چرا سوپراستارها اين همه پول مي گيرند؟

امروزه در امريکا درآمد يک پزشک معمولي حدود 200,000 دلار، درآمد يک پليس 50,000 دلار و درآمد يک کارگر مزرعه 20,000 دلار در سال است. اين مثال به خوبي تفاوت هاي وسيع در درآمدهاي اشخاص را نشان مي دهد.
سه‌شنبه، 25 شهريور 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چرا سوپراستارها اين همه پول مي گيرند؟
چرا سوپراستارها اين همه پول مي گيرند؟

 

نويسنده: گريگوري منکيو
مترجم: حميدرضا ارباب



 

امروزه در امريکا درآمد يک پزشک معمولي حدود 200,000 دلار، درآمد يک پليس 50,000 دلار و درآمد يک کارگر مزرعه 20,000 دلار در سال است. اين مثال به خوبي تفاوت هاي وسيع در درآمدهاي اشخاص را نشان مي دهد. اين تفاوت ها به خوبي توضيح مي دهند که چرا برخي از مردم در خانه هاي مجلل شبيه کاخ زندگي مي کنند، ليموزين سوار مي شوند و تعطيلات خود را در سواحل فرانسه مي گذرانند، در حالي که ساير مردم در آپارتمان هاي کوچک زندگي مي کنند، اتوبوس سوار مي شوند و تعطيلات خود را در پارک نزديک خانه ي خود مي گذرانند.
به چه دليل درآمدهاي اشخاص تا اين حد متفاوت است؟ طبق نظريه ي اساسي نئوکلاسيک ها در بازار نيروي کار، دستمزدها را نيروهاي عرضه و تقاضا تعيين مي کند. تقاضاي نيروي کار در جاي خود نشان دهنده ي بهره وري نهايي نيروي کار است. در تعادل به هر کارگر مبلغي معادل ارزش مشارکت (سهم) نهايي او در توليد کالاها و خدمات اقتصادي پرداخت مي شود.
اين نظريه ي بازارکار اگر چه به طور همه جانبه مورد پذيرش اقتصاددانان است، ولي فقط گام نخست و شروع داستان است. براي درک تفاوت زيادي که بين درآمدها مشاهده مي کنيم، بايد در وراي اين چارچوب کلي به بررسي دقيق تر عوامل تعيين کننده ي عرضه و تقاضاي انواع نيروي کار بپردازيم. همين مسئله هدف اصلي ما در اين مقاله است.

برخي عوامل تعيين کننده ي دستمزدهاي تعادلي

کارگران به دلايل مختلف با يکديگر تفاوت دارند. مشاغل نيز هم از جنبه ي دستمزدي که پرداخت مي شود و هم بر اساس سهم يا آثار غيرپولي ويژگي هاي خاص خود را دارند. در اين مقاله به بررسي اين مسئله مي پردازيم که چگونه ويژگي هاي کارگران و مشاغل بر عرضه ي نيروي کار، تقاضاي نيروي کار و دستمزدهاي تعادلي تأثير مي گذارد.

