11. تربيت اخلاقي
در حوزه تربيت اخلاقي و كسب فضائل اخلاقي و ترك رذايل آن نيز به شدت مورد عنايت امام رضا (عليه السلام) بوده است.اگرچه اخلاق از امور فردي به شمار مي آيد، ولي از آن جايي كه انسان مدني بالطبع است و يا مستخدم بالطبع است(1)، ولي به ناچار بايد به اجتماع و مدنيت روي آورد تا حاجات وي برآورده شود، لذا اخلاق فردي چون در حوزه عمل و در رويارويي با اجتماع بروز و ظهور مي يابد، از اين رو اخلاق نمايشگاهي است براي ابراز شخصيت اجتماعي هر انسان و مي توانيم مدعي شويم كه سيره اخلاقي هركس همان سلوك اجتماعي اوست.
امام رضا (عليه السلام) در منظومه تربيتي خويش، اخلاق را به عنوان سرفصل برجسته اين منظومه قرار داده و با تربيت اصحاب و تابعان و از ميان بردگان و نظاميان و كارگزاران و... نهضتي مبارك را به راه انداخت كه بسان شجره طيبه اي رشد كرده و توسعه يافته است. تمام سلوك آن حضرت، مرآتي تمام نما از سنت و سيره نبوي بوده و تجلي بخش بهترين هدف بعثت نبوي بود. در ادامه به برخي از سرفصل هاي منظومه تربيتي- اخلاقي امام رضا (عليه السلام) اشاره مي نماييم.
1-11. رعايت ادب در همنشيني با ديگران
هيچ گاه ديده نشد و گزارش نگرديد كه امام رضا (عليه السلام) در مجالست با ديگران به كسي اهانت يا اسائه نموده باشد، بلكه همواره با ديگران به احترام برخورد كرده است. در روايتي، ابراهيم بن عباس به اموري اشاره كند كه هريك از آن ها به تنهايي منشأ بركات و خيرات و عامل خودسازي خواهد بود.او مي گويد: « ما رأيتُ و لا سمعت باحد افضل من ابي الحسن الرضا (عليه السلام)، ماجفا احداً قطٌ و لا قطع علي احد كلامه، و لا ردّ احداً عن جاجة، و مامدّ رجلية بين جليسه، و لا إتكاء قبله ( بين يدي جليس قطّ و لا رأيت تَفل قطّ » (2)
شرح اجمالي نكات موجود در اين گزارش چنين است:
هرگز نديدم و نشنيدم كسي برتر از ابوالحسن الرضا باشد:
- هيچ گاه به هنگام سخن بر كسي جفا نكرد و با درشتي سخن نگفت، حتي در دوره وليعهدي با روش سلبي به نقد برخورد سلاطين و حاكمان با مردم پرداخت و به مردم محبت نموده و مهرورزي، اساس تعاملات ايشان بود و با چهره اي متبسم با مردم رو به رو مي گشت.
- هيچ گاه به هنگام سخن با ديگران، كلام مخاطب را قبل از پايان آن قطع نمي كرد و اين يكي از نشانه هاي بارز ادب در گفتار و مجالست و مخاطبت است و اين سيره حتي در هنگام مكالمه با دشمنان هم رعايت مي شد.
- هيچ گاه نيازمندان، بي پاسخ از محضرش باز نمي گشتند و نوميد نمي شدند به خواهش افراد رسيدگي مي كرد، به پرسش ها و خواسته هاي همگان احترام و توجه مي نمود و به تمام سؤالات پاسخ مي گفت و حتي در نامه اي به امام جواد (عليه السلام) در مدينه به او توصيه كرد و دستور داد تا همواره با خود مبالغي پول داشته باشد و به هنگام خروج از منزل و در وقت تقاضاي فقراء به آنان عطا نمايد.
- هرگز ديده نشد در كنار ديگران پاهاي خويش را دراز نمايد و اين سلوك براي همنشينان بسيار درس آموز بوده و گوياي ارزش گذاري براي آنان بود.
- هرگز ديده نشد در مجالست با ديگران به ديوار يا متكايي تكيه زند، اين سيره افزون بر احترام به همنشينان، حاوي احتمالات ديگري نيز هست؛ براي نمونه گوياي اين باور عميق و راستين است كه در عمل نشان داده كه تكيه گاه واقعي خداوند است ضمن آن كه اي بسا كه بسياري از تكيه زدن ها و تكيه گاه ها روحيه استكبار و غرور و تنبلي را در انسان به ارمغان مي آورد.
