شرح گزاره هاي نامه 53 نهج البلاغه

حقوق خدا در حکومت

خدا را در هر نعمتي حقّي است، هر که آن حق را از عهده برون کند، نعمت را بر او افزون کند، و آن که در آن کوتاهي روا دارد، خود را در خطرِ از دست دادن نعمت گزارد.
پنجشنبه، 29 آبان 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حقوق خدا در حکومت
 حقوق خدا در حکومت

 

نويسنده: مصطفي دلشاد تهراني





 

شرح گزاره هاي نامه 53 نهج البلاغه

« أمَرَهُ بِتَقوَي اللهِ، وَ إِيثَارِ طَاعَتِهِ، وَ اِتّبَاع مَا أمَرَ بِهِ فِي کِتَابِهِ: مِن فَرَائِضِهِ وَ سُنَنِهِ، الَّتِي لَا يَسعَدُ أحَدٌ إِلَّا بِاتِّبَاعِهَا، وَ لَا يَشقَي إِلَّا مَعَ جُحُودِهَا وَ إِضَاعَتِهَا، وَ أن يَنصُرَ اللهَ سُبحَانَهُ بِقَلبِهِ وَ يَدِهِ وَ لِسَانِهِ. »
او را فرمان داد به در پيش گرفتن پرواي خدا، و مقدّم داشتن اطاعت او بر ديگر کارها، و پيروي از آن چه در کتاب خود بدان فرمان داده است، از واجبات و سنّت ها، که کسي جز با پيروي از آن ها به نيک فرجامي نرسد، و جز با انکار نمودن و تباه ساختن آن ها دچار بدفرجامي نشود؛ و اين که خداي پاک از هر کاستي را با دل و دست و زبان خود ياري نمايد.
براي خداوند در هر نعمتي حقوقي است، که پاسداشت شکر آن نعمت، به جا آوردن حقوق الهي آن است:
« إِنَّ لِلَّهِ فِي كُلِّ نِعْمَةٍ حَقّاً، فَمَنْ أَدَّاهُ زَادَهُ مِنْهَا، وَ مَنْ قَصَّرَ عنهِ، خَاطَرَ بِزَوَالِ نِعْمَتِهِ. » (1)
خدا را در هر نعمتي حقّي است، هر که آن حق را از عهده برون کند، نعمت را بر او افزون کند، و آن که در آن کوتاهي روا دارد، خود را در خطرِ از دست دادن نعمت گزارد.
مديريت از بالاترين نعمت ها است که لازم است حقوق الهي آن، به درستي ادا شود و در انجام دادن حقوق گسترده ي آن کوتاهي نشود، از آن جمله است، حقوق خداوند در آن. از منظر اميرمؤمنان علي (ع) مهم ترين حقوق خداوند در مديريت پرواداري، مقدّم داشتن اطاعت خداوند بر ديگر کارها، و پيروي از کتاب الهي است. که در آغاز عهدنامه ي مالک اشتر، بدين حقوق توجّه داده و راه نموده است:
1. تَقويَ الله ( پيش گرفتن پرواي خدا )
2. إِيثَارِ طَاعَتِهِ ( مقدّم داشتن اطاعت خدا بر ديگر کارها )
3. اِتّبَاعِ ما أمَرَ بِهِ فِي کِتَابِهِ مِن فَرَائِضِهِ وَ سُنِنِهِ ( پيروي از آن چه در کتاب خود بدان فرمان داده است، از واجبات و سنّت ها )