تفاوت حقوق و مزاياي شغلي

وقتي يک کارگر قصد انتخاب شغل دارد، دستمزد فقط يکي از عوامل بسيار زيادي است که باعث جذب کارگر به آن شغل مي شود. برخي مشاغل بسيار راحت، سرگرم کننده و مطمئن اند؛ در مقابل، برخي مشاغل بسيار سخت، کسالت بار و خطرناک اند. هر چه شغلي ويژگي هاي غيرپولي بيش تري داشته باشد مردم بيش تري به کار در آن شغل در هر سطح دستمزد تمايل خواهند داشت. به عبارت ديگر، عرضه ي نيروي کار براي مشاغل راحت، سرگرم کننده و مطمئن بسيار بيش تر از عرضه ي نيروي کار براي مشاغل سخت، کسالت بار و خطرناک است. در نتيجه دستمزدهاي تعادلي مشاغل «خوب» کم تر از دستمزدهاي تعادلي مشاغل «بد» است.
مثلاً فرض کنيد شما در جست و جوي يک شغل تابستاني در يک منطقه ي ساحلي هستيد. دو نوع شغل به شما پيشنهاد مي شود. يک شغل «مسئول کنترل ساحل» است که رفت و آمد جهانگردان را در ساحل زير نظر دارد و مجوزهاي قانوني آن ها را بررسي مي کند. شغل دوم جمع آوري آشغال ها، زباله ها و مواد زائدي است که جهانگردان در سطل هاي زباله و مکان هاي ديگر ريخته اند. بايد قبل از طلوع آفتاب سوار بر کاميون هاي کثيف و پُر سر و صدا شويد تا قبل از فعاليت جهانگردان کار خود را به اتمام برسانيد. شما خواهان کدام شغل هستيد؟ اکثر مردم با دستمزد يکسان اول شغل اول را ترجيح مي دهند. براي جذب مردم به شغل دوم (جمع آوري مواد زائد) قطعاً بايد دستمزد پيشنهادي به «جمع آوري فضولات» بيش از دستمزد پرداختي به «مسئول کنترل ساحل» باشد.
اقتصاددانان براي تفاوت در دستمزدهاي ناشي از ويژگي هاي غيرپولي مشاغل از واژه ي تفاوت حقوق و مزاياي شغلي (1) استفاده مي کنند: تفاوت در حقوق و مزاياي شغلي مسئله ي بسيار معمول و رايجي در اقتصاد است. در اين جا چند مثال ارائه مي کنيم:
• به کارگران معدن زغال سنگ در مقايسه با ساير کارگران و با آموزش يکسان دستمزد بيش تري پرداخت مي شود. حقوق و دستمزد بالاتر اين کارگران جبران کننده ي کار سخت، کثيف، طاقت فرسا و خطرناک در معدن زغال سنگ است، کارکردن در معادن زغال سنگ به مدت طولاني مشکلات و بيماري هاي زيادي براي کارگران به همراه دارد.
• پرداختي به کارگراني که در نوبت شب کارخانه ها کار مي کنند بيش از پرداختي به کارگران صبح کار است. پرداخت حقوق و مزاياي بالاتر تا حدي کار و بي خوابي در شب را که در نظر بسياري از مردم بسيار سخت است، جبران مي کند.
• حقوق و مزاياي اساتيد دانشگاه کم تر از وکلا، حقوق ها و پزشکان است، هر چند تحصيلات يکسان دارند. حقوق و مزاياي کم تر اساتيد دانشگاه به علت رضايت شغلي و پيشنهادهاي مختلفي است که به آن ها مي شود. (در واقع تدريس اقتصاد به قدري جالب و سرگرم کننده است که تعجبي ندارد اگر به آن ها حقوق و دستمزدي پرداخت نشود!)

سرمايه ي انساني

واژه ي سرمايه معمولاً به موجودي تجهيزات و ساختمان ها گفته مي شود. موجودي سرمايه شامل تراکتور يک کشاورز، کارخانه ها و تشکيلات توليدي بنگاه هاي اقتصادي و تخته ي سياه يک معلم مي شود. جوهره ي سرمايه اين است که سرمايه يک عامل توليد است که مي تواند خود را توليد يا بازتوليد کند.
نوع ديگري از سرمايه وجود دارد که در مقايسه با سرمايه ي فيزيکي چندان قابل لمس و رؤيت نيست، اما نقش بسيار حياتي در توليد اقتصادي دارد. سرمايه ي انساني انباشت سرمايه گذاري ها بر انسان هاست. مهم ترين نوع سرمايه ي انساني آموزش است. مشابه ساير انواع سرمايه، آموزش نشان دهنده ي صرف هزينه بر منابع در يک محدوده ي زماني به منظور افزايش بهره وري در آينده است.
ولي با وجود سرمايه گذاري به صورت هاي مختلف، سرمايه گذاري در آموزش وابسته به افراد خاص است و اين ارتباط همان چيزي است که ما آن را سرمايه ي انساني مي ناميم.
تعجبي ندارد اگر کارگران با سرمايه ي انساني بيش تر در مقايسه با افراد با سرمايه ي انساني کم تر درآمد بيش تري به دست آورند. درآمد فارغ التحصيلان دانشگاه هاي امريکا دو برابر کارگراني است که تنها دوره ي آموزش متوسطه را به پايان برده اند. اين تفاوت عظيم در بسياري از کشورهاي جهان نيز وجود دارد: اين تفاوت در کشورهاي در حال توسعه که کارگران ماهر و آموزش ديده ناياب است، بيش تر از ساير کشورهاست.
با توجه به تغييرات عرضه و تقاضا به راحتي مي توان نتيجه گرفت که به چه دليل آموزش باعث افزايش دستمزد مي شود. بنگاه ها ( که تقاضاي نيروي کار دارند ) در صورتي حاضر به پرداخت هزينه هاي آموزش اند که پاداش و سود اين سرمايه گذاري را دريافت کنند. در اصل تفاوت بين دستمزدهاي بالاي کارگران ماهر و کارگران غيرماهر را مي توان همان تفاوت در حقوق و دستمزد اين دو گروه يا هزينه هاي آموزش به حساب آورد.
***

