بهره وري

تفسير اختلاف بين سطح زندگي کشورهاي جهان از يک جنبه بسيار آسان است. همان طور که خواهيد ديد تفاوت و توضيح درباره ی اين تفاوت را در يک واژه به نام بهره وري خلاصه مي کنيم. از جنبه ی ديگر اختلاف هاي بين المللي به شدت پيچيده
جمعه، 28 شهريور 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بهره وري
بهره وري

 

نويسنده: گريگوري منکيو
مترجم: حميدرضا ارباب



 

تفسير اختلاف بين سطح زندگي کشورهاي جهان از يک جنبه بسيار آسان است. همان طور که خواهيد ديد تفاوت و توضيح درباره ی اين تفاوت را در يک واژه به نام بهره وري خلاصه مي کنيم. از جنبه ی ديگر اختلاف هاي بين المللي به شدت پيچيده و معما گونه اند. توضيح در اين باره که چرا در برخي از کشورها درآمد تا اين حد بزرگ تر از ساير کشورها هستند، آسان نيست. ما بايد ابتدا به بررسي عوامل بسيار زيادي که بر بهره وري تأثير دارند، بپردازيم.

کادر1: رشد مرکب جادويي و قاعده ی 70

گاهي تفاوت ميان نرخ هاي رشد را بي اهميت تلقي مي کنيم. اگر نرخ رشد کشوري 1 درصد و کشور ديگر 3 درصد باشد، چه تفسيري مي توانيد از اين اختلاف ارائه کنيد. اختلاف نرخ رشد 2 درصد به چه معناست؟
پاسخ اين است اختلاف 2 درصدي در نرخ رشد رقمي بسيار بزرگ است! نرخ هاي رشد اندک به نظر مي رسند ولي اگر آن ها را برحسب درصد بنويسيم و سپس رشد مرکب آن ها را براي سال هاي بسيار زياد محاسبه کنيم، ارقام بزرگي خود را نشان مي دهند رشد مرکب عبارت است از انباشت يک نرخ رشد در طول يک دوره ی زماني.
به اين مثال توجه کنيد فرض کنيد دو فارغ التحصيل دانشگاه به نام هاي جري و آلن در سن 22 سالگي هر دو با حقوق سالانه 30000 دلار استخدام شوند. نرخ رشد دستمزد جري 1 درصد در سال و نرخ رشد دستمزد آلن 3 درصد در سال است. پس از 40 سال و در سن 63 سالگي حقوق جري سالانه 45000 دلار و حقوق آلن سالانه 98000 دلار خواهد بود. هر چند تفاوت نرخ رشد 2 درصد است، ولي حقوق آلن بيش از 2 برابر حقوق جري شده است.
يک قاعده ی قديمي به نام قاعده ی 70 در درک نرخ هاي رشد و رشد مرکب به ما کمک مي کند. طبق اين قاعده اگر متغيرها با نرخ x درصد در سال رشد کنند، تقريباً پس ازبهره وري سال بعد، 2 برابر مي شوند درآمد جري پس از 70 سال 2 برابر مي شود ( زيرا نرخ رشد 1 درصد بود ). درآمد آلن پس ازبهره وري يا حدود 23 سال بعد 2 برابر می شود.
قاعده ی 70 نه فقط در حالت رشد اقتصاد بلکه در حالت رشد حساب هاي پس انداز نيز قابل استفاده است در اين جا يک مثال ارائه مي کنيم: در سال 1971 بن فرانکلين فوت کرد و طبق وصيت 5000 دلار ثروت او براي مدت 200 سال براي دانشجويان پزشکي و پژوهش هاي علمي سرمايه گذاري شد. اگر نرخ بهره ی مرکب اين سرمايه گذاري 7 درصد باشد ( که نرخ قابل قبولي است ) اين سرمايه هر 10 سال يک بار دو برابر مي شود. بنابراين طي 200 سال بايد 20 بار 2برابر شود. در پايان 200 سال رقم کل سرمايه يا ثروت فرانکلين برابربهره وري یا 5 ميليارد دلار خواهد شد ( در واقع 5000 دلار فرانکلين طي 200 سال فقط 2 ميليون دلار رشد مي کند زيرا بخشي از پول طي اين مدت خرج شده است ).
همان طور که اين مثال ها نشان مي دهند، نرخ هاي رشد مرکب طي سال هاي متوالي منجر به نتايج غيرعادي مي شوند. شايد به همين دليل باشد که اينشتين گفته بود که نرخ مرکب «بزرگ ترين کشف رياضي در تمام طول تاريخ» بوده است.

اهميت بهره وري

اجازه دهيد بحث خود درباره ی بهره وري و رشد اقتصادي را با گسترش يک الگوي ساده مربوط به داستان رابينسون کروزوئه اثر دانيل دفو آغاز کنيم. رابينسون کروزوئه دريانوردي بود که پس از غرق شدن کشتي در يک جزيره به زندگي خود ادامه داد. رابينسون کروزوئه به تنهايي زندگي مي کرد، به تنهايي به صيد ماهي مي پرداخت، سبزي پرورش مي داد، و براي خود لباس مي دوخت. به فعاليت هاي کروزوئه بينديشيد. توليد و مصرف ماهي، سبزي، و لباس يک اقتصاد کوچک را نشان مي دهد. با بررسي اقتصاد کروزوئه درس هاي زيادي ياد مي گيريم، درس هايي که در اقتصادهاي پيچيده و واقعي کاربرد دارند.
چه عواملي سطح زندگي کروزوئه را تعيين مي کنند؟ پاسخ روشن است. اگر کروزوئه در صيد ماهي، پرورش سبزي، و توليد لباس موفق باشد، به خوبي زندگي خواهد کرد. اگر در انجام اين فعاليت ها ناموفق باشد، زندگي خوبي نخواهد داشت. از آن جا که کروزوئه فقط کالاهايي را مصرف مي کند که خود توليد کرده است، سطح زندگي او با توان توليدش ارتباط دارد.
بهره وري عبارت است از مقدار کالاها و خدماتي که يک کارگر در هر ساعت توليد مي کند. در اقتصاد کروزوئه به آساني مي توانيم ببينيم که بهره وري کليد تعيين کننده سطح زندگي، و رشد در بهره وري کليد تعيين کننده ی رشد در سطح زندگي است. هر چند کروزوئه در يک ساعت بيش تر ماهي صيد کند، مي تواند بيش تر نيز غذا بخورد. اگر کروزوئه مکان بهتري براي صيد ماهي پيدا کند، بهره وري او افزايش مي يابد. افزايش در بهره وري وضع او را بهتر مي کند: او مي تواند ماهي بيش تري بخورد، يا وقت کم تري صرف ماهيگيري و زمان بيش تري را وقف توليد و لذت بردن از ساير کالاها کند.
نقش کليدي بهره وري در تعيين سطح زندگي تمامي ملت ها شبيه بهره وري کساني است که کشتي آن ها به صخره خورده است و مانند کروزوئه هستند. به خاطر آوريد که توليد ناخالص داخلي (GDP ) در اقتصاد دو چيز را اندازه گيري مي کند: درآمد کل کسب شده توسط افراد در اقتصاد و هزينه ی کل توليد کالاها و خدمات در اقتصاد. دليل اين که GDP مي تواند اين دو متغير (درآمد کل و هزينه ی کل ) را به طور هم زمان اندازه گيري کند اين است که در هر اقتصاد اين دو در کل بايد با هم برابر باشند. به طور خلاصه درآمد کل با هزينه ی کل برابر است.
يک کشور نيز مي تواند همانند اقتصاد کروزوئه با توليد مقادير بيش تر کالاها و خدمات از سطح زندگي بالاتري بهره مند شود. زندگي مردم امريکا از زندگي مردم نيجريه بهتر است، زيرا بهره وري کارگران امريکايي از کارگران نيجريه اي بيش تر است. ژاپني ها از رشد سريع تر در سطح زندگي خود نسبت به مردم آرژانتين بيش تر بهره مي برند، زيرا کارگران ژاپني رشد سريع تر بهره وري را تجربه کرده اند. در واقع سطح زندگي در هر کشور به توانايي توليد کالاها و خدمات بستگي دارد.
به همين جهت براي درک تفاوت هاي بسيار زياد سطح زندگي بين کشورها در طول زمان بايد توليد کالاها و خدمات را بررسي کنيم. اما مشاهده ارتباط ميان سطح زندگي و بهره وري، تنها گام نخست است. اين بحث به طور طبيعي ما را به پرسش بعدي مي رساند که: چرا برخي اقتصادها در توليد کالاها و خدمات تا اين حد نسبت به سايرين تواناتر هستند؟

