رويکرد خواجه ي طوسي به طبقه بندي علوم (1)

طبقه بندي علوم در آثار فلاسفه ي يونان مطرح شده است، چنان که ارسطو علوم را به صناعي ( توليدي يا شعري )، عملي و نظري و علم نظري را به علم طبيعي، علم رياضي و فلسفه ي اولي تقسيم کرده است. مسلمانان در آغاز همين
شنبه، 17 آبان 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رويکرد خواجه ي طوسي به طبقه بندي علوم (1)
 رويکرد خواجه ي طوسي به طبقه بندي علوم

 

نويسندگان: محمود زراعت پيشه (1)، رضا محمدي نسب (2)




 

چکيده

طبقه بندي علوم در آثار فلاسفه ي يونان مطرح شده است، چنان که ارسطو علوم را به صناعي ( توليدي يا شعري )، عملي و نظري و علم نظري را به علم طبيعي، علم رياضي و فلسفه ي اولي تقسيم کرده است. مسلمانان در آغاز همين رويه را در پيش گرفتند، اما اين تقسيم بندي، بعدها، رفته رفته کامل تر شد و علوم اسلامي نيز به علوم قديمي افزوده گرديد.
خواجه نصيرالدين طوسي در مقدمه ي اخلاق ناصري و رساله ي اقسام الحکمة طبقه بندي علوم را مطرح کرده است. در اين جستار پس از بيان پيشينه ي بحث، نخست طبقه بندي علوم در دو اثر ياد شده ارائه و بررسي مي شود، سپس طرح هاي خواجه در طبقه بندي علوم با طرح هاي ابن سينا در اين زمينه مقايسه مي شوند. همچنين به جايگاه منطق در طبقه بندي علوم نزد خواجه در دو اثر مذکور اشاره مي شود.

مقدمه

علم و دانش بشر از همان آغاز پيدايش در حال توسعه و تغيير بوده، دائماً بر شاخه هاي آن افزوده مي گردد. با افزايش اين شاخه ها، نظم بخشي به آنها نيز نيز اهميت ويژه اي يافته است. اصولاً ذهن انسان مترصد نظم بخشي به محتويات خود بوده، آشفتگي را بر نمي تابد. اين نظم بخشي به شاخه ها و فروعات علوم، همان چيزي است که اصل طبقه بندي علوم را رقم زد، اما همان گونه که علم و دانش در حال رشد و نمو است، طبقه بندي علوم نيز در حال تغيير و تحول بوده، با گسترش علوم گسترده تر مي شود. در سده هاي نخستين اسلام، با هجوم معارف و علوم مختلف در نهضت ترجمه، ضرورت پرداختن به اين دانش، بيش از پيش احساس شد.
در طبقه بندي هاي متداول دوره ي اسلامي، وحدت علوم پيش فرض گرفته مي شد. به عبارت ديگر، علوم گوناگون همچون شاخه هاي يک درخت بر شمرده مي شدند. در نماي کلي حاصل از اين دانش، هر شاخه از يک علم در جاي خود قرار مي گرفت و تغييرات آن مورد بررسي واقع مي شد. بنابر قول دکتر حسين نصر (3)، نويسندگان قرون وسطايي دوره ي اسلامي دنبال کردن شاخه اي از علم را در خارج از حدود آن، کاري بيهوده و حتي نامشروع مي دانستند. اين امر به مثابه ي آن بود که يکي از شاخه هاي درخت به طور نامحدود رشد و نمو کند که نتيجه ي آن ناهماهنگي در ساختار آن خواهد بود. جلوگيري از اين امر در سايه طبقه بندي علوم ميسر مي گشت. بدين وسيله، چشم انداز و وضع هر علم جزوي در داخل طرح کلي معرفت، پيوسته در مقابل نظر قرار داشت. بر اين دانش فوايد ديگري و در جريان طبقه بندي آنها، اين فرصت براي دانشجوي يک علم فراهم مي آمد تا بتواند با علوم مقدماتي آن علم آشنا شود و طرح تعليمي خاصي را به نحو آگاهانه دنبال نمايد. طبقه بندي علوم، همچنين، روند مطالعه تطبيقي ميان علوم مختلف را تسهيل مي بخشد. در جريان تطبيق اين علوم با يکديگر، موضوعات، مسائل، مبادي و گاه منزلت آن ها بيش از پيش نمايان مي گشت. به عبارت ديگر: طبقه بندي علوم بسيار براي علم شناسي تطبيقي حائز اهميت است. از ضرورت و فوايد اين دانش که بگذريم، معيار ارزش گذاري يک طبقه بندي خاص از علوم را بايد در فراگيري هر چه بيشتر آن جستجو نمود. در اين راستا، براي جلوگيري از التقاط دانش ها، تلاش مي شد تا يک علم خاص در دو مقوله واقع نگردد.