مطالعه ي موردي: افزايش ارزش مهارت

«ثروت ثروت مي آورد و فقر فقر». اين ضرب المثل هم مثل ساير ضرب المثل ها هميشه صحيح نيست، ولي در سال هاي اخير صحت خود را اثبات کرده است. پژوهش هاي معتبر بسيار زيادي که در مورد شکاف درآمدي بين کارگران ماهر و کارگران غيرماهر انجام شده، حاکي از افزايش شکاف درآمدي بيم اين دو گروه طي دو دهه ي گذشته است.
در جدول 1 اطلاعات و آمار مربوط به درآمد متوسط فارغ التحصيلان دانشگاه و فارغ التحصيلان دوره متوسطه را (که هيچ آموزش ديگري نديده اند) ملاحظه مي کنيد. آمار جدول نشان دهنده ي افزايش پاداش با سود ناشي از آموزش در اقتصاد است. در سال 1980 درآمد متوسط يک کارگر مرد با تحصيلات متوسطه 44 در صد بيش از يک فرد بدون ديپلم بود، اين تفاوت در سال 2000 به 89 درصد افزايش يافت. دستمزد يک زن دانشجو از 35 درصد به 70 درصد افزايش يافت.
به چه دليل شکاف درآمدي بين کارگران ماهر و غيرماهر در سال هاي اخير افزايش يافته است؟ هيچ کس به درستي نمي داند، ولي اقتصاددانان دو فرضيه براي توضيح اين پديده پيشنهاد مي کنند. هر دو فرضيه مي گويد تقاضا براي کارگر ماهر در مقايسه با تقاضاي کارگر غيرماهر در طول زمان افزايش يافته است. در نتيجه جابه جايي منحني تقاضا به تغيير دستمزدها و نابرابري بيش تر درآمدها منجر شده است.
براساس فرضيه ي اول، تجارت بين الملل تقاضاي بسبي براي نيروي کار ماهر و غيرماهر را تغيير داده است. در سال هاي اخير حجم تجارت با ساير کشورها به طور چشمگيري افزايش يافته است. نسبت واردات به توليد امريکا از 5 درصد در سال 1970 به 15 درصد در سال 2000 رسيده است. نسبت صادرات به توليد امريکا نيز از 5 درصد در سال 1970 به 11 درصد در سال 2000 رسيده است. از آن جا که کارگران غيرماهر در ساير کشورها فراوان و ارزان اند، امريکا تمايل دارد تا کالاهاي وارداتي اش را با استفاده از نيروي کار غيرماهر و ارزان توليد کند و در مقابل کالاهاي صادراتي اش با نيروي کار ماهر توليد شود.
جدول 1 متوسط درآمد سالانه با توجه به سطح آموزش

 

سال 1980

سال 2000

مرد
دوره ی متوسط
فارغ التحصیل دانشگاهی
درصد اضافی
زن
دوره ی متوسطه
فارغ التحصیل دانشگاهی
درصد اضافی

 

36,430دلار
52,492  دلار
44 درصد

21,969 دلار
29,663 دلار
35درصد

 

36,770دلار
69,421 دلار
89 درصد

24,970دلار
42,575 دلار
70 درصد


فارغ التحصيلات دانشگاهي هميشه درآمدي بيش از کارگران غيردانشگاهي داشته اند ولي اين شکاف دستمزد طي دهه هاي 1980 و 1990 بيش تر شده است.

