نوسانات کوتاه مدت اقتصادي

تمامي تجزيه و تحليل هاي قبلي ما متکي بر دو نظريه بودند: دو گانگي کلاسيک ها و خنثا بودن پول. يادآوري مي کنيم که منظور از دوگانگي کلاسيک ها تفاوت بين متغيرهاي حقيقي ( که مقادير يا قيمت هاي نسبي را اندازه گيري مي کنند) و
جمعه، 4 مهر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نوسانات کوتاه مدت اقتصادي
نوسانات کوتاه مدت اقتصادي

 

نويسنده: گريگوري منکيو
مترجم: دکتر حميدرضا ارباب





 

تفاوت دوره ي کوتاه مدت و بلندمدت

تمامي تجزيه و تحليل هاي قبلي ما متکي بر دو نظريه بودند: دو گانگي کلاسيک ها و خنثا بودن پول. يادآوري مي کنيم که منظور از دوگانگي کلاسيک ها تفاوت بين متغيرهاي حقيقي ( که مقادير يا قيمت هاي نسبي را اندازه گيري مي کنند) و متغيرهاي اسمي (که بر حسب پول اندازه گيري مي شوند) است. طبق نظريه ي اقتصاد کلان کلاسيک ها تغيير در عرضه ي پول تنها متغيرهاي اسمي را تغيير مي دهد و بر متغيرهاي حقيقي اثري ندارد. بنابراين با توجه به خنثا بودن پول در فصول 25 الي 28 توانستيم به بررسي عوامل تعيين کننده ي متغيرهاي حقيقي ( مانند GDP حقيقي، نرخ بهره ي حقيقي، و بيکاري) بدون معرفي متغيرهاي اسمي (عرضه ي پول و سطح قيمت ها) بپردازيم.
آيا اين فرضيات نظريه ي اقتصاد کلان کلاسيک ها در دنيايي که ما در آن زندگي مي کنيم کاربرد دارند؟ پاسخ به اين پرسش بستگي به درک اين مسئله دارد که اقتصاد چگونه کار مي کند: بيش تر اقتصاددانان اعتقاد دارند که نظريه ي کلاسيکي فعاليت هاي اقتصادي را در بلندمدت و نه در کوتاه مدت توصيف مي کنند. طي چند سال تغيير در عرضه ي پول بر سطح قيمت ها و ساير متغيرهاي اسمي اثر مي گذارد ولي هيچ اثري بر GDP حقيقي، بيکاري يا ساير متغيرهاي حقيقي نخواهد داشت. وقتي تغييرات سالانه ي اقتصاد را بررسي مي کنيم به هر حال فرض خنثا بودن پول چندان درست نيست. بيش تر اقتصاددانان اعتقاد دارند که در کوتاه مدت متغيرهاي اسمي و حقيقي ارتباط بسيار زيادي دارند. به ويژه آن که تغيير در عرضه ي پول مي تواند باعث دور شدن سطح توليد از روند بلندمدت شود.
براي درک بهتر اقتصاد در کوتاه مدت، نياز به طراحي يک الگوي جديد داريم. براي ساخت اين الگوي جديد از ابزارهاي مختلفي استفاده مي کنيم اما نظريه ي دوگانگي کلاسيک ها و خنثا بودن را کنار مي گذاريم.

الگوي اصلي نوسانات اقتصادي

الگوي نوسانات اقتصادي کوتاه مدت بر روي رفتار دو متغير اصلي تمرکز دارد. نخستين متغير توليد کالاها و خدمات اقتصادي است که به وسيله ي (GDP) حقيقي اندازه گيري مي شود. دومين متغير نيز سطح عمومي قيمت هاست که با استفاده از شاخص قيمت مصرف کننده (CPI) يا شاخص ضمني GDP اندازه گيري مي شود. دقت کنيد که توليد يک متغير حقيقي و سطح قيمت ها يک متغير اسمي است. از اين رو با توجه به ارتباط ميان اين دو متغير، درباره ي کنار گذاشتن نظريه ي دوگانگي کلاسيک ها نيز بحث خواهيم کرد.
به طور کلي نوسانات اقتصادي را به کمک الگوي تقاضاي کل و عرضه ي کل در نمودار 1 تجزيه و تحليل مي کنيم. سطح عمومي قيمت ها را بر روي محور عمودي قرار داده ايم. بر روي محور افقي نيز مقدار توليد کالاها و خدمات قرار دارد. منحني تقاضاي کل نشان دهنده ي مقدار کالاها و خدمات مورد نياز بنگاه ها، خانوارها، و دولت است که در هر سطح از قيمت حاضر به خريداري آن هستند. منحني عرضه ي کل نشان دهنده ي مقدار کالاها و خدماتي است که بنگاه ها توليد مي کنند و در هر سطح از قيمت حاضر به عرضه يا فروش آن هستند. بر اساس اين الگو سطح قيمت و مقدار توليد آن قدر تغيير مي کنند تا عرضه ي کل و تقاضاي کل به تعادل برسند.
نوسانات کوتاه مدت اقتصادي
نمودار 1 تقاضاي کل و عرضه ي کل. اقتصاددانان از الگوي تقاضاي کل و عرضه ي کل براي تحليل نوسانات اقتصادي استفاده مي کنند. روي محور عمودي سطح عمومي قيمت ها و روي محور افقي مقدار کالاها و خدمات توليد شده در اقتصاد را نشان مي دهيم. توليد و سطح قيمت ها در نقطه ي تلاقي منحني هاي عرضه ي کل و تقاضاي کل به تعادل مي رسند.
ممکن است به نظر برسد که الگوي تقاضاي کل و عرضه ي کل چيزي بيش تر از نسخه ي بزرگ تر الگوي تقاضاي بازار و عرضه ي بازار نيست. ولي در واقع اين الگو کاملاً متفاوت از الگوي قبلي است وقتي ما در تقاضا و عرضه ي يک کالا ( مثلاً بستني) را در يک بازار خاص بررسي مي کنيم، رفتار خريداران و فروشندگان به توانايي انتقال منابع از يک بازار به بازار ديگر بستگي دارد. وقتي قيمت بستني افزايش مي يابد، مقدار تقاضا کاهش مي يابد زيرا خريداران درآمد خود را صرف خريد کالاهاي ديگري غير از بستني مي کنند. به طور مشابه با افزايش قيمت بستني مقدار عرضه ي آن افزايش مي يابد زيرا بنگاه هاي توليدکننده ي بستني با افزايش قيمت مي توانند به استخدام نيروي کار بيش تر ( که از ساير بخش هاي اقتصادي به اين بخش منتقل مي شوند) بپردازند و توليد بستني را افزايش دهند. اين جانشيني در سطح اقتصاد خرد از يک بازار به بازار ديگر هنگام تحليل اقتصاد در سطح کلان غيرممکن است. گذشته از اين مقدار يا کميتي که الگوي ما به تحليل آن مي پردازد (GDP حقيقي) کل مقادير کالاها و خدمات توليد شده در تمامي بازارهاي اقتصادي را اندازه گيري مي کند. براي درک علت نزولي بودن شيبِ منحنيِ تقاضاي کل و علت صعودي بودن شيبِ منحنيِ عرضه ي کل، نياز به طرح يک نظريه ي اقتصاد کلان داريم.
منبع مقاله :
منکيو، گريگوري، (1391)، کليات علم اقتصاد، ترجمه: حميدرضا ارباب، تهران: نشرني، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.