نويسنده: گريگوري منکيو
مترجم: دکتر حميدرضا ارباب
مترجم: دکتر حميدرضا ارباب
زندگي پر از مخاطره و قمار است. وقتي به اسکي مي رويد با خطر شکستگي ساق پاي خود رو به رو هستيد. وقتي براي رفتن به محل کار رانندگي مي کنيد، خطر تصادف وجود دارد. وقتي بخشي از پس انداز خود را صرف خريد سهام مي کنيد بايد خطر کاهش قيمت سهام را قبول کنيد. پاسخ عقلايي به اين مخاطره ها ( ريسک ها ) لزوماً دوري کردن يا اجتناب از آن ها به هر قيمت نيست، بلکه بايد اين مخاطره ها را در تصميم گيري هاي خود به حساب بياوريم. حال به بررسي اين موضوع مي پردازيم که يک شخص چگونه بايد اين خاطره ها را وارد تصميم گيري هاي خود کند.
ريسک گريزي
اکثر مردم ريسک گريز هستند. به عبارت ديگر بيش از آن چه از حوادث نامطبوع و نامطلوب مي گريزند اين حوادث براي آن ها اتفاق مي افتد. ريسک گريزي به اين معناست که مردم از چيزهاي بد در مقايسه با چيزهاي خوب تنفر بيش تري دارند.به طور مثال فرض کنيد يک دوست اين فرصت را به شما پيشنهاد کند: او يک سکه پرتاب مي کند. اگر شير بيايد 1000 دلار به شما مي پردازد و اگر خط بيايد شما بايد 1000 دلار به او بدهيد. آيا شما این معامله را قبول مي کنيد؟ اگر شما يک شخص ريسک گريز باشيد اين پيشنهاد را قبول نمي کنيد. براي يک فرد ريسک گريز زيان از دست دادن 1000 دلار بيش از سود برنده شدن 1000 دلار است.
اقتصاددانان الگوهاي مربوط به ريسک گريزي را با استفاده از مفهوم مطلوبيت ( معياري براي اندازه گيري رضايت خاطر يا رفاه شخص ) گسترش داده اند. هر سطح از ثروت يک مقدار معين مطلوبيت براي شخص به همراه دارد؛ اين رابطه را با تابع مطلوبيت در نمودار 1 نشان داده ايم. تابع مطلوبيت از قانون نزولي بودن مطلوبيت نهايي پيروي مي کند: هرچه ثروت شخص بيش تر باشد، مطلوبيتِ به دست آوردن يک دلار اضافي کم تر مي شود. بنابراين، با افزايش درآمد تابع مطلوبيت به تدريج خوابيده تر ( يا کم شيب تر ) مي شود. به دليل نزولي بودن مطلوبيت نهايي، مطلوبيت از دست دادن، 1000 دلار بيش از مطلوبيت به دست آوردن 1000 دلار است. در نتيجه مردم اکثراً ريسک گريز هستند.
ريسک گريزي نقطه ی شروع خوبي براي چيزهاي مختلفي است که در اقتصاد با آن ها رو به رو مي شويم. در اين جا سه موضوع را بررسي مي کنيم: بيمه، پخش ريسک و مبادله ی ريسک- بازده.
بازارهاي بيمه
يک راه برخورد با ريسک خريد بيمه است. يک روش معمول در قراردادهاي بيمه اين است که يک شخص در ازاي پرداخت مبلغي پول به يک شرکت بيمه اين شرکت را متعهد به قبول تمام يا بخشي از ريسک ( مخاطره ) مي کند. بيمه انواع مختلف دارد. بيمه ی خودرو ريسک ناشي از تصادف را پوشش مي دهد، بيمه ی آتش سوزي ريسک مربوط به سانحه ی آتش گرفتن خانه را قبول مي کند، بيمه هاي درماني نيز ريسک بيماري و نياز شما به هزينه هاي بسيار زياد درمان را بر عهده مي گيرد و بيمه ی عمر نيز خطر يا ريسک فوت شما را بدون آن که درآمدي براي خانواده ی خود باقي گذاشته باشيد، مي پذيرد. علاوه بر اين بيمه اي براي تمام عمر وجود دارد: شما امروز یک مبلغي مي پردازيد و شرکت بيمه تا پايان عمر يا تا زمان فوت مبلغي را ساليانه به شما پرداخت مي کند.از يک جنبه هر نوع قرارداد بيمه نوعي قمار ( معامله ی برد و باخت ) محسوب مي شود. زيرا ممکن است شما هيچ گاه با خودرو تصادف نکنيد، خانه ی شما آتش نگيرد و يا نيازي به مخارج بسيار گزاف براي درمان نداشته باشيد. در سال هاي طولاني شما به شرکت هاي بيمه مبالغي پول پرداخت کرده ايد و در ازاي آن هيچ چيز جز آرامش خيال دريافت نکرده ايد. در واقع شرکت بيمه با توجه به اين واقعيت که اکثر مردم با حادثه روبه رو نمي شوند و تنها بخشي از مردم بدشانس دچار حادثه مي شوند، متعهد به پرداخت مي شود.
به طور کلي از ديدگاه اقتصادي نقش بيمه حذف ريسک نيست بلکه ريسک را به طور کارآمد بين افراد توزيع مي کند. به طور مثال بيمه ی آتش سوزي را در نظر بگيريد. در اختيار داشتن بيمه ی آتش سوزي ريسک از دست دادن خانه را در آتش سوزي کاهش نمي دهد. اما اگر حادثه ی غيرمنتظره اي رخ دهد شرکت بيمه خسارت را جبران مي کند. ريسک به جاي آن که فقط از جانب شما تحميل شود بين هزاران نفري که در واقع سهامدارن شرکت بيمه محسوب مي شوند تقسيم خواهد شد. با توجه به اين که اکثر مردم ريسک گريز هستند براي 10000 نفر از مردم آسان تر است که هر يک ريسک را تحمل کنند تا اين که فقط يک نفر بخواهد به تنهايي کل ريسک را متقبل شود.
بازارهاي بيمه براي پخش يا توزيع ريسک با دو شکل اساسي رو به رو هستند. اولين شکل انتخاب زيان بار (1) است: يک شخص با ريسک زياد در مقايسه با يک شخص با ريسک کم احتمالاً از قراردادهاي بيمه بيش تر استفاده مي کند. مشکل دوم خطر صداقت يا زيان اخلاقي (2) است: وقتي مردم يک نوع بيمه را خريداري مي کنند انگيزه ی آن ها براي دقت بيشتر تر در رفتارهاي مخاطره آميز کم مي شود. شرکت هاي بيمه از اين مشکلات آگاه اند و قيمت بيمه منعکس کننده ی ريسک هاي واقعي است که شرکت هاي بيمه پس از خريداري بيمه با آن رو به رو هستند. قيمت زياد بيمه دليل اين مسئله است که برخي از مردم به ويژه کساني که مي دانند با ريسک بسيار کمي رو به رو هستند از خريد بيمه خودداري مي کنند و برخي مخاطرات و عدم اطمينان ها را در زندگي خود تحمل مي نمايند.
پخش ريسک
در سال 2003 ارنون، يک شرکت بزرگ و معتبر ورشکست شد و در معرض اتهاماتي مانند کلاهبرداري و عدم رعايت قوانين مقررات قرار گرفت. از مديران رده بالاي شرکت قبلاً درخواست شده بود درباره ی فعاليت هاي خود توضيح دهند ولي آن ها با يک تعقيب قانوني در آينده رو به رو بودند. تأسف بارترين بخش داستان درگيرشدن هزاران کارمند رده پايين و با دستمزدهاي کم بود؛ کارکناني که آن ها ذخيره بازنشستگي خود را در سهام شرکت ارنون سرمايه گذاري کرده بودند که در حال حاضر سهامِ بي ارزشي بود.اگر يک درس از اين تجربه ی عملي گرفته باشيم که در حوزه ی امور مالي مردم اکثراً ريسک ريز هستند. بنابراين توصيه کاربردي اين است که: « هرگز تمام تخم مرغ هاي خود را در يک سبد قرار ندهيد». هر چند احتمالاً شما قبلاً اين اصطلاح را شنيده ايد ولي نظام مالي اين ضرب المثل عاميانه را به يک قانون علمي تبديل کرده است. چيزي که به آن پخش ريسک (3) مي گوييم. بازار بيمه مثال بسيار خوبي از پخش ريسک است. شهري با 1000 مالک خانه را در نظر بگيريد که تمام آن ها با خطر آتش سوزي منزل خود رو به رو هستند. اگر شخصي شرکت بيمه اي تأسيس کند و تمام افراد سهامدار، مالک و سياست گذار شرکت باشند آن گاه مي توانند ريسک خود را از طريق توزيع آن کاهش دهند. در اين وضعيت هر شخص با ريسک 10000 آتش سوزي احتمالي رو به روست، به جاي آن که کل ريسک يک آتش سوزي را براي آتش گرفتن منزل خود متحمل شود. مگر آن که کل خانه هاي شهر به طور هم زمان آتش بگيرند که حادثه اي بسيار نامحتمل است.
وقتي مردم از پس اندازهاي خود براي خريد دارايي هاي مالي استفاه مي کنند مي توانند ريسک خود را از طريق پخش يا توزيع ريسک کاهش دهند. وقتي يک شخص سهام يک شرکت را خريداري مي کند، در سودآوري آن شرکت در آينده سهيم است. اين سودآوري شرکت کاملاً با ريسک همراه است زيرا آينده ي شرکت را به سختي مي توان پيش بيني کرد. شرکت مايکروسافت در مدت کوتاهي از يک شرکت کوچک با کارمندان اندک به يکي از بزرگ ترين شرکت هاي جهان تبديل شد؛ شرکت اِرنون که از معتبرترين شرکت هاي دنيا بود در عرض چند ماه به يک شرکت ورشکسته با سهام بي ارزش تبديل شد. خوشبختانه نيازي نيست که يک سهامدار آينده ي خود را به يک شرکت گره بزند. ريسک را مي توان از طريق پخش آن بين تعداد زياد ريسک هاي کوچک به جاي انتخاب چند ريسک بزرگ کاهش داد.
نمودار 2 نشان مي دهد که ريسک سبدي از دارايي ها ( سهام يا اوراق قرضه ) چگونه به تعداد يا انواع سهام در داخل اين سبد بستگي دارد. ريسک در اين جا با يک آماره به نام انحراف معيار اندازه گيري مي شود، که احتمالاً در درس هاي آمار و يا رياضي با آن آشنا شده ايد. انحراف معيار نوسانات يک متغير يا اين که تا چه حد ممکن است نوسان داشته باشد، اندازه گيري مي کند. هر چه انحراف معيار بازده سبد دارايي ها بيش تر باشد ريسک هم بيش تر است.
نمودار نشان مي دهد که هر چه تعداد سهام در داخل سبد افزايش يابد ريسک سبد دارايي ها به طور اساسي کاهش خواهد يافت. با وجود يک نوع سهام در سبد داريي ها انحراف معيار 49 درصد است. با افزايش تعداد سهام از 1 به 10 ريس تقريباً نصف مي شود. با افزايش تعداد سهام از 10 به 20 نوع ريسک به 13 درصد کاهش مي يابد. به همين ترتيب با افزايش تعداد سهام ريسک همچنان کاهش مي يابد، هر چند اين کاهش ريسک پس از 20 يا 30 نوع سهام بسيار کوچک است.
دقت کنيد که امکان ندارد بتوان با افزايش تعداد انواع سهام در سبد دارايي ها ريسک را از بين برد.
منبع: Adapted from Meir statman “How Many stoks Make a Diversified portfolio?” Journal of Financial and Quantitative Analysis 22 (1987) 353-364
تنوع سازي يا پخش دارايي در سبد دارایي ها مي تواند موجب حذف ريسک يک واحد اقتصادي (4) ( ريسک جزئي ) شود که ربطي به ساير واحدهاي اقتصادي يا شرکت ها ندارد. در حالي که تنوع بخشيدن به دارايي ها ( به صورت انواع سهام در سبد دارايي ها ) نمي تواند موجب حذف ريسک کل (5) شود. به طور مثال وقتي اقتصاد وارد دوران رکود مي شود بيش تر شرکت ها کاهش فروش، کاهش سود، و کاهش بازده سهام خود را تجربه مي کنند. تنوع بخشي به دارايي ها ريسک نگهداري يا مالکيت سهام را کاهش مي دهد ولي آن را حذف نمي کند.
مبادله ي بين ريسک و بازده
يکي از 10 اصل اقتصادي اين بود که مردم درگير مبادله هستند. مهم ترين رابطه براي درک تصميم گيري هاي مالي مبادله ی بين ريسک و بازده است.همان طور که ملاحظه کرديد نگهداري يا مالکيت سهام به طور ذاتي ريسک دارد. البته مردم ريسک گريز اين عدم اطمينان يا نامعلومي را مي پذيرند زيرا با قدامات خود اين ريسک را جبران مي کنند. از نظر شواهد تاريخي سهام در مقايسه با ساير دارايي هاي مالي مانند اوراق قرضه و سپرده هاي سرمايه گذاري بانک ها بازده بيش تري دارد. طي 2 قرن گذشته متوسط بازده حقيقي سهام ساليانه 8/3 درصد بوده در حالي که بازده حقيقي اوراق قرضه ی دولتي کوتاه مدت فقط 3/1 درصد در سال بوده است. بنابراين، وقتي با تخصيص پس اندازهاي خود رو به رو هستيم، مردم مجبور هستند تصميم گيري کنند که تا چه حد حاضرند براي به دست آوردن بازده بيش تر ريسک بيش تري را بپذيرند.
نمودار 3 مبادله ی بين ريسک- بازده يک شخص را نشان مي دهد که ريسک سهام با بازده متوسط 8/3 درصد و انحراف معيار 20 درصد و يک سرمايه گذاري مطمئن بدون ريسک با بازده 3/1 درصد و انحراف معيار صفر را انتخاب مي کند. سرمايه گذاري مطمئنِ بدون ريسک مي تواند سپرده گذاري در بانک يا خريد اوراق قرضه ی دولتي باشد. هر نقطه از نمودار نشان دهنده ی يک ترکيب خاص از تخصيص دارايي ها بين سهام داراي ريسک و دارايي هاي بدن ريسک است. نمودار نشان مي دهد که هرچه يک شخص سهام بيش تري خريداري کند، ريسک و بازده دارايي هاي او به طور هم زمان افزايش مي يابد.
- آگاهي از مبادله ی بين ريسک- بازده به تنهايي به ما نمي گويد که بايد چگونه تصميم گيري کنيم. انتخاب ترکيبي خاص از ريسک- بازده بستگي به اين دارد که شخص تا چه حد ريسک گريز است؛ ريسک گريزي شخص نشان دهنده ترجيحات اوست. به هرحال اين مسئله از نظر سهامداران مهم است که بفهمند بازده متوسط بيش تر که مورد علاقه ی آن هاست به قيمت ريسک بالاتر به دست مي آيد.
پينوشتها:
1-adverse selection
2- moral hazard
3- diversification
4- idiosyncratic risk
5- aggregate risk
منکيو، گريگوري، (1391)، کليات علم اقتصاد، ترجمه: حميدرضا ارباب، تهران: نشرني، چاپ اول.
/ج