پرواداري

امام علي (ع) پرواداري را حقّ خداوند بر آدميان معرفي کرده که برترين عامل اصلاح و بساماني همه ي رابطه ها است؛ عاملي که در زندگي اين جهاني، و در مديريت، آدمي را مصون و محکم و استوار مي سازد، و او را از آسيب و سستي و ناراستي حفظ مي کند، و در زندگي آن جهاني، و در آن جا که اعمال به بار مي نشيند، بهترين بهره و سعادات جاوداني را تدارک مي کند. امام (ع) در اين باره چنين رهنمون داده است:
« أوصِيکُم عِبَادَ اللهِ، بِتَقوَي اللهِ، فَإِنَّهَا حَقُّ اللهِ عَلَيکُم، وَ المُوجِبَةُ عَلَي اللهِ حَقَّکُم، وَ أن تَستَعِينُوا عَلَيهَا بِاللهِ، وَ تَستَعِينُوا بِهَا عَلَي اللهِ. فَإِنَّ التَّقوَي فِي اليَومِ الحِرزُ وَ الجُنَّةُ، وَ فِي غَدٍ الطَّرِيقُ إِلَي الجَنَّةِ. مَسلَکُهَا وَاضِحٌ، وَ سَالِکُهَا رَابحٌ، وَ مُستَودِعُهَا حَافِظٌ. » (2)
بندگان خدا! شما را سفارش مي کنم به در پيش گرفتن پرواي خدا، به پرواپيشگي حقّ خداست بر شما، و موجب حقّ شما شود بر خدا؛ و اين که از خدا ياري خواهيد در پرواداري، و از پرواداري ياري جوييد در گزاردن حقّ باري، که پرواپيشگي امروز پناهگاه است و سپر، و فردا راهي است به سوي بهشت برتر. راهِ پوييدن پرواداري روشن است، و پوينده ي راهِ آن سود برنده، و امانتدار آن، نگاهدارنده.
مديريتي که اين حقّ خداوند، در آن پاس داشته شود، تکيه گاهي استوار مي يابد و در حريمي پايدار، پيش مي رود، که امام (ع) فرموده است:
« لَا عِزَّ أعَزُّ مِنَ التَّقوَي. » (3)
هيچ عزّتي، عزّت بخش تر از پرواداري نيست.
بر اين اساس است که اميرمؤمنان علي (ع) پيوسته مديران خود را به پرواداري سفارش کرده، چنان که در يکي از فرمان هاي حکومتي آن حضرت آمده است:
« أَمَرَهُ بِتَقْوَي اللهِ فِي سَرَائِرِ أُمُرِهِ وَ خَفِيَّاتِ عَمَلِهِ، حَيْثُ لاَ شَهِيدَ غَيْرُهُ، وَلاَ وَکِيلَ دُونَهُ. » (4)
او را فرمان مي دهد به در پيش گرفتن پرواي خدا در کارهاي نهانش و کرده هاي پنهانش، جايي که جز خدا کسي نگرنده نيست و جز او راه برنده.

مقدم داشتن اطاعت خدا بر ديگر کارها

حقّ خداوند بر بندگان اين است که اطاعت او را بر هر چيز مقدّم دارند، و اين امر در مديريت حسّاس تر و جدّي تر است، زيرا آدمي در جايگاه قدرت، پيوسته در معرض خودمداري، قدرت زدگي، و مرزشکني است، و اين که به راحتي تصميمات و اقدامات خود را - هر چه باشد - توجيه نمايد و درست پندارد. اين تصور که اطاعت خدا در امور فردي و شخصي است و در مديريت جايي ندارد، به راحتي مديريت را به بي اخلاقي مي کشاند. به گمان بسياري از مديران، مقدّم داشتن اطاعت خدا بر ديگر کارها، به معناي بسته شدن دست ها در پيشبرد کارهاست؛ و همين گمان باطل منشأ هرگونه تجاوز و حرمت شکني شده است. علي (ع) به هيچ روي، نافرماني خدا را در فرمانبرداري کسي و پيشبرد جايز نمي داند و مي فرمايد:
« لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ » (5)
فرمان هيچ آفريده اي را که در جهت نافرماني از آفريدگار است، نبايد بُرد.
اگر اين قاعده از مديريت برداشته شود، امکان هر گونه خلافي خواهد بود، زيرا قوانين و دستگاه هاي نظارتي، هيچ گاه نمي توانند همه چيز را زير پوشش قرار دهند، و در همه ي زمان ها مديران را کنترل کنند. امام (ع) آن گاه که محمدبن ابي بکر را به استانداري مصر گماشت، در عهدنامه ي خود بدو، در اين جهت چنين نگاشت:
« وَ اعلَم يَا مُحَمَّدَ بنَ أبِي بَکرٍ! أنِّي قَد وَلَّيتُکَ أعظَمَ أجنَادِي فِي نَفسِي أهلَ مِصرَ. فَأنتَ مَحقُوقٌ أن تُخَالِفَ عَلَي نَفسِکَ، وَ أن تُنَافِحَ عَن دِينِکَ، وَ لَو لَم يَکُن لَکَ إِلَّا سَاعَةٌ مِنَ الدَّهرِ، وَ لَا تُسخِطِ اللهَ بِرِضَي أحَدٍ مِن خَلقِهِ، فَإِنَّ فِي اللهِ خَلَفًا مِن غَيرِهِ، وَ لَيسَ مِنَ اللهِ خَلَفٌ فِي غَيرِهِ. » (6)
و بدان اي محمد، پسر ابوبکر! که من تو را بر مردم مصر سرپرست گردانيدم، مردمي که در نظرم بزرگ ترين سپاهيان من اند. پس تو را بايد که با نَفس خويش به پيکار درآيي و دين خود را حمايت نمايي، هر چند که در روزگار بيش از ساعتي نپايي؛ و خدا را به خاطر خشنوديِ هيچ يک از آفريدگانش به خشم مياور، که خشنودي خدا جاي نشينِ ديگر چيزهاست، و چيزي نيست - که توان گفت - جاي نشين رضاي خداست.

