مقدمه:
خداوند متعال در آیه هفتاد و نهم سوره اسراء فرموده است قسمتی از شب را بیدار و متهجد باش و نماز شب مخصوص توست. باشد که خدایت به مقام محمود( شفاعت) مبعوث گرداند.
شهدا هم الگوی عملی در دنیا هستند و هم شفیعان آحرت می باشند.این مطلب از آموزه های مکتب شهدا دفاع مقدس و دیگر شهدا اسلام است که از عاملین به اعمال واجب و مستحب بوده اند.
در این مطلب راسخون هم به گردانی که نماز شب را بر خود واجب کردند پرداخته می شود و هم به نماز شب چند تن از شهدا دفاع مقدس اشاره خواهیم کرد.
گردانی که نماز شب را بر خود واجب کردند
«تیپ33 المهدی» در اواسط سال 1360 توسط «حاج علی فضلی» تاسیس شد. این تیپ (که در مقاطعی از دفاع مقدس، به لشکر ارتقاء یافت) پس از مدتی، به یکی از یگانهای اختصاصی پاسداران و بسیجیانِ استان فارس تبدیل شد و فرماندهی آن را «حاج محمدجعفر اسدی» بر عهده گرفت.
در ساختارِ رزمی «لشکر 33 المهدی» گردانی به نام «فجر» وجود داشت که شهرت و آوازهی آن، گاه از خودِ لشکر هم فراتر می رفت. موسس و اولین فرماندهی این گردان، جوانی از اهالی روستای «جلیان»(تابعه ی شهرستان «فسا») به نام «مرتضی جاویدی» بود.
این گردان، به علت روحیاتِ شخصِ «مرتضی جاویدی» و دقت و وسواس او در گزینش نیروهای کادر و بسیجی گردان، عملا، گلِ سرسبدِ یگان های رزمی استان فارس به شمار می رفت و کارنامه عملیاتی درخشانِ گردان، سبب شده بود که حضور درآن، آرزوی رزمندگانِ استان فارس باشد.
نماز شب دلیل خط شکن بودن «گردان فجر»
«مرتضی جاویدی» تاکید داشت که مسئولان گردان را از میان نیروهای واجد روحیات معنوی قوی انتخاب کند و معروف بود که «نماز شب در میان بچه های گردان فجر واجب است» و گرچه «مرتضی جاویدی» هیچ گاه به صراحت چنین مطلبی را اظهار نکرد.
اما این باور در میان رزمندهگان استان فارس اشتهار داشت که شرط پذیرش در «گردان فجر»، بعد از شجاعت و توان رزمی، اثباتِ التزام دائمی به اقامه نماز شب است.
بسیاری از بسیجیان شیرازی، جهرمی، فسایی، کازرونی، دارابی و ... هنوز هم اعتقاد دارند که خط شکن بودن «گردان فجر» در محورهای عملیاتی که یه دشواری و استحکام شهرت داشتند، مرهونِ همین امر است.
در هر حال، «مرتضی جاویدی» به تاریخ 18 بهمن 1365شمسی در 26 سالهگی، طی «عملیات کربلای5» مزد جهاد اکبر و جهاد اصغر خود را گرفت و بر ایوانِ عرش جلوس کرد.
9 روز پیش از شهادت «مرتضی جاویدی»، قائممقام 23 سالهی او «محمدرضا بدیهی» در همان عملیات خلعت شهادت پوشید. پیکر این دو فرمانده، با هم تشییع شد.
«جلیل آریانژاد» نیز از فرماندهان «گردان فجر» بود. وی (که شهرتش را به «اسلامی» تغییر داد) از عشایرِ طایفه «لبوحاجی» به شمار می رفت و در زمان شهادتش به تاریخ 26 اسفند 1363 شمسی در «عملیات بدر»، تنها 23 سال سن داشت.
به یاد،سه شهید فرماندهی «گردان فجر» «مرتضی جاویدی» و شهید «محمدرضا بدیهی» و شهید «جلیل اسلامی (آریانژاد)»هدیه به ارواحشان، صلوات، روحمان با یادشان شاد
خاطره ای از شهید محمدحسین اشرف
شهید محمدحسین اشرف یکم خرداد ۱۳۴۲ در شهرستان سرخه به دنیا آمد. پدرش علیاکبر و مادرش فاطمه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت.
پاسدار بود. بیست و نهم آبان ۱۳۶۲ در پنجوین عراق به شهادت رسید. پیکر وی مدتها در منطقه برجا ماند و پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
این خاطره با عنوان (نماز شب خونها به صف شدند) به نقل از خواهر شهید است که تقدیم حضورتان میگردد.