يادداشت

ارقام با توجه به تورم تعديل شده است. آمار مربوط به يک کارگر تمام وقت 18 ساله بيش تر براي دوره ي کاري يک ساله محاسبه شده است. آمار فارغ التحصيل دانشگاهي شامل کارگران با آموزش هاي اضافي نيست.
بنابراين با گسترش بين الملل تقاضاي داخلي براي نيروي کار ماهر افزايش براي نيروي کار غيرماهر کاهش مي يابد.
براساس فرضيه ي دوم تغيير در فناوري باعث تغيير در تقاضاي نسبي نيروي کار ماهر و نيروي کار غيرماهر مي شود. براي مثال، ورود رايانه را مورد ملاحظه قرار دهيد. ورود رايانه باعث افزايش تقاضاي نيروي کار ماهر (که مي تواند از اين وسائل استفاده کند) و کاهش تقاضاي نيروي کارغيرماهر خواهد شد. در زمان حاضر بسياري از شرکت ها آمار و اطلاعات خود را به کمک رايانه نگهداري و پردازش مي کنند (به جاي آن که از فايل هاي دستي استفاده کنند). اين تحول باعث افزايش تقاضا براي برنامه نويسان رايانه مي شود و تقاضا براي کارمندهاي دفتري کم تر مي شود. بنابراين هر چه بنگاه ها از رايانه بيش تر استفاده کنند، تقاضا براي نيروي کار ماهر افزايش و تقاضا براي نيروي کار غيرماهر کاهش مي يابد.
اقتصاددانان به سختي مي توانند در مورد اعتبار دو فرضيه قضاوت کنند. البته ممکن است که هر دو فرضيه درست باشد. افزايش تجارت بين الملل و تغييرات فناوري ممکن است در افزايش نابرابري به وجود آمده در دهه هاي اخير سهم مهمي داشته باشند.
***

توانايي، تلاش و اقبال

به چه دليل بازيکنان بيس بال در ليگ برتر دستمزدي بيش از بازيکنان بيس بال در ليگ دسته يک دريافت مي کنند. قطعاً دستمزد بالاتر حاکي از درآمدهاي متفاوت نيست. بازي در ليگ برتر نسبت به بازي در ليگ دسته ي اول ناخوشايندتر نيست. برعکس، رضايت بازيکنان بيش تر نيز هست. زيرا تفاوت در اين است که بازيکنان ليگ هاي برتر به آموزش هاي بسيار زياد و يا تجربيات بيش تر نيازي ندارند. بازيکنان ليگ برتر تا حد زيادي به علت توانايي هاي بيش تر خود درآمد بيش تر کسب مي کنند.
***

کادر 1: در جست و جوي عشق حقيقي هستي؟ به مدرسه برو.

