اغلب بلکه همه جوامع آرماني بشري، هدف کلي خود را تحقق عدالت و تأمين کمال و سعادت آدمي، معرفي کرده اند، ولي به دليل آن که سعادت، کمال و عدالت، در ديدگاه هر يک، تعريف و مصداق خاصي دارد، اهداف جزئي و تفصيلي آنان بسيار ديگرگون مي گردد، زيرا پيش فرض هاي اصولي هم چون: نحوه ي نگرش به انسان، غايت را دنيا يا آخرت پنداشتن، مادي نگري يا وحي مداري، تعاريف ما را از سعادت، کمال و عدالت به طور اساسي تغيير مي دهد.
شايد بتوان گفت هدف کلي جامعه اسلامي نيز دست يابي به سعادت، کمال و عدالت حقيقي است اما در تعريف قرآن کريم، اين امور تنها در پرتو معرفت و قرب به خدا قابل دست يابي است و بس. علامه طباطبايي مي فرمايد:
« هدف اجتماعي اسلامي، سعادت حقيقي مبتني بر عقل است به اين معنا که مي کوشد انسان، تعادلي در مقتضيات غرايز و نيروهاي خود برقرار کرده تا آن اندازه در اقناع غرايز قدم بردارد که او را از عبادت که وسيله ي عرفان حق است باز ندارد. » (1)
« مقصد نهايي که اسلام مي خواهد جامعه ي بشري را بر اساس آن بسازد و به وحدت برساند، دين توحيد ( يگانه پرستي ) است، لذا اسلام قوانين را هم بر اساس توحيد وضع کرده است، اما در وضع قوانين فقط به تعديل اراده ها و کارها اکتفا نکرده است، بلکه اين قوانين را با امور عبادي تکميل کرده و به علاوه، معارف حقيقي و اخلاق فاضله را نيز به آن افزوده است. » (2)
تأمّل و عمق نگري در قرآن، نشان از آن دارد که چهار هدف هر چند ممکن است به ظاهر متفاوت به نظر برسند، هدفي واحد و يگانه هستند؛ هدف آفرينش، هدف برانگيختن پيامبران (عليه السّلام)، هدف زندگي انسان و هدف تشکيل جامعه ي آرماني، (3) زيرا هدف از تشکيل جامعه ي آرماني قرآن، زمينه، فضا و بسترسازي بلکه تحقق هدف خلقت، هدف بعثت و هدف بايسته ي زندگي انسان است.
بدين سان هدف از تشکيل جامعه ي آرماني قرآن، همان هدف آفرينش انسان در نظام هستي يعني رساندن انسان به مقام خليفة اللّهي (4) از طريق کسب معرفت خداوند (5) و برگزيدن بندگي و پرستش او در مقام عمل است. (6) همان گونه که هدف جامعه ي آرماني، همان هدف بعثت انبياي الهي يعني خداشناسي و يکتاپرستي، (7) از طريق تعليم و تربيت (8) و برپا ساختن عدالت توسط مردم است. (9) هم چنان که هدف زندگي هر انسان مؤمن نيز همين است (10) و بايسته است که در همه ي شئون و اعمالش، بندگي خالصانه خداوند را هدف خود قرار دهد:
( قُلْ إِنَّ صَلاَتِي وَ نُسُکِي وَ مَحْيَايَ وَ مَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ) (11)
بگو: « در حقيقت، نماز من و ساير عبادات من و زندگى و مرگ من، براى خدا، پروردگار جهانيان است.
مودودي نيز با تأکيد بر يگانگي اهداف پيش گفته، مي گويد:
« در اسلام هدف زندگي انسان و هدف اجتماع، يک سان است و اين هدف، اِعمال و اجراي قانون الهي و کسب خشنودي خداوند است. » (12)
برخي، از آيات مربوط به رسالت انبيا در دعوت به توحيد و بندگي خداوند (13) از يک سو و آيات مربوط به اقامه ي عدالت توسط انبيا (14) از سوي ديگر، چنين پنداشته اند که گويا توحيد و عدالت، دو هدف جداگانه ي پيامبران هستند، ولي بايد بدانيم که هرگز آفرينش، انبيا و جامعه ي آرماني قرآن، از نظر هدف، دچار ثنويت ( دوگانگي ) نيستند و دو هدف جداگانه را به طور مستقل و جدا از يکديگر دنبال نمي کنند، بلکه تأکيد بر اقامه ي عدالت در جامعه ي آرماني (15) نه بدان معناست که اقامه ي عدالت، هدفي مستقل از معرفت و بندگي خداوند است، بلکه اقامه ي عدالت نيز براي فراهم ساختن معرفت و بندگي خداوند صورت مي پذيرد و خود جلوه اي از توحيدِ اجتماعي و عملي است.
استاد مطهري با اشاره به اين که دعوت به خدا و شناختن او، دعوت به توحيد نظري و فردي است و دعوت به اقامه ي عدل و قسط در جامعه، برقرار ساختن توحيد عملي و اجتماعي است، چنين نتيجه گيري مي کند:
« هدف اصلي، دعوت به توحيد نظري و عملي است و اخلاق عالي انساني که تخلق به اخلاق الهي است، در حقيقت، درجه و مرتبه اي از خداشناسي و خدا پرستي است. » (16)
استاد مطهري، اين حقيقت را به نيکويي چنين توضيح داده است:
شک نيست که پيامبران (عليهم السّلام) براي هدايت مردم به راه راست و براي سعادت و نجات مردم مبعوث شده اند. در قرآن براي بعثت، دو هدف ذکر شده است؛ شناخت خدا و نزديک شدن به او و برقراري عدالت و قسط در جامعه ي بشري، ولي از آن جا که هدف اصلي پيامبران (عليهم السّلام)، شناخت خدا و قرب اوست، بايد دانست که توحيدِ اجتماعي در پرتو اقامه ي عدل، وسيله اي براي وصول به آن هدف عالي است. آري، اگر بر جامعه، نظام عادلانه و معتدلي حکم فرما نباشد و ارزش هايي هم چون اقامه ي عدل و نفي ظلم و تبعيض محقّق نگردد، حرکت خدا جويانه ي انسان، امکان پذير نيست. پس تحقق عدالت و آزادي، مساوات و ديگر ارزش هاي اجتماعي هم چون مقدمه اي براي معرفت خدا و قرب به اوست ولي بايد بدانيم که اقامه ي عدل صرفاً جنبه مقدمي ندارد، بلکه اين مقدمه، خود مرتبه ي ضعيفي از آن هدف است. به تعبير ديگر چنين نيست که اگر انسان به معرفت و پرستش کامل حق رسيد، وجود و عدم ارزش هاي اخلاقي اجتماعي براي او يکسان باشد. (17)
حقيقت مزبور را با تعابير گوناگوني انديشمندان ديگري نيز بيان کرده اند؛ به عنوان نمونه استاد مصباح يزدي مي فرمايد:
« هدف اصلي و نهايي جامعه ي آرماني اسلامي، استکمال حقيقي انسان هاست که جز از راه خداشناسي، خداپرستي، اطاعت کامل و دقيق از اوامر و نواهي الهي، کسب رضاي خداي متعال و تقرب به درگاه او حاصل شدني نيست. » (18)
« حکومت، استقرار دين، و نظم و امنيت و آرامش، همه مقدمه است براي توسعه و تعميق کمّي و کيفي خداپرستي و ايمان و توحيد. » (19)
بدين سان آرمان نهايي قرآن کريم براي جامعه ي انساني آن است که افراد جامعه از لحاظ ايمان و معرفت ديني و نيز عمل صالح و پرهيزکاري به حدّ نصاب خاصي دست يابند و سازمان و نظام ويژه اي را براي سامان بخشي به روابط اجتماعي و نهادهاي مربوط، بر اساس آموزه هاي اسلامي شکل دهند.
برخي مفسران به استناد آيات قرآن، از اهداف به ظاهر ديگري سخن گفته اند؛ مثلاً پرستش خداوند و اقامه ي نماز، اداي زکات و امر به معروف و اجراي عدالت اجتماعي يا مبارزه با مفاسد اجتماعي را از اهداف تشکيل حکومت اسلامي دانسته اند، (20) ولي بدون شک، اين امور از اهداف فرعي و به عبارت دقيق تر شکل و قالب و مصداق هاي اجرايي آن هدف کلي هستند.
پي نوشت ها :
1. طباطبايي، الميزان، ترجمه ي موسوي، ج4، ص 172.
2. همان، ص 109.
3. اقتباس از: مطهري، تکامل اجتماعي انسان، بخش هدف زندگي و بعثت انبيا، ص 69-84.
4. ( وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً )؛ بقره، آيه ي 30.
5. ( اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَيْءٍ عِلْماً )؛ طلاق، آيه ي 12. از امام حسين (عليه السّلام) نقل شده است: « إنَّ الله عزّوجل ما خلق العباد إلّا ليعرفوه فإذا عرفوه عبدوه »؛ علامه مجلسي، بحارالانوار، ج18، ص 390.
6. ( وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ )؛ ذاريات، آيه ي56.
7. ( أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاتَّقُونِ )؛ نحل، آيه ي 2.
8. ( يَتْلُو عَلَيْکُمْ آيَاتِنَا وَ يُزَکِّيکُمْ وَ يُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ يُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ )؛ بقره، آيه ي 151؛ آل عمران آيه ي 164 و جمعه، آيه ي 2
9. حديد آيه ي 25.
10. ( وَ مَا أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا إِلهاً وَاحِداً لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِکُونَ )؛ توبه، آيه ي 31 و بيّنه، آيه ي 5 .
11. انعام، آيه ي 162.
12. مودودي، تئوري سياسي اسلام، ترجمه ي محمد مهدي حيدرپور، ص 45.
13. اعراف، آيات 59، 65، 73، 85؛ هود، آيات 50، 61، 81، و... .
14. حديد، آيه ي 25.
15. ( لِيَقُومَ النَّاسُ بِالقِسطِ)، همان.
16. مطهري، وحي و نبوت، 33-38.
17. همان، ص 31-37.
18. مصباح يزدي، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن و سنّت، ص 414.
19. همان، ص 316.
20. ناصر مکارم شيرازي و همکاران، پيام قرآن، ج10، ص 36 .
محمدي آشناني، علي؛ (1392)، جامعه آرماني قرآن کريم، قم: مؤسسه بوستان کتاب، ( مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، چاپ اول