همسرم میگفت: «شبی با سطلی پر از برف وارد سنگر شد. ظرف رو روی چراغ گذاشت. برفها آرامآرام آب شد. به بچهها گفت:
«نماز شب خونهاش به صف! آب برای تجدید وضو موجوده. خدا خیرش بده اون شب طبق گفته محمدحسین، نماز شب خونها واقعاً به صف شدن.»
خاطره ای از شهید محمد هاشمی«گریه برای قضا شدن نماز شب!»
دمدمه های صبح از خواب بیدار شد. تا چشمش به سپیدی فجر افتاد با تأثر سر بر زانو گذاشت و گریست. علت گریه اش را پرسیدم، گفت:«نمازم قضا شده.»
گفتم:«ولی هنوز تازه اذان صبح را گفته اند؛ تا طلوع آفتاب خیلی وقت هست.»
مجددا صدایش به گریه بلند شد و گفت:«نماز شبم قضا شد.»
«شوخ طبعی های شهدا»
افرادی را دیده بودم که موقع نماز شب خواندن، محافظه کاری می کردند، تا مبادا دیگران بفهمند و ریا شود.
آهسته می آمدند و آهسته می رفتند و یا اگر کسی متوجه می شد، با شوخی و کنایه مانع از لو رفتن قضیه می شدند.
اما این یکی دیگر خیلی بی رودربایستی بود، شب که می شد، بالای سر بچه ها می ایستاد و می گفت: «زود باشید بخوابید، می خواهم نماز شب بخوانم!!!»
توفیق خواندن نماز شب.
چند شبى بود که نیمه هاى شب از خواب بیدار مى شدم ، ولى حال این را که برخیزم و نماز شب بخوانم نداشتم .
در واقع توفیق نداشتم.کوهستانى بودن منطقه ، و این که روى زمین برف نشسته بود و فاصله ى زیاد آب با ما، سرما و ترس نیز در نخواندن نماز شب من مؤثر بود.
یک روز یکى از رزمنده هاى خیلى با حال را دیدم و قضیه محروم شدن از فیض نماز شب را به او گفتم .
او گفت «تو باید دو کار اساسى انجام بدهى تا بتوانى نماز شب خوان شوى.اول این که نمازهاى واجب رادر اول وقت به جا آورى و دوم این که از خدا توفیق بخواهى
سرمای دم صبح ( از خاطرات شهید زین الدین )
شاگرد مغازه ی کتاب فروشی بودم. حاج آقا گفت « می خواهیم بریم سفر. تو شب بیا خونه مون بخواب. » بد زمستانی بود. سرد بود. زود خوابیدم. ساعت حدود دو بود. در زدند.
فکر کردم خیالاتی شده ام. در را که باز کردم، دیدم آقا مهدی و چند تا از دوستانش از جبهه آمده اند. آن قدر خسته بودند که نرسیده خوابشان برد.
هوا هنوز تاریک بود که باز صدایی شنیدم. انگار کسی ناله می کرد. از پنجره که نگاه کردم، دیدم آقا مهدی توی آن سرمای دمِ صبح، سجاده انداخته توی ایوان و رفته به سجده.
نماز شبش قضا نشد ( از خاطرات شهید ماشاالله شیخی )
اشتراک گذاری این مطلب در تلگرامخدمت سربازی در مهاباد بودم که این سعادت نصیبم شد که با شهید ماشاء الله شیخی هم خدمتی باشم. ایشان هیچگاه نماز شبش ترک نشد.
یک شب هوا به شدت سرد بود .دمای هوا زیر صفر بود ،آب لوله ها در اثر سرما یخ زده بود و امکان حمام کردن وجود نداشت .حتی حوضچه کنار آسایشگاه هم یخ بسته بود.دیدم هی به این طرف و آن طرف می رود .
ناگهان دیدم کنار حوضچه یخ بسته ایستاد .با پوتین خود یخها را شکست و در آن حوضچه غسل کرد.بعد برای اینکه خودش هم یخ نزند ، حدود نیم ساعت دوید ...اینها همه به این خاطر بود که نماز شبش قضا نگردد
قنوت ( از خاطرات شهید شهبازی )
اشتراک گذاری این مطلب در تلگرام بارش بیامان خمپارهها تا نیمه شب ادامه داشت. ترکشهای سرخ خواب را از همه گرفته بود. زیر پل (سر پل ذهاب) تعدادی از افراد نشسته بودند، «همدانی» از زیر پل بیرون آمد، مات و حیران به روی پل نگاه کرد.
