نويسنده: مصطفي دلشاد تهراني
« إِن ظَنَّتِ الرَّعِيَّةُ بِکَ حَيفًا فَأصحِر لَهُم بِعُذرِکَ، وَ اعدِل عَنکَ ظُنُونَهُم بِإِصحَارِکَ، فَإِنَّ فِي ذلِکَ رَيَاضَةً مِنکَ لِنَفسِکَ، وَ رِفقًا بِرَعِيَّتِکَ، وَ إِعذَارًا تَبلُغُ فِيهِ حَاجَتِکَ مِن تَقوِيمِهِم عَلَي الحَقِّ. »
اگر شهروندان درباره ي تو ستم روا داشتي را گمان بردند، دليل خود را برايشان شفاف آشکار کن، و با اين شفاف سازي ات، گمان هاي [ بد ] ايشان را از خويش بگردان، که در اين کار، گونه اي پرورش دادن نفست است، و همراهي و نرمشي با شهروندانت، و دليل آوردني است که برپا داشتن و بردن آنان به راه حق، به خواست خودت هم رسيده اي.
صراحت و صداقت در حکومت و مديريت از جمله کليدي ترين و مهم ترين اصول کارکردي است، زيرا به طور عمده تباهي و خلافکاري آنجا پيدا مي شود و رشد مي کند و برپا مي ماند که امور و مسائل از ديد مردمان، اداره شوندگان و خدمت گيرندگان پنهان بماند، و بي صداقتي در کارکردها ظهور يابد. مديريت هاي پشت پرده و مبتني بر ناراستي، بسترساز نادرستي، خلافکاري و ستمگري است. اگر همه چيز شفاف صورت گيرد و راستگويي در کارکردها حاکم باشد، اقدامات خلاف قانون و بيرون از آن، روابط پنهان قدرت طلبانه و منفعت جويانه، معاملات سايه اي که قابل حسابرسي و پيگرد قانوني نيست، معنا نمي يابد، يا به شدّت کاستي مي گيرد. چنان چه سازوکار اداره ي امور به گونه اي تنظيم شود که همه چيز [ به جز اسرار جنگي در چارچوب حق و قانون تا زمان معيّن آن ] شفاف باشد، و به محض ظهور خلاف و تباهي، آشکارسازي شود، و حتّي در صورت گمانِ ستمي، مسائل آشکار و بي پرده در ميان گذاشته شود، و اجازه ي دروغگويي به هيچ روي به هيچ کس داده نشود، و با دروغگويان به شدّت برخورد گردد، امور زمامداري و مديريت بسامان مي گردد. اميرمؤمنان علي (ع) بناي حکومت و مديريت را بر صراحت و صداقت مي داند، چنان که در آغاز خلافت خويش در سخني با مردم، روش حکومتداري و مديريت خويش را اين گونه بيان کرد:
« وَاللهِ مَا کَتَمتُ وَشمَةً، وَ لَا کَذَبتُ کِذبَةً. » (1)
به خدا سوگند به اندازه ي سر سوزني حقيقتي را پنهان ندارم، و هيچ گونه دروغي به زبان نياورم.
حکومت و مديريت امام علي (ع) اين گونه بود، شفاف و به دور از هر گونه ناراستي، پنهان کاري، دروغگويي و فريبکاري. آن حضرت مي فرمود:
« لاَ وَ إِنَّ لَکُمْ عِنْدِي أَلاَّ أَحْتَجِزَ دُونَکُمْ سِرّاً إِلاَّ فِي حَرْبٍ. » (2)
هان بدانيد که حق شما در نزد من آن است که هيچ رازي را جز در جنگ بر شما نپوشانم.
بر همين اساس است که امام (ع) به مالک اشتر فرموده است مديريتي شفاف داشته باشد:
« إِن ظَنَّتِ الرَّعِيَّةُ بِکَ حَيفًا فَأصحِر لَهُم بِعُذرِکَ » ( اگر شهروندان درباره ي تو ستم روا داشتني را گمان بردند، دليل خود را برايشان شفاف آشکار کن ).
واژه اي که امام (ع) در اين جا براي شفاف سازي به کار برده است تعبير « أصحِر » از « إِصحَار » است، که اين تعبير از « صحرا » گرفته شده است، يعني امور و مسائل را چون صحرا در برابر ديد مردمان و خدمت گيرندگان قرار ده و آشکار ساز، که در صحرا همه چيز روشن و آشکار است.
آن گاه امام (ع) بيان کرده که شفاف سازي بهترين اقدام براي بساماني روابط زمامداران و مديران با مردمان، اداره شوندگان و خدمت گيرندگان است؛ و نيز مبنايي اساسي براي اصلاح زمامداران و مديران و حکومت ها و مديريت ها: « وَ اعدِل عَنکَ ظُنُونَهُم بِإِصحَارِکَ، فَإِنَّ فِي ذلِکَ رَيَاضَةً مِنکَ لِنَفسِکَ، وَ رِفقًا بِرَعِيَّتِکَ » ( و با اين شفاف سازي ات، گمان هاي [ بد ] ايشان را از خويش بگردان، که در اين کار، گونه اي پرورش دادن نفست است، و همراهي و نرمشي با شهروندانت ).
شفاف سازي در حکومت و مديريت، موجب کارايي آن ها از جهات گوناگون مي شود، از جمله:
درستکاري زمامداران و مديران
اداره ي سالم امور
مشارکت يافتن مردمان و اداره شوندگان و خدمت گيرندگان
مشخص شدن سريع تباهي ها و خلاف کاري ها
اصلاح به موقع امور
دستيابي بهينه به اهداف
توجيه مردم و اداره شوندگان
راه بردن مردمان بر حق
در واقع امر حکومت و مديريت جز بر مبناي صراحت و صداقت، نمي تواند به شکل مطلوب پيش رود و به اهداف خود دست يابد. در نگاه امام علي (ع) راستي، چون پارسايي، ضرورتي اساسي براي زندگي پاک و سالم است، و به دور از آن، هيچ چيز قابل اعتماد نيست، و بي گمان در حکومت و مديريت اين ضرورت جدّي تر است؛ به بيان اميرمؤمنان علي (ع):
« الصِّدِقُ صَلَاحُ کُلِّ شَيءٍ، الکَذِبُ فَسَادُ کُلِّ شَيءٍ. » (3)
راستي، مايه ي درستي و بساماني هر چيزي است؛ دروغ، مايه ي فساد و تباهي هر چيزي است.
« الصَّادِقُ عَلَي شَفَا مَنجَاةٍ وَ کَرَامَةٍ، وَ الکَاذِبُ عَلَي شَرَفِ مَهوَاةٍ وَ مَهَانَةٍ. » (4)
راستگو بر فراز رستگاري و بزرگواري است، و دروغگو بر لبه ي پرتگاه فرو افتادن و خواري است.
راستي و راستگويي معياري اساسي در تشخيص انسان ها و مديريت ها، و قضاوت کردن درباره ي آن ها است؛ زيرا کساني که با مردمان، اداره شوندگان و خدمت گيرندگان، از سرِ ناراستي و با دروغگويي رفتار کنند، شايسته زمامداري و اداره ي امور نيستند، که آنان که ناراستي مي ورزند و دروغ مي گويند، فاقد پارسايي و پرواداري اند، و از خواريِ نفس چنين مي کنند، و چنين کساني مي توانند دست به هر گونه خلافي بزنند. از اين روست که امام علي (ع) در عهدنامه ي مالک اشتر فرمود است که زمامداران و مديران بايد از پارسايان و پرواداران و راستان باشند:
« وَ الصَق بِأهلِ الوَرَعِ وَ الصِّدقِ. » (5)
و به پارسايان و راستان بپيوند.
و نيز فرموده است که راستگوترين اشخاص را به کار گيرد و به چنين کسان اعتماد کند:
« لِيَکُن أوثَقُ النَّاسِ لَدَيکَ أنطَقَهُم بِالصِّدق. » (6)
بايد مطمئن ترين افراد نزد تو کسي باشد که از همه راستگوتر است.
اصول مديربيتي برگرفته شده از عهدنامه ي مالک اشتر، اصولي است راهنما در همه ي حوزه هاي مديريتي که در صورت به کارگيري مجموعه اي و درست آن ها مي توان به تکيه گاهي محکم براي اداره ي امور دست يافت، و مديريت را از نظر شخصيتي، رفتاري و کارکردي به گونه اي ساماندهي کرد که تا حدّ امکان، توفيق قرين مديريت گردد. و نيز مي توان اصول ياد شده را معيارهايي در نظر گرفت براي سنجش مديران از نظر شخصيتي، رفتاري و کارکردي.
پي نوشت ها :
1- نهج البلاغه، کلام 16.
2- همان، نامه ي 50.
3- غررالحکم، ج 1، ص 53؛ عيون الحکم و المواعظ، ص 44.
4- نهج البلاغه، خطبه ي 86.
5- همان، نامه ي 53.
6- شرح غررالحکم، ج 5، ص 49؛ عيون الحکم و المواعظ، ص 404.
دلشاد تهراني، مصطفي؛ (1390)، رايت درايت: اخلاق مديريتي در عهدنامه ي مالک اشتر، تهران: انتشارات دريا، چاپ اول