اقتصاددانان وقت بسيار زيادي صرف بررسي اين مسئله مي کنند که آموزش چگونه بر درآمد يک شخص تأثير مي گذارد ولي درس خواندن در مدرسه منافعي بيش از آن چه با دلار اندازه گيري مي شود، دارد. برخي از منافع غيرپولي درس خواندن در نظرخواهي عمومي از شهروندان امريکايي توسط مجله ي نيوزويک تايمز به دست آمده است (نيويورک تايمز، 7 مه 2000).
در يک پرسش از مردم نظر خواهي کرده اند که «شما با اين جمله موافقيد يا مخالف؟ اوقات بسيار زيادي در زندگي من به طور ملال آور سپري شده و به آن چه انتظار داشته ام نرسيده ام.» در بين افرادي که آموزش دوره ي متوسطه را به پايان رسانده بودند، 38 درصد با اين جمله موافق بودند. بين کساني که از دانشگاه فارغ التحصيل شده بودند 28 درصد با اين جمله موافق بودند و تنها 23 درصد از افرادي که آموزش هاي بيش تر از دانشگاه ديده بودند، با اين جمله موافق بودند. بنابراين آموزش و تحصيل به طور روشني با رضايت کلي در زندگي ارتباط دارد.
بخشي از اين رضايت بيش تر مربوط به درآمد اضافي است که افراد تحصيل کرده به دست مي آورند. همچنان که جين آستين، نويسنده ي قرن نوزدهم، مي نويسد: «درآمد هنگفت بهترين طريق کسب رضايت و شادماني است که به عمرم شنيده ام». اما آموزش همين رضايت را به روش هاي ديگر ايجاد مي کند.
در يک پرسش ديگر از مردم نظر خواهي شده بود که «آيا با اين جمله موافقيد يا خير: يافتن عشق حقيقي در جامعه روز به رو مشکل تر شده است.» در بين فارغ التحصيلان دبيرستاني 67 درصد با اين جمله موافق بودند. 53 درصد از دانشجويان دانشگاه با اين جمله موافق بودند و تنها 39 درصد از کساني که فارغ التحصيل شده بودند با اين جمله موافق بودند. بنابراين به طور آشکار مي توان نتيجه گرفت که آموزش نه فقط باعث ايجاد امنيت مالي مي شود بلکه يک زندگي توأم با عشق براي فرد فراهم مي کند.
شايد اين نتيجه چندان تعجب برانگيز نباشد. همان طور که تمام خوانندگان آثار جين آستين به خوبي آگاه اند، موفقيت با پول و موفقيت با عشق اغلب پا به پاي هم پيش مي روند.
***
توانايي طبيعي براي کارگران شاغل امر مهمي به حساب مي آيد. مردم به علت توارث و تمرين هاي ورزشي و آموزش از نظر جسمي و ذهني تفاوت دارند. برخي از مردم قوي و برخي ضعيف اند. برخي از مردم باهوش و برخي کم هوش اند. بعضي از مردم در موقعيت هاي مختلف اجتماعي فعال و برخي ديگر بسيار منفعل اند. اين ويژگي ها و بسيار از خصوصيات شخصيتي تعيين کننده ي اين مسئله است که چگونه کارگران مولد به وجود مي آيند و نقش اين ويژگي ها در تعيين درآمد آن ها چيست؟
آن چه با توانايي ارتباط دارد کوشش است. برخي از مردم سخت کار مي کنند و برخي ديگر تنبل اند. بنابراين بايد تعجب کنيم اگر کساني که سخت کار مي کنند مولدتر باشند و درآمدهاي بالاتري به دست آورند. بنگاه ها تا حد زيادي به طور مستقيم به کارگران با توجه به توليد آن ها پاداش مي دهند. براي مثال، بنگاه ها درصدي از درآمد فروش را به فروشندگان به مثاله پاداش تلاش بيش تر براي فروش مي دهند. برخي اوقات کار سخت به طور غيرمستقيم به صورت دستمزد سالانه ي بالاتر ساير پاداش ها جبران مي شود.
شانس و اقبال نيز در تعيين دستمزد کارگران نقش مهمي ايفا مي کند. اگر شخصي به يک هنرستان فني حرفه اي برود و تعمير تلويزيون هايي با لامپ خلأ را ياد بگيرد و آن گاه که براي يافتن شغل به بازار مي رود متوجه شود که تلويزيون هاي با مدارهاي مجتمع و IC اختراع شده و او مهارت به دردنخوري دارد و دستمزد بسيار اندکي در مقايسه با ديگران به دست مي آورد، آيا دستمزد اندک اين کارگر به علت بداقبالي اوست؟ شانس و اقبال پديده اي است که اقتصاددانان آن را مي شناسند ولي به خوبي قادر به توصيفش نيستند.
توانايي، تلاش و شانس و اقبال در تعيين دستمزدها چه نقشي دارند؟ پاسخ بسيار مشکل است زيرا توانايي، تلاش و اقبال به سختي قابل اندازه گيري اند. ولي شواهد غيرمستقيم دلالت بر اهميت آن ها دارد. وقتي اقتصاددانان نيروي کار به بررسي دستمزدها مي پردازند، دستمزد يک کارگر را به متغيرهايي که قابل اندازه گيري اند مربوط مي کنند (سال هاي تحصيل، سال هاي تجربه، سن، ويژگي هاي شغلي). هر چند تمام اين متغيرهاي قابل اندازه گيري، همان طور که نظريه پيش بيني مي کند، بر دستمزد يک کارگر تأثير مي گذارد اما بيش از نيمي از تغييرات دستمزدها را در اقتصاد در بر نمي گيرند. زيرا بخش بسيار زيادي از تغييرات دستمزد شامل تغييرات غيرقابل توضيح، متغيرهاي حذف شده شامل توانايي، تلاش و اقبال اند که نقش بسيار مهمي دارند.
***

مطالعه ي موردي: منافع زيبايي

مردم به دلايل مختلف با هم فرق دارند. يک تفاوت جذابيت آن هاست بازيگر مرد خوش قيافه اي را در نظر بگيريد که به سبب جذابيتش براي بازي در فيلم هاي زيادي دعوت مي شود. عجيب نيست که براي اين هنرپيشه تماشاچي بيش تر به معناي درآمد بيش تر باشد.
منافع اقتصادي ناشي از زيبايي چگونه به دست مي آيد؟ اقتصاددانان نيروي کار دانيل هامِرمِش و جف بيدل تلاش کردند تا در يک پژوهش که در دسامبر 1994 در مجله ي (2)AER چاپ شد به اين پرسش پاسخ مي دهند اين دو اقتصاددانان اطلاعات مربوط به افراد مختلف را در امريکا و کانادا بررسي کردند. در مصاحبه هايي که براي پژوهش خود انجام دادند درباره ي ظاهر فيزيکي آن ها سؤال و تحقيق کردند. علاوه بر اين، در مورد اين مسئله که تا چه دستمزد مصاحبه شوندگان به عواملي مانند آموزش، تجربه و امثال آن بستگي دارد يا تا چه حد به ظاهر فيزيکي (زيبايي) آن ها متکي است.
نتيجه ي پژوهش هامِرمش و بيدل ارتباط زيبايي و درآمد را به خوبي نشان داد. هنرپيشگاني که در نظر مردم جذاب تر بودند 5 درصد بيش از سايرين درآمد کسب کرده بودند. افرادي که زيبايي آن ها بيش از حد متوسط بود 5 تا 10 درصد درآمد بيش از ساير افرادي که زيبايي کم تر از حد متوسط داشتند، کسب کرده بودند.
تفاوت در دستمزدها را چگونه مي توان توضيح داد؟ روش هاي مختلفي براي تفسير «مزيت يا پاداش زيبايي» (3) مي توان ارائه کرد.
يک تفسير اين است که افراد جذاب خود نوعي توانايي ذاتي تعيين بهره وري و دستمزدشان را دارند. برخي از مردم با قابليت ها يک هنرپيشه به دنيا مي آيند و بسياري ديگر اين طور نيستند. جذابيت در هر شغلي مفيد است، مثلاً بازيگري، فروشندگي و پيشخدمتي رستوران. در اين حالت يک کارگر جذاب براي بنگاه با ارزش تر از يک کارگر غيرجذاب است. تمايل بنگاه به پرداخت بيش تر به کارگران جذاب نشان دهنده ي ترجيحات مشتريان است.
تفسير دوم درباره ي زيبايي اين است که، زيبايي يک معيار غيرمستقيم اندازه گيري ساير توانايي هاست. اين که تا چه حد يک شخص در برابر ديگران جذاب ظاهر مي شود، بيش از مسائل ارثي مهم است. اين جذابيت مي تواند به طرز لباس پوشيدن، رفتار و سلوک و ساير ويژگي هاي تحت اختيار شخص بستگي داشته باشد.
شايد فردي که با موفقيت کاري را به انجام مي رساند شخصي باشد که در ساير کارها نيز به همين خوبي موفق شود.
تفسير سوم اين است که «مزيت زيبايي» نوعي تبعيض است، موضوعي که بعداً به آن خواهيم پرداخت.
***

يک نظريه ي ديگر درباره ي آموزش: علامت راهنما

قبلاً در مورد نظريه ي آموزش و سرمايه ي انساني صحبت کرديم؛ براساس اين نظريه تحصيلات موجب افزايش دستمزد کارگران مي شود، زيرا بهره وري آن ها افزايش يافته است. هر چند اين ديدگاه به طور وسيعي پذيرفته شده است ولي برخي اقتصاددانان نظريه ي ديگري پيشنهاد کرده اند که بر اساس آن بنگاه ها بايد با توجه به کسب مدارک تحصيلي کارگران را به افراد با توانايي بالا و افراد با توانايي پايين تقسيم کنند. طبق اين نظريه، افراد با کسب مدارک دانشگاهي مولدتر نمي شوند ولي اين مدارک علامت راهنمايي است که توانايي بيش تر آن ها را به کارفرمايان گوشزد مي کند. کارفرمايان اين طور استدلال مي کنند: افرادي که توانايي بيش تري دارند موفق به کسب مدارک تحصيلي دانشگاهي مي شوند و افرادي که توانايي کم تري دارند مدارک تحصيلي ندارند. بنابراين عقلايي است که بنگاه ها مدرک دانشگاهي را علامت توانايي به حساب آورند.
نظريه ي «علامت راهنما» در آموزش مشابه نظريه ي ارسال علائم در تبليغات است. در نظريه ي ارسال علائم تبليغات، آگهي هاي تجاري حاوي هيچ نوع اطلاعات واقعي نيست ولي بنگاه ها با تبليغ کالا به مشتريان نشان مي دهند که براي اطلاع مصرف کنندگان از کيفيت کالاست که حاضرند براي آن هزينه هاي تبليغاتي را متحمل شوند. در نظريه ي ارسال علائم آموزش، تحصيلات هيچ نوع منافع و بهره وري حقيقي به همراه ندارد ولي کارگر علائمي مبني بر بهره وري ذاتي به کارفرمايان ارسال مي کند که توانايي او را نشان مي دهد. در هر دو حالت يک عمل اتفاق مي افتد که منافع ذاتي ندارد ولي حامل اطلاعات فردي براي ساير مشاهده کنندگان است.
بنابراين تا اين جا دو نظريه درباره ي آموزش مطرح کرديم: نظريه ي سرمايه ي انساني و نظريه ي ارسال علائم. هر دو نظريه مي تواند توضيح دهد که چرا کارگران آموزش ديده و ماهر در مقايسه با کارگران غيرماهر درآمد بيش تري کسب مي کنند. طبق نظريه ي سرمايه ي انساني، آموزش باعث افزايش بهره وري کارگران مي شود؛ طبق نظريه ي ارسال علائم، آموزش موجب افزايش بهره وري نمي شود و لذا ارتقاي سطح آموزش همه ي کارگران بر دستمزدها تأثيري ندارد.
به احتمال زياد حقيقت چيزي بين اين دو حدّ است. منافع حاصل از آموزش احتمالاً ترکيبي از آثار افزايش بهره وري ناشي از سرمايه ي انساني و آثار امکان بهره وري بيش تر ناشي از نظريه ي ارسال علائم است. پرسشي که هنور باقي مانده اندازه ي نسبي اين دو اثر است.

