آغاز نبرد زیردریایی در جنگ جهانی دوم:
در جنگ جهانی دوم، زیردریاییها به طور گستردهای از سوی همه شرکتکنندگان در جنگ به کار گرفته شد؛ زیردریایی، سلاح نهایی برای شکستن محاصرههای دریایی بود. نبرد زیردریاییها در جنگ دوم، شمار زیادی از کشتیهای تجاری و جنگی را منهدم کرد و به اعماق دریا فرستاد. از این رو بخشهای معظمی از صنایع نظامی طرفین جنگ فلج شد.
برای جنگافروزان دومین کارزار جهانی تاریخ، دلایلی وجود داشت که به «زیردریایی» روی بیاورند. کمبود شدید مواد خام جنگی و فرآوردهها و ابزارهای نظامی، دشواری نقل و انتقال نیروهای نظامی دریایی با شیوههای رایج و تلاش برای تحمیل هزینههای بیشتر بر دشمن از جمله این دلایل بود. زیردریایی سلاح کلاسیک در جنگهای فرسایشی است؛ جایی که پیروزی متضمن دادن تلفات جانی بسیار، بهکارگیری مواد نظامی فراوان و از دست دادن چندین کشتی و جنگافزار دریایی میباشد.
توانایی زیردریاییها در حمله به تقریبا هر نقطه و در هر زمانی، واقعا شگفتانگیز است و قدرت تخریب وحشتناکش، آن را به یک سلاح بسیار کارآمد تبدیل میکند. جنگافزاری که در آن، یک گروه کوچک نزدیک به چهل تا هشتاد ملوان میتوانند آسیبی فراتر از یک کشتی جنگی با هزار سرنشین بآفرینند. آسیبی که با هزینهای کمتر و تاثیرگذاریای به مراتب بیشتر بر دشمن وارد میشود. همین ویژگیهای زیردریایی، آن را یک برهمزننده نیرومند محاصرهها میسازند. زیردریایی قادر است خیلی بیسروصدا ماموران مخفی و کماندوها را قاچاق کند و محمولههای بااهمیت را به بندرگاههای در محاصره برساند و از آنها محمولهها را تحویل بگیرد.
خدمه یک زیردریایی آلمانی
برخلاف زیردریاییهای هستهای پس از جنگ، زیردریاییهای جنگ جهانی دوم کاملا در سرعت زیرآب، دامنه عمل و استقامتش محدود بود. آنها اغلب و بهویژه در شبها، نزدیک سطح دریا حرکت میکردند. در سالهای نخستین جنگ، زیردریاییهای آلمانی «آشکارا» در شب حمله میکردند. با رواج استفاده از رادار و هواپیماهای شناسایی بر فراز دریاها، زیردریاییها مجبور بودند که در زمان و عمق بیشتری در دریا باقی بمانند. از سوی دیگر پیشرفتهای فنی و الکترونیکی هم در ساختار زیردریاییها، بهویژه به دست آلمانیها انجام شد که به طرز قابل توجهی عملکرد زیرآب زیردریاییها را بهبود میبخشید و آگاهی و حساسیت آنها به خطر را افزایش میداد.
زیردریایی u-36 آلمانی
در تاکتیک گله گرگها، زیردریاییها ابتدا در سطح وسیعی از اقیانوس پخش میشوند. این کار احتمال تشخیص عبور و مرور کشتیهای دشمن را افزایش میدهد. سپس هنگامی که یکی از زیردریاییها دستهای از کشتیهای دشمن را تشخیص داد به جای اینک به تنهایی به سوی آنها حملهور شوند موقعیت و مسیر خود را به دیگر زیردریاییها گزارش میدهد. این زیردریایی مسیر خود ر دنبال میکند و دیگر زیردریاییها در ابتدا به آرامی در یک نقطه در پیشاپیش دسته کشتیهای دشمن گرد هم میآیند و بعد با هم به سوی دشمن هجوم میبرند. تاکتیک گله گرگها ترجیحا باید در شبها انجام شود.
این تاکتیک خیلی آسان و سریع قریب به اتفاق کشتیهای دشمن را منهدم میکرد. اجرای ویرانگر و هوشمندان تاکتیک گله گرگها، به وسیله u-boatهای آلمانی و تجزیه و تحلیل نظاممند نتایج آن، و انطباق با تغییرات، دونیتش و زیردریاییهایش را توانمندترین دشمن ارتش بریتانیا تبدیل کرده بود. برای انگلیسیها، این زیردریاییها از نیروی هوایی آلمان نازی (Luftwaffe) هم هراسآورتر بود. برای همین وینستون چرچیل گفت تنها تهدید که واقعا او را در طول جنگ جهانی دوم نگران کرد، خطر u-boatهای آلمان بود. در همان روزها روزنامه کاوه، در ایران نوشت.
