تقاضاي نيروي کار

در اقتصاد، بازارِ نيروي کار را مانند ساير بازارها نيروهاي عرضه و تقاضا هدايت مي کنند. نمودار 1 را ملاحظه کنيد. در قسمت ( الف ) نمودار، عرضه و تقاضاي سيب قيمت سيب را تعيين مي کند. در قسمت ( ب ) عرضه و تقاضاي
سه‌شنبه، 25 شهريور 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تقاضاي نيروي کار
تقاضاي نيروي کار

 

نويسنده: گريگوري منکيو
مترجم: حميدرضا ارباب



 

در اقتصاد، بازارِ نيروي کار را مانند ساير بازارها نيروهاي عرضه و تقاضا هدايت مي کنند. نمودار 1 را ملاحظه کنيد. در قسمت ( الف ) نمودار، عرضه و تقاضاي سيب قيمت سيب را تعيين مي کند. در قسمت ( ب ) عرضه و تقاضاي کارگراني که سيب را مي چينند قيمت يا دستمزد اين کارگران را تعيين مي کند.
همان طور که متذکر شديم بازارهاي نيروي کار با ساير بازارها تفاوت دارد، زيرا تقاضاي نيروي کار يک تقاضاي مشتق است. بخش عمده ی نيروي کار به جاي آن که در توليد کالاهاي نهايي مورد نياز مصرف کنندگان استفاده شوند، نهاده هاي توليد ساير کالاها هستند. براي درک تقاضاي نيروي کار لازم است به بررسي بنگاه هايي بپردازيم که با استخدام نيروي کار و به کارگيري آن کالاهايي براي فروش توليد مي کنند. با بررسي ارتباط ميان توليد کالاها و تقاضاي نيروي کار بصيرت بيش تري براي تعيين دستمزدهاي تعادلي به دست مي آوريم.
تقاضاي نيروي کار
نمودار 1 تطبيق پذيري عرضه و تقاضا. از ابزار عرضه و تقاضا هم براي بازار کالاها و هم براي بازار نيروي کار مي توان استفاده کرد. در قسمت ( الف ) از منحني هاي عرضه و تقاضا براي تعيين قيمت سيب استفاده کرده ايم. در قسمت ( ب ) ملاحظه مي کنيد که چگونه عرضه و تقاضاي کارگران سيب چين دستمزد آن ها را تعيين مي کند.

بنگاه ها حداکثر کننده ی سود

حال به بررسي يک بنگاه نمونه توليدکننده ی سيب مي پردازيم که چگونه مقدار تقاضاي نيروي کار خود را تعيين مي کند. اين بنگاه مالک يک باغ سيب است و هر هفته بايد درباره ی تعداد کارگران استخدامي براي چيدن سيب تصميم گيري کند. پس از آن که مالک باغ سيب درباره ی تعداد کارگران استخدامي تصميم گرفت، کارگران تا سرحد توان شان به برداشت و چيدن سيب اقدام مي کنند. بنگاه سيب هاي برداشت شده را مي فروشد، دستمزد کارگران را پرداخت مي کند و به محاسبه ی سود خود مي پردازد.
دو فرض در مورد بنگاه فوق وجود دارد. اولاً، فرض کرده ایم که بنگاه نمونه ی ما بنگاهي رقابتي است، هم در بازار سيب ( که مالک باغ سيب يک فروشنده است ) و هم در بازار کارگران ( که مالک بازار سيب يک خريدار است ). به عبارت ديگر، هم بازار کالا ( بازار سيب ) و هم بازار نيروي کار ( کارگران سيب چيني ) بازارهاي رقابتي اند. يادآوري مي کنيم که بنگاه رقابتي يک بنگاه قيمت پذير است، زيرا تعداد بسيار زيادي بنگاه وجود دارد که فروشنده ی سيب هستند و کارگران را نيز استخدام مي کنند، بنابراين هر بنگاه بر قيمت فروش سيب و دستمزد پرداختي به کارگران تأثير اندکي دارد. بنگاه مجبور است از قيمت فروش سيب و نرخ دستمزد کارگران که توسط شرايط بازار تعيين مي شود، پيروي کند. بنگاه فقط مي تواند تصميم بگيرد که چه تعداد کارگر استخدام کند و چه مقدار سيب بفروشد.
ثانياً، فرض مي کنيم که بنگاه يک بنگاه حداکثر کننده ی سود است. بنابراين بنگاه نمي تواند مستقيماً به تعداد کارگران استخدامي و يا مقدار سيب توليد شده توجه کند. اين بنگاه فقط به سود فکر مي کند، سود ما به التفاوت درآمد کل ناشي از فروش سيب منهاي هزينه ی کل توليد است. عرضه ی سيب از سوي بنگاه و تقاضاي بنگاه براي استخدام کارگران از هدف اوليه ی بنگاه که حداکثر کردن سود است، به دست مي آيد.

تابع توليد و توليد نهايي نيروي کار

بنگاه براي تصميم گيري در مورد تعداد کارگران استخدامي بايد به بررسي اين مسئله بپردازد که تعداد نيروي کار بر مقدار محصول توليد شده چه اثري دارد. به عبارت ديگر، بنگاه بايد مشخص کند که تعداد کارگران بر مقدار برداشت و فروش سيب چه تأثيري دارند. يک مثال عددي در جدول 1 ارائه کرده ايم. در ستون اول تعداد کارگران و در ستون دوم مقدار سيب برداشت شده در هفته ی اول را ملاحظه مي کنيد.
اين دو ستون توانايي توليد بنگاه را نشان مي دهند. اقتصاددانان از واژه ی تابع توليد براي توصيف ارتباط بين مقدار نهاده هاي توليد و سطح توليد محصول استفاده مي کنند. در اين جا « نهاده » کارگران سيب چين و « ستاده يا محصول » سيب است. ساير نهاده ها عبارت اند از درخت هاي سيب، زمين، ماشين آلات کشاورزي و باغداري و امثال آن که در اين مثال نهاده هاي ثابت هستند. تابع توليد بنگاه نشان مي دهد که اگر بنگاه 1 کارگر استخدام کند، مقدار برداشت در هر هفته 100 کيلو سيب است. اگر بنگاه 2 کارگر استخدام کند مقدار برداشت سيب در هفته به 180 کيلوگرم مي رسد و... .
نمودار 2 با توجه به جدول 1 رسم شده است. روي محور افقي تعداد کارگران و روي محور عمودي مقدار سيب برداشت شده را ملاحظه مي کنيد. نمودار 2 نمودار تابع توليد است. بر اساس يکي از ده اصل اقتصادي که ارائه شد، آدم هاي منطقي به مقدار زماني که براي پيش بيني زيان احتمالي در نظر گرفته مي شود، فکر مي کنند. اين اصل کليد درک چگونگي تصميم گيري بنگاه در تعداد کارگران استخدامي است. براي برداشتن اولين گام به سوي اين تصميم، در ستون سوم جدول 1 توليد يا بازده نهايي نيروي کار را نوشته ايم، توليد نهايي نيروي کار عبارت است از افزايش در توليد نسبت به افزايش يک واحد نيروي کار. وقتي تعداد کارگران بنگاه از 1 به 2 افزايش مي يابد، مقدار سيب برداشت شده از 100 به 180 کيلوگرم مي رسد. بنابراين توليد نهايي کارگر دوم 80 کيلو سيب است.
دقت کنيد که با افزايش تعداد نيروي کار توليد نهايي نيروي کار کاهش مي يابد. اين ويژگي را نزولي بودن توليدنهايي مي ناميم.
جدول 1 تصمیم گیری بنگاه برای استخدام نیروی کار
تقاضاي نيروي کار
نمودار 2 تابع توليد. تابع توليد ارتباط بين نهاده هاي توليد ( کارگران( و سطح توليد ( سيب ) را نشان مي دهد. با افزايش مقدار نهاده ها ( کارگران ) شيب تابع توليد کم تر مي شود که نشان دهنده ی نزولي بودن توليد نهايي است.
تقاضاي نيروي کار
در ابتدا وقتي کارگران کمي استخدام شوند، برداشت محصول از پربارترين درخت ها شروع مي شود. با افزايش نيرو، کارگران اضافي به چيدن سيب از درخت هاي کم بازده مشغول مي شوند. بنابراين هر چه تعداد کارگران استخدامي بيش تر و بيش تر شود، توليد ( برداشت ) هر کارگر اضافي نسبت به کارگران قبلي کم تر مي شود. به همين دليل تابع توليد در نمودار 2 با افزايش تعداد کارگران به تدريج کم شيب تر خواهد شد.

ارزش توليد نهايي و تقاضاي نيروي کار

بنگاه حداکثرکننده ی سود به جاي سيب با پول سروکار دارد. بنابراين وقتي بنگاه تصميم مي گيرد که چه تعداد کارگر استخدام کند، در واقع به سود ناشي از استخدام هر کارگر فکر مي کند. ز آن جا که سود برابر است با درآمد کل منهاي هزينه کل، سود يک کارگر اضافي نيز برابر است با سهم درآمدي اين کارگر منهاي دستمزد.
براي آن که سهم درآمدي يک کارگر مشخص شود، بايد توليدنهايي هر کارگر را ( که برحسب کيلوگرم سيب اندازه گيري مي شود ) به ارزش توليد نهايي هر کارگر ( که بر حسب دلار اندازه گيري مي شود ) تبديل کنيم. اين کار با توجه به قيمت هر کيلوگرم سيب انجام مي شود. اگر قيمت هر کيلو سيب 10 دلار و توليد کارگر دوم 80 کيلو سيب در هفته باشد، درآمد نهايي اين کارگر 800 دلار خواهد شد.
ارزش توليد نهايي هر نهاده برابر است با توليد نهايي آن نهاده ضربدر قيمت بازاري محصول. ستون چهارم جدول 1 ارزش توليد نهايي نيروي کار را با فرض قيمت هر کيلوگرم سيب 10 دلار نشان مي دهد. از آن جا که قيمت بازار براي يک بنگاه رقابتي ثابت است، ارزش توليد نهايي ( شبيه خود توليد نهايي ) با افزايش تعداد کارگران کاهش خواهد يافت. اقتصاددانان معمولاً اين ستون جدول 1 را درآمد نهايي محصول مي نامند: درآمد نهايي محصول برابر است با درآمد اضافي بنگاه ناشي از به کارگيري يک واحد اضافي از نهاده ی توليد.
در ادامه به بررسي اين مسئله مي پردازيم که بنگاه چه تعداد کارگر بايد استخدام کند. فرض کنيد دستمزد بازار براي کارگران سيب چيني 500 دلار در هفته باشد. در اين حالت همان طور که در جدول 1 ملاحظه مي کنيد استخدام کارگر اول براي بنگاه سود آور است: استخدام اولين کارگر براي بنگاه 1000 دلار درآمد به همراه دارد و لذا سود بنگاه 500 دلار مي شود. به همين ترتيب دومين کارگر 800 دلار درآمد براي بنگاه ايجاد مي کند و سود بنگاه 300 دلار مي شود. کارگر سوم 600 دلار درآمد و 500 دلار هزينه دارد، لذا سود بنگاه 100 دلار خواهد شد. پس از سومين کارگر، استخدام بيش تر سودآور نخواهد بود. کارگر چهارم 400 دلار درآمد و 500 دلار هزينه دارد. بنابراين استخدام چهارمين کارگر به معناي 100 دلار زيان ( کاهش سود به اندازه 100دلار ) است. بنابراين بنگاه فقط سه کارگر استخدام مي کند.
اين تصميم بنگاه را روي نمودار نشان داده ايم. نمودار 3 ارزش توليد نهايي بنگاه را نشان مي دهد. اين منحني داراي شيب نزولي است، زيرا توليد نهايي نيروي کار با افزايش تعداد کارگران کاهش مي يابد. در نمودار 3 خط افقي نشان دهنده ی خط قيمت نيروي کار يا دستمزد بازار است. بنگاه براي حداکثرکردن سود، بايد تا سطحي به استخدام نيروي کار بپردازد که دو منحني يکديگر را قطع مي کنند. استخدام نيروي کار در سطحي کم تر از اين مقدار نشان مي دهد که ارزش توليد نهايي بيش از دستمزد است، بنابراين استخدام نيروي کار بيش تر به نفع بنگاه و سودآور است. استخدام نيروي کار در سطحي بيش تر از اين مقدار نشان مي دهد که دستمزد بيش از ارزش توليد نهايي است و لذا استخدام بيش تر براي بنگاه سودآور نيست. بنابراين بنگاه رقابتي حداکثرکننده ی سود تا سطحي به استخدام نيروي کار ادامه مي دهد که ارزش توليد نيروي کار با دستمزد برابر شود تقاضاي نيروي کار حال به داشتن تحصيل فوق که راهبرد يک بنگاه رقابتي حداکثر کننده ی سود را در استخدام نيروي کار نشان مي دهد، مي توانيم نظريه ی تقاضاي نيروي کار را ارائه کنيم. در نمودار 3 ملاحظه کرديد که بنگاه تعدادي نيروي کار استخدام مي کند که ارزش توليدنهايي و دستمزد برابر باشد. در نتيجه منحني ارزش توليد نهايي همان منحني تقاضاي بنگاه رقابتي حداکثر کننده ی سود است.
تقاضاي نيروي کار
نمودار 3 ارزش توليد نهايي نيروي کار. نمودار نشان دهنده ارزش نهايي نيروي کار ( توليدنهايي ضربدر قيمت محصول ) است و به تعداد نيروي کار بستگي دارد. منحني به علت نزولي بودن توليد نهايي داراي شيب نزولي است. براي بنگاه حداکثر کننده ی سود منحني ارزش توليدنهايي همان منحني تقاضاي نيروي کار است. يادآوري مي کنيم که منحني تقاضاي نيروي کار بنگاه نشان دهنده مقدار نيروي کار مورد تقاضا در هر سطح از دستمزد است.

چه عواملي باعث انتقال منحني تقاضاي نيروي کار مي شود؟

تا اين جا منحني تقاضاي نيروي کار را شناختيم: اين منحني نشان دهنده ی توليد نهايي نيروي کار است. حال به چنين درکي از منحني تقاضاي نيروي کار به بررسي عواملي مي پردازيم که باعث انتقال منحني تقاضاي نيروي کار مي شود.

قيمت محصول

ارزش توليد نهايي برابر است با توليد نهايي ضربدر قيمت محصول بنگاه. بنابراين اگر قيمت محصول تغيير کند، ارزش توليد نهايي تغيير خواهد کرد و منحني تقاضاي نيروي کار انتقال مي يابد. براي مثال، هر افزايشي در قيمت سيب باعث افزايش ارزش توليد نهايي هر کارگر سيب چين مي شود. لذا منحني تقاضاي نيروي کار از سوي بنگاه عرضه کننده سيب افزايش مي يابد.

کادر 1: تقاضاي نهاده و عرضه ی محصول: دو روي يک سکه

ملاحظه کرديد که چگونه يک بنگاه حداکثرکننده ی سود در مورد مقدار توليد و فروش محصول تصميم گيري مي کند: بنگاه سطحي از محصول را انتخاب مي کند که قيمت کالا برابرهزينه ی نهايي توليد باشد تقاضاي نيروي کار . برهمين اساس ملاحظه کرديد که بنگاه در مورد تعداد نيروي کار استخدامي چگونه تصميم گيري مي کند: بنگاه تعدادي نيروي کار استخدام خواهد کرد که دستمزد برابر ارزش توليد نهايي شود. از آن جا که تابع توليد ارتباط ميان مقدار نهاده و مقدار محصول را نشان مي دهد، تعجبي ندارد اگر بدايند که تصميم گيري بنگاه در مورد تقاضاي نهاده با تصميم گيري در مورد عرضه ی محصول ارتباط نزديکي دارد. در اصل اين دو اقدام و تصميم گيري دو روي يک سکه اند.
براي درک بهتر اين ارتباط اجازه دهيد چگونگي ارتباط بين توليد نهايي نيروي کار ( MPL ) و هزينه ی نهايي ( MC ) را بررسي کنيم. فرض کنيد يک کارگر سيب چين اضافي 500 دلار هزينه دارد و توليد نهايي آن نيز 50 کيلوگرم سيب است. در اين حالت توليد ( برداشت ) 50 کيلوگرم سيب 500 دلار هزينه دارد و هزينه ی نهايي هر کيلو سيبتقاضاي نيروي کار يا 10 دلار است. به طور کلي اگر W دستمزد باشد و توليد هر واحد اضافي نيروي کار MPL باشد، آن گاه هزينه ی نهايي هر واحد محصول برابر است با:تقاضاي نيروي کار
اين تحليل نشان دهنده ی توليد نهايي نزولي است که با هزينه ی صعودي ارتباط نزديکي دارد. وقتي در باغ سيب تعداد بيش تر و بيش تري کارگر سيب چين مشغول به کار شوند، هر کارگر اضافي نسبت به کارگر قبلي مقدار سيب کم تري مي چيند ( MPL ). به طور مشابه وقتي بنگاه توليدکننده ی سيب مقدار بسيار زيادي سيب توليد مي کند، باغ سيب تقريباً پر از کارگر است و لذا هزينه ی اضافي ( MC ) توليد يک کيلو سيب بيش تر افزايش خواهد يافت.
حال شرط حداکثر کردن را ارائه مي کنيم. قبلاً گفتيم بنگاه حداکثر کننده ی سود سطحي از توليد را انتخاب مي کند که ارزش توليد نهايي
تقاضاي نيروي کار مساوي دستمزد ( W ) باشد. به صورت رياضي:تقاضاي نيروي کار اگر طرفين اتحاد فوق را بر MPL تقسيم کنيم، خواهيم داشت:تقاضاي نيروي کار
از آن جا کهتقاضاي نيروي کار برابر MC است لذا با جاي گذاري خواهيم داشت:تقاضاي نيروي کار
اين معادله بيان مي کند که قيمت محصول بنگاه برابر است با هزينه ی نهايي توليد يک واحد محصول بنابراين وقتي يک بنگاه تا سطحي به استخدام نيروي کار ادامه مي دهد که ارزش توليد نهايي و دستمزد برابر شوند، توليد نيز در سطحي انجام مي شود که قيمت و هزينه ی نهايي برابر است. تحليل ما از تقاضاي نيروي کار در اين مقاله يک روش ديگر بررسي تصميم گيري توليد است.

تغييرات فناوري

طي سال هاي 1960 تا 2000 مقدار توليد يک کارگر نمونه در يک ساعت 140 درصد افزايش يافت. علت چه بوده است؟ مهم ترين علت پيشرفت فناوري بوده است: دانشمندان و مهندسان به طور دائم روش هاي بهتري براي انجام کارها ارائه مي کنند. اين مسئله کاربردهاي بسيار زيادي در بازار نيروي کار دارد. پيشرفت هاي فناوري باعث افزايش توليدنهايي نيروي کار مي شود و به دنبال آن تقاضا براي نيروي کار افزايش مي يابد. اين پيشرفت هاي فناوري به خوبي افزايش مداوم استخدام نيروي کار را با وجود افزايش نرخ دستمزد توضيح مي دهد. اگر چه دستمزدها ( که با توجه به نرخ تورم تعديل شده اند ) طي چهار دهه 131 درصد افزايش يافته است، ولي مقدار نيروي کار استخدامي از سوي بنگاه ها فقط 80 درصد رشد داشته است.

عرضه ساير نهاده ها

مقدار موجود يا در دسترس يک نهاده بر توليد نهايي ساير نهاده ها تأثير مي گذارد. براي مثال، کاهش در عرضه ی نردبان باعث کاهش توليد نهايي کارگران سيب چين مي شود و تقاضا براي کارگران کاهش مي يابد.
منبع مقاله :
منکيو، گريگوري، (1391) ، کليات علم اقتصاد، ترجمه: حميدرضا ارباب، تهران: نشرني، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.