پايان دوران نيابت خاصه (4)

با توجه به انقطاع خاصه امام زمان (عليه السلام) سؤال ديگري مطرح مي شود و آن اين که ابدال و اوتاد از جايگاه والايي نزد امام زمان (عليه السلام) برخوردارند و چه بسا عده اي از آن ها با حضرت مرتبط بوده اند،...
دوشنبه، 28 مهر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پايان دوران نيابت خاصه (4)
 پايان دوران نيابت خاصه (4)

 

نويسنده: شيخ محمد سند
مترجم: احمد خوانساري



 

4. جايگاه ابدال و اوتاد و انقطاع نيابت خاصه

با توجه به انقطاع خاصه امام زمان (عليه السلام) سؤال ديگري مطرح مي شود و آن اين که ابدال و اوتاد از جايگاه والايي نزد امام زمان (عليه السلام) برخوردارند و چه بسا عده اي از آن ها با حضرت مرتبط بوده اند، حال اين مسئله با قطع شدن نيابت آن امام بزرگوار چگونه سازش دارد؟

ابدال و اوتاد چه کساني هستند؟

در روايتي رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلم) به علي (عليه السلام) وصيت مي فرمايد: « بر تو باد که شب دوشنبه نزديکي نمايي که اگر بدين سبب صاحب فرزند گردي، حافظ قرآن و راضي به آنچه قسمت فرموده، مي شود... و اگر شب جمعه بعد از عشا با همسرت نزديکي نمايي اميد مي رود که فرزندت از ابدال گردد، اگر خداوند بخواهد. »(1)
در روايتي ديگر خالد بن هيثم فارسي از امام رضا (عليه السلام) سؤال مي کند: « مردم گمان مي کنند که همواره در زمين ابدالي وجود دارند، اين ابدال چه کساني هستند؟ حضرت فرمود: درست است، ابدال همان اوصيايي هستند که خداوند آن ها را به جاي انبيا قرار داده است، زيرا محمد (صلّي الله عليه و آله و سلم) خاتم انبيا است (بعد از او ديگر پيامبري نيست) ».(2)
مرحوم علامه مجلسي در توضيح قسمتي از دعاي ام داود که از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است: « اللّهمَّ صلِّ علي الأوصياءِ و السُعداءِ و الشُهداءِ و أئمّة الهدي. اللّهمّ صَلِّ علي الأبدالِ و الأوتادِ و السياحِ و العبادِ المخلصين، و الزهّادِ و أهلِ الجدِّ و الاجتهادِ » مي فرمايد: اين دعا دلالت مي کند که ابدال غير از ائمه هستند؛ البته صراحت ندارد و مي توان آن را حمل بر تأکيد نمود و احتمال مي رود که مراد، اصحاب مخصوص ائمه باشد، و ظاهر روايت با دروغ هاي صوفيان اهل سنت منافات دارد و اين بر کساني که در کلمات ائمه (عليهم السلام) تحقيق نمايند، روشن است.(3)
در روايتي ديگر کليني از امام باقر (عليه السلام) روايت مي کند که رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلم) فرمود: « من و دوازده (4) فرزندم و تو اي علي جان، اوتاد- يعني ميخ هاي زمين- هستيم و به سبب وجود ما خداوند زمين را از فرو بردن اهلش نگه داشته است. موقعي که دوازدهمي برود، زمين اهلش را فرو خواهد برد. »(5)
اين روايت با مضمون روايت قبلي موافق است. البته اين روايت با رواياتي که دلالت دارند اوتاد و ابدال کساني غير از ائمه هدي (عليهم السلام) هستند، منافاتي ندارد، زيرا احتمال مي رود که اوتاد و ابدال يک معناي عامي داشته باشد که مراتب و درجات مختلفي دارد و در مرتبه اول آن، ائمه قرار گرفته اند که خصوصيات منحصر به فردي دارند، و ساير مصاديقِ آن معناي عام، از آثار و شأنيت کمتري برخوردارند.
مرحوم محدث قمي در سفينة البحار در ذيل عنوان « قطب » مي نويسد: (6)
« بدان که شيخ کفعمي در حاشيه ي کتاب مصباح آورده است که چنين گفته شده: زمين از يک قطب و چهار اوتاد و چهل ابدال و هفتاد نجيب و 360 صالح خالي نمي ماند و قطب همانا امام مهدي (صلوات الله عليه) است و حداقل چهار اوتاد بايد باشند، برخي اوقات نيز بيش از چهار نفرند و ابدال نيز برخي اوقات بيش از چهل نفر و نُجبا بيش از هفتاد نفر و صالحان بيش از 360 نفر مي باشند و احتمال قوي مي رود که خضر و الياس (عليهم السلام) از اوتادي باشند که هماره همراه قطب عالم امکان هستند. اوتاد کساني هستند که يک چشم برهم زدن از پروردگارشان غافل نمي گردند و گرفتار لغزش نمي شوند، البته معصوم نيستند که عصمت شرط قطب عالم است و ابدال مقامي پايين تر دارند که گاهي از روي غفلت لغزشي دارند که بلافاصله جبران مي کنند، اما هيچ گناه عمدي مرتکب نمي شوند. نُجبا در رتبه ي پس از ابدال قرار گرفته اند و صالحان ( که بعد از نجبايند ) انسان هايي با تقوايند که به عدالت، وصف مي شوند. ايشان گناهان کوچکي مرتکب مي شوند، اما به وسيله استغفار و پشيماني آن را جبران مي کنند. خداوند تعالي مي فرمايد:
(إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ‌ )؛ (7و8)
و هر گاه يکي از اين اشخاص از دنيا مي روند شخصي ديگر از مرتبه پايين تر جايگزين او مي گردد و اگر يکي از صالحان بميرد از ساير مردم جانشين او مي شود.
