تبيين مباني تصميم گيري استراتژيک در شهر عدل مهدوي

دنياي امروز دنياي رقابت هاي سخت، فشرده و بي رحم بين المللي است. شدت اين رقابت در حوزه هاي اقتصاد، سياست، فرهنگ و مديريت، در سطح جهاني و حتي ملي به حدي رسيده است که بي ترديد مي توان ادعا کرد کمترين تصميم
پنجشنبه، 6 شهريور 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تبيين مباني تصميم گيري استراتژيک در شهر عدل مهدوي
 تبيين مباني تصميم گيري استراتژيک در شهر عدل مهدوي

 

نويسنده: دکتر غلامرضا گودرزي




 

چکيده

دنياي امروز دنياي رقابت هاي سخت، فشرده و بي رحم بين المللي است. شدت اين رقابت در حوزه هاي اقتصاد، سياست، فرهنگ و مديريت، در سطح جهاني و حتي ملي به حدي رسيده است که بي ترديد مي توان ادعا کرد کمترين تصميم و حرکتي را مي توان مشاهده کرد، که تحت تأثير فضاي رقابت به شکل مستقيم يا غير مستقيم نباشد. آن چه در حال حاضر بر معنا و اهميت رقابت افزوده، شدت، قساوت، نيرنگ و تسري آن در تمامي حوزه هاست. رقابت ديگر صرفاً يک اصل در اقتصاد، وقوع رخدادي سياسي بين دو يا چند کشور و يا تعارضي جهت بقا و واژگاني نظير اين موارد نيست، بلکه در تمامي شئون حيات انسان ها حتي مباحث فرهنگي، ارزشي واعتقادي نيز حضور يافته است.
اين مقاله از دو بعد به اين واقعيت پرداخته است: نخست، آن چه در سطح روابط جهاني تحت لواي رقابت اعتقادي بين دو جريان مهدويت فعال و پويا و صهيونيسم وجود دارد و دوم: بررسي موضوع مهم تصميم گيري استراتژيک در تفکر مهدويت و مباني آن در شهر عدالت مهدوي در راستاي تعيين مديريت اسلامي. ذکر اين نکته ضروري است که در اين مقاله مراد از غرب، مفهوم جغرافيايي نبوده بلکه منظور از آن کليه باورهاي غير اسلامي و الهي است.

واژگان کليدي

مباني تصميم گيري، شهر عدل مهدوي، مديريت اسلامي، تصميم گيري استراتژيک، عدل.

مقدمه

مديريت، فراتر از اطلاق کلمه، کلمه اي ساده بر فعاليت هاي بشري است. پيچيدگي جهان، سرعت روز افزون انتقال اطلاعات، رقابت هاي جهاني و تنوع مشکلات فرا روي مديران و از همه مهم تر تغييرات فرهنگي و سياسي جهان، تنها برخي از دلايل ارتقاي مفهوم مديريت اند. در حوزه علوم اجتماعي و علوم انساني براي بسياري از مفاهيم مي توان به تعداد انسان ها تعريف ارائه نمود، زيرا هر کس بنابر دانش، شناخت و بينش خود از واژه ها تعريفي ارائه مي دهد و حتي اين تعدّدِ تعاريف در بين صاحب نظران اين علوم نيز وجود دارد. از اين رو اکثراً توافقي بر حدود و ثغور تعاريف داشته و ويژگي هاي اساسي مفاهيم را بيان مي کنند، که شايد همين عدم توافق بر يک تعريف واحد مبناي بسياري از اختلاف نظرات و ديدگاه ها در حوزه علوم انساني باشد. لذا مادامي که اصول و مباني مسلم اين علوم نقض نشده و مفاهيم تغيير نيابند ارائه تعريف متفاوت از سوي کارشناس و خبره آن حوزه پذيرفتني است. البته اين خود مي تواند دليلي بر پيچيدگي موضوعات اين دسته از علوم باشد.
از سوي ديگر مديريت، بدون حيات در بستر فرهنگ و جامعه معنا پيدا نمي کند، به عبارت ديگر، نمي توان يک نظريه مديريتي را زنده و پويا دانست، مگر اين که در قالب يک فرهنگ و براي يک جامعه و محيط مشخص تبيين گردد. رابطه بين فرهنگ، مديريت و جامعه نظير ماهي، آب و اکسيژن است. زيرا هنگامي حرکت ماهي زيبا و معنادار مي باشد که در بستر آب شنا کرده و از اکسيژن موجود در آب تنفس کند وگرنه حرکت آن در بيرون از آب صرفاً تقلا جهت زنده ماندن بوده و اکسيژن هوا نيز دواي مرگش نخواهد بود. نظريات و مدل هاي مديريت نيز بدون اجرا و استقرار در يک فرهنگ و جامعه، معناي خاصي نداشته و صرفاً حروف و عباراتي کلي هستندکه صحت و سقم آنها قابل ارزيابي نيست، اما وجود يک نظريه مديريتي در يک فرهنگ خاص و اجرا در فضاي جامعه مي تواند زيبايي ها و ارزش هاي آن را نمايان سازد. همين ارتباط نزديک باعث مي شود که بسياري از يافته هاي مديريت در يک فرهنگ و محيط خاص در فرهنگ و جامعه اي ديگر، علي رغم وجود مشترکات بعضاً تفاوت هايي نيز داشته باشند. اين نکته ي به ظاهر روشن، مبناي بسياري از مباحث و نظرياتي است که امروز در قالب انواع ترکيب هاي مديريتي مانند: مديريت ژاپني، مديريت غربي و مديريت اسلامي مطرح مي گردد. البته در اين مقاله به بررسي مديريت اسلامي پرداخته نشده، چون غور در وجود، ضرورت، ريشه ها، مباني و اصول آن نيازمند نوشتار ديگري است، اما با عنايت به روح کلي حاکم بر آن بي ارتباط نيست؛ اگر نگاهي هر چند گذرا به روش شناسي مديريت اسلامي شود. زيرا پرداختن به موضوع تبيين مباني تصميم گيري استراتژيک در شهر عدل مهدوي به عنوان حرکتي در مسير بناي مديريت اسلامي قلمداد مي گردد.

