مترجم: دکتر حميدرضا ارباب
منحني تقاضاي کل نشان دهنده ی مقدار کالاها و خدمات مورد تقاضا در اقتصاد در هر سطح از قيمت است. همان طور که نمودار 1 نشان مي دهد، شيب منحني تقاضاي کل نزولي است. نزولي بودن شيب منحني تقاضاي کل ( با فرض ثابت بودن ساير عوامل) به اين معناست که با کاهش سطح عمومي قيمت ها در اقتصاد ( مثلاً از به ) مقدار تقاضاي کالاها و خدمات افزايش مي يابد ( از به ).
به چه دليل شيب منحني تقاضاي کل نزولي است؟
به چه دليل کاهش در سطح قيمت ها باعث افزايش مقدار تقاضاي کالاها و خدمات مي شود؟ براي پاسخ به اين پرسش يادآوري مي کنيم که GDP ( که آن را با Y نشان مي دهيم ) با مجموع هزينه هاي مصرفي خانوارها (C) برابر است، مخارج سرمايه گذاري (I)، هزينه هاي دولت (G)، و خالص صادرات (NX)Y=C+I+G+NX
هر يک از اين چهار جزء در تشکيل تقاضاي کل کالاها و خدمات سهيم هستند. اکنون فرض مي کنيم مخارج دولت ثابت باشد، در اين صورت سه جزء ديگر ( مصرف، سرمايه گذاري، و خالص صادرات ) به شرايط اقتصادي به ويژه سطح قيمت ها بستگي دارد. بنابراين براي درک علت نزولي بودن بيش تر منحني تقاضاي کل بايد تأثير سطح قيمت ها را بر مقدار تقاضاي کالاها و خدمات از سوي سه بخش مصرف، سرمايه گذاري، و خالص صادرات بررسي کنيم.
سطح قيمت و مصرف: اثر ثروتي.
ممکن است شما پول نقد خود را در کيف يا حساب بانکي نگهداري کنيد. ارزش اسمي اين پول ثابت است ولي ارزش حقيقي آن ثابت نيست. وقتي قيمت ها کم مي شوند، ارزش پول ( دلار) شما بيش تر مي شود زيرا شما مي توانيد با پول خود کالاها و خدمات بيش تري خريداري کنيد. بنابراين کاهش در سطح قيمت ها باعث مي شود تا مصرف کنندگان احساس کنند ثروتمندتر شده اند. همين احساس باعث مي شود تا آن ها بيش تر خرج کنند. افزايش در مخارج مصرف کنندگان به معناي تقاضاي بيش تر کالاها و خدمات است.سطح قيمت و سرمايه گذاري: اثر نرخ بهره.
سطح قيمت يکي از عوامل تعيين کننده ی مقدار تقاضاي پول است. هر چه سطح قيمت ها کم تر شود خانواده ها براي خريد کالاها و خدمات ضروري خود نياز به نگهداري پول کم تري دارند. بنابراين وقتي قيمت ها کاهش مي يابند خانوارها مي کوشند پول نقد کم تري نزد خود نگهداري کنند و مازاد آن را به ديگران قرض بدهند. مثلاً يک خانوار ممکن است مازاد پول خود را ( که به علت کاهش قيمت ها به دست آورده است) صرف خريد اوراق بهادار( اوراق مشارکت) کند. يا ممکن است اين مازاد پول را در يک حساب پس انداز با بهره نگهداري، و بانک از اين سپرده ها براي دادن وام به ساير اشخاص استفاده کند. در هر حالت وقتي خانوارها سعي مي کنند تا بخشي از پول خود را به دارايی هاي بهره دار تبديل کنند، اين اقدام باعث کاهش نرخ بهره مي شود. نرخ بهره ی کم تر نيز در جاي خود باعث افزايش تقاضاي دريافت وام از سوي بنگاه هايي مي شود که قصد سرمايه گذاري هاي جديد در کارخانه و تجهيزات آن دارند و يا تقاضاي وام از سوي خانوارها براي خريد خانه بيش تر مي شود. بنابراين هر چه سطح قيمت کاهش يابد، نرخ بهره نيز کم تر مي شود و مخارج سرمايه گذاري افزايش مي يابد و به دنبال آن تقاضاي کالاها و خدمات نيز بيش تر مي شود.سطح قيمت ها و خالص صادرات: اثر نرخ برابري ارز.
همان طور که گفتيم سطح قيمت کم تر نرخ بهره ی کم تر را به دنبال دارد. با کاهش نرخ بهره برخي از سرمايه گذاران امريکايي که به دنبال سود بيش تر هستند، تصميم مي گيرند تا در ساير کشورها سرمايه گذاري کنند. مثلاً وقتي نرخ بهره ی اوراق قرضه ی دولت امريکا کاهش مي يابد، يک صندوق سرمايه گذاري مشترک ممکن است اقدام به فروش اوراق قرضه ی دولت امريکا و خريد اوراق قرضه ی دولت آلمان کند. وقتي اين صندوق سرمايه گذاري مشترک در حال انتقال سرمايه ها به خارج از کشور است، عرضه ی دلار در بازار کشور خارجي نسبت به پول آن کشور بيش تر مي شود. عرضه ی بيش تر دلار در بازار خارجي باعث کاهش ارزش آن نسبت به ارزش ساير ارزها مي شود. از آن جا که تضعيف ارزش دلار به معناي تقويت ارزش پول کشور خارجي است در اين حالت هر دلار با واحدهاي پول خارجي کم تري معاوضه مي شود و از اين رو کالاهاي خارجي در مقايسه با کالاهاي داخلي گران تر خواهند شد. اين تغيير در نرخ حقيقي ارز ( قيمت نسبي کالاهاي داخلي نسبت به قيمت کالاهاي خارجي) باعث افزايش صادرات کالاها و خدمات امريکا و کاهش واردات کالاها و خدمات اين کشور مي شود. بنابراين خالص صادرات (NX)، که تفاوت ميان صادرات و واردات است، افزايش مي يابد. بنابراين وقتي کاهش در سطح قيمت هاي امريکا باعث کاهش نرخ بهره در اين کشور مي شود، نرخ حقيقي ارز کاهش مي يابد. تضعيف دلار باعث افزايش خالص صادرات و در نتيجه افزايش مقدار تقاضا براي کالاها و خدمات خواهد شد.خلاصه: بنابراين سه دليل کاملاً متمايز ولي مرتبط به هم براي افزايش مقدار تقضاي کالاها و خدمات هنگام کاهش قيمت ها وجود دارد: 1) با کاهش قيمت ها مصرف کنندگان احساس مي کنند که ثروتمندتر شده اند بنابراين تقاضا براي مصرف کالاها افزايش مي يابد؛ 2) با کاهش قيمت، نرخ بهره کاهش مي يابد و به دنبال آن تقاضا براي کالاهاي سرمايه اي بيش تر مي شود؛ 3) با کاهش قيمت، نرخ ارز کاهش مي يابد. ( تضعيف ارزشي پول) و در نتيجه تقاضا براي خالص صادرات بيش تر مي شود. به اين دلايل منحني تقاضاي کل در روي شيب منفي است.
اين نکته حائز اهميت است که هميشه به خاطر بسپاريم که منحني تقاضاي کل (شبيه تمامي منحني هاي تقاضا) با فرض« ساير عوامل ثابت» استخراج مي شود. به ويژه آن که سه دليل براي شيب منفي منحني تقاضا يا فرض ثابت بودن عرضه ی پول ارائه شد. به عبارت ديگر ملاحظه کرديد که با ثابت بودن مقدار پول در اقتصاد، چگونه تغيير در سطح قيمت ها بر تقاضاي کالاها و خدمات اثر مي گذارد. همان طور که خواهيد ديد، هر تغيير در حجم پول باعث انتقال منحني تقاضا مي شود. تا اين جاي بحث به خاطر بسپاريد که منحني تقاضاي کل با فرض ثابت بودن حجم پول استخراج و رسم شده است.
دلايل انتقال يا جا به جايي منحنني تقاضاي کل
شيب نزولي منحني تقاضاي کل نشان مي دهد که با کاهش قيمت مقدار تقاضاي کل کالاها و خدمات افزايش مي يابد. عوامل بسيار ديگري نيز بر مقدار تقاضاي کالاها و خدمات در هر سطح از قيمت اثر مي گذارند. وقتي ساير عوامل (غير از سطح قيمت) تغيير کنند، منحني تقاضاي کل جا به جا مي شود.در ادامه چند مثال در مورد انتقال منحني تقاضاي کل ارائه مي کنيم. ما مي توانيم اين عوامل را با توجه به اين که کدام يک بيش ترين تأثير مستقيم را در انتقال منحني دارند، طبقه بندي کنيم.
مصرف و انتقال منحني تقاضاي کل:
فرض کنيد شهروندان امريکايي تصميم بگيرند پس انداز بيش تر و مصرف کم تري داشته باشند. از آن جا که مقدار تقاضاي کالاها و خدمات در هر سطح از قيمت کم تر مي شود، منحني تقاضاي کل به سمت چپ انتقال مي يابد. برعکس اگر رونق بازار سهام باعث شود تا مردم احساس کنند ثروتمندتر شده اند و نيازي به پس انداز بيش تر ندارند، افزايش در مخارج مصرفي و افزايش در مقدار تقاضاي کالاها و خدمات در هر سطح از قيمت ها باعث مي شود تا منحني تقاضاي کل به سمت راست انتقال يابد.بنابراين هر عاملي که باعث تغيير مصرف مردم در يک سطح قيمت خاص شود، موجب انتقال منحني تقاضاي کل خواهد شد. يک متغير سياستي، مانند سطح ماليات، مي تواند باعث جابه جايي منحني تقاضاي کل شود. وقتي دولت ماليات ها را کاهش مي دهد، مصرف مردم بيش تر مي شود و از اين رو منحني تقاضاي کل به سمت راست انتقال مي يابد. وقتي دولت ماليات ها را افزايش مي دهد، مردم مخارج خود را کاهش مي دهند و منحني تقاضاي کل به سمت چپ منتقل مي شود.
سرمايه گذاري و انتقال منحني تقاضاي کل:
هر عاملي که باعث تغيير مخارج سرمايه گذاري بنگاه هاي توليدي در يک سطح از قيمت ها شود، باعث انتقال منحني تقاضاي کل مي شود. مثلاً فرض کنيد صنعت رايانه اقدام به توليد رايانه هايي با سرعت بيش تر بکند و بسياري از شرکت ها نيز تصميم بگيرند تا در سيستم هاي جديد رايانه سرمايه گذاري کنند. از آن جا که مقدار تقاضاي کالاها و خدمات در هر سطح از قيمت بيش تر مي شود، منحني تقاضاي کل به سمت راست انتقال مي يابد. برعکس اگر شرکت نسبت به شرايط آينده ي تجارت بدبين شود مخارج سرمايه گذاري خود را کاهش مي دهد و بنابراين منحني تقاضاي کل به سمت چپ انتقال مي يابد.سياست مالياتي همچنين مي تواند از طريق سرمايه گذاري بر تقاضاي کل اثر بگذارد. هر نوع تخفيف مالياتي بر سرمايه گذاري باعث افزايش مقدار تقاضاي کالاهاي سرمايه گذاري در هر سطح از نرخ بهره مي شود. بنابراين منحني تقاضاي کل به سمت راست انتقال مي يابد. حذف بخشودگي مالياتي بر سرمايه گذاري باعث کاهش سرمايه گذاري و انتقال منحني تقاضاي کل به سمت چپ مي شود.
متغير سياستي ديگري که بر سطح سرمايه گذاري و تقاضاي کل اثر مي گذارد، عرضه ي پول است. هر افزايش در عرضه ي پول باعث کاهش نرخ بهره در کوتاه مدت مي شود. در نتيجه هزينه ي استقراض کم مي شود و با افزايش هزينه هاي سرمايه گذاري، منحني تقاضاي کل به سمت راست انتقال مي يابد. برعکس کاهش عرضه ي پول موجب افزايش نرخ بهره ي کاهش سرمايه گذاري و انتقال منحني تقاضاي کل به سمت چپ خواهد شد، بسياري از اقتصاددانان اعتقاد دارند که تغييرات متعدد در سياست پولي امريکا مهم ترين دليل انتقال تقاضاي کل در اين کشور بوده است.
مخارج دولت و انتقال منحني تقاضاي کل:
آسان ترين روشي که سياست گذاران به کمک آن مي توانند منحني تقاضاي کل را جا به جا کنند، تغيير در مخارج دولت است. مثلاً فرض کنيد بر اساس مصوبه ي مجلس خريد تسليحات جديد کاهش يابد. از آن جا که اين تصميم باعث کاهش مقدار تقاضاي کالاها و خدمات مي شود، منحني تقاضاي کل نيز به سمت چپ انتقال مي يابد. برعکس اگر دولت بزرگراه هاي بيش تري احداث کند، افزايش مقدار تقاضاي کالاها و خدمات در هر سطح از قيمت باعث انتقال منحني تقاضاي کل به سمت راست مي شود.خالص صادرات و انتقال منحني تقاضاي کل:
هر تغيير در خالص صادرات (در هر سطح از قيمت) باعث جا به جايي منحني تقاضاي کل مي شود. مثلاً وقتي اروپا در رکود به سر مي برد، مقدار کم تري کالا و خدمات از امريکا خريداري خواهد کرد. اين رکود باعث کاهش خالص صادرات امريکا و انتقال منحني تقاضاي کل امريکا به سمت چپ مي شود. وقتي اروپا از رکود خارج مي شود، بار ديگر بيش تري از امريکا خريداري مي کند و منحني تقاضاي کل به سمت راست منتقل مي شود.جدول 1 منحني تقاضاي کل: خلاصه.
به چه دليل شيب منحني تقاضاي کل نزولي است؟
1 . اثر ثروتي.
هر چه سطح قيمت ها کم تر باشد، ثروت حقيقي افزايش مي يابد و مخارج مصرفي نيز بيش تر مي شوند.
2. اثر نرخ بهره:
هر چه سطح قيمت ها کم تر شوند، نرخ بهره کاهش مي يابد و مخارج سرمايه گذاري بيش تر مي شود.
3. اثر نرخ ارز:
هر چه سطح قيمت ها کم تر مي شود، نرخ بهره ي حقيقي نيز کم مي شود (تضعيف ارزش پول) و بنابراين مخارج مربوط به خالص صادرات (NX) افزايش مي يابد.
به چه دليل منحني تقاضاي کل جابه جا مي شود؟
1. انتقال ناشي از مصرف:
هر عاملي که باعث شود مخارج صرف شده از سوي مصرف کنندگان در هر سطح قيمت بيش تر شود (مثلاً کاهش نرخ ماليات، رونق بازار سهام) منحني تقاضاي کل به سمت راست انتقال مي يابد. هر عاملي که باعث شود مصرف کنندگان در هر سطح از قيمت مخارج کم تري داشته باشند، باعث انتقال منحني تقاضای کل به سمت چپ مي شود.
2. انتقال ناشي از سرمايه گذاري.
هر عاملي که باعث شود در هر سطح از قيمت بنگاه ها سرمايه گذاري خود را افزايش دهند (مثلاً خوشبين شدن بر اوضاع تجاري در آينده، کاهش نرخ بهره به علت افزايش عرضه ي پول) موجب انتقال منحني تقاضاي کل به سمت راست مي شود. هر عاملي که باعث شود در هر سطح از قيمت بنگاه ها سرمايه گذاري خود را کاهش دهند (مثلاً بدبيني نسبت به اوضاع تجاري در آينده يا افزايش نرخ بهره با توجه به کاهش عرضه ي پول) موجب انتقال منحني تقاضاي کل به سمت چپ مي شود.
3. انتقال ناشي از مخارج دولت.
هر افزايشي در مخارج دولت يا هزينه هاي خريد کالاها و خدمات (مثلاً افزايش مخارج دفاعي و احداث بزرگراه ها) باعث انتقال منحني تقاضاي کل به سمت راست مي شود. کاهش مخارج دولت يا خريد کالاها و خدمات (کاهش خريد تسليحات يا کاهش مخارج احداث بزرگراه ها) باعث انتقال منحني تقاضاي کل به سمت راست مي شود.
4. انتقال ناشي از خالص صادرات:
هر عاملي که باعث افزايش مخارج مربوط به خالص صادرات در هر سطح از قيمت شود (مثلاً رونق اقتصادي در ساير کشورها يا تضعيف ارزش پول داخلي) موجب انتقال منحني تقاضاي کل به سمت راست مي شود برعکس، هر عاملي که باعث کاهش مخارج مربوط به خالص صادرات در هر سطح از قيمت شود (مثلاً رکود اقتصادي در ساير کشورها و تقويت ارزش پول داخلي) موجب انتقال منحني تقاضاي کل به سمت چپ مي شود.
منبع مقاله :
منکيو، گريگوري، (1391)، کليات علم اقتصاد، ترجمه: حميدرضا ارباب، تهران: نشرني، چاپ اول.
/ج