- هيچ گاه در سيره رفتاري رضوي ديده نشده كه آب دهان را به بيرون بيفكند. امري كه بهداشت محيط را به مخاطره مي افكند و با نكات بهداشتي پيراموني سازگار نيست و سبب انتشار ويروس ها و بيماري ها مي شود. ضمن آن كه افكندن آب دهان در خارج بي احترامي به اطرافيان، عابران و جامعه است. لذا در سيره رضوي از اين امر به شدت اجتناب شده است. اين گزارش نشان مي دهد كه اين عمل مانند برخي اعمال زشت ديگر در آن دوره توسط برخي انسان هاي لايبالي انجام مي شده است، بدون توجه به حقوق شهروندي، بهداشتي و اجتماعي ديگران.
2-11. تواضع
فروتني حضرت رضا (عليه السلام) به ويژه نزد مؤمنان و اصحاب از سرفصل هاي برجسته سيره اخلاقي ايشان است.استكبار و غرور، رذيله اي است كه ابليس به خاطر آن از حلاوت همراهي فرشتگان مقرب الهي محروم گشت و متصّف به صفت رجيم شد. اين رذيله در آيات و روايات اسلامي سخت مورد نكوهش قرار گرفته است، متأسفانه امت اسلامي به موازات دوري از آموزه هاي پاك اهل بيت و در افتادن در غنائم دوره فتوحات و تكاثر اموال و... رفته رفته اشرافي گري در آن شكل گرفت كه به همراه كثرت اموال، جاه طلبي و روحيه غرور و استكبار نيز تولد يافت و گسترش يافت.
اما در سيره پاك رضوي، با اين كه ظاهراً در مسند وليعهدي بودند، اما همواره با مردم مهربان بودند و مظهر صفت رأفت الهي شدند. برخورد امام با بردگان و اشراف شهر و صاحبان منصب، يكسان بود. براي نمونه به داستاني كه ابن شهر آشوب در كتاب مناقب آل ابيطالب نقل كرده توجه نماييد: او مي گويد: روزي امام رضا (عليه السلام) وارد حمام عمومي شد يكي از حاضران كه امام را نمي شناخت از امام خواست دلاكي او را انجام دهد و او را كيسه بكشد. امام متواضعانه درخواست او را پاسخ گفت و انجام داد. برخي از افراد حاضر كه شاهد اين صحنه بودند، اين درخواست برايشان گران آمد و به درخواست كننده تذكر دادند و امام را معرفي نمودند. بلافاصله آن مرد عذرخواهي نمود، اما امام رضا (عليه السلام) به آرام كردن آن مرد پرداخت و او را دعوت به آرامش نمود و به دلاكي او ادامه داد. (3)
در گزارش ديگري يكي از كساني كه در محضر امام به خدمت مشغول بود مي گويد:« كان الرضا (عليه السلام) إذا كان خلا جمع حشمه كلهّم عنده، الصّغير و الكبير، فيحدثّهم و يأنس بهم و يؤنسهم و كان اذا جلس علي المائدة لا يدع صغيراً و لا كبيراً حتي السائس و الحجّام الا اقعده علي مائدته » (4). و امام رضا (عليه السلام) وقتي تنها مي گشت تمام ملازمان خويش، كوچك و بزرگشان را جمع مي كرد ( توجه به اين امر ضروري است كه با توجه به وليعهدي امام، مأمون دستور داده بود تا در اطراف امام كساني براي خدمت حضور يابند ) و با آنان سخن مي گفت و گرم مي گرفت.
هرگاه بر سر سفره غذا مي نشست تمام آنان را از كوچكشان و بزرگشان حتي كارگزار و حجامت كننده را بر سر سفره مي نشاند تا با او غذا بخورند و همنشين و هم غذاي حضرت شوند.
و اين نحوه برخورد متواضعانه فقط از يك انسان كامل و اسوه الهي سر مي زند كه متجلي به زيورهاي اخلاقي و فضائل آن شده باشد.
در حكايي ديگري در كتاب كافي آمده كه يكي از اهالي بلخ نقل مي كند كه در سفري كه امام به خراسان داشت همراه امام بودم. روزي درخواست فرمود تا سفره غذايي برايش فراهم شود. وقتي سفره آماده شد، امام تمام همراهان و خادمان را كنار سفره اش فراخواند. من عرض كردم: قربانت گردم، شايسته بود براي آنان سفره جداگانه اي مي گستردي! اما امام فرمود:« مَه انّ الرّب تبارك و تعالي واحد، و الامّ واحدة و الابّ واحد و الجزاء بالأعمال »(5).
( ساكت شو، خداي ما يكي است، پدر و مادر همه ما يكي است و پاداش هركس به رفتار و كردارش است )و اين عيناً همان فرهنگ قرآني است كه ملاك برتري را تقوي قرار داده و در سنت نبوي و علوي نيز انعكاس يافته بود كه مردم را بسان دندانه هاي شانه متساوي قلمداد مي كردند و مي فرمودند: مردم يا هم كيش تو هستند و يا هم نوع تو در آفرينش و به شدت نسبت به رذيله غرور نهي مي نمودند.
3-11. سخاوت و گشاده دستي
يكي از فضائل اخلاقي كه در سيره نبوي و ائمه اطهار تجلي كرده، صفت سخاوت است كه به طور خاص در آيه ولايت و نيز آيات سوره دهر نمايان و تبلور يافته است. اين فضيلت بزرگ اخلاقي در سيره رضوي نيز نمايان گشت.فضيلت سخاوت داراي مراتبي است كه ايثار بالاترين آنهاست و ايثار برگزيدن و ترجيح غير است بر خود از روي قصد. ايثار منزلتي است بالاتر از سخاوت؛ زيرا سخاوت يعني آن چه را كه خود بدان نيازمند نباشي بدهي، اما ايثار يعني آن چه را كه خود بدان نيازمندي به ديگري بدهي(6) و از اين رو در قرآن كريم، بهترين انفاق را بذل محبوب دانسته است. (7)
ناگفته نماند كه سخاوت داراي انواعي است مانند: كرم، ايثار، عفو، مروت، نُبل، مواسات، سماحت و مسامحت. كه اين امور به عنوان فضائل اخلاقي در سيره رضوي تبلور داشته و براي رعايت اختصار به مواردي اشاره مي كنيم:
- يعقوب بن اسحاق نوبختي مي گويد: روزي مردي با امام رضا (عليه السلام) رو به رو شد، به حضرت رضا (عليه السلام) عرض كرد:« أعطني علي قدر مروّتك ». به اندازه مروت خودت به من ببخش. امام فرمود:« لا يسعني ذلك » اين مقدار ندارم كه به تو دهم. مرد گفت:« علي قدر مروّتي » به اندازه مروت خودم بده. امام فرمود:« اذاً نعم » بسيار خوب، اين مقدار را دارم مي دهم. سپس دستور داد دويست دينار به او بدهند. (8)
- در روز عرفه در خراسان امام رضا (عليه السلام) تمام اموالش را به فقيران داد. تا جايي كه موجب اعتراض فضل بن سهل شده و گفت:« انّ هذا المغرم » اين كار شما زيان و ضرر به خودتان است، اما امام رضا (عليه السلام) در پاسخ فرمود:« بل هو المغَنم لا تعدّن مغرماً ما اتبعت به اجراً و كرماً »(9)، بلكه اين كار من تماماً سود است، شما نمي تواني كاري كه اجر و ثواب اخروي دارد را زيان بشماري و بدين ترتيب انفاق في سبيل الله به عنوان مدال افتخار و مايه غنيمت و مباهات شمرده مي شود.
- توجه به اين نكته اخلاقي مفيد است كه حضرت رضا (عليه السلام) در هنگام انفاق و يا صدقه دادن و كمك به مستمندان كاملاً متوجه اطراف بودند كه مبادا آن افراد احساس خجالت يا شرم كنند و يا آبروي آنان تهديد شود.
حكايت زير حاوي درس هاي زيادي است، مرحوم كليني نقل مي كند كه، يسع بن حمزه گفت: روزي در محضر علمي رضوي حضور داشتم، مردم زيادي حضور داشتند و از امام درباره حلال و حرام مي پرسيدند. در اين ميان مردي بلند قد و گندم گون وارد شد و پرسيد: السلام عليك يابن رسول الله. من يكي از دوستداران شما و آباء و اجداد و نياكان شمايم. الان از حج برمي گردم و مخارج سفرم را گم كردم و با اندكي كه برايم باقي مانده نمي توانم به منزل برسم اگر صلاح بداني كه مرا به وطنم برساني در راه خدا بر من نعمتي بخشيدي. وقتي به شهرم رسيدم اين مقداري را كه به من بخشيدي صدقه مي دهم. امام فرمود: فعلاً بنشين. آن گاه به گفتگو با مردم ادامه داد تا اين كه همگان متفرق شدند و تنها آن مرد و سليمان جعفري و خيثمه و من باقي مانديم. در اين وقت امام وارد اتاق خود شدند و پس از اندكي دست مباركشان را از بالاي درب اتاق بيرون آوردند و فرمود: مرد خراساني كه خرجي نداشت كجاست؟ مرد گفت: من اين جا هستم. امام فرمود: اين دويست دينار را بگير و در سفر از آنها استفاده كن و آن را در شهر خودت از جانب من صدقه بده. برو تا من تو را نديده و تو مرا نبيني. (10)آن مرد رفت. سليمان جعفري به امام گفت: قربانت گردم بخشش بزرگي كردي، ولي چرا چهره از او پوشاندي؟ امام فرمود: از ترس اين كه نكند خواري خواهش و درخواست را در چهره اش بنگرم، مگر حديث رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) را نشنيدي كه فرمود:« المستتر بالحسنة يعدل سبعين حجة؟!» نيكي در پنهاني برابر است با هفتاد حج؟!
ظهور اين فضيلت ( سخاوت و انواع آن ) در سيره رضوي مصاديق فراوان ديگري هم دارد كه نقل همه آنها سخن را به درازا مي كشاند، براي مثال بخشش دوازده هزار درهم به ابراهيم بن عباس صولي و نيز اعطاي ششصد دينار به دعبل خزاعي و... (11)
4-11. حسن ضيافت
تكريم ميهمان در سنت نبوي و اهل بيت همواره مورد تأكيد بوده است در سيره امام رضا (عليه السلام) آمده است كه حتي بدون ياري خواستن از خادمان و به تنهايي در تكريم ميهمان و رسيدگي به حاجات او اقدام نموده است و در اين تكريم و احترام فرقي نداشت كه ميهمان فقير باشد يا غني، حكومتي باشد يا از مردم عادي.مرحوم كليني نقل مي كند كه شبي حضرت رضا (عليه السلام) ميهماني داشت. چراغ روشنايي نيازمند به تعمير شد، ميهمان دست خود را دراز كرد تا چراغ را اصلاح نمايد، اما امام دست او را كنار زد و خود مشغول اصلاح آن شد و فرمود:« انّا قومٌ لا نستخدم آضيافنا » (12) ما جماعتي هستيم كه ميهمان خود را به كار نمي گماريم. البته اين امر هيچ گاه امام را از ارشاد و هدايت مردم حتي ميهمانان باز نداشت.
براي مثال:
احمد بن محمد بن ابي نصر بزنطي مي گويد: من با سه نفر ديگر از ياران امام خدمت امام رسيديم. ساعتي را در محضر امام نشستيم وقتي خواستيم بازگرديم امام به من فرمود، احمد تو بنشين. همراهان رفتند و من ماندم. سؤالاتي داشتم كه پرسيدم و امام هم پاسخ فرمود: پاسي از شب گذشت. خواستم از محضرشان مرخص شوم اما امام فرمود: مي روي يا نزد من مي ماني؟ عرض كردم هرچه شما بفرمايي؟ اگر بفرمايي بمان مي مانم و اگر بفرماييد برو، مي روم. امام فرمود: بمان. آن گاه رختخواب برايم آورد. اين جا هم نكته ظريفي نهفته، كه در سيره امام حكايت شده؛ امام براي ميهمان رختخواب را پهن كرده، ولي در پايان ميهماني رختخواب جمع شده توسط ميهمان را بدون نگاه كردن به آن برداشت و برگرداند.
امام به اتاق خود رفته و من از شوق ديدار امام و خواب در منزل امام و الطاف او من به سجده افتادم. هنوز در سجده بودم كه امام به اتاق بازگشت و من برخاستم. امام دستم را گرفت و فشرد و فرمود: اي احمد، اميرمؤمنان به عيادت صعصعة بن صوحان رفت وقتي خواست از نزد او برگردد به صعصعة فرمود: از اين كه به عيادت تو آمدم به برادرانت فخر مفروش از خدا بترس و تقوا پيشه كن و براي خدا تواضع نما، خداوند تو را رفعت مي بخشد. (13)
كه در اين حكايت ضمن محبت و مهرورزي و تكريم ميهمان به او هشدار مي دهد كه آن چه بايد در دستور كار جدي ما قرار گيرد تقوي و خودسازي است و صرف ادعا دوستي اهل بيت و حتي خوابيدن در منزل امام هم بدون عمل صالح مفيد نخواهد بود.
5-11. اهتمام به جايگاه عمل و تلاش و نقش تقوي
همان گونه كه پيش تر اشاره شد ملاك برتري انسان ها بر يكديگر طبق آيات قرآن و سيره نبوي و اهل بيت، تقوي و پارسايي است و هرگز ادعا دوستي و مهرورزي به رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و خاندان (عليه السلام) او هم بدون تلاش و عمل، مفيد نخواهد بود.در سيره رضوي پيوسته روي ايمان و عمل صالح در كنار محبت به رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و ائمه تأكيد شده است. چنان كه در آيات عديده قرآني نيز مطرح شده است. (14)
داستان زير كه در كتاب هاي احتجاج، وسايل الشيعه و بحارالانوار نقل شده بسيار تكان دهنده و آموزنده است.
روزي تعدادي از دوستداران امام از راه دوري براي زيارت امام آمدند به خراسان، اما اين جماعت عملكرد مطلوبي نداشتند و گناهاني از آنان سر مي زد. آنان يك ماه در خراسان توقف كردند و هر روز دو بار به در خانه امام مي آمدند، ولي اجازه ورود داده نمي شد. درمانده شدند و به نگهبان گفتند: پيام ما را به امام برسان و بگو ما از راه دوري آمديم اگر شما را زيارت نكنيم و بازگرديم روسياهيم و در بازگشت نزد مردم اهل ديارمان شرمنده ايم، به ما اجازه زيارت بدهيد.
امام رضا (عليه السلام) بالاخره اجازه دادند و وقتي به خدمت امام رسيدند گلايه كردند كه چرا به ما اجازه نداديد؟ امام فرمود:« لدعويكم انّكم شيعة اميرالمؤمنين و انتم في اكثر اعمالكم مخالفون و مقصّرون في كثير من الفرائض و تتهاونون بعظيم حقوق اخوانكم في الله و تتقون حيث لا تجب التقية و تتركون التّقية حيث لابّد من التّقية. »
علت عدم صدور اجازه اين است كه شما مدعي پيروي علي (عليه السلام) هستيد در حالي كه در بيشتر اعمالتان مخالف سيره علوي هستيد، شما در انجام واجبات هم كوتاهي مي كنيد و نسبت به حقوق برادران ديني تان بي توجه هستيد. آنجا كه نبايد تقيه كنيد، تقيه مي كنيد و آنجا كه تقيه لازم است آن را ترك مي كنيد. (15)
نقل شده كه آنان توبه كردند و تعهد سپردند كه شيعه حقيقي باشند.
در اين حكايت افزون بر توجه به حال برادران ديني و رعايت احوال آنان و نيز رعايت مسائل اجتماعي و امنيتي براي حفظ شيعه، صرف ادعاي دوستي با اهل بيت ملاك سعادت اخذ نشد، بلكه امام هشدار دادند كه بايد در عمل تابع سنت نبوي و علوي باشند.
در حديثي كه مي بايست نصب العين و شعار دائمي جوامع شيعي باشد از حضرت رضا (عليه السلام) نقل شده كه فرمود:« لاتدعوا العمل الصالح و الاجتهاد في العبادة اتّكالاً علي حبّ آل محمد و لاتدعوا حبّ آل محمد و التسليم لأمرهم اتّكالاً علي العبادة فانّه لايقبل أحدهما دون الآخر »(16). كه هشدار مي دهند كه دو امر پيوسته به هم و متلازم اند كه اخذ احدهما بدون ديگري بي فايده خواهد بود.
مبادا عمل صالح و تلاش در عبادت را با تكيه بر دوستي آل محمد و به بهانه اين دوستي رها كنيد و مبادا دوستي آل محمد و تسليم در برابر اوامر آنان را به بهانه و با تكيه بر انجام عبادت رها سازيد كه هيچ كدام بدون ديگري پذيرفته نيست.
نكاتي كه در اين روايت اهميت دارد:
1- اهميت حب آل محمد و اهميت تلاش و كار
2- حب آل محمد بدون كار و تلاش سودمند نيست و بالعكس.
3-تبعيض در امور ديني مردود است، يعني بايد دين را همه جانبه پذيرفت و به آن عمل كرد.
12. نتيجه گيري
تربيت داراي تعاريف مختلفي است كه قدر جامع آنها به فعليت درآوردن نيروهاي بالقوه در انسان است و نيز جهت دهي و هدايت آنها به هدف خاصي در سيره نبي اعظم و ائمه اطهار و به ويژه در سنت و سيره تربيتي امام رضا (عليه السلام) راهبرد تربيت داراي مباني مهمي است كه خود حوزه هاي مختلفي چون اخلاق، خانواده، تربيت فرزند، سياست، اقتصاد، اجتماع و ... را شامل مي شود. امام رضا (عليه السلام) كه اسوه حسنه براي مؤمنان و صالحان است در سيره خود و در منظومه تربيتي خويش چه در حوزه نظري و چه در حوزه عملي آثار بي بديلي را برجاي نهادند كه پژوهش حاضر تنها به گوشه اي از اين منظومه گسترده پرداخته است. چه آن كه پرداختن به ساير بخش هاي اين منظومه معرفتي و الهي نيازمند مجالي گسترده تر است كه از حوصله اين مقاله خارج است، بخش هايي چون سيره اجتماعي، قرآني، فقهي، اقتصادي، سياسي، علمي و ... هركدام نيازمند كاوش مستقل و گسترده است. تأكيد بر اين نكته نيز مفيد است كه هركدام از سرفصل هايي كه در اين مقاله مطرح شده نيز به تنهايي سزاوار طرح استقلالي در مقاله و مكتوب جداگانه است، چه آن كه كلمات و روايات و آن چه به عنوان سيره معصومان معروف است، بسان آيات نوراني قرآن ظاهر و باطني دارد و باطن آن نيز لايه هايي دارد كه بايد براي دريافت مرواريدهاي آن غواصي نمود كه ما به قدر بضاعت مزجاتمان در اين و جيزه نكاتي را يادآور گشتيم تا از مواهب درياي بي كران كرامت اهل بيت محروم نگرديم و با تكيه بر مثل معروف:« ما لا يدرك كله لا يترك جُلّه » (17) گرچه نتوانستيم و نمي توانيم آب دريا برگيريم، لكن تلاش كرديم هم به قدر تشنگي قطراتي بركشيم.پي نوشت ها :
* عضو هيأت علمي دانشگاه علوم اسلامي رضوي.
1. براساس ديدگاه علامه طباطبايي در ج 2 الميزان، كه شرح اختلاف ايشان با حكماء سابق در اين باره بيرون از حوصله اين مقاله است.
2. مجلسي، 1403، ج49، ص 91.
3. ابن شهرآشوب، بي تا، ج3، ص 471.
4. صدوق، 1363، ج1، ص 170.
5. كليني، 1388ق، ج8، ص 230.
6. حشر/9.
7. آل عمران/92:« لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ».
8. ابن شهر آشوب، بي تا، ج3، ص 47.
9. ابن شهرآشوب، بي تا، ج3، ص 470.
10. كليني، 1388ق، ج4، ص 24.
11. كليني، 1388ق، ج4، ص 24.
12. كليني، 1388ق، ج6، ص 283.
13. نوري، 1408، ج12، ص 90؛ ثقفي، 1371، ج2، ص 889.
14. عصر/3.
15. حرعاملي، 1409ق، ج11، ص 470. در كتاب احتجاج جلد 2 ص 237 عبارتي بعد از كلمه اميرالمؤمنين آمده كه در اين نقل نيست ( و يحكم انّ شيعته الحسن و الحسين و سلمان و ابوذر و المقداد و عمار و محمد بن ابي بكر الذين لم يخالفوا شيئاً من اوامره ).
16. مجلسي، 1403، 347/75.
17. منسوب به حديثي كه در غوالي اللئالي ابن ابي الجمهور احسايي آمده است و در علم اصول نيز مطرح شده است كه برخي در مؤلف و مؤلف طعن زده اند.
قرآن كريم
نهج البلاغه
1. ابن بابويه، علي بن حسين (1411)، فقه الرضا، بيروت: مؤسسه آل البيت لاحياءالتراث.
2. ابن شهرآشوب (بي تا)، مناقب آل محمد، قم.
3. ابن طاووس، علي بن موسي (بي تا)، الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف، مطبعة الخيام.
4. ابن فارس، احمد (1387)، معجم مقاييس اللغة، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چاپ اول.
5. ابن مسكوية ابو علي احمد بن محمد بن يعقوب رازي (1415ق)، تهذيب الاخلاق و تطهير الاعراق، قم، بيدارفر.
6. احمدي ميانجي، علي (1411ق)، مكاتيب الامام الرضا (عليه السلام)، كنگره جهاني امام رضا (عليه السلام)، مشهد، چاپ اول.
7. اربلي، علي بن عيسي (1381ق)، كشف الغمة في معرفة الائمه، تعليق هاشم رسولي، تبريز: مكتبه بني هاشم.
8. پاكتچي، احمد (1388)، دايرة المعارف، تشيع، تهران: بنياد دايرة المعارف، چاپ اول.
9. پرز جوزف (1352)، مشاوره، ترجمه ابراهيم ثنايي، مطبوعات عطايي.
10. ثقفي، ابراهيم بن محمد (1371)، الغارات، تهران: دارالكتاب الاسلامي، تحقيق عبدالزهرا حسيني الخطيب.
11. حرعاملي، محمد بن حسن (1409ق)، وسايل الشيعه، التراث، قم: مؤسسه آل البيت لاحياء.
12. حرّاني، ابن شعبه (1404ق)، تحف العقول عن آل الرسول، قم: انتشارات جامعه مدرسين.
13. راغب اصفهاني، حسين بن محمد (1412)، المفردات في غريب القرآن، تصحيح صفوان، عدنان داودي، بيروت: دارالعلم.
14. زارعي سبزواري (1389)، سيره علمي و عملي امام رضا (عليه السلام)، مشهد: به نشر آستان قدس، چاپ دوم.
15. شرفي، محمدرضا (1389)، مهارت هاي زندگي در سيره رضوي، مشهد: آستان قدس رضوي.
16. صدوق، محمد بن علي بن بابويه (1363)، عيون اخبارالرضا، قم: انتشارات جهان.
17. صدوق، محمد بن علي بن بابويه (1413)، من لا يحضره الفقيه، قم: دفتر انتشارات اسلامي.
18. طبرسي، فضل بن حسن (1382)، مكارم الاخلاق، مترجم ابراهيم ميرباقري، تهران.
19. طبرسي، فضل بن حسن (1417)، اعلام الوري باعلام الهدي، قم: آل البيت لاحياء التراث.
20. عطاردي، عزيزالله (1406ق)، مسند الامام الرضا (عليه السلام)، مشهد: آستان قدس رضوي.
21. غزالي، ابوحامد محمد (1351)، احياء علوم الدين، ترجمه مؤيد الدين محمد خوارزمي، تهران: انتشارات بنياد فرهنگ ايران.
22. فرهنگي، علي اكبر (1389)، ارتباطات انساني، ج1، انتشارات رسا.
23. فريد تنكابني، مرتضي، الحديث (روايات تربيتي)، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
24. كليني، محمد بن يعقوب (1388ق)، الكافي، تهران: انتشارات دارالكتب الاسلاميه.
25. مجلسي، محمدباقر(1403)، بحارالانوار، بيروت: مؤسسه الوفاء.
26. مفيد، محمد بن محمد (1413ق)، الارشاد، قم: كنگره جهاني هزاره شيخ مفيد.
27. نوري طبرسي، حسين (1408)، مستدرك الوسائل، قم: مؤسسه آل البيت لاحياء التراث.
منبع مقاله :
ايزدي، مهدي و...[ ديگران]، (1392)، ابعاد شخصيت و زندگي حضرت امام رضا (ع)، تهران: دانشگاه امام صادق (ع)، چاپ اول