تعريف مديريت

در تعريف مديريت اسلامي گفته اند:
1. مديريتي که زمينه رشد انسان به سوي الله را فراهم مي نمايد و مطابق با کتاب، سنت و سيره ي پيامبر (صلي الله عليه و آله) و امامان معصوم و علوم و فنون و تجارب بشري جهت رسيدن به اهداف يک نظام در ابعاد مختلف بوده و همانند يک محور، مدار و قطب عمل کند.
2. هنر و علم به کار گيري صحيح افراد و امکانات در جهت حصول اهداف سازماني به نحوي که با موازين شرع مغايرت نداشته باشد.
3. مديريتي که متأثر از ارزش ها و باورهاي اسلامي است و سعي در تعالي روح انساني از طريق ارتقاي سطح زندگي و نيل به اهداف فردي در راستاي اهداف الهي دارد.
البته مي توان اين تعاريف را مورد نقد و بررسي بيشتري نيز قرار داد، اما آن چه قابل ذکر بوده و هدف از بيان آنهاست، تأکيد بر اين اصل مهم است که مديريت اسلامي در مباني ارزشي و مباني معرفت شناسيِ خود، وجوه تمايز و تشابهي با ساير مکتب هاي مديريت دارد. لذا مطالعه و انسجام دهي به آن از جمله مهم ترين وظايف محققان و پژوهش گران اسلامي است. حال اين سؤال مطرح مي شود که راه رسيدن به مديريت اسلامي چيست؟ روش هايي که تاکنون در راه حصول به مديريت اسلامي پيموده شده است را مي توان به طور کلي در سه گروه تقسيم بندي نموده و دسته چهارمي را نيز پيشنهاد داد:
1. اسلامي نمودن برخي از اصول و مباني مديريت: در اين دسته مجموعه روش هايي قرار مي گيرند که سعي دارند تا با اصل قرار دادن يافته ها و نظريات مديريت غربي در بين منابع اسلامي، سند يا سنتي را بيابند که سنخيت و مشابهتي در لفظ يا معنا با اين اصول داشته و آن گاه اسم اين مجموعه را مديريت اسلامي گذراند. در واقع حرکت از يافته هاي غرب شروع شده و با يافتن شواهدي در اسلام ( که معمولاً تنها فرق عمده اش با ساير مکتب ها در اخلاقيات است) خاتمه مي يابد.
2. مديريتي نمودن برخي از منابع اسلامي: در اين دسته مجموعه روش هايي قرار مي گيرند که دقيقاً عکس حرکت قبل را انجام مي دهند، يعني با اصل قرار دادن منابع اسلامي در لابلاي مديريت غربي به دنبال سنخيت و مشابهت مي گردند. لذا حرکت از يافته هاي اسلامي شروع شده و با يافتن شواهدي در غرب، مديريت اسلامي بنا مي شود. تحليل دقيق و کارشناسي تلاش هايي که در اين دو دسته تاکنون انجام شده و اکثراً نيز قابل تقدير و توأم باخلوص نيّت محققان بوده، حاکي از آن است که هر چند اين دو روش در مبداء حرکت مختلف هستند اما در نهايت به يک منزل مي رسند.
3. مطالعات شخصيت محور: اين دسته روش ها معمولاً با مطالعه زندگي، سيره و شيوه مديران اسلامي در حکومت و تحليل شيوه هاي مديران اسلامي به يک سري خصلت هاي مشترک و اصول مشخص دست مي يابند و آنها را به عنوان مديريت اسلامي نظم مي دهند. در اين حالت مي توان تفاوت هاي آشکاري با نتايج دو دسته قبل يافت و خروجي آن متفاوت با مديريت غربي است. ليکن مشکل اساسي اين روش ها آن است که در بسياري از موارد بين شئونات پيامبر اسلام و امامان معصوم و حتي رهبران اسلامي با مديران رده هاي مياني جامعه اسلامي (خاصه در دوران حاضر) و يا در تطبيق آيات و احاديث و دلالت آنها، مرز بين حکومت، رهبري و مديريت خلط مي شود. بايد توجه داشت که بسياري از کارها، تصميم گيري ها و يا روش هاي امام معصوم به دليل جايگاه وي به عنوان رهبر امت اسلامي و يا به دليل عدم الهي و يا ناشي از عصمت است. همين عدم عنايت ويژه به اين اصل باعث شده که اين نوع روش ها نيز علي رغم توفيقات فراوان در مقام اجرا محدوديت هايي را داشته باشند، که اگر در مطالعه و تطبيق به اين مرزها دقت شود، آن گاه مسير حرکت در راه تنظيم مديريت اسلامي با اطمينان بيشتري طي خواهد شد.