اندازه گيري بهره وري

هر چند بهره وري يک عامل مهم تعيين کننده ی سطح زندگي در اقتصاد کروزوئه بود، ولي عوامل بسيار زيادي در تعيين بهره وري کروزوئه نقش دارند. اگر کروزوئه قلاب هاي ماهيگيري زيادي در اختيار داشت، اگر براي ياديگري روش هاي ماهيگيري آموزش ديده بود، اگر مقدار ماهي قابل صيد در سواحل جزيره بيش تر بود و اگر از يک روش جديد ماهيگيري استفاده مي کرد، مي توانست بيش تر ماهي صيد کند. هر يک ازعوامل مي توانست بهره وري کروزوئه را افزايش دهد- ما مي توانيم اين عوامل را سرمايه ی فيزيکي، سرمايه ی انساني، منابع طبيعي و فناوري بناميم که هر يک در اقتصادهاي واقعي و پيچيده نقش دارند. در ادامه هر يک از عوامل فوق را بررسي مي کنيم.

سرمايه هاي فيزيکي

اگر کارگران هنگام کار از ابزار استفاده کنند، مولدتر خواهند بود. تجهيزات، ماشين ها و ساختمان هايي که در توليد کالاها و خدمات از آن ها استفاده مي شود، سرمايه هاي فيزيکي نام دارند يا به طور خلاصه به آن ها سرمايه مي گوييم. مثلاً نجارها هنگام کار براي ساختن مبلمان و اثاثيه ی چوبي از اره، ماشينِ تراش، و مته استفاده مي کنند. اين ابزارها به آن ها امکان توليد سريع تر و دقيق تر مي دهند. به عبارت ديگر يک کارگر با ابزارهاي ساده دستي در مقايسه با کارگراني که به ابزارهاي دقيق و تخصصي مجهز هستند، توليدات چوبي کم تري دارد.
نهاده هاي مورد استفاده براي توليد کالاها و خدمات ( نيروي کار، سرمايه، و امثال آن ) را عوامل توليد مي ناميم. سرمايه نوعي نهاده ی توليد شده است. به عبارت ديگر سرمايه نوعي نهاده در فرايند توليد است که خود در دوره هاي گذشته از فرايند توليد ديگري به وجود آمده است. يک نجار با استفاده از ماشين تراش با خراطي پايه ی ميز را توليد مي کند، ماشين تراش نيز قبلاً خود محصول يک کارخانه ی توليد دستگاه هاي برش بوده است. کارخانه ی توليد ماشين هاي تراش نيز با استفاده از تجهيزات ديگري ساخته شده اند. بنابراين سرمايه نوعي نهاده ی توليد است که براي توليد کالاها، خدمات، و ساير انواع سرمايه از آن استفاده مي شود.

سرمايه ی انساني

دومين عامل بهره وري سرمايه ی انساني است. سرمايه ی انساني عبارت است از مهارت ها و دانشي که کارگران از طريق آموزش و تجربه به دست مي آورند. سرمايه ی انساني شامل مهارت هاي انباشته شده از دوره هاي آموزش ابتدايي، دوره ی آموزش متوسطه، آموزش دبيرستاني، دانشگاه، و آموزش نيروي کار بزرگ سالان است.
اگر چه آموزش و تجربه در مقايسه با بولدوزر، ساختمان ها، و ماشين ها چندان ملموس نيست ولي سرمايه هاي انساني در بسياري از موارد شبيه سرمايه هاي فيزيکي هستند. سرمايه هاي انساني نيز همانند سرمايه هاي فيزيکي توانايي یک کشور را در توليد کالاها و خدمات افزايش مي دهند. سرمايه هاي انساني همانند سرمايه هاي فيزيکي، خود نهاده هايي توليد شده در فرايند توليدند. توليد سرمايه هاي انساني مستلزم داشتن نهاده هايي مانند مربيان، کتابخانه ها، و زمان تحصيل است. در واقع دانشجويان همانند کارگراني هستند که وظيفه ی آن ها توليد آن دسته از سرمايه هاي انساني است که در توليدات آينده مورد استفاده قرار مي گيرند.

منابع طبيعي:

سومين عامل تعيين کننده ی بهره وري منابع طبيعي است. منابع طبيعي نهاده هاي توليدي هستند که توسط طبيعت فراهم شده اند؛ مانند زمين، رودخانه ها، و ذخاير معدني. منابع طبيعي دو نوع هستند. منابع طبيعي تجديدشدني و منابع طبيعي تجديدنشدني. جنگل مثال خوبي از يک منبع تجديد شدي است. وقتي درختان جنگل قطع مي شوند با کاشتن درختان جديد به جاي آن ها همان درختان قطع شده را در آينده خواهيم داشت. نفت مثالي از منابع طبيعي تجديدنشدني است. زيرا نفت به طور طبيعي طي هزاران سال توليد شده است و عرضه ی آن محدود است از آن جا که ذخاير نفتي در حال تخليه هستند، امکان ندارد بتوانيم بار ديگر نفت را توليد کنيم. تفاوت در منابع طبيعي عامل ايجاد تفاوت در سطح زندگي در سرتاسر جهان است. بخشي از موفقيت هاي تاريخي امريکا مديون زمين هاي وسيع و حاصل خيز اين قاره براي کشاورزان بوده است. امروزه برخي از کشورهاي خاورميانه مانند کويت و عربستان سعودي بسيار ثروتمند هستند زيرا به طور تصادفي بر روي بزرگ ترين چاه هاي نفت دنيا اقامت گزيده اند.
هر چند منابع طبيعي مهم هستند ولي براي يک اقتصاد با بهره وري بالا در توليد کالاها و خدمات چندان ضروري نيستند. مثلاً ژاپن با وجود منابع طبيعي بسيار ناچيز يکي از ثروتمندترين کشورهاي دنياست. تجارت بين الملل امکان موفقيت ژاپن را فراهم کرده است ژاپن منابع طبيعي مورد نياز خود، از جمله نفت را، وارد و کالاهاي کارخانه اي خود را به کشورهاي داراي منابع طبيعي صادر مي کند.

