پايه هاي اساسي صهيونيسم

صفحات تاريخ مملو از نام کشورهايي است که مورد تجاوز و اشغال قرار گرفته اند و به تبع آن در نهان و آشکار تاريخ، نام اشغالگران بسياري جاي دارد. امّا تراژدي فلسطين مصيبتي منحصر به فرد بشمار مي آيد، چرا که ملّت فلسطين با
دوشنبه، 10 آذر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پايه هاي اساسي صهيونيسم
 پايه هاي اساسي صهيونيسم

 

نويسنده: دکتر تيسير الخطيب




 

صفحات تاريخ مملو از نام کشورهايي است که مورد تجاوز و اشغال قرار گرفته اند و به تبع آن در نهان و آشکار تاريخ، نام اشغالگران بسياري جاي دارد. امّا تراژدي فلسطين مصيبتي منحصر به فرد بشمار مي آيد، چرا که ملّت فلسطين با يک حرکت نژادپرستانه و متفاوت با ساير حرکت هاي استعماري، مواجه شده است. در اين مقاله تلاش ما بر اين است که پايه هاي اساسي جنبش صهيونيسم، که شالوده موجوديت قوم يهود در فلسطين و اساس دولت اسراييل را تشکيل مي دهد، بررسي کنيم.

اصل اول:

صهيونيسم از ديرباز تا به امروز چهره ي قومي - سياسي يهوديان بود، به گونه اي که صهيونيسم، يهوديّت را نه تنها هويّت ديني، بلکه آن را هويّت قومي خود تلقّي کرد و به اين علت يهوديان را ملّتي شاخص و متمايز از ساير ملل برشمرد. بنيانگذاران صهيونيسم، همچون هرتزل، به اين امتياز موارد ديگري را نيز افزودند و گفتند که ملّت يهود، ملّت برگزيده خداوند است و پيروان دين و آئين يهود برخلاف ساير اديان آسماني، مردمان برگزيده ي خداوند هستند. آنها معتقد بودند که يهوديان داراي خداي ويژه اي هستند، نه آن خدايي که رحيم و رحمان است و همه بشريت مي توانند از رحمانيّت او برخوردار شوند.

اصل دوّم:

اصل دوّمي که جنبش صهيونيسم ترويج مي کرد اين بود که جايگاه طبيعي شهروندان يهودي، سرزمين فلسطين است، به همين دليل صهيونيست ها کوشيدند گروه هاي زيادي از يهوديان را از اواخر قرن هجدهم از اين سو و آن سوي جهان به سوي فلسطين فراخوانند. امّا اين تلاش ها به دليل مواضع ويژه و مخالفت قاطعانه عثماني ها، با شکست روبرو شد. در سال 1917 و با صدور بيانيه بالفور و به خاطر همدستي اشغالگران انگليسي در فلسطين با نهادها و ارگان هاي صهيونيستي، و با تأسي به اين بيانيه شوم در دو سال آخر دهه چهل ميلادي، صهيونيست ها مبادرت به فراهم آوردن امکان مهاجرت بخش عظيمي از يهوديان مقيم در کشورهاي عربي و اروپايي بويژه کشور عراق، سوريه، يمن، مصر، مراکش و لبنان کردند. و به اين منظور ابزارها و اهرم هاي متعدّدي را براي ايجاد فشار به يهوديان مورد استفاده قرار دادند تا آنان را به مهاجرت وادارند. در چنين روزهايي بود که رژيم صهيونيستي اعلام موجوديت کرد. چند سال بعد صهيونيست ها، اقليت هاي يهودي را در نقاط مختلف جهان شناسايي و به مهاجرت به فلسطين واداشتند. اکثر اين يهوديان را يهوديان فلاشا و اتحاد جماهير شوروي سابق تشکيل مي دادند.
تا به امروز صهيونيست ها در برخورد با ساير کشورها و حتّي در برنامه ريزي هاي داخلي و مشخص کردن بودجه کلّ خود، از اهرم مهاجرت استفاده کرده اند. مسئله ي احداث شهرک در جبل ابوغنيم، چيزي جز حرکت در جهت روند اسکان يهوديان در فلسطين نيست. صهيونيست ها اين مسئله را با شعار « بازگشت به سرزمين و موطن خود » حلّ کرده اند.

اصل سوّم:

صهيونيست ها علاقه مند به عملي ساختن اصل ارتباط هميشگي با يک ابرقدرت و يک کشور قوي در دنيا هستند. هرتزل، بنيانگذار صهيونيسم، کوشيد تا پيماني را با سلطان عثماني براي ايجاد و تشکيل يک ميهن قدرتمند براي يهوديان، منعقد کند. از زماني که او در اين کار با ناکامي و شکست مواجه شد، آنها روش ديگري را دنبال کردند و براي ايجاد افتراق در دربار و دستگاه هاي عثماني، وارد عمل شدند.
هرتزل در سال هاي آخر قرن گذشته و سال نخستين قرن حاضر مبادرت به برقراري تماس هاي مستمر و پيگير با اکثر کشورهاي اروپايي از جمله: انگليس، فرانسه، ايتاليا، آلمان، اتريش و روسيه کرد. وي با توجه به بضاعت و تواني که داشت کوشيد شيپورهاي تبليغاتي خود را در تمام پايتخت هاي بزرگ اروپايي به صدا درآورد. هر کشوري که با انديشه او، برخورد مثبتي داشت هرتزل با او وارد معامله مي شد. تمام آرزوي او اين بود که روياي صهيونيسم براي تشکيل يک ميهن قومي براي يهوديان در فلسطين، تحقّق پذيرد و در فلسطين کشوري يهودي شکل گيرد. هرتزل براي عملي ساختن نقشه خود از تمام امکانات ممکن بهره جست و به دولت هاي بزرگ اروپايي وعده اطاعت و فرمانبرداري داد. او سعي کرد تمام آن کشورها را متقاعد سازد تا با وي همکاري کنند و آنان را به دادن امتيازات ويژه وعده داد و به طور مستمر از اين کشورها ديدن کرد و با مسئولان آنها مکاتبات و ملاقات هاي شخصي به عمل آورد و در دادن رشوه و وعده و وعيد، کوتاهي نکرد.
هرتزل موافقت کشورهاي ديگر با طرح خود را " برائت " ناميد و از اين مسئله در تمام کتاب ها و خاطرات خود ياد کرده است. منظور وي از " برائت " اين است که يک کشور فرضي بطور صريح و يا پنهاني با تشکيل يک سازمان صهيونيستي جهاني موافقت کند و به اين سازمان کمک و ياري رساند و از نظر سياسي و مالي و نظامي امکانات لازم را هر زمان که به آن نياز باشد، در اختيار اين سازمان قرار دهد.

اصل چهارم:

اصل توسعه طلبي و حرکت جنبش صهيونيستي است که بر اساس اين اصل شهروندان فلسطيني بايد از خانه و کاشانه خودشان رانده شوند و به جاي آنها يهوديان اسکان داده شوند.

اصل پنجم:

بر اساس اين اصل، هدف بيرون راندن اعراب و فلسطينيان از سرزمين خودشان بود. اين مسئله داراي جنبه هاي فرهنگي و تاريخي است و با تمدّن اعراب فلسطين پيوندي مستقيم دارد. اين اصل از طريق کشتار بيش از حدّ فلسطينيان توسط رژيم صهيونيستي به اجرا درآمد. اکثر اين کشتارها يک سال قبل از تشکيل دولت صهيونيستي و يک سال بعد از تشکيل آن صورت گرفت.

اصل ششم:

ششمين اصلي که جنبش صهيونيستي به آن معتقد است گرايش هاي نظامي را مطرح مي کند. اين گرايش ها در انديشه صهيونيسم خود يک هدف تلّقي مي شود نه وسيله اي براي رسيدن به هدف.

اصل هفتم:

هفتمين اصل ايجاد يک جامعه يهودي در فلسطين است. هرتزل اين مسئله را به خوبي درک مي کرد که ايجاد يک کشور يهودي در سرزمين فلسطين با دشواري هايي همراه خواهد بود. او پيش بيني کرده بود که در پنجاه سال بعد چنين جامعه اي در فلسطين ايجاد خواهد شد. و ما ديديم که پس از سپري شدن پنجاه سال و سه ماه خواست او عملي شد و جامعه اي يهودي در کشور فلسطين بوجود آمد.

اصل هشتم:

اصل هشتم اسراييل را کشور يهوديان جهان مي داند. اين نظر بر اساس افکار نژاد پرستانه استوار شده است. زيرا نژادهاي مختلفي در يک کشور زندگي مي کنند و هيچ کشوري مختص يک نژاد خاص نيست.

اصل نهم:

نهمين اصلي که جنبش صهيونيسم بر آن استوار است، اين است که اهداف بايد ثابت باشند و وسايل و ابزار متغير. خود اين اصل دربرگيرنده چند محور است. از جمله:
1ـ همواره وسيله و ابزار واحد و مشخصي وجود ندارد تا از طريق آن بتوان به هدف مورد نظر رسيد.
2ـ طبق اين اصل، همه ي وسايل مشروع است. هيچ وسيله اي نمي تواند مانع از رسيدن ما براي تحقّق هدف مورد نظرمان باشد.
3ـ محور سوّم مي گويد که به تدريج مي توانيم به هدف مورد نظر برسيم.
4ـ محور چهارم اين است که مواضع ما نبايد مشخص شود. از نظر جنبش صهيونيسم برنامه ها نبايد در ملاء عام اعلام شوند.
اگر جنبش صهيونيسم توانسته است از صدسال پيش استراتژي مناسبي براي تشکيل ميهن يهود داشته باشد، ما هم پس از مشاهده اين روند و توافق نامه ي اسلو و مواردي از اين قبيل، شايسته است که به عنوان يک عرب و فلسطيني و مسلمان، استراتژي مناسبي براي آزادي سرزمين فلسطين طراحي کنيم. و اين چيزي است که قابل قبول خداوند و تحقّق پذير است.
منبع مقاله :
حبيبي، نجفقلي؛ (1379)، مجموعه مقالات سمينار روند اشغال فلسطين، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبايي، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.