4. تدوين و بناي مديريت اسلامي: در اين دسته از روش ها، توجه به اختلاف مباني مديريت در اسلام و غرب است. در حقيقت اين مقاله سعي دارد با نشان دادن اين مهم که بسياري از مفاهيم و واژگان علوم انساني و خاصه مديريت داراي خاست گاه، بشر و مقصدي متفاوت در اسلام و غرب مي باشند، بر اين راه تأکيد کند که هرگونه مقايسه اي که خالي از عنايت به اين نکته باشد متأسفانه ايرادها و ابهام هاي روش شناسي خواهد داشت. براي توضيح بيشتر به ذکر چند نمونه اکتفا مي شود:
امروزه اعتبار و روا بودن اموري چون مشتري مداري، برنامه ريزي، بهبود مستمر، سازماندهي و... در مديريت اسلامي به طرق مذکور قابل اثبات است يعني هم احاديث و روايات و منابع مديريتي متعددي در تأييد آنها داريم (روش هاي اول و دوم) و هم در سيره و روش رهبران ديني شواهدي براي آنها داريم (روش سوم). اما سؤال اين است که آيا تعريف مشتري مداري در اسلام همان تعريف مشتري مداري در غرب است؟ اگر مشتري خواست که جهت کسب رضايت خاطرش، اعمال منافي احکام اسلامي انجام شود، پاسخ مدير اسلامي چيست؟ آيا جواب منفي وي صرفاً به دليل ملاحظات اخلاقي است؟ در اين صورت آيا وجه تمايز مديريت اسلامي و مديريت غربي صرفاً در اخلاقيات نخواهد بود؟ سؤالي ديگر، آيا چون استقرار بهبود مستمر باعث رشد و ارتقاي سازمان و حتي افراد مي شود در مديريت اسلامي نيز، همان گونه که در غرب وجود دارد توصيه مي شود؟ مدير اسلامي مي تواند به اين توصيه مانند صدها روش، ابزار و فلسفه مديريتي ملزم گردد يا نه؟
نمونه هاي متعددي از اين دسته سؤالات قابل طرح و بررسي است و پاسخ هاي گوناگوني نيز به آنها داده مي شود. به نظر مي رسد پاسخ هاي به دست آمده از سه دسته، روش اول شباهت هاي فراواني داشته باشند، اما پاسخ هاي دسته چهارم متفاوت خواهند بود، زيرا در تحليل مطالب و حصول نتايج روش مندي خاصي استفاده شده و لذا ماهيت پاسخ متأثر از اين روش خاص، جديد است. اگر اين روش مندي را لحاظ کنيم، در آن صورت مشتري مداري در مديريت اسلامي واجب است، نه به دليل نقش مشتري در کسب سود، بلکه به دليل وجوب رعايت حق الناس. بهبود مستمري براي مسلمان واجب است به دليل حديث امام علي (عليه السلام) که تساوي دو روز مسلمان را موجب غبن مي داند و در بسياري از مباحث اصول استنباط و تفسير قرآن کريم اين انتساب (مغبون بودن چنين فردي) معادل گناه کاري است. پس در اين حالت مفهوم مديريت اسلامي، در تلاشي بلند مدت حاصل شده و در کوتاه مدت پل هاي ارتباطي بين مديريت و اسلام يافته و اتصالات بنا مي شود. از بررسي، تحليل و به کارگيري آنها مباني مديريت اسلامي در دل تمدن اسلامي به شکل تلفيقي به دست مي آيد. بايد توجه داشت که هرگونه سعي در نزديک نمودن مديريت (به معناي رايج آن) و اسلام که فارغ از روش مندي خاص و در دل تمدن غرب (کپي برداري آگاهانه يا ناخود آگاه از مباني جهان شناسي و انسان شناسي تمدن غرب) باشد در بهترين حالت الصاق مديريت و اسلام خواهد نبود. جدول شماره (1) مقايسه بين اين دسته روش ها را نشان مي دهد.
جدول شماره (1) مقایسه روش های مطالعه مدیریت اسلامی

گروه

اساس روشها

بستر اساسی

نتیجه نهایی تعیین....

نقطه قوت

نقطه ضعف

اول

مدیریت غربی

تمدن غرب

اخلاقیات مدیر اسلامی

به سادگی به دست آمده و قابل فهم مشترک بین همه افراد در تمامی فرهنگ هاست.

مبانی آن دارای ابهامات اساسی ومشکل جدی روش شناسی دارد.

دوم

تعالیم اسلامی

تمدن فعلی مسلمانان

شاخه ای از مدیریت اسلامی

برای جامعه اسلامی پذیرش آن بهتر است

علی رغم وجود اختلاف ها، اما مبانی آن با مبانی تمدن غرب آمیخته می شود. لذا مشکل روش شناسی دارد.