پيروي از کتاب الهي

اميرمؤمنان علي (ع) کتاب الهي را مرجعي مي داند که خطوط کلّي روابط انساني و مناسبات مديريتي را مشخص کرده است، و پيروي از اين خطوط، چه واجبات و چه سنّت ها ( آداب و اخلاق ) موجبات نيک فرجامي را فراهم مي کند، و انکار کردن و تباه ساختن آن ها، سبب بدفرجامي مي گردد، که بي گمان کتاب الهي بهترين جهت را مي نمايد:
« إِنَّ هذَا القُرآنَ يَهدِي لِلَّتِي هِيَ أقوَمُ. » (7)
همانا اين قرآن به آييني درست تر و استوارتر راه مي نمايد.
از منظر امام علي (ع) پايبندي به مرزهاي الهي و خطوط ترسيم شده براي زندگي، زمينه اي اساسي براي توفيق در هر عرصه اي است؛ به بيان وي:
« لَا يَسعَدُ أحَدٌ إِلَّا بِإِقَامَةِ حُدُودِ اللهِ، وَ لَا يَشقَي أحَدٌ إِلَّا بِإِضَاعَتَهِا. » (8)
هيچ کس نيکبخت نمي شود مگر با برپايي حدود خداوند، و هيچ کس بدبخت نمي گردد مگر به تباه کردن آنها.
« لَا يسعَدُ أحَدٌ إِلَّا بِطَاعَةِ اللهِ، وَ لَا يَشقَي امرُؤٌ إِلَّا بِمَعصِيَةِ اللهِ. » (9)
هيچ کس نيکبخت نمي شود مگر به اطاعت خداوند، و هيچ کس بدبخت نمي گردد مگر به نافرماني خدا.
مديريت حق مدار، قرين توفيق و نيک فرجامي است، هر چند که سختي ها در اين راه باشد، و مقيّد بودن به موازين و حدود، خوشايند کساني نباشد که بي اخلاقي را مي پسندند و مرزشکني و بي پروايي، مبناي پيشبرد امورشان است. اميرمؤمنان علي (ع) در آموزه اي روشنگر فرموده است:
« فِي لُزُومِ الحَقِّ تَکُونُ السَّعَادَةُ. » (10)
نيکبختي در پايبندي به حق است.
در انديشه ي مديريتي علي (ع)، هر چه پايبندي به موازين حق، بيش تر و استوارتر باشد، راه رشد و تعالي هموارتر مي گردد، و بهترين ميزان در اين عرصه، کتاب الهي است.

