نويسنده: محمد يوسفي
سيد جليل، آقا سيد جعفر قزويني مي گويد:
با پدرم - مرحوم آقاي سيد باقر قزويني رحمه الله - به مسجد سهله مي رفتيم. وقتي نزديک مسجد رسيديم به او گفتم: اين حرف هايي که از مردم مي شنوم، يعني هر کس چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله بيايد حضرت مهدي عليه السلام را مي بيند، پايه و اساسي ندارد.پدرم غضبناک متوجه من شد و گفت: چرا اساسي نداشته باشد؟ فقط به اين خاطر که تو نديده اي؟ آيا هر چيزي که تو نديده اي اصل ندارد؟ و خيلي مرا سرزنش کرد، طوري که از گفته ي خودم پشيمان شدم.
داخل مسجد شديم، هيچ کس در آنجا نبود. وقتي پدرم در وسط مسجد، براي خواندن دو رکعت «نماز استجاره» (1) ايستاد، شخصي از طرف مقام حضرت حجت عليه السلام متوجه او شد و از کنارش عبور کرد. به او سلام کرد و با ايشان مصافحه نمود.
در اينجا پدرم به من توجه کرد و پرسيد: اين آقا کيست؟
گفتم آيا او حضرت مهدي عليه السلام است؟
فرمود: پس کيست؟
من به دنبال آن حضرت دويدم؛ ولي احدي را نه در مسجد و نه در خارج آن نديدم. (2)
پي نوشت ها :
1. نمازي که در اين مکان مقدس خوانده مي شود.
2. کمال الدين، ج 2، ص 72، س 37 و عبقري الحسام، ج 1، ص 65.
يوسفي، محمد، (1390)، ملاقات با امام زمان عليه السلام در کربلا، قم، خورشيد هدايت، چاپ دوم