سوم

مدیران اسلامی

زمان و شرایط

سبک های مدیران اسلامی

برای جامعه اسلامی، پذیرش آن بهتر است.

مبانی آن دارای ابهامات اساسی و مشکل روش شناسی و تعمیم دارد.

چهارم

منابع اسلامی

تمدن ا سلامی

مدیریت اسلامی

تبیین مدیریت اسلامی بر مبنای روشناشی اسلامی

زمان بر و هزینه بر است.

تصميم گيري استراتژيک

در خصوص وظايف مدير در سازمان، نظرات گوناگوني بيان شده است؛ مثلاً برخي از انديشمندان مديريت، وظايف مدير را پنج وظيفه اصلي: برنامه ريزي، هدايت و رهبري، بسيج منابع، کنترل و نظارت بر شمرده اند و گروه ديگري آن را در نوآوري و خلاقيت خلاصه کرده اند. اما آن چه به نظر محقق به عنوان اصلي ترين وظيفه مدير قابل ذکر است و شالوده اصلي تمامي وظايف ذکر شده فوق نيز باشد، تصميم گيري است؛ همان طور که بسياري از محققان مديريت نيز اين عقيده را دارند. نکته ديگر آن است که تصميم گيري صرفاً مختص به مدير نيست، بلکه هر انساني در زندگي خويش با تصميم رو به رو است. به همين دليل بررسي آن ضروري، دشوار و داراي ابعاد متعدد است. بايد دانست که اين وظيفه اصلاً قابل واگذاري به غير نيست، زيرا اگر مديري تصميم گيري نکند، عملاً مديريت نخواهد کرد. به همين دليل مديريت عبارت است از: علم و هنر، اخذ تصميم هاي منطقي، به موقع، مطلوب و اثر بخش جهت نيل به اهداف سازمان از طريق به کارگيري منابع و امکانات.
لذا شکست يا موفقيت يک مدير مرهون تصميم گيري هاي صحيح و به موقع در شرايط مختلف است که اين شرايط مي تواند از عدم اطمينان کامل تا اطمينان کامل و تعارض متغير باشد. اگر پيچيدگي و سرعت تغييرات را نيز به اين طيف اضافه کنيم، ابعاد آن بيشتر خواهد شد. تصميم را مي توان به دو دسته مهم: برنامه ريزي شده و برنامه ريزي نشده تفکيک نمود. در اين حالت تصميمي که در قالب عادت، قوانين و يا رويه هاي موجود اخذ مي گردد جزو دسته اول و تصميم هايي که در مورد مسائل غير معمول و منحصر به فرد اتخاذ مي شوند از دسته دوم هستند. تقسيم بندي ديگر، تصميم استراتژيک و تصميم روزمره و جاري است. جهت توضيح اين نوع تصميم ها لازم است ابتدا دو نکته را ياد آور شويم: اول: معرفي فرآيند تصميم گيري و شناخت آن و دوم: بررسي ويژگي امور استراتژيک.
شکل شماره (2) فرايند تصميم گيري را نشان مي دهد. همان طور که در شکل مشخص است فرايند تصميم گيري در سازمان جزئي از فرآيند حل مسئله است و مي توان گفت يکي از مهم ترين اجزاي آن است. آن چه در فرآيند تصميم گيري از اهميت خاصي برخوردار است تعريف دقيق مسئله و راه حل هاي مناسب آن است. زيرا اشتباه در تعريف مسئله و يا حدس زدن راه حلي که مناسب نباشد (به دليل هزينه، امکانات، پيش نيازها، نتايج و..) مي تواند در انحراف ساير مراحل نقش بنيادي داشته باشد.
شکل شماره (2) فرآیند حل مسئله و تصمیم گیری

ردیف

نوع نگرش

تلقی از تصمیم

هدف تصمیم گیری

مشخصه اصلی تصمیم

1

فلسفی

ملاک خوبی

یقین خوب یا بد بودن یک پدیده

بایستی ملاک مناسبی جهت سنجش پدیده ها باشد.

2

اقتصادی

عامل مطلوبیت

افزایش مطلوبیت

در جهت بهینه سازی مطلوبیت فاکتورهای اقتصادی است.

3

مذهبی

عامل صلاح

قرب الهی

تصمیم بایستی در راه رشد و تعالی فرد اخذ شود.

4

سیاسی

عامل سرنوشت ساز

حفظ و ارتقای مناسبات سیاسی

تصمیم بایستی در جهت حفظ منافع باشد.

5

مدیریتی

وظیفه اصلی مدیر

حفظ، توسعه و بهبود سازمان

تصمیم بایستی ضامن حفظ، توسعه و بهبود سازمان باشد.