اصلاح رابطه ي خود و خدا

بنابر آموزه ي امام علي (ع) به مالک اشتر، حقّ خداوند بر بندگان است که رابطه ي خود را با او اصلاح کنند؛ جز او را نپرستند، جز او را پروردگار و مدبّر نگيرند، براي خود الوهيت و تقدّس قائل نشوند، حريم خدايي را پاس بدارند و صفات ويژه ي خداوندي، چون عظمت و کبريا، و بيرون بودن از دايره ي سوال و بازخواست را به خود نبندند، رحماني باشند و به دادگري عمل کنند، بندگان خدا را حرمت نهند و آنان را خدمت نمايند.
در انديشه ي امام علي (ع)، انسان به ميزاني که رابطه ي ميان خود و پروردگار جهانيان را اصلاح نمايد، و پرواي الهي را بر خود حاکم سازد، و در مرزهاي اطاعت خدا، و بر موازين الهي حرکت کند، خداوند او را ياري فرمايد و توانا سازد؛ به بيان اميرمؤمنان علي (ع):
« مَنْ أَصْلَحَ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ، أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ، وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ، أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْيَاهُ » (11)
هر کس [ رابطه ميان خود را با خدا اصلاح کند، خدا [ رابطه ] ميان او و مردم را اصلاح فرمايد. و هر کس کار آن جهان خود را به اصلاح آورد، خدا کار اين جهان او را اصلاح کند.
اصلاح ميان خود و خدا، اصلاحي است دروني با جلوه هاي بيروني. توانايي هاي انسان در بيرون، حاصل توانايي هاي انسان در درون است، و تا کسي در درون به آرامش نرسد، در بيرون آرام و آرامش بخش نخواهد بود، و تا زماني که آدمي در درون خويش به مقامات بندگي دست نيابد، در روابط و مناسبات بيروني از خودخواهي و خودکامگي نمي رهد؛ و از اين روست که هيچ قاعده اي چون اصلاح رابطه ي ميان خود و خدا در مديريت تحوّل آفرين و فرخنده پي نيست، که روابط و مناسبات حکومتي و مديريتي، برخاسته از روابط و مناسبات دروني و باطني است. (12) رهنمود امام علي (ع) چنين است:
« مَنْ أَصْلَحَ سَرِيرَتَهُ أَصْلَحَ اللَّهُ عَلَانِيَتَهُ؛ وَ مَنْ عَمِلَ لِدِينِهِ كَفَاهُ اللَّهُ أَمْرَ دُنْيَاهُ؛ وَ مَنْ أَحْسَنَ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ أَحْسَنَ اللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ. » (13)
هر کس باطنش را اصلاح کند، خداوند ظاهرش را اصلاح کند؛ و هر کس براي دينش کار کند، خداوند دنيايش را کفايت کند؛ و هر کس ميان خود و خدا را نيکو سازد، خداوند ميان او و مردم را نيکو سازد.
امام علي (ع) در جهت اصلاح رابطه ي خود و خدا، مالک اشتر را به بندگي پيوسته، عبادت سازنده، و خدمت خالصانه فراخوانده و فرموده است:
« اجْعَلْ لِنَفْسِکَ فِيَما بَيْنَکَ وَ بَيْنَ اللهِ أَفْضَلَ تِلْکَ الْمَوَاقِيتِ، وَ أَجْزَلَ تِلْکَ الْأَقْسَامِ، وَ إِنْ کَانَتْ کُلُّهَا لِلَّهِ إِذَا صَلَحَتْ فيهَا النِّيَّةُ، وَ سَلِمَتْ مِنْهَا الرَّعِيَّةُ. وَ لْيَکُنْ فِي خَاصَّةِ مَا تُخْلِصُ لِلَّهِ بِهِ دِينَکَ: إِقَامَةُ فَرَائِضِهِ الَّتي هِيَ لَهُ خَاصَّةً، فَأَعْطِ اللهَ مِن بَدَنِکَ فِي لَيْلِکَ وَ نَهَارِکَ، وَ وَفِّ مَا تَقَرَّبْتَ بِهِ إِلَي اللهِ مِنْ ذلِکَ کَاملاً غَيْرَ مَثْلُومٍ وَ لاَ مَنْقُوصٍ، بَالِغاً مِنْ بَدَنِکَ مَا بَلَغَ. » (14)
