريداري مي شد و با احتساب هزينه ي حمل و عوارض گمرکي و دستمزد تخليه و بارگيري، هر کروجه در حدود سه هزار ريال وارد انبارهاي بندر کنگ مي گرديد.
در گذشته چندل را از آفريقا به کنگ آورده و از آنجا به شيخ نشين هاي خليج فارس و بنادر ايران، کويت، بحرين و ديگر بنادر حمل کرده و مي فروختند، ولي امروزه دريانوردان بندر کنگ مستقيماً با سياهان جنگلي براي قطع درخت وارد معامله نمي شوند بلکه دولت محل اين کار را مي کند و بازرگانان کنگي چندل را در کنار ساحل از نمايندگان دولت خريداري مي کنند. در سيمبارنگه سياهان چندل ها را بريده و به ساحل مي آورند و در آن جا دريانوردان کنگي به قيمت مناسب دسته هاي چندل را انتخاب و خريداري مي کنند.

سفرها و کالاهاي زمان حاضر

پيش از اين تاريخ که کشتي ها فاقد موتور بودند، فقط يک سفر مي رفتند و بعدها که لنج ها داراي موتور شدند اين سفرها، البته به استثناي مسافرت به « تانزانيا » و « کنيا »، به دوبار در سال افزايش يافت.
در سفرهاي امروزي دريانوردان بندرکنگي، ديگر خرما خريداري نمي شود و سفرهاي دريايي به شکلي که قبلاً صورت مي گرفت، انجام نمي شود و فقط لنج هايي که در مسير سواحل هندوستان کار مي کنند همچنان به سفرشان ادامه مي دهند و ساير لنج ها به شيخ نشين هاي خليج فارس و به ويژه به دوبي مسافرت مي کنند و اين سفرها را به راه هاي دور و اقيانوس ها ترجيح مي دهند.
در سال 1359، حمل چوب چندل به وسيله ي دو کشتي بزرگ که اهالي از شرکت کشتيراني آريا خريداري کرده بودند و چند نفر از بندر لنگه نيز در آن سهم داشتند، انجام مي گرفت.
هر بار در يکي از کشتي هاي مذکور ده برابر يک موتور، لنج، چوب چندل حمل مي کردند، و سپس ميان تمام خريداران و بازرگانان ساکن بندر کنگ توزيع مي کردند. آن ها نيز به نوبه خود چندل ها را به مردم کنگ و نقاط ديگر مي فروختند.
در فصل تابستان از بندر کنگ انواع ميوه و تره بار به دوبي برده مي شود و از آنجا تخته مربع و « پله وِيت » (35) ( انواع چوب و تخته ) به کنگ حمل مي گردد.
تا حدود پنجاه سال پيش در بندر کنگ سي لنج وجود داشت که بين 400 تا 700 تن ظرفيت داشتند و همان ها بودند که راهي سواحل کنيا و تانزانيا مي شدند. تعداد 15 تا 20 لنج هم بودند که به سواحل هندوستان مي رفتند.
در سال هاي اخير از پاکستان، بندر کراچي، برنج « بسمتي » يا باسماتي درجه يک و از هندوستان، ( بمبئي و کاليکوت )، برنج « بسمتي » درجه دو مي آوردند.
در گذشته از کلکته ي هندوستان، چاي بسته اي به نام « شمشيري » و « گلابي » و اين روزها از بندر دوبي در جنوب خليج فارس چاي مي آورند. همچنين از « مليبار » ، « کاليکوت » و « بُراوه » ( هندوستان )، چوب ساج يا شاه، چوب فَنَس (36)، چوب جنگلي، چوب فَن ابراهيم، چوب فن اصل و چوب فَن، براي ساختن انواع لنج و کشتي چوبي و از سنگاپور ( مالزي ) انواع تخته مربع، تخته سه لايي، پليوت و تخته صاف وارد مي کنند.

تقسيم درآمدها در پايان سفر دريايي

توضيح درباره ي نحوه ي تقسيم درآمدها، نياز به مقاله ي مفصل ديگري دارد. به اختصار مي توان گفت که در پايان سفرهاي دريايي، بعد از چند روز استراحت، ناخدا يک روز همه ي کارکنان کشتي را به منزل خود دعوت مي کند و در حضور ايشان حساب درآمد طول مسافرت را روشن کرده و بعد مخارج سوخت، آذوقه و تعميرات را از آن کسر مي نمايد. آنچه باقي مي ماند را به دو قسمت مساوي تقسيم مي کند. نصف آن را به لنج و کشتي اختصاص مي دهد و بقيه را به نسبت سهم هر يک از کارکنان کشتي که در عرف محل مشخص شده است، بين آن ها تقسيم مي کند و در پايان کار، آنان را با خوشحالي روانه ي خانه هايشان مي سازد.

پي نوشت ها :

1- Jashoo جاشو: ملوان، کارگر کشتي.
2- yedid.
3- Jadaf.
4- Raml.
5- Gousbe.
6- ManGoor.
« منگور » نوعي از بورياست که از ني بافته مي شود و بيشتر در آبادان و منطقه فارس آن را تهيه مي کنند و به عنوان مصالح ساختماني در شهرها و روستاهاي جنوب ايران و در سقف ها به کار مي رود.
7- Manefist.
8- Boulkhasib.
9- pery.
10- Houbane.
11- Deyry.
12- Goul.
13- Zarrany.
14- Bar Bare.
15- Bar bar.
16- Jezer.
17- يک نوع قايق چوبي که به صورت يک پارچه از تنه درختان در مي آوردند.
18- Pank.
19- Choukaly.
20- Youndou.
21- Azyab.
22- R. aser.
23- Zouffar.
24- Madreke.
25- Tashaloo.
26- Kaprel.
27- NouL.
28- Karany.
29- Herab.
30- Herab.
31- Asid.
32- Natkhebar.
33- Chandal.
34- Mamboore.
35- Peleweit.
36- Fanas.

منبع مقاله :
خيرانديش، عبدالرسول؛ تبريزنيا، مجتبي؛ ( 1390 )، پژوهشنامه خليج فارس ( دفتر اول و دوم )، تهران: خانه كتاب، چاپ دوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.