پديده ي فوق ستاره ها

اگر چه اکثر هنرپيشه ها درآمدي کمي به دست مي آورند و غالباً شغل دومي براي گذران زندگي خود دارند، رابين ويليامز (4) با ايفاي نقش در هر فيلم ميليون ها دلار عايدي دارد. به طور مشابه وقتي بسياري از مردم براي سرگرمي تنيس بازي مي کنند، ونوس ويليامز (5) ميليون ها دلار از شرکت در مسابقات به دست مي آورد. رابين ويليامز و ونوس ويليامز در حوزه ي کاري خود فوق ستاره اند و درخواست هاي بيشمار مردم نشان دهنده درآمدهاي نجومي آنان است.
به چه دليل رابين ويليامز و ونوس ويليامز تا اين حد درآمد کسب مي کنند؟ تعجبي ندارد اگر بين درآمدهاي مشاغل مختلف تفاوت هاي زيادي وجود دارد. درآمد يک نجّار خوب بيش تر از يک نجار متوسط است و لوله کش هاي ماهر درآمدي بيش از لوله کش هاي کم تجربه به دست مي آورند. مردم از نظر توانايي و تلاش بسيار متفاوت اند و همين تفاوت ها به اختلاف در درآمد آن ها منجر مي شود. با وجود اين، بهترين نجاران و لوله کش ها نمي توانند ميليون ها دلار درآمدي را که بهترين هنرپيشگان و ورزشکاران کسب مي کنند، به دست آورند. اين تفاوت را چگونه مي توان توضيح داد؟
براي درک اين تفاوت فاحش درآمدهاي فوق ستاره ها، بايد به بررسي ويژگي هاي خاص بازارهايي بپردازيم که اين افراد خدمات خود را در آن جا عرضه مي کنند. فوق ستاره ها در بازارهايي ظهور مي کنند که دو ويژگي زير را دارند:
• هر خريدار در اين بازار مي خواهد از کالاي عرضه شده ي بهترين توليدکننده استفاده کند.
• کالا با نوعي فناوري توليد شده که اين امکان را براي بهترين توليدکننده فراهم مي کند تا آن را با حداقل هزينه به خريداران عرضه کند.
اگر رابين ويليامز در ميان هنر پيشه ها يکي از جذاب ترين ها باشد آن گاه همه دوست دارند فيلم هاي بعدي او را نيز ببينند. دوبار ديدن بسياري از فيلم هايي که هنرپيشه اي که در آن ايفاي نقش مي کند نيمي از جذابيت فوق ستاره ها را نيز ندارد، جانشين خوبي نيست. علاوه بر اين، احتمالاً همه مي توانند از کمدي هاي رابين ويليامز لذت ببرند. از آن جا که تکثير فيلم ها به آساني امکان پذير است، رابين ويليامز مي تواند کار خود را به طور همزمان به ميليون ها بيننده عرضه کند. به طور مشابه وقتي بازي هاي تنيس از تلويزيون پخش مي شود ميليون ها نفر مي توانند از مهارت ورزشي ونوس ويليامز لذت ببرند.
حال مي توانيد درک کنيد که چرا در ميان نجارها و لوله کش ها فوق ستاره وجود ندارد. با وجود ثابت بودن ساير شرايط، همه ترجيح مي دهند که بهترين نجار و لوله کش را استخدام کند و برخلاف هنر پيشه ي فيلم، خدمات نجاري و لوله کشي را به مشتريان معدود مي توان ارائه کرد. هر چند بهترين نجار مي تواند درآمدي بيش از يک نجار متوسط و نيمه ماهر کسب کند ولي نجار متوسط نيز به هر حال درآمد و زندگي نسبتاً خوبي دارد.

دستمزد بالاتر از دستمزدهاي تعادلي:

قانون حداقل دستمزد، اتحاديه هاي کارگري و دستمزد کارايي

مبناي اکثر تحليل هاي انجام شده در مورد تفاوت دستمزدهاي کارگران نظريه ي تعادل بازار کار است: به اين معنا که دستمزدهاي تعادلي از برخورد منحني هاي عرضه و تقاضاي نيروي کار به دست مي آيد. اما هميشه نمي توان از اين نظريه استفاده کرد. براي بعضي از کارگران دستمزدها در سطحي بالاتر از دستمزد تعادلي تعيين شده توسط عرضه و تقاضاي نيروي کار خواهد بود. سه دليل براي اين وضعيت مي توان ارائه کرد.
دليل اول قرار گرفتن دستمزدها در سطحي بالاتر از سطح دستمزد تعادلي «قانون حداقل دستمزد» است. اکثر کارگران در اقتصاد از اين قانون بهره مند نمي شوند، زيرا دستمزد اين کارگران به حد کافي بيش تر از حداقل دستمزد قانوني است. اما براي برخي کارگران به ويژه کارگران کم تجربه و غيرماهر، قانون حداقل دستمزد باعث مي شود تا درآمد اين گروه را کارگران بالاتر از درآمد آن ها در بازار نيروي کار مي شود.
دليل دوم اين است که به علت قدرت بازار اتحاديه هاي کارگري دستمزدها ممکن است بالاتر از سطح دستمزد تعادلي قرار گيرد. اتحاديه ي کارگري يک سازمان کارگري است که در مورد دستمزدها و قراردادهاي کاري با کارفرمايان چانه زني مي کند. اتحاديه هاي کارگري معمولاً باعث مي شوند تا دستمزد در سطحي بالاتر از سطح دستمزدها در غياب اتحاديه قرار گيرد، شايد علت اصلي ترس بنگاه از اعتصاب کارگران باشد.
دليل سوم قرار گرفتن دستمزدها در سطحي بالتر از سطح دستمزد تعادلي را مي توان نظريه ي دستمزد کارايي دانست. بر اساس اين نظريه، با توجه با افزايش کارايي کارگران دستمزد بيش تري به آن ها پرداخت مي کنند. به ويژه آن که دستمزدهاي بالاتر ممکن است باعث کاهش جابه جايي کارگران (6)، افزايش تلاش کاري و افزايش کيفيت کاري افراد متقاضي کار شود. اگر اين نظريه صحيح باشد آن گاه برخي از بنگاه ها دستمزدهاي بيش از حد معمول به کارگران پرداخت مي کنند.
به هر حال دستمزدهاي بالاتر از سطح دستمزد تعادلي صرف نظر از اين که به علت قانون حداقل دستمزدها، اتحاديه هاي کارگري و قدرت چانه زني يا نظريه ي دستمزد کارايي باشد، آثار مشابهي بر بازار نيروي کار دارد. به ويژه آن که تعيين دستمزد در سطحي بالاتر از سطح دستمزد تعادلي باعث افزايش عرضه ي نيروي کار و کاهش تقاضاي نيروي کار مي شود. در نتيجه با مازاد نيروي کار يا بيکاري رو به رو مي شويم. بررسي بيکاري و سياست هاي بخش عمومي در ارتباط با آن معمولاً در مباحث اقتصاد کلان مورد ملاحظه قرار مي گيرد و خارج از موضوع اين مقاله است. اما هنگام بررسي و تحليل درآمدها ناديده گرفتن کامل اين مباحث اشتباه است. هر چند تفاوت در دستمزدها را با توجه به اين فرض که سطح دستمزدها بالاتر از سطح تعادلي بازار قرار گيرد، به خوبي مي توان درک کرد.

پي نوشت ها :

1. compensating differntials
2. American Economic Review
3. beauty Premium
4. Robin Williams
5. Venus Williams
6. worker turnover

منبع مقاله :
منکيو، گريگوري، (1391) ، کليات علم اقتصاد، ترجمه: حميدرضا ارباب، تهران: نشرني، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.