و براي آن چه ميان تو و خداست، نيکوترين اوقات و بهترين ساعات را بگذار، هر چند همه ي کارها در همه وقت براي خداست، اگر نيّت درست باشد و شهروندان را از آن آسايش بُود. و بايد در چيزهاي ويژه اي که به وسيله ي آن دين خود را براي خدا با خلوص و يکتويي انجام مي دهي، به جاي آوردن واجباتي باشد که ويژه ي اوست؛ پس در شب و روزت از تن خويش براي خدا مايه بگذار، و واجبات خويش را که تو را به خدا نزديک مي کند، به طور کامل و بي کم و کاست به جاي آر، هر چه مي خواهد به تن تو برسد. بنابر آموزه هاي امام علي (ع) حقّ خداوند بر مديران اقتضا مي کند که آنان حقوق مردمان را پاس دارند و بي کم و کاست ادا نمايند، و در خدمتگزاري به مردمان هيچ کوتاهي روا ندارند. از اين روست که علي (ع) به مالک چنين سفارش کرده است:
« وَ احفَظ للهِ مَا استَحَفَظَکَ مِن حَقِّهِ فِيهِم. » (15)
پس به خاطر خدا حقّ او را که پاسداري از آن را از تو خواسته است درباره ي اينان پاس دار.
بنابراين پاسداشت حقوق خداوند، از مجراي پاسداشت حقوق مردمان و اداره شوندگان مي گذرد، و تا زماني که کاستي در اداي حقوق آنان وجود دارد، حقوق الهي رعايت نشده است. بر چنين مبنايي، راهي که امام علي (ع) براي اداي حقوق الهي، به مالک اشتر، معرفي مي کند، اين است:
« وَ کُلٌّ فَاعذِر إِلَي اللهِ فِي تَأدِيَةِ حَقِّهِ إِلَيهِ. » (16)
و درباره ي هر کس بايد به گونه اي رفتار کني که در گزاردن حقّ او بتواني در درگاه خدا عذري پذيرفته داشته باشي.
زماني مي توان حقوق مردمان را بر اساس حقّ خداوند، ادا کرد که در مديريت فضاي نصيحت و خيرخواهي، و مشارکت و حق مداري حاکم باشد، که اين خود، از مهم ترين حقوق خداوند است که لازم است پاس داشته شود، چنان که اميرمؤمنان علي (ع) درباره اش فرموده است:
« مِن وَاجِبِ حُقُوقِ اللهِ عَلَي عِبَادِهِ النَّصِيحَةُ بِمَبلَغِ جُهدِهِم، وَ التَّعَاوُنُ عَلَي إِقَامَةِ الحَقِ بَينَهُم. » (17)
از حقوق واجب خداوند بر بندگانش، نصيحت و خيرخواهي با تمام توان، و همکاري در برپا داشتن حق در ميان خودشان است.

پي نوشت ها :

1- نهج البلاغه، حکمت 244.
2- همان، خطبه ي 191.
3- همان، حکمت 371.
4- همان، نامه ي 26.
5- همان، حکمت 165.
6- همان، نامه ي 47.
7- قرآن، اسراء / 9.
8- عبدالواحد التميمي الآمدي، غررالحکم و دررالکلم، مؤسّسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت، 1407ق، ج 2، ص 364.
9- شرح غررالحکم، ج 6، ص 417؛ عيون الحکم و المواعظ، ص 543.
10- شرح غررالحکم، ج 4، ص 402؛ عيون الحکم و المواعظ، ص 353.
11- نهج البلاغه، حکمت 89.
12- دلالت دولت، ص 80.
13- نهج البلاغه، حکمت 423.
14- همان، نامه ي 53.
15- همان.
16- همان.
17- همان، خطبه ي 216.

منبع مقاله :
دلشاد تهراني، مصطفي؛ (1390)، رايت درايت: اخلاق مديريتي در عهدنامه ي مالک اشتر، تهران: انتشارات دريا، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط