علي، فرزند حسين موسوي بغدادي، ملقب به شريف مرتضي علم الهدي و معروف به سيد مرتضي، در سال 355 ه . ق در دوره ي خلافت مطيع لله عباسي و پادشاهي بهاء الدوله از آل بويه، در بغداد متولد شد و در سال 436 ه . ق وفات يافت. پدر سيد مرتضي، حسين شريف، از نقيبان طالبيان ( رهبر سياسي و شخصي که بين طايفه و گروه خود و حاکم ارتباط برقرار مي کرده است ) به شمار مي رفت و تا مدتي نيز در منصب قضاوت بود. با اين حال فرزند او، سيد مرتضي، صرفاً در زندگي علمي به سر مي برد. هر چند او در نزد حاکمان داراي شأن مهمي بود، از سلطه و مقامات سياسي دوري مي جست و به جاي آن زهد را پيشه خود ساخته بود. سيد مرتضي اشعاري در ذم دنيا و تشويق بر زهد، از خود باقي گذاشته است. (1) مکدر موت مي نويسد: « مرتضي پس از مفيد رهبر شيعيان بغداد شد » (2) که به نظر مي رسد مراد وي، رهبري ديني- علمي باشد. سيد به لحاظ علمي، علاوه بر فقه، اصول فقه و کلام که در آنها تبحر فوق العاده اي داشت و کتاب هاي زيادي درباره ي آنها تأليف کرد، هم چنين با مطالعه و تأمل در ادبيات عرب، مانند نحو، شعر، لغت و به طور خاص، تفسير قرآن نيز کتاب هايي را به رشته ي تحرير درآورد. (3)
در حوزه ي علوم نظري، مي توان سيد مرتضي را پدر عقل گرايي در مکتب شيعه معرفي کرد. هر چند شيخ مفيد، استاد سيد مرتضي، در مقابل مکتب قم - به رهبري شيخ صدوق- عقل گرايي را در انديشه ي کلامي شيعه توسعه داد؛ سيد مرتضي با صراحت اعلام کرد: اولين تکليف انسان ها، تکليفي ذاتاً عقلي است نه نقلي. او در الاصول الاعتقاديه مي گويد: « بدان که نخستين عمل از اعمال قلبي که به عهده ي انسان گذاشته شده، اين است که پروردگار خويش را بشناسد و تنها راه براي اين شناسايي، استدلال کردن به حدوث اجسام و نظاير آنهاست. » (4)
از همين رو، بين صاحب نظران اين بحث مطرح شده است که آيا سيد پيرو مذهب شيعه بوده است ؟ يا معتزله ؟! اين نزاع آن گاه حيرت انگيزتر مي شود که سيد مرتضي با تمام توانايي هاي علمي خود از مذهب کلامي شيعه در باب امامت دفاع کرده است. معتزلي بودن او، که از شاگردان مبرز شيخ مفيد- بزرگترين مناظره گر شيعي با مخالفان خود در بغداد- شمرده مي شود، چگونه ممکن است؛ در حالي که کتاب چهار جلدي الشافي را در ردّ بزرگترين معتزلي زمان خود، يعني قاضي عبدالجبار نوشته است. (5)
دو توجيه منطقي درباره ي انتساب سيد مرتضي به اعتزال وجود دارد:
1. از آن جا که سيد مرتضي مدتي پيش قاضي عبدالجبار به تحصيل پرداخته، در مواردي تحت تأثير انديشه هاي معتزلي بوده است. براي اين ادعا شواهدي مي توان ذکر کرد: در حالي که بسياري از عالمان شيعه ورود انسان ها به بهشت را امري « تفضّلي » مي دانند، سيد مرتضي، مانند معتزله، آن را امري « استحقاقي » دانسته است. (6)
شاهد ديگر، اين که سيد اصول دين را همانند معتزله برشمرده است؛ وقتي از اصول دين سؤال شد، او در جواب نوشت: متکلمان گاهي اصول دين را پنج و گاهي دو تا شمرده اند؛ اولي مفصل است و دومي مجمل؛ اما تفصيل بيشتر اقتضا مي کند که اصول دين را هفت تا بدانيم: توحيد؛ عدل؛ وعد و وعيد؛ منزلت بين دو منزل؛ امر به معروف و نهي از منکر؛ نبوت و امامت. (7)
2. توجيه ديگر، و در عين حال از جهاتي بهتر، اين است که بگوييم سيد مرتضي در کلام به شيوه ي معتزلي استدلال کرده است. او در بسياري از مسائل اين شيوه را در مقام دفاع از شيعه، بر ضد خود معتزله به کار برده است. اساس شيوه ي استدلال معتزلي تکيه بر عقل انساني بدون توجه به شريعت و ياري گرفتن از آن مي باشد؛ مثلاً همان طور که گذشت، سيد مرتضي، مانند معتزله، اولين تکليف آدمي را تکليفي « عقلي » مي داند؛ و همين امر، پايه اي مي شود براي تکيه بر عقل در استدلال هاي مختلف. سيد در استدلال به « اصل اباحه » [ از ديدگاه شيعه ] بر خلاف بسياري از عالمان شيعه که آن را از طريق روايات يا آيات قرآني اثبات مي کنند، در صدد است تا دليلي عقلي براي آن ارائه دهد. او در اين باره مي گويد: « هر آن چه که در آن سودي باشد و از زيان در زمان حال و آينده خالي باشد، انجام [ دادن ] آن مباح است و اقدام به آن به حکم عقل نيکوست » (8) اين شيوه ي استدلال، کاملاً شبيه سبک قاضي عبدالجبار است، جز آن که به نظر قاضي، ذات اشياء به حکم عقل در هنگام احتمال ضرر و نفع محظورند، ولي از ديدگاه سيد، اصل اين است که از ضرر خالي باشند؛ و لذا مباحند.
در حوزه علوم نقلي نيز، سيد با نوآوري هاي خود توانسته است « فقه » را براي اولين بار در قالب هاي نظري ( اصول فقه ) به بحث بگيرد؛ در حالي که قبل از او فقه در چارچوب احاديث مأثور که از مباني استدلالي و تعمق اصولي تهي بودند، قرار داشته است. از خصوصيات فقهي- اصولي سيد مرتضي مي توان به انديشه ي بطلان عمل و افتاء بر مبناي خبر واحد، تمسک به اجماع و ادعاي تحقق آن در بسياري از مسايل فقهي، اشاره نمود. البته سيد مرتضي رجوع به اجماع را در رتبه اي بعد از ظواهر قرآن و اخبار متواتر مي داند. (9)
الذخيرة و الشافي از کتاب هاي کلامي مهم به جا مانده از سيد مرتضي است. البته او در کتاب هاي الامالي، الفصول المختاره، تنزيه الانبياء و رسائل و جوابات آن نيز فصل هاي طولاني را به مباحث کلامي اختصاص داده است. از مجموع آثار کلامي او، ارتباط مستحکم سيد با ديدگاه هاي متکلمان پيش از خود و نيز معاصرانش استنباط مي شود. (10)
برخي از کتاب هاي فقهي سيد که جنبه استدلالي دارد عبارتند از : الانتصار، جمل العلم و العمل، منفردات الامامية، شتات الفوائد و المسائل در رسالة في الرد علي اصحاب العدد (11)، و الرسائل که بخش هاي زيادي از آن شامل مجموعه اي از مسئله ها و جوابيه هاي سيد در موضوعات کلامي و فقهي مي باشد و در چهار جلد، گردآوري شده است.
در خصوص نوشته هاي سيد مرتضي چند نکته درخور توجه است: بسياري از نوشته هاي باقي مانده، در پاسخ به سؤالات متعدد افراد مختلف از ايشان به رشته تحرير در آمده است. کتاب چهار جلدي الرسائل، مجموعه اي از اين سؤال ها و جواب هاست که با عنوان هايي، چون « رسالة في ... » يا « جوابات المسائل ... » به اين امر اختصاص يافته است. تعدادي از نوشته هاي سيد با توجه به وسعت حوزه هاي مطالعاتي او، با عجله نگارش يافته و لذا با نوعي اجمال همراه گشته است. سيد در موارد گوناگون از نوشته هايش به اين نکته اشاره کرده است. در يک جا مي گويد:
ما در جواب، به اختصار و اشاره بسنده کرديم و به توضيح عبارت نپرداختيم ... ضيق وقت و عجله کردن در جواب اقتضا کرد که به جاي تفصيل به اجمال تکيه کنيم. (12)
او درباره ي کتاب الذخيره، در پايان آن چنين نوشته است: « بين اوايل اين کتاب و اواخرش تفاوت آشکار وجود دارد؛ اولش در کمال اختصار و پايانش بر بسط و شرح بنا نهاده شده است. » (13)
آخرين سطرهاي اين فصل را با کلامي از سيد مرتضي به پايان مي بريم که در آن، همگان را ( همراه با قسم ) به پرهيز از تقليد در مسائل نظري دعوت مي نمايد:
هر آن که درباره ي مطالب ما در اين کتاب ( الذخيره ) انديشه نمايد، قسمش مي دهيم که در هيچ يک از رهيافت ها و دلايل آن از ما تقليد ننمايد و براساس حسن ظن، از انديشه و تأمل به اين سبب که ما به اندازه ي کافي زحمت کشيده ايم، باز نماند، بلکه در هر گزاره اي، مانند شخصي که از ابتدا مي خواهد شروع کند. نظر نمايد و از اين طريق تلاش نمايد تا حق را از باطل و راست را از دروغ تشخيص دهد و در هر مطلبي که انديشه مي کند، اعتدال گرايي را از دست ندهد. (14)
پي نوشت ها :
1- الشريف المرتضي، الذخيره، ص 8 - 20.
2- مارتين مکدر موت، انديشه هاي کلامي شيخ مفيد، ص 491.
3- شريف المرتضي، رسائل الشريف المرتضي، المجموعه الاولي، ص 16 - 17.
4- مارتين مکدر موت، انديشه هاي کلامي شيخ مفيد، ص 491، به نقل از: شريف المرتضي، الاصول الاعتقاديه ج2، ص 79.
5- شريف المرتضي، همان، المجموعه الاولي، ص 8 - 10.
6- همان، ص 132. عبارت رسائل چنين است: « المسألة الخامسة عشر: العبد يدخل الجنّة باستحقاقه الجنّة کالحر ».
7-همان، ص 165 - 166.
8- سيد نورالدين شريعتمداري جزايري، « مباني آزادي در کلام و فقه شيعه »، فصلنامه علوم سياسي، ش3، سال اول، زمستان 1377، ص 48.
9- شريف المرتضي، رسائل الشريف المرتضي، المجموعه الاولي، ص 11 - 12.
10- همان، ص 8.
11- مجموعه اي از کتاب هاي فقهي، کلامي و غيره از سيد مرتضي در دو کتاب الرسائل و الذخيره به قلم المحامي رشيد الصفار و سيد احمد حسيني، ذکر شده است. الصفار 123 عنوان از تأليفات او را نام مي برد، سيد احمد حسيني نيز بعد از ذکر 117 عنوان از تأليفات سيد مي گويد: اين مقدار آن چيزي بود که ما يافتيم؛ سيد رساله ها و مسايل زياد ديگري نيز دارد که به زودي منتشر خواهد شد ». ر.ک: شريف المرتضي، الذخيره، ص 48 - 57 و همو، الرسائل، ص 9 - 33.
12- همان، ص 165 - 166.
13- شريف المرتضي، الذخيره، ص 607.
14- همان.
شفيعي، محمود؛(1390)، انديشه سياسي سيد مرتضي، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ سوم