بندگان خدا! بدانيد که محبوب ترين بندگان خدا نزد او کسي است که خداوند او را بر هواي نفسش کمک کند، پس حزن و اندوه را درک نمايد... او در راه خدا، خود را خالص مي کند و خدا نيز او را خالص مي گرداند. چنين کسي از گنج هاي با ارزش دين و اوتاد زمين است.(9)
مرحوم بحراني در شرح اين قسمت گويد: « لفظ اوتاد يک نوع استعاره در کلام است و وجه مشابهت اين است که همان طور که وتد ( ميخ ) چيزي را که بدان تکيه کرده نگه مي دارد، عارف نيز نظام زمين و اين عالم را حفظ مي کند. »(10)
چنانچه بيان شد اين مقامات تشکيکي اند و داراي درجات مختلف هستند و نتيجه ي پرهيزگاريِ ابدال، آثار تکويني گوناگوني است؛ البته ابدال، امام معصوم نمي باشند اما داراي جايگاهي شرعي و ديني اند.
در ذيل آيه 82 سوره ي کهف:
(وَ أَمَّا الْجِدَارُ فَکَانَ لِغُلاَمَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَ کَانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُمَا وَ کَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً فَأَرَادَ رَبُّکَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَ يَسْتَخْرِجَا کَنْزَهُمَا رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ )؛(11)
از امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) روايت شده که فرمودند: « فرزندان به دليل صالح بودن پدرانشان حفظ مي شوند، چنان که خداوند آن دو پسر بچه را که پدر و مادرشان صالح بودند حفظ نمود ». (12) در روايت ديگري آمده است: « خداوند فرزندان شخص با ايمان را تا هزار سال حفظ مي کند، همان طور که آن دوپسر بچه با پدرشان هفتصد سال فاصله داشتند ( يعني جد اعلاي آن دو بچه يتيم، مؤمن بوده است. »(13)
در روايت سومي آمده است: « خداوند به سبب يک مرد با ايمان، فرزندان و نوه هايش را رستگار مي نمايد و حتي اطرافيانش و اطرافيان آن ها نيز به کرامت خدا در حفظ اويند. » بعد امام به آن دو بچه در سوره کهف اشاره فرمودند:
( وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً)؛
آيا نديدي که خداوند به وسيله حفظ آن دو از صالح بودن والدين آن ها تشکر و جبران کرد.
در روايت چهارمي پيامبر اکرم (صلّي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايند: « خداوند بعد از مرگِ بنده ي صالحش، جانشين او در خاندان و اموال او مي شود، اگر چه خاندان او بدکردار باشند. سپس حضرت همين آيه را قرائت فرمود ».(14)
در روايت ديگري امام باقر (عليه السلام) از جدش اميرالمؤمنين (عليه السلام) نقل مي کند که ايشان فرمود: « روزگار بر هفت نفر سخت گذشت که به برکت آن ها رزق و روزي، نصر و پيروزي، و باران مي آمد: سلمان فارسي، مقداد، ابوذر، عمار و حذيفه. اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) مي فرمود: من پيشواي آنان هستم و هم ايشان بودند که بر فاطمه (عليها السلام) نماز خواندند. »(15)
روايتي ديگر بنابر همين تفسير وارد شده است، مانند روايتي که مرحوم مجلسي از امام صادق (عليه السلام) نقل کرده است که حضرت فرمود: « تقوا سه درجه دارد: تقوا براي خداوند و از او، که ترک حلال است، چه رسد به شبهات و اين درجه از تقوا مربوط به عده ي کمي از خواص است. ديگر تقوا از خداوند که ترک شبهات است، چه رسد به محرمات و اين درجه مربوط به خواص است و (سوم،) تقوا از ترس آتش جهنم و عقاب آن، که ترک محرمات است و اين درجه مربوط به عموم مردم است. »(16)
تقوا و پزهيرگاري مانند آبي است که در رودي جاري است و اين سه درجه از تقوا مثل درختاني است که اطراف اين رود در رنگ ها و نوع هاي مختلف روييده اند و هر درختي به اندازه ي جوهره و لطافت و طعم ميوه اش، از آب رود بهره مي جويد و مردم نيز به اندازه ي قابليتشان مي توانند از آن درختان استفاده کنند که خداوند مي فرمايد: ( صِنوانٌ وَ غَيرٌ صِنوانٍ يُسقي بِماءِ واحدِ وَ نُفَضِّلُ بَعضَها عَلي بَعضٍ فِي الأُکُلِ).(17)
بنابراين پرهيزگاري در طاعات، مانند آب براي درخت است و ايمان هر کس مانند طبيعت و رنگ و طعم ميوه آن درخت است. پس هر کس در بالاترين درجه ايمان و پاک ترين جوهر روحي باشد باتقواتر است و هر کسي باتقواتر باشد عبادتش خالص تر و پاک تر خواهد بود و هر کس چنين باشد به خداوند نزديک تر است. اما هر عبادتي که بر اساس تقوا نباشد، به تعبير قرآن کريم : ( هباءً منثورا)؛ غبار پراکنده است.