از سوي ديگر امور استراتژيک داراي ويژگي هاي بارزي هستند که برخي از مهم ترين آنها عبارتند از:
1. بلند مدت هستند. البته هر موضع بلند مدتي لزوماً استراتژيک نيست، مگر در مواردي که داراي ساير خصوصيات و شرايط باشد، يعني شرط يک طرفه در اين جا صادق است.
2. بيشتر در يک محيط رقابتي معنا و تبلور دارند.
3. براي سازمان نقش حياتي دارند.
4. غالباً پيچيده، و داراي مخاطره بالا هستند و توسط عواملي محيطي براي سازمان ايجاد مي شود.
با توجه به اين مطالب، تصميم گيري استراتژيک عبارت است از:
تصميمي که مستقيماً بر حفظ بلند مدت بقاي پوياي سازمان، در محيطي رقابتي و متغير، مؤثر بوده و متضمن سرعت واکنش بالا و مدبّرانه باشد.
ويژگي هاي چنين تصميمي عبارتند از: ابهام، نو بودن، پيچيدگي، نامحدود بودن، قابليت پاسخگويي سريع در موقعيت هاي بحراني، معمولاً فاقد ساخت نا متعارف، بقاء بلند مدت سازمان توأم با پويايي و ارتقاي آن، تأثير مستقيم بر امور حياتي و نقش عوامل محيطي خاصه رقابت.

مباني تصميم گيري در نظام غرب

بيشترين گرايش جهان امروز، تمدن غربي است. تمدني با مشخصات، فرهنگ، آداب و رسوم مخصوص به خود که اساس آن دو چيز است: کسب سود و نهايتاً ظلم مطلق به خود و ديگران. جهان بيني اين تمدن با ارائه تعريفي تجارت مآبانه و ظالمانه از انسان آغاز شده و ايدئولوژي آن نيز بر همين پايه بنا مي شود. انسان در اين تفکر، آزاد، بي قيد و بي بند و بار و عاري از تقدس است که مهم ترين وظيفه اش استمرار حيات براي کسب مال بيشتر و رفاه افزون تر است. در اين تعريف کمترين مقصد الهي و ماهوي براي انسان فرض شده است.
از اين رو تمام سعي و تلاش انسان، جامعه و مکتب هاي غربي بر مبناي همين تمدن پايه ريزي شده است. مديريت به عنوان يک سيستم موجود در اين فضا بي شک متأثر از همين اصل بوده، که شواهد و دلايل متعددي در تأييد اين ادعا مي توان بيان نمود. بسياري از دانشمندان در تحليل سير تئوري ها و نظريات مديريت بر اين نکته اذعان دارند که تمرکز اين نظريه ها در هر عصر و زماني تغيير يافته است. تأکيد بر استانداردسازي و مديريت علمي در يک عصر، تمرکز بر منابع انساني در ديگر عصر و اهميت مشتري در اين عصر، علي رغم وجود ادله متعدد، با يک هدف مشترک انجام مي شوند و آن کسب سود بيشتر است. لذا اساس مديريت در غرب که در تمامي ارکان و اجزاي آن متبلور است سود آوري است. در راه کسب اين هدف، انسان، جامعه، مشتري، آموزه هاي ديني مي تواند در مقطعي هدف، يا ابزار يا عاملي حاشيه اي قلمداد گردند.
از سوي ديگر در تمدن غربي نوعي سلطه و حاکميت باورهاي اومانيستي مشاهده مي شود که به دليل عدم آشنايي نظريه پردازان آن با مکتب هاي توحيدي و الهي تصويري توأم با توهمات و باورهاي بشري در تعريف انسان نقش آفريني مي نمايد. اين مطلب باعث شده تا انسان فقط در ظرف زمان حاضر معنا يابد و چون در قبال آينده خود مسئوليتي ندارد، لذا درحال زيسته و بايد به دنبال کسب سود باشد. همان طور که در جوامع کمونيستي اصالت با جامعه است، نظير همين استدلال آن جا نيز قابل بررسي است. حال که اين نکته معلوم گرديد، بايد توجه داشت که تصميم گيري در چنين فضايي نيز در راستاي کسب سود بيشتر مي باشد. به عبارت ديگر؛ مبناي تصميم گيري غربي خود محوري خواهد شد. اگر اين سود از راه کاهش هزينه ها باشد، تمام ملاک ها و معيارهاي تصميم گيري به سمت آن گرايش مي يابد. اما اگر سود از راه مشتري مداري يا تکريم ارباب رجوع، يا ارزش مندي منابع انساني محقق شد، مبناي تصميم گيري هاي استراتژيک به اين موارد تغيير مي يابد.
اين جاست که اختلاف در مباني ظاهر مي گردد، زيرا اين مباني و نسبي نگري، در تصميم گيري استراتژيک مورد تأييد اسلام نمي باشد. براي توضيح بيشتر لازم است ابتدا نگاهي به ويژگي شهر عدل امام مهدي (عج) داشت.