پيشينه ي تاريخي

مي توان طبقه بندي علوم را در آثار فلاسفه ي يونان مشاهده نمود. براي نمونه ارسطو علوم را به صناعي ( توليدي يا شعري )، عملي و نظري [ 1024b ] و علم نظري را به علم طبيعي، علم رياضي و فلسفه اولي [ 1064b] تقسيم مي نمايد. (4) مسلمانان در آغاز همين رويه را در پيش گرفتند، اما اين تقسيم بندي، بعدها، رفته رفته کامل تر شد و علوم اسلامي نيز به علوم قديمي افزوده گرديد. کوشش مسلمانان براي طبقه بندي علوم از قرن سوم هجري با کار کندي آغاز مي شود. (5) يکي از قديمي ترين و مؤثرترين طبقه بندي ها از آن فارابي در احصاء العلوم است. (6) با آن که کار فارابي بعدها تحت الشعاع کار ابن سينا قرار گرفت، در بسياري از متفکران پس از او مؤثر بوده است. نشانه ي تأثير وي اين است که طبقه بندي او با تغييري جزئي مورد قبول ابن سينا، غزالي و ابن رشد واقع شد. ابن سينا در آثار متعددي چون الهيات شفا، في تقاسيم الحکمة و العلوم، رسالة في اقسام العلوم العقلية و منطق المشرقيين به طبقه بندي علوم همت گماشت. فخر الدين رازي نيز در جامع العلوم به اين امر اهتمام ورزيده است. وسل اين اثر را قديمي ترين متن فارسي در اين زمينه مي داند. (7) در اين کتاب به شصت علم پرداخته شده، به همين جهت آن را « کتاب ستيني » نيز ناميده اند. (8) به جز کساني که از آنها ياد کرديم، بايد از اخوان الصفا، ابوعدالله محمد خوارزمي، قطب الدين شيرازي و ابن خلدون نيز به عنوان کساني که آثاري حائز اهميت در اين زمينه دارند، ياد کرد. يکي ديگر از متون فارسي که اين مبحث را مي توان در آن يافت، کتاب اخلاق ناصري خواجه نصير است. وي، همچنين، در رساله ي اقسام الحکمة نيز به طبقه بندي علوم پرداخته است. برخي معتقدند، تقسيم بندي دانشمندان مسلمان يکي از مهم ترين منابع مؤثر در طرح و تدوين طبقه بندي علوم در آغاز دوره جديد در مغرب زمين بوده است. (9) در اين مقال برآنيم که طبقه بندي خواجه را مورد تحليل قرار دهيم.

متن مقاله

خواجه نصيرالدين طوسي در دو موضع به طبقه بندي علوم پرداخته است: 1. مقدمه ي اخلاق ناصري (10). 2. رساله ي اقسام الحکمة (11). همان گونه که از عنوان کتاب نخست بر مي آيد، مفاد آن اخلاق است و جاي اين پرسش است که خواجه به چه مناسبت در چنين اثري به طبقه بندي علوم پرداخته است. او، خود، ضرورت پرداختن به اين بحث در اين اثر را آن مي داند که اخلاق جزوي از اجزاي حکمت بوده، تعيين جايگاه آن در ميان اقسام حکمت، قبل از پرداختن به آن لازم است. اصولاً نبايد طبقه بندي علوم را همواره در قالب آثاري مستقل جستجو نمود. دانشمندان، گاه، بنابر مناسبت هاي خاصي به اصل طبقه بندي علوم در حاشيه ي مباحث اصلي يک اثر اشاره مي نمودند. کتاب اخلاق ناصري يکي از اين نمونه هاست. نمودار حاصل از کار خواجه در اين کتاب که آن را از اين به بعد نمودار (1) مي ناميم، به قرار زير است:
 رويکرد خواجه ي طوسي به طبقه بندي علوم
بايد توجه داشت که ضرورت پرداختن به طبقه بندي علوم و گسترش اين بحث، همزمان با گسترش شاخه هاي علوم، کم کم آثاري مستقل در اين زمينه را رقم زده، منجر به پيدايش تأليفاتي دايرة المعارف گونه شد. در اين گونه آثار، کوشش جهت ساختن جدول جامعي براي طبقه بندي علوم يا به طور اعم، ايجاد حدودي براي محاط کردن نوعي آگاهي ديده مي شود. به عبارت ديگر، اين دسته از آثار، با گردآوري جميع معارف زمان خويش، به ارائه ي تقسيم بندي اي کلي از علوم، همت مي گمارند. باز توجه به اين نکته ضروري است که اگر چه طبقه بندي علوم از اهداف دايرة المعارف نگاري است، اما نمي توان هر دايرة المعارف نويس را در وصول به اين هدف صائب دانست. دايرة المعارف نويسان فلسفي، اغلب، اصول طبقه بندي علوم را ارائه داده اند، اما به ندرت پيش مي آيد که هر دايرة المعارف نويس، چنان که عادت فلاسفه است، اصل طبقه بندي علوم را در متن اثر خود بگنجاند. دايرة المعارف ها، بر اساس اين که به چه علومي بپردازند، داراي انواعي هستند. برخي از آنها تنها به علوم فلسفي نظر دارند و برخي از آن ها علوم فلسفي و غير فلسفي را در خود گنجانده اند. دسته ي اول را دايرة المعارف فلسفي مي نامند. رساله اقسام الحکمة خواجه، همان گونه که از نام آن نيز بر مي آيد، يک دايرة المعارف فلسفي است. نتيجه تلاش خواجه در اين رساله به صورت نمودار زير قابل نمايش است که از اين به بعد آن را نمودار (2) خواهيم ناميد:
 رويکرد خواجه ي طوسي به طبقه بندي علوم
در ميان دانشمندان مسلمان چنان مرسوم است که پيش از طبقه بندي علوم به تعريف علم بپردازند. همين رويکرد را مي توان در اخلاق ناصري مشاهده نمود، اما خواجه اين روند را در رساله ي خود در پيش نگرفته و بلافاصله به سراغ شاخه هاي علوم رفته است. نکته ي ديگري که در طبقه بندي علوم حائز اهميت است، وجود ملاک هاي مختلف در تقسيم بندي است. چند نمونه از اين ملاک ها عبارتند از تقسيم علوم بر اساس منبع يا متعلق شناخت، موضوعات آنها، اکتسابي يا غير اکتسابي بودن، عقلاني يا وحياني بودن، شرعي يا حکمي بودن، خاص يک امت بودن يا نبودن، عربي يا عجمي بودن، سودمندي براي دنيا يا آخرت. خواجه در اخلاق ناصري، همانند فارابي، متعلق علم، يعني موجودات را مبناي تقسيم قرار داده است و بدان تصريح مي ورزد، (12) در حالي که ذکري از ملاک تقسيم در رساله ي خود به ميان نمي آورد. بر اساس اين معيار، چون حکمت، دانستن موجودات ( چنان که هستند ) است و چون موجودات داراي اقسامي هستند، در نتيجه حکمت نيز به تبع آن ها داراي اقسامي خواهد بود.
وي اگر چه در هر دو اثر خويش، در گام نخست، حکمت ( فلسفه ) را به نظري و عملي تقسيم نموده است، اما در اخلاق ناصري، برخلاف اثر دوم، ابتدا به ذکر اقسام و زير شاخه هاي حکمت نظري مي پردازد. به نظر مي رسد چنين رويکردي ناشي از اين امر است که در اين کتاب، طبقه بندي علوم براي ورود به بحث اخلاقي مطرح گشته است و اخلاق از زير شاخه هاي حکمت عملي است. در نتيجه بهتر آن است که طبقه بندي مذکور به اين قسم ختم گردد. در اثر ياد شده، قالبي ديگر متشکل از برخي علوم ديني نيز ذکر مي گردد. اين قالب که از اين به بعد آن را نمودار (3) مي خوانيم، به قرار زير است:
 رويکرد خواجه ي طوسي به طبقه بندي علوم
خواجه اين باب را به تفصيل، خارج از حکمت مي داند و به اجمال، داخل در اقسام حکمت عملي. به نظر مي رسد مراد وي از « بيان تفصيلي و اجمالي » به ترتيب همان بيان دقّي و تسامحي باشد؛ زيرا او به شرح رويکرد تفصيلي پرداخته است و در دفاع از آن معتقد است که يک حکيم با گزاره هاي عقلي و امور کلي و تغييرناپذير سرو کار دارد، اما سخني در دفاع از روند اجمالي بحث نمي گويد. اگر چنين برداشتي از سخن خواجه صحيح باشد، آنگاه بايد اولين مقسم در نمودار (1) را « علوم » دانست که به دو شاخه حکمي و غير حکمي تقسيم مي گردند و علوم بر شمرده شده در نمودار (3) را در زمره ي علوم غيرحکمي و در مقابل نمودار (1) قرار داد. چنين رويکردي قبل از خواجه نصير نيز وجود داشته است. اصولاً چنين تقسيمي، در تقابل علوم فلسفي با علوم اسلامي پديدار شد. نمونه ي ديگري از اين رويه را مي توان در دائره المعارف مفاتيح العلوم که در اواخر قرن چهارم هجري، توسط ابوعبدالله خوارزمي، نگاشته شده است، يافت. اولين اصلي که طرفداران اين رويکرد از آن پيروي نموده اند، تقسيم علوم به دو گروه مذهبي و غير مذهبي بوده است.
قسمت اول به نقل از وسل (13) شامل علوم مذهبي به معناي عام چون زبان شناسي، ادبيات عرب و تاريخ است که هر يک به درجات مختلف به دين اسلام مربوط مي شوند. در طبقه بندي سنتي، اين گروه معمولاً زير عنوان « علوم اواخر » ( پس از وحي ) مطرح مي گرديد.
قسمت دوم شامل علوم فلسفي يوناني ( فلسفه ي مشائي ) است که به طور سنتي به آن « علوم اوائل » ( پيش از وحي ) گفته مي شود و نويسندگان مسلمان اين علوم را به حکمت نظري و عملي تقسيم مي کنند که هر يک از آنها نيز، خود داراي زير شاخه هايي است. شيوه ي رايج اين گونه بوده است که کتاب را از علوم اسلامي آغاز نموده و به علوم فلسفي ختم نمايند. (14) اکنون اين سؤال پيش مي آيد که چرا اين شيوه در کتاب اخلاق ناصري رعايت نشده است؟ به نظر مي رسد دليل خواجه بر اين امر بحث اخلاقي اي باشد که قرار است در دنباله بياورد. در واقع، وي طبقه بندي علوم را از جايي شروع کرده است که با مباحث کتاب چندان در ارتباط نيست و سعي نموده تا آن را به شاخه هاي هر چه مرتبط تر به مضامين کتاب ختم نمايد. اين شاخه ها به طور کلي فروع حکمت عملي و به نحو خاص همان رشته هاي علوم اسلامي است.

پي نوشت ها :

1. دانشجوي دکتري دانشگاه تهران.
2. دانشجوي کارشناسي ارشد دانشگاه تهران.
3. علم و تمدن در اسلام، ص 45.
4. ر. ک: مابعدالطبيعه، صص 434-243.
5. علم و تمدن در اسلام، ص 45.
6. ر. ک: احصاء العلوم، از صفحه 15 به بعد.
7. دائره المعارف هاي فارسي، ص 54.
8. دائره المعارف هاي فارسي، ص 55.
9. ر. ک: دانش مسلمين، ص 351.
10. اخلاق ناصري، صص 37-40.
11. تلخيص المحصل، صص 528-526.
12. اخلاق ناصري، ص 133.
13. دائره المعارف هاي فارسي، صص 10-9.
14. براي نمونه به جامع العلوم فخر رازي و نفائس الفنون في عرايس العيون شمس الدين آملي مراجعه نماييد.

منبع مقاله :
صلواتي، عبدالله؛ (1390) خواجه پژوهي (مجموعه مقالاتي به قلم گروهي از نويسندگان) تهران: خانه کتاب، چاپ اول



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط