نويسنده: مصطفي دلشاد تهراني
شرح گزاره هاي نامه 53 نهج البلاغه
« وَ اعلَم أنَّهُ لَيسَ شَيءٌ بِأدعَي إِلَي حُسنِ ظَنِّ وَالٍ بَرَعِيَّتِهِ مِن إِحسَانِهِ إِلَيهِم، وَ تَخفَيفِهِ المَؤُونَاتِ عَلَيهِم، وَ تَرکِ استِکرَاهِهِ إِيَّاهُم عَلَي مَا لَيسَ لَهُ قِبَلَهُم؛ فَليَکُن مِنکَ فَي ذلِکَ أمرٌ يَجتَمِعُ لَکَ بِهِ حُسنُ الظَّنِّ بَرَعِيَّتِکَ؛ فَإِنَّ حُسنَ الظَّنِّ يَقطَعُ عَنکَ نَصَبًا طَوِيلًا. وَ إِنَّ أحَقَّ مَن حَسُنَ ظَنُّکَ بِهِ لَمَن حَسُنَ بَلَاؤُکَ عِندَهُ، وَ إِنَّ أحَقَّ مَن سَاءَ ظَنُّکَ بِهِ لَمَن سَاءَ بَلَاوُکَ عِندَهُ. »و بدان که براي خوش بيني زمامدار به شهروندان خود هيچ چيزي برانگيزنده تر نيست از نيکي کردن او به ايشان، و سبک گردانيدن بار هزينه ها بر پشت آنان، و مجبور نکردنشان به چيزي که بر انجام دادن آن وظيفه اي بر عهده ندارند؛ پس رفتار تو چنان بايد که خوش بيني به شهروندان برايت فراهم آيد، که اين رنج دراز را از تو مي زدايد. و بي گمان سزاوارتر کس که بايد به وي خوش بين باشي، حتماً آن کسي است که آزمايش تو در نزد او نيکو انجام گرفته باشد، و بدون شک سزاوارتر کسي که گمانت بدو بد شود، آن کس است که آزمايش تو در نزد او به بدي انجام گرفته باشد.
نگاهي که مديران به مردمان، اداره شوندگان و خدمت گيرندگان دارند، به رفتار، مناسبات، و ارتباطات آنان جهت مي دهد: مثبت نگري يا منفي نگري، خوش بيني يا بدبيني، نگاه از بالا، يا پايين، نگاه مالکانه يا خدمتگزارانه، نگاه پرمحبت يا عاري از رحمت، نگاه امانتدارانه يا بهره کشانه و ...
امام علي (ع) از جمله امور ريشه اي در مديريت را نگاه مثبت به مردمان و اداره شوندگان و اعتماد و خوش بيني به آنان معرفي کرده و مالک اشتر را به چنين نگاهي به آنان فراخوانده است، تا بتواند خدمتگزارانه و عدالت گرايانه عمل نمايد. آن جا که نگاه به مردمان و اداره شوندگان بدبينانه، بر اساس بي اعتماداي، و مالکانه است، حرمت شکني، تجاوزگري، و ستمکاري هم هست.
« اساس حکومت هاي فاسد را بدبيني، بي اعتمادي و سوء ظنّ نسبت به مردم تحت حکومت تشکيل مي دهد. حاکم خود را تافته ي جدابافته از مردم مي شناسد و مردم را در جهت ضدّيت و دشمني با دولتش مي داند، و با همين ديد، هميشه به خاطر اضطراب و نگراني هايي که از مردم دارد، در پي کسب اطلاعات [ توسط سازمان هاي مختلف ] از مخالفان و سرکوبي آنان و در جستجوي بهانه اي است که بتواند عقده ها و کمبودهاي خود را بر سر عدّه اي خالي نموده، چند روزي بيش تر حکومتش را در سايه ي ارعاب و وحشت و.. بر مردم تحميل نمايد. » (1)
روابط انساني در مديريت، بدون نگرش مثبت و مبتني بر اعتماد و خوش بيني معنا نمي يابد. از لوازم پيوند انسان ها و مديريت بر قلب ها، اعتماد و خوش بيني به انسان ها است؛ به بيان امام علي (ع):
« مَن حَسُنَ طَنُّهُ بِالنَّاسِ حَازَ مِنهُمُ المَحَبَّة َ. » (2)
هر که به مردمان گمان نيک بَرَد، دوستي آنان را به دست آورد.
در چنين فضايي انسان ها - با وجود ضعف ها و خطاهايشان - مي توانند به هم تکيه کنند، مشارکت نمايند و در پي اهدافي مشخص با هم تعامل انساني و مديريتي داشته باشند و کارها را پيش ببرند. امام صادق (ع) فرموده است:
« خُذ مِن حُسنِ الظَّنِّ بِطَرَفٍ، تُرَوِّحُ بِهِ قَلبَکَ وَ يَرُوحُ بِهِ أمرَکَ. » (3)
از خوش بين بودن بهره اي برگير، تا با آن دلت را آرام کني و کارت پيش رود.
نگاه مثبت و مبتني بر اعتماد و توأم با خوش بيني، مبنايي اساسي در تعامل صحيح انساني است، و امام علي (ع) مي آموزد که از اين پايگاه بينشي، مديريت صورت گيرد؛ و امام (ع) محور اصلي در تدارک اين نگاه مثبت را، خوش ببيني و اعتمادسازي زمامداران و مديران مي داند. اين نگاه مثبت، اعتماد، و خوش بيني با زمينه سازي ها و به کار گرفتن روش هاي مديريت انساني حاصل مي شود، که امام (ع) در اين جا به سه موضوع اساسي، به عنوان راه هاي تحقق خوش بيني و اعتماد به مردمان و اداره شوندگان اشاره کرده است:
1- نيکي کردن به شهروندان و اداره شوندگان؛
2- سبک گردانيدن بار هزينه ها بر پشت شهروندان و اداره شوندگان؛
3- مجبور نکردنشان به چيزي که براي انجام دادن آن وظيفه اي بر عهده ندارند.
هر چه نگاه مديريتي به اداره شوندگان مثبت تر، خوش بينانه تر، و پراعتمادتر باشد، و بر بسترهاي درست و روش هاي صحيح سامان يافته باشد، توان اداره ي امور بيش تر مي شود. اين گونه است که هزينه هاي مديريت کاستي مي گيرد، و بهره وري فزوني مي يابد، چنان که امام (ع) اشاره کرده و فرموده است:
« فَإِنَّ حُسنَ الظَّنِّ يَقطَعُ عَنکَ نَصَبًا طَوِيلًا. » (4)
بي گمان خوش بيني، رنج دراز را از تو مي زدايد.
اين نوع نگاه تا بدانجاست که امام (ع) به مالک اشتر چنين مي آموزد:
« ثُمَّ اعلَم يَا مَالِکُ! أنِّي قَد وَجَّهتُکَ إِلَي بِلَادٍ قَد جَرَت عَلَيهُا دُوَلٌ قَبلَکَ، مِن عَدلٍ وَ جَورٍ؛ وَ أنَّ النَّاسَ يَنظُرُونَ مِن أمُورِکَ فِي مِثلِ مَا کُنتَ تَنظُرُفِيهِ مِن أمورِ الوُلَاةِ قَبلَکَ، وَ يَقُولُونَ فِيکَ مَا کُنتَ تَقُولُ فِيهُم. وَ إِنَّمَا يُستَدَلُّ عَلَي الصَّالِحِينَ بِمَا يُجرِي اللهُ لَهُم عَلَي ألسُنِ عِبَادِهِ. » (5)
پس بدان، اي مالک! که تو را به سرزميني روانه کرده ام که در آن تحوّلات گوناگوني از عدالت و ستم رخ داده است، و مردم به کارهاي تو چنان مي نگرند که تو در کارهاي زمامداران پيش از خود مي نگريستي، و درباره ي تو چنان سخن مي گويند که تو درباره ي آنان سخن بر زبان مي راندي. تنها با سخناني که خدا درباره ي شايستگان بر زبان بندگانش جاري ساخته مي توان به صلاحيت و شايستگي آنان راه برد.
امام (ع) مي آموزد، که نگاه مديران به مردمان و اداره شوندگان، تا اين اندازه منصفانه باشد؛ آنان را چون خود ببينند، به نظرشان اعتبار دهند، و قضاوتشان را درباره ي زمامداران شايسته، ملاکي اساسي بدانند. اگر چنين نگاهي در مديريت فراهم شود، مردمداري و مشتري مداري معناي واقعي مي يابد.
در آموزه هاي امام علي (ع) نه تنها چنين نگاهي به مردمان، اداره شوندگان و خدمت گيرندگان، در مديريت لازم است تا روابط، مناسبات و تعامل ها به سامان شود، و خدمتگزاري آن گونه که شايسته است ظهور يابد، بلکه عاشقانه و پرمهر ديدن مردمان و اداره شوندگان، مبنايي است اساسي در مديريت انساني حق مدار. امام (ع) در اين باره به مالک چنين يادآور شده است:
« وَ أشعِر قَلبَکَ الرَّحمَةَ لِلَّرعِيَّةِ، وَ المَحَبَّةَ لَهُم، وَ اللُّطفَ بِهِم. » (6)
قلبت را لبريز ساز از رحمت به مردمان، و دوستي ايشان، و لطف به آنان.
اگر ديدگاه مديريت به مردمان و اداره شوندگان، ديدگاهي پر رحمت و محّبت شود، ديگر جايي براي بي حرمتي، تجاوزگري و ستمکاري نمي ماند، چنان که امام (ع) در ادامه مي فرمايد:
« وَ لَا تَکُونَنَّ عَلَيهِم سَبُعًا ضَاريًا تَغتَنِمُ أکلَهُم. » (7)
و مبادا نسبت به مردمان مانند جانوري درنده خو باشي که خوردنشان را غنيمت شماري.
آن گاه امام (ع) مي آموزد که نگاه به مردمان و اداره شوندگان - هر که باشند، ديندار و بي دين، موافق و مخالف - بايد اين گونه باشد:
« فَإِنَّهُم صِنفَانِ: إِمَّا أخٌ لَکَ فِي الدِّينِ، أو نَظِيرٌ لَکَ فِي الخَلقِ. » (8)
همانا مردمان دو گروه اند: يا برادر ديني تواند ( مسلمان )، و يا همانند تو در آفرينشند ( انسان ).
چنين نگاه باز و رحماني، رفتارهاي مديريتي را پربخشش و گذشت، و خدمتگزارانه و منصفانه مي سازد:
« يَفرُطُ مِنهُمُ الزَّلَلُ، وَ تَعرِضُ لَهُمُ العِلَلُ، وَ يُؤتَي عَلَي أيدِيِهِم فِي العَمدِ وَ الخَطَاءِ؛ فَأعطِهِم مِن عَفوِکَ وَ صَفحِکَ، مِثلَ الَّذِي تُحِبُّ وَ تَرضَي أن يُعطِيَکَ اللهُ مِن عَفوِهِ وَ صَفحِهِ. » (9)
مردمان چنين اند که لغزش هايي از ايشان سر مي زند، يا گرفتار نادرستي هايي مي شوند، و دانسته يا نادانسته کارهايي مي کنند [ که تو را خوش نمي آيد ]. پس چنان با بخشش و گذشت با آنان رفتار کن که دوست داري خداوند با بخشش و گذشت خود با تو رفتار کند.
بنابراين با تصحيح نگاه به مردمان و اداره شوندگان، زيرساختي در روابط و مناسبات مديريتي و تعامل هاي انساني شکل مي گيرد که منشأ مديريتي رحماني توأم با کارايي مي شود.
پي نوشت ها :
1- محمد فاضل لنکراني، آيين کشورداري از ديدگاه امام علي عليه السلام، تقرير و تنظيم حسين کريمي، چاپ اوّل، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1366ش. ص 128.
2- شرح غررالحکم، ج 5، ص 379؛ عيون الحکم و المواعظ، ص 435.
3- أبوالحسن علي بن عيسي الاربلي، کشف الغمّه في معرفة الائمّة، الطبعة الاولي، دارالاضواء، بيروت، ج 2، ص 426؛ بحارالانوار، ج 78، ص 209.
4- نهج البلاغه، نامه ي 53.
5- همان.
6- همان.
7- همان.
8- همان.
9- همان.
دلشاد تهراني، مصطفي؛ (1390)، رايت درايت: اخلاق مديريتي در عهدنامه ي مالک اشتر، تهران: انتشارات دريا، چاپ اول