شهر عدل مهدوي

پيش از بررسي ويژگي هاي شهر عدل مهدوي يا دولت کريمه، ذکر اين نکته لازم است که بين آرمان شهرهاي فيلسوفان يا آرمان شهرهاي غرب با آرمان شهر مهدويت تفاوت وجود دارد. مدينه ي فاضله ي غير مهدوي عمدتاً تکيه به وعده و وعيدهاي عالمان و يا آموزه هاي ديني و اخلاقي و يا باورهاي علوم جديد داشته و جداي از عالم وحي است. به بيان ديگر، در عرصه ي زمين بهشت ايجاد مي شود آن هم توسط بشر و به مدد علم جديد که متکي به تجربه است. اما شهر عدل مهدوي در بنياد با آن چه بيان شد متفاوت است. لذا بر خلاف آرمان شهرهاي رايج که بر اساس تمناها و آرزوهاست، آن دولت کريمه بر واقعيت و حقيقت بنا شده. از ديگر سو اين شهر که توسط حضرت ولي عصر (عج) بر پا مي شود و در آن، امام خليفه خداوند و مأمور اجراي حق و عدل مي باشد، با علمي عاري از ظن و آميخته با يقين اداره مي شود، که از مهم ترين مواردي است که بايد بدان توجه داشت، زيرا بحث اين مقاله در مورد يک موضوع انتزاعي و يا خيالي نبوده، بلکه درباره ي يک واقعيت آتي است. نکته ديگر آن است که فهم، درک و تصوير جهان پس از ظهور امام زمان (عج) بسيار مشکل است و روايات متعددي در اين خصوص وجود دارند. اما قدر متيقن آن است که ميان اين جهان و آن جهان، هم در صورت و هم در سيرت تفاوت است. به ويژه مباني انسان شناسي اين حکومت که با تمدن غربي حاکم بر دنياي امروز بسيار متفاوت است.
بشر در زمان حضرت تازه زندگي را شروع مي کند و اين زندگي به صورت طبيعي سير حقيقي و معنوي خواهد داشت؛ حتي درک عوالم و کسب علوم، تا آن جايي که حجاب ها از چهره ي بشر برداشته شده او قادر به مشاهده ي ملکوت مي گردد. در آن زمان هر انساني مي تواند تا هزار نفر از نوادگان و نتيجه هاي خود را ببيند. زمان برکت مي يابد و انسان عمر طولاني خواهد داشت. در اين شهر، ظلم جايگاهي ندارد، هر چند که افراد معصوم نيستند، اما ميدان گناه کوچک مي شود و زمينه بروز پيدا نمي کند. حاکميت حق و عدل جلوي گسترش فساد و ظلم را گرفته و حق را به صاحب اصلي بر مي گرداند. هيچ حرکتي از چشم امام (عليه السلام) دور نمانده و حتي ايشان نيازي به مشاهده ندارند و با علم الهي و حکمت داودي رفتار مي کنند، لذا ظالم نمي تواند قاضي را دچار تشويش و اشتباه نمايد. فضاي جولان نفس اماره محدود است. در يک کلام جهانِ سرمست زور و قدرت و ثروت به عالمي مملو از عدل و انصاف بدل مي گردد. اين چنين شهري است که در موردش بايد گفت: «اللهم انا نرغب اليک في دولة کريمة، تعز بها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق و اهله».

مباني تصميم گيري در نظام عدل مهدوي

بشارت همه اديان الهي غلبه مستضعفان بر زمين و تلاش انسان ها براي نيل به سعادت و خوشبختي واقعي يعني از دنيا به سمت آخرت و کمال است و شهر عدل امام مهدي (عج) مظهر تحقق اين بشارت هاست. در اين شهر اساس دولت، عدل است و اين عدل در همه سطوح جاري مي شود. البته معناي عدل در اين جا وسيع تر از عدالت اقتصادي، اجتماعي و توزيع مناسب امکانات و... بوده، بلکه مفهومي گسترده دارد. در اين شهر معيار و ملاک، تعريف انسان و نظامي است که به زندگي وي سامان مي دهد. تقسيم ثروت و منابع، قضاوت و حتي تعليم و تربيت و اساس اداره کشور و سياست مبتني بر عدل است.
وقتي از عدل بحث مي شود ناخود آگاه نظر به مسائل اقتصادي معطوف مي گردد. البته روايات مربوط به ظهور و بعد از آن نشان مي دهد که اولاً رفتارهاي مردم که در حال حاضر به دليل شرايط دنياي مادي، رفتاري آکنده از زياده طلبي، سود پرستي و خشم است، عوض مي شود و به خلق و طبيعتي مستثناي از زياده طلبي و سود جويي تبديل مي گردد. حتي فهم و درک مردم عوض شده و قدرت تحليل و استدلال هاي آنها متفاوت خواهد بود، به طوري که وقتي حضرت ظهور فرمايند، طبق روايات، بر سرمردم دست کشيده و هر شخص داراي عقل مي شود يعني يکي از مهم ترين آثار ظهور ارتقاي سطح فکري مردم است. از اين رو در شهر عدل مهدوي منتظران و مخاطبان از جايگاه خاصي برخوردار خواهند بود.
از سوي ديگر ظلم برچيده شده و زمين هم نعمت هاي خويش را به اذن خدا براي مردم آشکار مي سازد، لذا سود پرستي و اصل حاکميت سود (که مبناي اساسي تمدن غرب و همه اجزاي آن از جمله تصميم گيري است) ريشه کن شده و انسان ها در مسير کمال سير مي کنند. پس اساسي ترين تفاوت تصميم گيري در غرب و شهر عدل مهدوي در همين اصل است يعني در شهر عدل مهدوي پايه تصميم گيري چون تمامي امور بر عدل و کمال استوار است.

مقايسه موردي

در اين بخش به بررسي موردي يک تصميم گيري استراتژيک در قالب دو جريان مذکور مي پردازيم، يعني مسئله پايان تاريخ و نگاه تمدني و استراتژيک به آن. البته بايد توجه داشت که در غرب، گفت و گو درباره ي پايان تاريخ يک سان نيست؛ مثلاً «فوکوياما» پايان تاريخ را سيطره تمدن غرب بر جهان مي داند؛ به عبارت ديگر، حداکثر توان بشر همين وضع موجود بوده و هدف، نيل به عالي ترين صورت مدينه فاضله، که تحقق نيز يافته همان مدينه مطابق با ليبرال- سرمايه داري آمريکاست. اما مثال ديگرِ خلق و گسترش جرياني، عمدتاً در آمريکا و انگليس به نام مسيحيت صهيونيستي و کليساهاي منتسب به آنهاست. اين جريان با نگاه و تحليل خاصي مبني بر اين است که عمر بشر پايان يافته و به زودي مسيح ظهور کرده و پس از ظهور او (بعد از جنگ بزرگ آرماگدون)، صلحي هزار ساله به وجود مي آيد.
آن چه براي مقايسه، مطلوب نظر محقق است، پاسخ دو نوع نگرش مذکور در اين مقاله يعني مسيحيت صهيونيستي (نمونه بارز تمدن غرب) و تفکر مهدويت پويا و فعال که در آن انتظار فرج نه يک عامل انفعالي و باعث رخوت بلکه عامل حرکت، پويايي، قيام و سعي در زمينه سازي ظهور است با اين شعار که منتظرانِ مصلح بايد صالح باشند و نگرش انقلاب اسلامي و نقش تمدني حرکت امام خميني (رحمه الله) در غالب همين تفکر نمونه اي از تمدن ناب اسلامي قابل بيان است به اين پرسش اساسي و استراتژيک است که وظيفه افراد در سير به سوي تاريخ چيست؟
بديهي است که در جريان اول همان مباني تمدن غرب حاکميت دارد، لذا ميل به رفاه طلبي و سودجويي بيشتر باعث مي شود تا آموزه هاي ديني نيز در محاسبات مادي لحاظ شده و سعي شود تا جهت حصول حاکميت مطلق بر دنيا و کسب سود و رفاه بيشتر تلاش و تسريع نمود. لذا وظيفه هر فرد در اين جريان تسريع ظهور و فراهم آوردن مقدمات جنگ مذکور است. لذا با هر وسيله و ابزاري بايد در اين راه وارد شد. جنگ افغانستان، عراق، تهديدهاي آشکار و پنهان ايران و سوريه از طرف آمريکا، حوادث بسياري از کشورهاي اسلامي خاصه عربستان و حتي نحوه جنايات نظاميان آمريکايي در زندان ابوغريب و گسترش آن در سطح جهان در اين بستر قابل تحليل هستند. بايد توجه داشت که جنگ عراق و آمريکا بي شباهت به يک نمايش نيست که در آن آمريکا با وجود مخالفت جدي و گسترده افکار عمومي جهان، که با اتکا به گسترش ارتباطات رسانه اي، جنگ را به يک موضوع جهاني تبديل کرده بود، و حتي علي رغم مخالفت بسياري از کشورهاي جهان، به عراق حمله مي نمايد. موج گسترده مخالفت ها از يک سو و بي توجهي آمريکا از سوي ديگر، اين فرضيه که برخي از اين تظاهرات حلقه اي از سناريو سياست مداران پشت پرده آمريکا و اسرائيل است را متصور کرد، خاصه آن که برخي از دولت مردان مؤثر آمريکا بي مهابا از احياي امپراتوري آمريکا بر جهان سخن مي گفتند و طبيعي است که امپراتور بايد در برابر جهان قدرت نمايي کند. البته بي شک تمام مخالفت ها اين وضعيت را ندارد، اما پايان عجيب وقايع و نحوه تعامل غربيان با آن فرضِ بازي بودن تصاوير پيش روي جهانيان در اين آوردگاه را متحمل مي سازد.
با توجه به اين مثال روشن مي شود که در جريان مسيحيت صهيونيستي چون مبنا کسب سود است، تلاش نيز در جهت کسب منابع بيشتر صورت گرفته، پس انجام هر کاري از تهديد و ارعاب تا زور و اجبار به عنوان گزينه هاي تصميم، پيش روي تصميم گيران قرار مي گيرد. بي شک در جهان امروز مبناي بسياري از تصميم هاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و نظاير آن همين است.
از سوي ديگر در تفکر ناب مهدويتِ پويا و فعال نيز پايان تاريخ وجود دارد. اما به اين معنا که تاريخ چند صد ساله غرب، ديگر در آخرين منزلگاه هاي سقوط بوده و زنگ تاريخ و تمدني جديد به نام تمدن ديني و منتسب به امام مهدي (عج) به صدا در آمده است. پايان تاريخ زندگي استکباري انسان در زمين و آغاز تاريخ جديد شهر عدل مهدوي بر پايه هاي ياد شده در بخش هاي پيشين که در رأس آن امام و حجت حق است، اين حيات و زندگي جديدي است که منتظران آن تمنايش را داشته و در راه نيل به آن دعا و تلاش مي کنند. حال در راه رسيدن به چنين شهري که در آن ميزان، عدل است، سود، قدرت و رفاه اين جهاني معنا ندارد و آن چه مهم است اداي تکليف و تلاش در جهت زمينه سازي دولت حق است. از اين رو است که در پاسخي دندان شکن و با مباني کاملاً متفاوت با تمدن غربي، به حرکت اخير جريانِ غرب در منطقه، مقام معظم رهبري اعلام مي دارند که آزاد مردان به جاي فرار و حقارت، ايستادگي و شهادت را بر مي گزينند، و در لبنان، حزب الله با الهام از آموزه هاي ديني و روحيه شهادت طلبي، اسرائيل را به شکستي ديگر کشاند و دچار چالش نمود.

نتيجه گيري

در اين بخش به چند نکته به عنوان جمع بندي و نتيجه گيري بحث اشاره مي شود:
1. با توجه به شرايط حاکم جهان و تأثير آنها بر کشورهاي اسلامي به طور عام و ايران به طور خاص، ضرورت دارد تا به اين امر مهم توجه داشت که آن چه در غرب شکست خورده در چشم ها تازه جلوه ننمايد و فرهنگ و تکنولوژي منسوخ غرب، براي جوانان و انديشمندان آرزو و اميد منتها نشود. البته دستاوردهاي مثبت آنها و تجارب موفق و ناموفقشان مي تواند در ترسيم مسير و تمدن سازي اسلامي مناسب باشد، اگر به تفاوت مبادي و مقاصد، عنايت نمود و پند آموزي کرد، نه کپي برداري.
2. جهت اين حرکت بايستي با تکيه بر داشته هاي ديني و گنجينه گران قدر منابع اسلامي به تبيين و تعريف مديريت اسلامي با روش شناسي خاص آن پرداخت. در اين گذر هرگونه عدم توجه به تفاوت هاي مبنايي، علي رغم تشابهات ظاهري ناصواب بوده و از اثر بخشيِ منظور مي کاهد.
3. در تصميم گيري هاي کلان سازماني و حتي فردي بايد طبق مباني عدل، کمال جويي، افزايش قدرت تفکر و اداي وظيفه باشد. اين مباني ممکن است با کسب سود مادي توأم باشند و يا اين که کاملاً متضاد با عقلانيت سود محور غربي به نظر رسند.
4. بدون شناخت، عمل محقق نخواهد شد و معرفت امام عصر (عج) کليد تمام معارف خواهد بود. لذا هر مسلمان و منتظري بايد درباره امام عصر(عج)، ظهور و عصر آخرالزمان وظايف مؤمنان معرفت يابد. در اين مسير معرفت غرب و احاطه به نقطه ضعف و فتنه هاي آن بي فايده نبوده، بلکه در کسب معرفت نهايي و کامل مثمر ثمر است.
فهرست منابع تحقيق:
1. آذر، عادل، تحقيق در عمليات، انتشارات نشر علوم نوين.
2. الواني، سيد مهدي و دانايي فر، حسن، تئوري نظم در بي نظمي و مديريت، انتشارات صغار، 1381.
3. پور فرد، دکتر تقي، مديريت اسلامي، انتشارات سازمان مديريت دولتي.
4. حسيني بحراني، سيد هاشم، سيماي حضرت مهدي در قرآن، ترجمه سيد مهدي حايري قزويني، انتشارات آفاق، 1367.
5. حکيمي، محمد رضا، خورشيد مغرب، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1379.
6. رضائيان، علي، مباني سازمان مديريت، انتشارات سمت، 1380.
7. طبسي، نجم الدين ، چشم اندازي از حکمت مهدي، ناشر: سازمان تبليغات اسلامي، 1373.
8. گودرزي، غلام رضا، جهاني شدن اختيار يا الزام، خطر يا رؤيا؟، نشر انديشه صادق (عليه السلام)، 1380، شماره 20، ص 33- 45.
9. مجلسي، علامه، مهدي موعود، ترجمه علي دواني، دارالکتب الاسلاميه.
10. مجموعه مقالات نشريه مديريت دولتي، ص 1918.
11. محسني کبير، ذبيح الله، مهدي آخرين سفير انقلاب، انتشارات دانشوران، 1376.
12. عابسي، مسعود، ابوئي اردکان، محمد، ارائه چار چوبي براي توسعه سيستم هاي پشتيبان تصميم گيري استراتژيک در برنامه هاي اصلاحات دولت ايران، دانش مديريت، شماره 55، زمستان 1380، ص 195- 276.
13. مطهري، مرتضي، سيري در سيره ي ائمه اطهار، انتشارات صدرا، 1374.

منبع مقاله :
صافي گلپايگاني، جوادي آملي، فاضل هرندي؛ مقاله ها جواد منصوري- [و ديگران]؛ چکيده ها محمد تقي رکني لموکي... [و ديگران]؛ (1386)، گفتمان مهدويّت، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه ي علميّه ي قم)، چاپ دوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.