در کتاب تحف العقول آمده است: « شخصي خدمت امام صادق (عليه السلام) رسيد فرمود: کيستي؟ گفت: يکي از دوستداران و مواليان شما. امام فرمود: خداوند بنده اي را دوست دارد که خدا را متولي امورش بداند و چنين کسي داخل بهشت مي شود. سپس فرمود: تو از کدام يک از اقسام دوستداران ما هستي؟ آن مرد ساکت شد. سدير به امام گفت: مگر شما چند دسته دوستدار داريد اي فرزند رسول خدا؟ فرمود: سه دسته، عده اي ما را در ظاهر دوست دارند نه در باطن؛ و عده اي در باطن دوستدار مايند، اما در ظاهر ما را دوست ندارند؛ و عده اي نيز ما را هم در ظاهر و هم در باطن دوست دارند که بهترين اقسام مي باشند و از آب گوارا نوشيده اند و تأويل کتاب خدا را و فصل الخطاب آن را و علت همه ي علت ها را مي دانند که اينان بهترين روش را دارند و فقر و تنگ دستي و انواع بلا به سرعت به سوي آن ها مي رود و سختي آن ها را در بر مي گيرد. عده اي از ايشان را سر مي برند و عده اي از آن ها را مجروح مي کنند؛ لذا در سرزمين هاي مختلف پراکنده اند که خداوند به وسيله آنان بيماران را شفا مي دهد و فقيران را غني مي کند و شما به سبب آنان پيروز مي شويد و باران بر شما مي بارد و روزي شما مي آيد. البته عده بسيار کمي هستند اما جايگاهي بلند دارند. »(18)
شيخ کليني از امام باقر (عليه السلام) روايت مي کند: « خداوند به برکت شخص با ايمان از روستايي دفع بلا و نابودي مي کند و اگر در روستايي هفت مؤمن باشد به عذاب گرفتار نمي شوند. »(19)
در روايت ديگري آمده است: شخصي به امام صادق (عليه السلام) گفت: « مي ترسيم که از زمره ي مؤمنان نباشيم. امام پرسيدند: براي چه؟ گفت: زيرا درهم و دينار را بر برادر مؤمني که به اميرالمؤمنين ايمان دارد ترجيح مي دهيم. فرمود: نه! همه شما از مؤمنان هستيد، اما ايمانتان تا زمان ظهور قائم ما (عج) کامل نمي گردد، بلکه در آن زمان ايمانتان کامل خواهد شد و اگر عده اي که مؤمن کامل هستند، در هر زماني نباشد، خداوند ما را از اين دنيا مي بُرد و ديگر زمين و آسمان را نمي شناختيد و قسم به آن که جانم در دست اوست که در زمين و اطراف آن مؤمناني هستند که مقدرات دنيا در دست آن هاست و آن را محافظت مي نمايند ».
سپس امام صادق صفات مؤمنان واقعي را همانند خطبه همام که در مورد متقيان است بر مي شمارد و مي فرمايد: « چقدر به هم نشيني و گفت و گو با آنان مشتاقيم و از دوري آنان ناراحت! به جست و جوي آنان بپردازيد و اگر آن ها را يافتيد از نورشان بهره جوييد و هدايت شويد که در دنيا و آخرت سعادتمند مي شويد. آنان ناياب تر از کبريت احمر هستند که سکوت (تفکر) طولاني، مخفي داشتن اسرار، نماز، زکات، حج، روزه و مواسات با برادران در خوشي و ناخوشي زينت آنان است. »(20)
از اين روايات روشن مي شود که ابدال و اوتاد داراي درجه ي رفيعي از ايمان هستند و خداوند متعال به برکت ايشان انواع خير و خوبي براي اهل زمين نازل مي کند. ايشان محبوب ترينِ مؤمنان نزد معصومين (عليهم السلام) و داراي منزلتي والا نزد ايشان هستند. ايشان الگوهاي زنده براي ساير مؤمنان هستند. البته بايد توجه داشت ميان الگوي بندگي و ورع و تقوا و از سوي ديگر منصب داشتن و واسطه ي امام بودن تفاوت است.
بي گمان راه رسيدن چنين مقاماتي که ابدال و اوتاد دارا هستند براي هر کس که با نفس خويش مبارزه کند باز است. مرحوم کليني از امام باقر (عليه السلام) روايت مي کند: « اصحاب رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلم) گفتند: اي رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلم)، ما از نفاق و دورويي مي ترسيم. حضرت فرمود: براي چه از آن مي ترسيد؟ گفتند: زماني که نزد شما هستيم ما را تذکر مي دهي و به رغبتمان وا مي داري و دنيا را فراموش مي کنيم و در آن زهد مي ورزيم مثل اين که عالم آخرت و بهشت و جهنم را به چشم مي بينيم؛ اما وقتي از شما دور مي شويم و داخل منازل خودمان مي شويم و بوي فرزندان به ما مي رسد و اهل و عيال را مي بينيم از آن حالت رويگردان مي شويم و انگار چنين حالات معنوي را درک نکرده ايم. آيا نمي ترسي که اين ها علائم نفاق و دوري ما باشد؟ رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلم) فرمود: هرگز، اين ها همه گام هاي شيطاني است که شما را به دنيا راغب مي کند و به خدا قسم، اگر آن حالات معنوي استمرار داشت با فرشتگان مصافحه مي کرديد و بر آب راه مي رفتيد. »(21)
پس تمامي اين اوصاف با مقام نيابت و سفارت که به اختيار و اراده ي امام معصوم (عليه السلام) مي باشد متفاوت است. شاهد بر اين مطلب کلام امام صادق (عليه السلام) که مي فرمود: « ابدال و کاملين از کبريت احمر ناياب ترند »،(22) يعني دور از دسترس اند؛ لذا چگونه مي توان به آن ها دست يافت در حالي که مخفي اند و اين مخفي بودن به اين منظور است که خلوص نيّتشان از بين نرود و به خود مغرور نشوند و گرفتار مفاسد شهرت نگردند. همه اين ها شاهد بر اين است که اين مقامات با مقام نيابت و سفارت تفاوت دارند؛ زيرا نائب خاص امام هميشه بايد در دسترس مردم و از سوي مردم شناخته شده باشد.

پي نوشت ها :

1.شيخ حر عاملي، وسايل الشيعه، ج14، ص 215 و شيخ طبرسي، احتجاج، ص 211
2.طبرسي، احتجاج، ج2، ص 231
3.علامه مجلسي، بحارالأنوار، ج27، ص 49
4.در کتاب الغيبة شيخ طوسي، ص 92 « من و يازده فرزندم » آمده است. البته نسخه کافي را مي توان چنين توجيه کرد که مراد از دوازده فرزند، حضرت فاطمه و يازده فرزند اوست يا اين که عطف خاص بر عام است، زيرا امير المؤمنين علي (عليه السلام) ربيب پيامبر است.
5.کليني، کافي، ج1، ص 534
6.محدث قمي، سفينة البحار، ج4، ص 114
8و 7.اعراف، آيه ي 201
9.سيد حيدر آملي، نص النصوص، ص 155
10.نهج البلاغه، خطبه 87
11.همان
12.تفسير عياشي، ج2، ص 38
13.همان
14.همان، ص 337-339
15.رجال کشي، ح13
16.علامه مجلسي، بحارالأنوار، ج67، ص 295
17.رعد، آيه 4
18.ابن شعبه حرّاني، تحف العقول، ص 325
19.کليني، کافي، ج2، ص 247
20.علامه مجلسي، بحارالأنوار، ج 67، ص 351
21.کليني، کافي، ج2، ص 424
22.همان، ص 242

منبع مقاله :
سند، شيخ محمد؛ (1391) نيابت امام زمان (عج) در دوران غيبت، ترجمه احمد خوانساري، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما