سران يهودي دنيا عزم جدي بر نابودي اديان الهي و اصول اجتماعي دارند و مي خواهند کارهاي اولياي خدا را نابود سازند. در پروتکل اول دانشوران يهود آمده است:
« مردم غيريهودي از همان آغاز جواني به وسيله ي عوامل ما بي بند و بار و بدون اخلاق بار مي آيند. عوامل ما عبارت اند از: معلمان سرخانه، خدمتکاران، منشي ها و زناني که در خانه هاي ثروتمندان بچه داري مي کنند. به کمک زنان يهودي، مردان غير يهودي را در عشرت کده ها و محل هاي عياشي به فساد اخلاقي مي کشانيم و آنها را از جاده ي عفت و پاکدامني منحرف مي سازيم. » (1)
در قسمتي از پروتکل چهارم آمده است:
« بر ما لازم است که هم احترام به آزادي و هم اعتقاد به خدا را در ميان مردم غير يهود از بين ببريم و نيازهاي مادي را جايگزين اين گونه اعتقادات سازيم. » (2)
در پروتکل نهم اين گونه آمده است:
« ما، جوانان مسيحي و به طور کلي غيريهوديان را در دريايي از افکار شاعرانه غرق مي کنيم و آن ها را بر اساس تئوري ها و اصولي که غلط مي پنداريم، تربيت مي کنيم تا بتوانيم آنان را به فساد بکشانيم ». (3)
و سرانجام در پروتکل چهاردهم درباره ي اديان آمده:
« هنگامي که حکومت شاهنشاهي ما آغاز شد، همه ي اديان بايد از بين بروند... لذا ريشه ي هر گونه عقيده اي بايد از بيخ و بن کنده شود؛ حتي اگر اين کار به انکار وجود خدا بينجامد که ما امروزه شاهد آنيم. فيلسوفان ما نارسايي هاي عقايد و مذاهب غيريهوديان را مورد بحث و بررسي قرار مي دهند؛ اما کسي نبايد اعتقادات واقعي مذهب ما را مورد بررسي قرار دهد؛ زيرا هيچ کس جز خودمان نبايد از دين ما سر در بياورد. » (4)
بر اساس اين افکار شيطاني که در بيست و چهار پروتکل نوشته شده، يهوديان قصد دارند بر عالم تسلط يابند و در اين باب از هيچ امر و فتنه اي اِبا ندارند؛ از آن جمله، ساخت مکتب هاي باطل و بيهوده براي غيريهوديان است که با صرف هزينه هاي بسيار و به خدمت گرفتن هنرپيشگان، خوانندگان، نوازندگان، مجلات، روزنامه ها و ... از آنان حمايت مي کنند و با اين کارها مي کوشند خلأ روحي جوانان غرب و شرق را پر کنند.
در اين مقاله به بررسي رابطه ي ميان صهيونيسم يهودي با شکل گيري و دوام شيطان پرستي مي پردازيم. بررسي اين رابطه در چند بخش قابل پي گيري است:
يک. متون
نقش متون رايج در دين يهود در شکل گيري شيطان پرستي در چند نکته قابل طرح است:الف) بر اساس آموزه هاي يهودي و عبراني در عهد عتيق، شيطان نه يک موجود بد، بلکه يک فرشته ي خادم براي آزمايش بشر است. در عهد عتيق درباره آزمايش حضرت ايوب (عليه السلام) با نقش آفريني شيطان و به فرمان خدا مي خوانيم:
« خداوند به شيطان گفت: آيا در بنده ي من ايوب تفکر نمودي که مثل او در زمين نيست. مرد کامل و راست و خداترس که از بدي اجتناب مي نمايد و تا الآن کامليت خود را پنهان نگاه مي دارد. هر چند مرا بر آن واداشتي که او را بي سبب اذيت رسانم. شيطان در جواب خدا گفت: پوست به عوض پوست و هر چه انسان دارد براي جان خود خواهد داد؛ ليکن الان دست خود را دراز کرده، استخوان و گوشت او را لمس نما و تو را پيش روي تو شرک خواهد کرد. خداوند به شيطان گفت: اينک او در دست تو است؛ ليکن جان او را حفظ کن. پس شيطان از حضور خدا بيرون رفته ايوب را از کف پا تا کله اش به دُمَل هاي سخت مبتلا ساخت. » (5)
همين نکته در کتاب مقدس شيطان پرستان نيز ديده مي شود:
« شيطان رئيس پليدي در جهان غرب است. در واقع او فرشته اي بود که در آسمان ها کار مي کرد و وظيفه او گزارش دادن تخلفات انسان ها به خدا بوده ». (6)
ب) در مکاشفات (7) نيز به عدد 666 (عدد مقدس شيطان پرستان) اشاراتي شده و آن عدد وحش توصيف شده است.
ج) خواه ناخواه متون يهودي منبع برداشت براي مسيحيان نيز قلمداد مي شوند و نگاه خاص يهوديت به شيطان تأثيرات فراواني را بر مسيحيت داشته است.
دو. تصوف يهودي (کابالا)
« عرفان يهود » در زبان فارسي « آيين قباله »، « آيين قبالا » و « آيين کابالا » هم گفته مي شود. اين آيين داراي مضمون شناسي در دو باب يزدان شناسي و آفرينش شناسي است. (8) کابالا پس از پديد آمدن عقيده به معاني مستور عهد عتيق به شکل نوعي افکار عجيب و خيالات غريب در فلسفه و کلام يهود پديد آمد. جماعتي پيدا شدند و گفتند که اعداد و حروف، معاني عرفاني مخفي دارند و کتاب هايي به نام « قباله » در پي کشف حکمت مرموز در پرده ي اعداد و حروف کتب مقدس برآمده و اسراري را به زعم خود کشف کرده و بر اساس بازي با کلمات و اعداد، سلسله اي از مطالب و معاني را بيان کردند. مسائل غامض مافوق طبيعي را با اين روش تحليل کردند و بر اساس آن وجود خدا را ناشي از نوري دانستند که از مرکز الهي « مشيت » منبعث مي شود. انسان در اين تحليل، عالم صغيري است که تمام کمالات عالم کبير را به صورت خُرد دارد و براي رسيدن قواي عظيم و شناخت مسيحا بايد از کلمات، حروف و اعداد استفاده کند. اين نگرش باعث به وجود آمدن خرافات و اسباب زحمت اهل ايمان شد. (9)تنها چيزي که درباره اين آيين مي توان گفت آن است که يهود بر اساس ملاحظات تاريخي و بررسي ظرفيت هاي دروني، اساساً عرفان مستقلي ندارد و اگر چيزي با عنوان آيين کابالا مطرح است. در واقع ترکيب و اختلاطي از کيش هاي عرفاني ديگر است. کيش هايي مثل عرفان مسيحيت، يوگا، آيين هاي هندي، تفکر نوافلاطوني، آيين زرتشتي و تصوف اسلامي، (10) بنابراين يهود از داشتن عرفان هم در مقايسه با ديگر اديان و آيين ها بهره اي نمي برد و حرفي براي گفتن ندارد و اين نشانه ي عدم وجود آن در تعاليم يهودي يا کم رنگ بودن آن است. (11)
کابالا بخش رمز آلود و بسيار سريِ دينِ يهودي طي پانصد سال اخير محسوب و ادعا مي شود که عمده تحولات جهان، را کاباليست ها انجام مي دهند. هم چنين طبق ادعاي آنان، « کريستف کلمب » (12) وهمکارانش همگي کاباليست بودند و از فنون جادوگري کابالايي و منجمان آن براي يافتن قاره ي امريکا بهره برداري کردند. کابالا عميقاً بر بعضي باورهاي خرافي همچون جادوگري استوار، و رسماً براي آن تقدس قائل است. اين عمده ترين نقطه ي اشتراک شيطان پرستي در گذشته و حال با مفاهيم کابالايي است.
پيروان آيين کابالا يا کاباليست ها اين مکتب را « دانش سري و پنهان » خاخام هاي يهودي مي خوانند و براي آن پيشينه اي کهن قائل اند؛ براي نمونه، « بلاواتسکي » (13) رهبر فرقه ي « تئوسوفي » (14) مدعي است که کابالا در اصل، کتابي است رمزگونه که خداي متعال به پيامبرانش، آدم، نوح، ابراهيم و موسي (عليه السلام) نازل فرمود و حاوي دانش پنهان قوم بني اسرائيل بود. به ادعاي او، نه تنها پيامبران بلکه تمامي شخصيت هاي مهم فرهنگي، سياسي و حتي نظامي تاريخ چون « افلاطون »، (15) « ارسطو »، (16) « نيوتن »، (17) « اسکندر » (8) و... دانش خود را از اين کتاب گرفته اند. بلاواتسکي برخي متفکران غربي را نيز همچون « اسپينوزا » (19) و « بيکن » (20) از پيروان آيين کابالا مي داند.
از مطالبي که آمد روشن مي شود که کابالا، آييني جدا از شيطان پرستي است؛ اما مي توان نقاط مشترکي در هر دو ديد که نشان از ارتباط يهود و شيطان پرستي دارد. سحر و جادو در هر دو جريان، ارزش مهم به شمار مي رود و سران هر دو فرقه، پيروان خودشان را به اين امر سفارش مي کنند. هم چنين در هر دو جريان، مناسک جنسي وجود دارد و به عنوان يکي از مهم ترين شاخصه ها قابل توجه است.
سه. صهيونويسم شيطاني
در نگاهي جامع، ارتباط رژيم صهيونيستي و نقش آن در سازمان دهي گروه هاي شيطان پرست در محورهاي ذيل قابل اشاره است:الف) اين گروه ها به لحاظ داشتن فلسفه ي اوليه و بسترهاي معرفتي مشترک با صهيونيسم، به طور وسيع با اين رژيم ارتباط داشته و خواهند داشت.
ب) دو سازمان مهم جاسوسي يعني سازمان « سي. آي. اي. » (21) و « موساد » (22) نحله هاي مختلف شيطاني را سازمان دهي، هدايت و تغذيه مي کنند.
ج) رژيم صهيونيستي از اعضاي گروه ها براي مقاصد شوم سياسي و جاسوسي بهره مي برد؛ به گونه اي که انجام خشن ترين اعمال به گروه ها واگذار مي شود.
پي نوشت ها :
1. نويهض، عجاج، پروتکل هاي دانشوران، صهيون، ص 256.
2. همان، ص 272.
3. نوبهض، عجاج، پروتکل هاي دانشوران، صهيون، ص 292.
4. همان، صص 321 و 322.
5. کتاب مقدس، عهد عتيق، کتاب ايوب، باب دوم، صص 786 و 787.
6. صديقي پاشاکي، علي، جنون شيطان پرستي، ص 23.
7. کتاب مقدس، عهد جديد، مکاشفه ي يوحناي رسول، ص 410.
8. کاوياني، شيوا، آيين قبالا، ص 15.
9. ناس، جان باير، تاريخ جامع اديان، صص 564 و 565.
10. فعالي، محمد تقي، آفتاب و سايه ها، صص 324 و 325.
11. زرين کوب، عبدالحسين، در قلمرو وجدان، ص 333.
12. Chrictophe Colomb.
13. هلنا پتروفنا بلاواتسکي (Helena Petrovna Blavatsky) معروف به مادام بلاواتسکي، زني از تبار روس بود که پس از فراگيري تعليمات عرفاني در هندوستان، در امريکا انجمن عرفاني تئوسوفي را تشکيل داد و يکي از جنجالي ترين شخصيت هاي قرن نوزدهم بوده است.
14. Theosophy. به معناي اصول و مباني فلسفه ي دين و متافيزيک است. در اين فرقه، اعتقاد بر آن است که موجودات عالم هاي ديگر، اديان را ساخته و به دنياي ما القا کرده اند - سبب رشد و تکامل روحي ما شوند.
15. Plato.
16. Aristotle.
17. lsaac Newton.
18. Alexander.
19. Baruch de Spinoza.
20. Francis Bacon.
21. Central lntelligence Agency. آژانس اطلاعات مرکزي امريکا.
22. Mossad. سازمان اطلاعات و وظايف ويژه ( موساد ) مربوط به رژيم صهيونيستي.
امين خندقي، جواد، (1390)، شناخت و بررسي شيطان پرستي، قم: ولاء منتظر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، چاپ پانزدهم