دانش فناوري

چهارمين عامل مؤثر در بهره وري دانش فناوري است. دانش فناوري يافتن بهترين روش هاي توليد کالاها و خدمات است صدها سال قبل، اکثر امريکايي ها در مزارع کشاورزي کار مي کردند، زيرا فناوري بخش کشاورزي در آن زمان به نيروي کار بسيار زيادي براي توليد مواد غذايي براي کل جمعيت نياز داشت. امروزه به علت پيشرفت فناوري در بخش کشاورزي بخشي کوچک از جمعيت ( نيروي کار ) مي تواند مواد غذايي کل جامعه را تأمين کند. اين تحولات فناوري باعث آزاد شدن بخشي از نيروي کار و اشتغال آن در توليد ساير کالاها و خدمات شده اند.
دانش فناوري انواع مختلف دارد. برخي از فناوري ها جزء دانش جمعي قرار دارند، پس از آن که شخصي از فناوري جديد استفاده مي کند، همه ی مردم از آن آگاه مي شوند. مثلاً از روزي که براي نخستين بار هنري فورد يک خط توليد خودرو را با موفقيت راه اندازي کرد، ساير توليدکنندگان خودرو به سرعت کار او را دنبال کردند. نوعي ديگر از فناوري به حق امتياز انحصاري توليد مربوط است، اين حق امتياز به نام شرکتي است که براي نخستين بار آن فناوري را به وجود آورده است مثلا فقط شرکت کوکاکولا رمز و راز توليد نوعي نوشابه هاي گازدار را می داند. برخي از فناوري ها نيز داراي حق امتياز کوتاه مدت هستند. مثلاً وقتي يک شرکت دارويي نوعي داروي جديد کشف مي کند، نظام حق امتياز يک حق امتياز، موقت توليد به اين شرکت اعطا مي کند که بر اساس آن فقط اين شرکت به طور انحصاري مي تواند اين دارو را توليد کند. وقتي دوره ی زماني حق امتياز به پايان برسد ساير شرکت ها نيز مي توانند اين دارو را توليد کنند. تمامي انواع دانش فناوري در توليد کالاها و خدمات داراي اهميت هستند.
خالي از فايده نيست که به تفاوت دانش فناوري و سرمايه هاي انساني اشاره کنيم. هر چند اين دو مقوله بسيار به هم نزديک هستند ولي يک تفاوت مهم دارند. داشتن فناوري مربوط به درک جامعه از اين مسئله است که جهان چگونه کار مي کند. درحالي که سرمايه هاي انساني به منابعي مربوط مي شوند که نقش انتقال اين درک از فناوري را به نيروي انساني دارند. مثلاً دانش عبارت است از کيفيت کتاب هاي درسي و آموزشي جامعه، اما سرمايه ی انساني مقدار ساعتي است که جامعه وقف خواندن اين کتاب ها مي کند. بهره وري نيروي کار، هم به کيفيت کتاب هاي درسي و آموزشي و هم به زمان صرف شده براي مطالعه ی آن ها بستگي دارد.
کادر2: تابع توليد
اقتصاددانان براي نشان دادن رابطه ی موجود بين مقدار نهاده هاي مورد استفاده در توليد و مقدار محصول از تابع توليد استفاده مي کنند. به طور مثال فرض کنيد Y مقدار توليد L مقدار نيروي کار، K مقدار سرمايه ی فيزيکي، H مقدار سرمايه ی انساني و N مقدار منابع طبيعي باشد. آن گاه مي توان نوشت:
بهره وري به طوري که ( ) F تابعي است که نشان مي دهد براي توليد محصول نهاده ها چگونه ترکيب مي شوند. A متغير نشان دهنده ی فناوري موجود در توليد است (A را ضريب فناوري مي ناميم ). با افزايش A اقتصاد مي تواند با ترکيبي ازهمان نهاده هاي قبلي کالاهاي بيش تري توليد کند.
بسياري از توابع توليد داراي يک ويژگي به نام بازده ثابت نسبت به مقياس هستند. اگر يک تابع توليد داراي بازده ثابت نسبت به مقياس باشد، با دو برابر کردن تمام نهاده ها مقدار توليد نيز دو برابر مي شود. از نظر رياضي تابع توليد با بازده ثابت نسبت به مقياس را به صورت زير مي توان نوشت، X يک عدد مثبت است،
بهره وري دوبرابر شدن نهاده هاي توليد در اين تابع باX =2 نشان داده شده است. سمت راست نشان مي دهد که نهاده ها دو برابر شده اند و سمت چپ نيز نشان دهنده ی دو برابر شدن توليد است.
توابع توليد با بازده ثابت نسبت به مقياس مفهوم جالبي دارند. براي درک اين مفهوم فرض کنيدبهره وري است. آن گاه تابع فوق را مي توان به صورت زير نوشت.
بهره وري دقت کنيد کهبهره وري توليد سرانه ی نيروي کار است و همان بهره وري را اندازه گيري مي کند اين معادله نشان مي دهد که بهره وري بستگي به سرمايه ی فيزيکي هر کارگربهره وري ، سرمايه ی انساني هر کارگربهره وري و منابع طبيعي هر کارگربهره وري دارد. علاوه بر اين بهره وري بستگي به وضعيت فناوري دارد که با متغير A نشان داده مي شود. بنابراين اين معادله 4عامل تعيين کننده ی بهره وري را که درباره ی آن بحث کرديم، به صورت رياضي نشان مي دهد.

مطالعه ی موردي: آيا منابع طبيعي يک محدوديت رشد هستند؟

جمعيت جهان امروز بسيار بيش تر از جمعيت يک قرن گذشته است و بسياري از مردم از سطح استاندارد بالاي زندگي برخوردارند. بحث هميشگي در اين باره است که آيا اين رشد جمعيت و رشد سطح استاندارد زندگي مي تواند در آينده نيز ادامه داشته باشد؟
بسياري از مفسرين عقيده دارند که منابع طبيعي براي رشد جهاني محدوديت ايجاد مي کنند. ابتدا ممکن است به نظر برسد که اين عقيده را نمي توانيم نايده بگيريم. اگر جهان فقط داراي مقداري ثابت از منابع طبيعي تجديدناشدني باشد جمعيت، توليد، و سطح استاندارد زندگي چگونه مي توانند در طول زمان رشد کنند؟ آيا سرانجام عرضه ی نفت و منابع معدني به پايان نمي رسد؟ وقتي اين کمبودها ظهور کنند، آيا رشد اقتصادي متوقف نمي شود و احتمالاً باعث کاهش سطح استاندارد زندگي نخواهد شد؟
با وجود چنين نظريه هايي، اکثر اقتصاددانان به چنين محدوديت هايي در رشد اعتقاد ندارند آن ها معتقدند که پيشرفت هاي فناوري راه هايي را براي اجتناب از اين محدوديت ها فراهم مي کنند. اگر اقتصاد امروز را با اقتصاد گذشته مقايسه کنيم، نتيجه مي گيريم که روش هاي استفاده از منابع طبيعي بسيار متحول شده اند. خودروهاي جديد، کم تر سوخت مصرف مي کنند. خانه هاي جديد با عايق کاري بهتر، براي گرم شدن يا خنک شدن به انرژي کم تري نياز دارند با استفاده از تجهيزات و دکل هاي نفتي کارآمد هنگام استخراج، نفت کم تري به صورت ضايعات از دست مي رود. فرايند بازيافت اين امکان را فراهم مي کند که بار ديگر بتوانيم از برخي منابع تجديدنشدني استفاده کنيم. گسترش استفاده از سوخت ها و انرژي هاي جانشين مانند استفاد ازاتانول به جاي بنزين اين امکان را به ما مي دهد که منابع تجديدشدني را جانشين منابع تجديد نشدني کنيم.
پنجاه سال قبل بعضي از طرفداران محيط زيست درگير بهره برداري بي رويه و زياد از معادن مس و قلع بودند. در آن زمان مس و قلع نهاده هايي بسيار حياتي محسوب مي شدند: از قلع در توليد قوطي هاي کنسرو (مواد غذايي ) بسيار استفاده مي شد و مس نيز در توليد خطوط تلفن کاربرد داشت. برخي از مردم از بازيافت اجباري و سهميه بندي استخراج و عرضه ی قلع و مس به منظور حفظ اين ذخاير براي نسل هاي آينده طرفداري مي کردند به هر حال امروزه از پلاستيک به عنوان جانشين قوطي هاي حلبي و قلع براي نگهداري موادغذايي استفاده مي شود، و فيبرهاي نوري، که از ماسه ساخته مي شوند، نيز جانشين مس در خطوط تلفن شده اند. پيشرفت هاي فناوري نيز ضرورت استفاده از منابع طبيعي را کاهش داده اند.
با وجود اين آيا تمامي اين تلاش ها امکان تداوم رشد اقتصادي را فراهم مي کنند؟ يک راه پاسخ دادن به اين پرسش بررسي قيمت منابع طبيعي است در يک بازار اقتصادي، کميابي در قيمت هاي بازار منعکس مي شود اگر دنيا به علت استخراج مداوم منابع با کميابي منابع طبيعي روبه رو شود، آن گاه قيمت اين منابع در طول زمان افزايش خواهد يافت. اما در حقيقت عکس اين وضعيت واقعيت دارد: قيمت اکثر منابع طبيعي ( با توجه به تعديل آن ها براساس ساختن شاخص تورم ) يا ثابت و يا در حال کاهش اند. اين واقعيت نشان مي دهد که توانايي ما در حفظ اين منابع سريع تر از عرضه ی آن ها در حال افزايش است. قيمت هاي بازار دليل خوبي براي اثبات اين ادعا نيستند که منابع طبيعي يک عامل محدود کننده ی رشد اقتصادي اند.
منبع مقاله :
منکيو، گريگوري، (1391) ، کليات علم اقتصاد، ترجمه: حميدرضا ارباب، تهران: نشرني، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.