«اکنون قریب سه ماه است که دولت آلمان اعلان «جنگ بیملاحظه» زیردریایی را کرده است و با وجود همه تعرضهای دول بیطرف با کمال جدیت مشغول کار است. و چنانکه از روزنامهجات استنباط میشود، با وجود آنکه انگلیس ظاهرا محکم ایستاده، در باطن بیاندازه ترسناک شده است. همان انگلیس که با کمال غرور ادعا میکرد که «انگلیس روی امواج حکمرانی میکند» و رقیبی هم نداشت که جوابی به او بدهد امروز از ترس زیردریاییهای آلمان که بهراستی میتوانند ادّعا کنند که «آلمان زیر امواج حکمرانی میکند» بهلرزه افتاده است. امروز زیردریاییهای آلمانی که مانند ماهیهای فولادی در زیر دریاها آب را شکافته و تقریبا به تمام نقاط مهم عالم پنجههای فولادی خود را انداختهاند در تمام دریاها پراگنده شده و روزی نیست که با تیرهای بلاآور و موشکهای هلاککننده خود چندین هزار خروار کشتی را غرق ننمایند.»
u-47 آلمانی که در حال بازگشت به شهر کیل آلمان است
از طرفی، نیروی دریایی آلمان، مانند نیروی دریایی بریتانیا، زیر سلطه دریاسالارانی بود که در کشتیهای سطح دریا خدمت میکردند و با وجود تجربه موفقیتآمیز زیردریاییهای آلمانی در جنگ جهانی اول از یک سو، و توسعه هواپیماهایی که میتوانستند به عنوان یک جنگافزار نیرومند علیه ناوها و کشتیها عمل کنند، نیروی زیردریاییها را بهویژه از نظر بودجه، به عنوان بازوی دوم و کمکی نیروی دریایی نگه داشتند. در نتیجه، هیتلر و رودر (فرمانده نیروی دریایی آلمان نازی)، قاطعانه هشدارهای پیش از جنگ دونیتس را رد کردند. دونیتس میگفت که ما تعداد کمی زیردریایی برای عملی کردن بریدن خط حیاتی نیروی دریایی انگلستان داریم. او دستکم 300 زیردریایی میخواست در حالی که تنها 55 تا در اختیار داشت که از آن میان، تنها 12 زیردریایی توان فعالیت در عملیاتهای آتلانتیک را داشتند.
اریک رودر و کارل دونیتس، از فرماندهان نیروی
دریایی آلمان در پایگاه دریایی لورینت فرانسه
کارل دونیتس، فرمانده اصلی زیردریاییهای آلمان در جنگ دوم
ماکس هورتون؛ بازدید دریاسالار انگلیسی از زیردریایی
u532 آلمانی که به دست انگلیسیها افتاده
انهدام u185 آلمانی به دست آمریکاییها
تا پایان 1942، آلمانها در ازای هر زیردریایی که از دست میدادند، به طور میانگین چهارده کشتی دشمن را غرق میکردند. از 1943، این اندازه به طرز چشمگیری کاهش یافت و زیردریاییها در مقیاس بسیاری از دست رفتند. در طول جنگ، زیردریاییها سر جمع 3000 کشتی متفق را غرق کردند که عمده آنها بازرگانی بود. همچنین 14.5 تن محموله کشتیها غرق شد و تقریبا هشتصد زیردریایی هم از میان رفت. از میان این هشتصد زیردریایی آلمانی، 80% آنها در جریان عملیاتها منهدم شدند و دوسوم کل 1170 u-boatهای آلمانی را در بر میگرفتند.
پایگاه مستحکم زیردریایی کرومان در فرانسه
ایتالیا و ژاپن هم هنگامی که جنگ آغاز شد، ناوگانهای زیردریایی بزرگی داشتند. کارآمدی و توان نبرد زیردریاییهای ایتالیایی، جز در عملیات غواصی زیر آب که در آن به یک روش بسیار کارآمد دست یافته بودند، چندان بالا نبود. ژاپن هم زیردریاییهای قابل توجهی ساخته بود اما به درستی از آنها استفاده نشد. ژاپنیها زیردریاییهایشان را بیشتر با همکاری گروههای شناور بر سطح دریا و اغلب علیه کشتیهای جنگی دشمن به کار میبردند که کار بسیار سختی به نسبت درگیری با کشتیهای تجاری بود. بنابراین، زیردریاییهای ژاپنی دستاوردهای چندانی نداشتند.
زیردریاییهای انگلیسی یک نیروی ثانویه در نیروی دریایی بزرگ سلطنتی بریتانیا به شمار میآمدند. آنها عمدتا به کشتیهای جنگی محور حمله میبردند که از جمله 39 زیردریایی آلمانی را غرق کردند. زیردریاییهای انگلستان در بسیاری از عملیاتهای اطلاعاتی شرکت میکردند اما سهم اصلی راهبردی آنها به وسیله یک نیروی کوچک از زیردریاییهای ساحلی کوچکتر که از یک جزیره کوچک در مالت در مرکز دریایی مدیترانه عمل میکردند. این نیروی کوچک از جمله کشتیهای حامل سوخت و دیگر نیازمندیهای نیروهای ایتالیای-آلمانی را که در شمال آفریقا میجنگیدند غرق میکردند و پس از حمله به بندر پرل هاربور، نیروی دریایی آمریکا در ابتدا دو نیروی اصلی داشت: تعداد کمی ناو هواپیمابر، و زیردریاییها. در حالی که هواپیماها موظف بودند ناوهای ژاپنی را بهویژه ناوهای حمل و نقل را نابود کنند، وظیفه اصلی زیردریاییهای آمریکایی همانند u-boat2های آلمانی، این بود که به صنایع و تاسیسات نظامی ژاپنیها ضربه بزنند، عرضه نفت آنها را قطع کنند و از تحرکات نظامی تودهها از طریق دریا جلوگیری کنند. همه اینها با غرق کردن ناوگان تجاری ژاپن، یعنی جایی که به عنوان کشور جزیرهها به چنین روابطی بهشدت محتاج است حاصل میشد.
u532 آلمانی که به چنگ نیروهای بریتانیا افتاده
در حال ورود به بارانداز گلاد استون در لیورپول است
خدمه یک زیردریایی ژاپنی
منابع تحقيق :
www.2worldwar2.com/submarines.htm
www.reich-history.com/?p=148
www.history.com
منبع مقاله : مشرق نیوز
/ج