مترجم: اميرحسين شهبازلو
1-پيش داستان:
داستان پيش زمينه، يا پيش زمينه، مجموعه اي از رويدادهاست که براي يک پيرنگ ابداع مي شود، و به عنوان آنچه پيش از آن پيرنگ روي داده و به آن منتهي مي گردد، ارائه داده مي شود. پيش داستان يکي از فنون روايت تاريخچه است که موضوع آن از لحاظ زماني کاملاً قبل از روايت اصلي روي مي دهد.به طور کلي، پيش داستان، آن بخشي از تاريخچه شخصيت ها يا ديگر عناصر است که زمينه وضعيت موجود، در آغاز روايت اصلي به شمار مي رود. حتي يک اثر صرفاً تاريخي، پيش داستان را به شيوه گزينشي براي مخاطبانش افشا مي کند.
کاربرد:
پيش داستان به عنوان يکي از فنون ادبي، اغلب براي عمق بخشيدن به داستان اصلي يا باورپذيرکردن آن به کار مي رود. امکان افشاي دراماتيک رازها ( رازگشايي دراماتيک ) از طريق پيش داستان، به عنوان تکنيکي کارآمد براي گسترش داستان، از زمان ارسطو ( در کتاب بوطيقا ) شناخته شده بود.پيش داستان ها معمولاً، به صورت جزئي يا کامل، به صورت کرونولوژيک يا غير آن، هم زمان با آشکار شدن روايت اصلي افشا مي شوند. با اين همه، خالق داستان ممکن است بخش هايي از يا حتي تمام يک پيش داستان را براي استفاده شخصي در نوشتن داستان اصلي ابداع کند، بي آنکه هيچ بخشي از آن را در داستان اصلي افشا کنند.
روش هاي افشاي پيش داستان گوناگون اند: فلاش بک، ديالوگ، روايت مستقيم، خلاصه يا چکيده، فراخواني خاطره يا يادآوري، و معرفي. پيش داستان ممکن است سرانجام به صورت اثري مستقل در پيشادنباله( prequel )منتشرشود. فيلم اول جنگ ستارگان و دو دنباله آن ( جورج لوکاس ) نمونه هايي از اثري با فرض وجود يک پيش داستان کمابيش از پيش مشخص اند؛ پيش داستاني که بعداً به عنوان بخش دوم پيشادنباله اي، متشکل از سه فيلم اکران شد.
2-فراخواني خاطره يا يادآوري:
فراخواني خاطره يا يادآوري يکي از شيوه هاي داستان نويسي است که به وسيله آن يکي از شخصيت ها چيزي را به صورت ارادي يا غير ارادي به خاطر مي آورد. خاطره يا حافظه شخصيت در انتقال پيش داستان نقش دارد، زيرا به نويسنده داستان امکان مي دهد اطلاعاتي را از بخش هاي پيشين داستان يا قبل از آغاز داستان ارائه دهد. اگر چه فراخواني خاطره يا يادآوري به عنوان يک شيوه داستان نويسي چندان مقبول منتقدان نيست، استفاده از آن در ميان داستان نويسان رايج است.براي مثال، طبق مشاهدات اورسون اسکات کارد، اگر خاطره ار نوعي باشد که شخصيت مي توانسته در هر مرحله اي از داستان فرا خواند يا به ياد آورد، آن وقت کاري کنيم که درست سر بزنگاه که قرار است تصميمي کليدي بگيرد، به آن خاطره فکر کند، شايد نوعي هم زماني چندان موجهي نباشد... به علاوه، اگر قرار باشد خاطره، به گرفتن تصميمي در لحظه فعلي بينجامد، خود آن خاطره به نوبه خود بايد به سبب يک رويداد اخير برانگيخته شده باشد.
3-جهان مشترک:
در يک جهان مشترک، بيش از يک نويسنده ممکن است پيش داستاني مشابه پديد آورند. خلق پسيني با متأخر يک پيش داستان که با داستان اصلي که مقدم برآن نوشته شده تضادهايي دارد، گاه نيازمند کاربرد يک ترفند يا تمهيد موسوم به توالي/ يا پيوند پس گستر( يا به قول قدما، عطف به ماسبق شونده ) است، که در اصطلاح به آن رت کان( retcon ) نيز مي گويند؛ در واقع بر اساس آن چه در آينده داستاني در نسبت با پيش داستان روي داده، برخي اجزا يا روابط پيش داستان اصلي را تغيير مي دهند، و آن را به لطايف الحيلي به مخاطب القا مي کنند.4-پيشادنباله ( prequel )
يک اثر ادبي؛ نمايشي، يا سينمايي است که داستان آن از لحاظ زماني بر اثر ديگري که پيش از آن ارائه، منتشر يا اکران شده است، مقدم است. اين کار از طريق عطف توجه به رويدادهايي که پيش از رويدادهاي روايت اصلي روي داده اند، انجام مي گيرد. پيشادنباله اثري است که بخشي از يک پيش داستان براي يک اثر متقدم بر آن تشکيل مي دهد. مانند دنباله، پيشادنباله ممکن است به همان پيرنگ اثري که از آن برگرفته شده بپردازد يا نپردازد. اغلب، پيشادنباله به توصيف ( پيش ) زمينه اي مي پردازند که به رويدادهاي اثر اوليه منتهي يا منجر مي شوند، اما گاهي پيوندها آن قدر صريح نيستند. بعضي اوقات، پيشادنباله ها با اين حقيقت که مخاطب از پيش مي داند بعداً چه روي خواهد داد بازي مي کنند، و اشاره هايي صريح به کار مي برند تا نوعي طنز نمايشي پديدآورند. prequel از واژه هاي نوساخته سده بيستم است که از پيشوند -pre ( ازprae لاتيني به معناي پيش ) و quel- ( که خلاف قواعد واژه شناسي از تقسيم واژه بسيط sequel به معناي دنباله به پيشوند و بن يا ستاک جعلي se-quel ساخته شده است) تشکيل يافته است.تاريخچه:
هر چند خود واژه پيشادنباله نوظهور است، آثاري که مصداق اين مفهوم به شمار مي آيند، تاريخچه اي بس طولاني تر دارند. سيپريا، با پيش فرض آشنايي شنوندگان با حماسه ايلياد؛ تنها بر رويدادهاي پيش از ايلياد متمرکز است، و به اين ترتيب نوعي مقدمه بر اين اثر پديد مي آورد.بنابر گفته ديکشنري آکسفورد واژه پيشادنباله نخست در مقاله اي به قلم آنتوني باوچر( Anthony Boucher ) در مجله داستان هاي فانتزي و علمي-تخيلي به کار رفت؛ باوچر آن را در توصيف رمان جيمس بليش( James Blish )they shall have stars به کار برده بود. کاربرد اين اصطلاح در دهه هاي 70 و80 فراگير شد.
احتمالاً فيلم بوچ کسيدي و ساندس کيد (1979) کاربرد اين اصطلاح را به جريان اصلي سينما وارد کرد. رواج آن در سينما نيز به دوره سه گانه پيشادنباله جنگ ستارگان (1999-2005) باز مي گردد.
کاربرد:
پيشادنباله پيش از آن که مفهومي متمايز از دنباله باشد، کاملاً منطبق با اصل کلي سريال سازي است، يعني بر اساس کرونولوژي دروني و ترتيب انتشار تعريف مي شود. براي نمونه، اپيزودهاي جنگ ستارگان به ترتيب 4-6 و در پي آن1-3 اکران شدند؛ جنگ ستارگان اپيزود 1: تهديد شبح (1999) پيشادنباله اي برجنگ ستارگان اپيزود 6: بازگشت به جداي(1983) است، اما بنا بر تعريف قاموسي به دليل ترتيب اکران، تنها فيلمي مقدم بر جنگ ستارگان اپيزود 2: حمله کلون ها به شمار مي رود، و نه پيشادنباله اي بر آن.گاهي پيشادنباله دنباله اي را توصيف مي کند که در مورد آن هميشه نمي توان از برچسب هايي استفاده کرد که صرفاً بر اساس بينامتنيت تعريف شده اند. در مورد پدر خوانده قسمت 2، روايت عناصري از يک پيشادنباله را با عناصري از يک دنباله کلي تر تلفيق مي کند، آن هم از طريق دو خط روايت که يکديگر را قطع مي کنند، يا در اصطلاح سينمايي به هم قطع مي خورند؛ يکي شان ادامه فيلم نخست ( داستان خانواده مافيايي به رياست مايکل کورلئونه] است، و آن ديگري روايتي است که کاملاً جدا از آن، که به تفصيل به رويدادهايي مي پردازد که پيش از آن روي مي دهند ( داستان پدرش ويتوريو کورلئونه در سال هاي جواني اش ). از اين منظر مي توان فيلم را نوعي پيشادنباله و دنباله ( به عبارت ديگر يک داستان پيشيني و پسيني ) تلقي کرد، و اغلب اهالي سينما نيز آن را به اين صورت مي شناسند.
در سريال اصلي سياره ميمون ها، حتي با آن که سه قسمت متأخر رويدادهايي را نشان مي دهند که از لحاظ کرونولوژيک پيش از رويدادهاي فيلم نخست هستند، خود روايت پيوسته است. بخش هاي بعدي ( فرار Escape فتح Conquest، نبرد Battle ) را گاهي به معناي کلي يا فراگير کلمه پيشادنباله مي نامند، در عين حال که تعريف دنباله نيز هم به معناي کلي کلمه ( يعني بخش هاي متأخر ) و هم به معناي اخص يا دقيق کلمه ( يعني ادامه خط يا سير داستاني از پيش مشخص ) در مورد آن ها صدق مي کند.
در سال هاي اخير اصطلاح پيشادنباله در مورد باز راه اندازي ( يا ربيوت reboot ) داستان اصلي، مانند ظهور سياره ميمون ها، بت من آغاز مي کند و کازينو رويال نيز به کار مي رود. خالقان هر دو فيلم بت من آغاز مي کند و ظهور سياره ميمون ها، هم چنين به صراحت گفته اند عمداً از پيوند با فيلم هاي پيشين پرهيز کرده اند تا فيلمشان به عنوان يک اثر هنري مستقل به حيات خويش ادامه دهد: حتي کريستوفر نولان--کارگردان بت من آغاز مي کند -صريحاً مي گويد فيلم خود را به عنوان پيشادنباله تلقي نمي کند. در اين جا، پيشادنباله نشان گر نوعي وضعيت احياي نسخه اصلي با برخي جرح و تعديل هاست که در آن رويدادهايي که در چرخه روايت ( ناهم ساز دروني ) پيش از رويدادهاي بخش قبلي هستند، به تصوير در مي آيند. به نظر برخي منتقدان شرط لازم شمول تعريف پيشادنباله بر يک اثر آن است که پايان آن اثر، آغاز اثر اوليه باشد؛ چنين تعريفي با آثاري که روايت اثر قبلي را ناديده مي گيرند و چنان که بايد به تمامي بخشي از سير پيوسته آن نيستند، سازگار نيست.
5-پيشادنباله از منظر قاموسي
پيشادنباله (Perquel)، يک اثر ادبي يا نمايشي است که داستان آن از لحاظ کرونولوژي يا زمان وقوع مقدم بر داستان اثري ديگر است که پيش از آن نوشته شده است. براي نمونه، نمايشنامه ليليان هلمن، بخش ديگر جنگل (1946)، زندگي شخصيت هايي را به تصوير مي کشد که او پيش تر درباره شان در نمايشنامه روباه هاي کوچک (1939) نوشته بود.منبع تحقيق:
بريتانيکا، ويکي پيديا
منبع مقاله :
ماهنامه فيلم نگار، شماره 135 و 136