نزدیک دهنه پل و کنار تپه «مجاهد» در همان مکانی که خمپاره های صد و بیست مثل باران میباریدکسی به نماز ایستاده بود. صدای انفجار خمپارهها لحظه ای قطع نمیشد. طنین صدای «محمد بروجردی» در گوشش پیچید:
«این امانت ماست …دست شما…امانتدار خوبی باشید.» دوباره نگاه کرد شهبازی در وسط آتش دشمن مثل ابراهیم با آرامش به قنوت ایستاده بود. نمی دانست چه کار کند. جرات حضور در خلوت شهبازی را نداشت.
طاقت نیاورد در حالیکه اشک پهنای صورتش را پوشانده بود، به زیر پل بازگشت. خلوص نماز شبهای شهبازی در میان اهل جبهه مشهور بود، و همدانی با تمام وجودش این خلوص را در ظلمات شب مشاهده کرده بود.
استغفار ( از خاطرات شهید تورجی زاده )
محمد رضا که از جبهه که می اومد و واسه چند روز خونه بود ، ماها خیلی از حضورش خوشحال بودیم . میدیدم نماز شب میخونه و حال عجیبی داره !
یه جوری شرمنده خداست و زاری میکنه که انگار بزرگترین گناه رو در طول روز انجام داده . یه روز صبحازش پرسیدم :
چرا انقدر استغفار میکنی؟ از کدام گناه می نالی؟
جواب داد: همین که اینهمه خدا بهمون نعمت داده و ما نمیتونیم شکرش رو به جا بیاریم بسیار جای شرمندگی داره...(راوی :خواهر شهید)
نماز شب ( از خاطرات شهید مسلم خیزاب )
مسلم علاقه زیادی به قرآن داشت و هر شب پس از نماز عشاء، سوره واقعه را تلاوت میکرد.و پس از نماز صبح زیارت عاشورا و سوره حشررا میخواند.
همچنین پس از هر نماز، آیت الکرسی، تسبیحات حضرت زهرا، سه بار سوره توحید، صلوات و آیات دو و سه سوره طلاق را حتماً تلاوت میکرد.
تاکید ویژهای به نماز شب داشت و اگر نماز شبش قضا میشد میگفت:شاید در روز گناهی مرتکب شدهام که برای نماز شب بیدار نشدم.
نقل بیانی از رهبر انقلاب در کلاس درس
نقل کردند از قول مرحوم آقای طباطبائی (رضواناللهعلیه) که ایشان اوایلی که وارد نجف شده بودند، با مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی تازه آشنا شده بودند.
یک روز ایشان را در کوچه میبیند و حاج میرزا علی آقای قاضی ــ آن عارفِ بزرگِ نامدار(رضوان الله تعالیعلیه) ــ به او میگوید که پسرم! اگر دنیا میخواهی، نماز شب بخوان؛ اگر آخرت میخواهی، نماز شب بخوان! نماز شب و تهجّد این جوری است.
برای امثال ماها که روز مشغولیم و گرفتاریم و مشکلات داریم و سر و کلّه به این بزن، کار با آن بکن، در بین این همه گرفتاریها، در محیط زندگی سخت است اگر بخواهیم یک رابطهی خوبی، یک استغاثهای، یک تضرّعی داشته باشیم؛ چاره منحصر است در همین که انسان سحر بلند شود؛
نتیجه:
از مطالب فوق به نتایج زیر می رسیم.
الف: غالب شهدا و فرماندهان در جبهه حق علیه باطل توفیق خواندن نماز شب داشته اند.
ب با یک عمل مستحبی در کنار واجبات می توان به جمع شفعیان روز قیامت پیوست.
ج نماز شب شهدا الگوی عملی در دنیا و آخرت برای همه ی نسل های آینده می باشند..
منبع مقاله :
مشرق نیوز
https://semnan.navideshahed.com/fa/news/543816خداوند متعال در آیه هفتاد و نهم سوره اسراء فرموده است قسمتی از شب را بیدار و متهجد باش و نماز شب مخصوص توست. باشد که خدایت به مقام محمود( شفاعت) مبعوث گرداند.
شهدا هم الگوی عملی در دنیا هستند و هم شفیعان آحرت می باشند.این مطلب از آموزه های مکتب شهدا دفاع مقدس و دیگر شهدا اسلام است که از عاملین به اعمال واجب و مستحب بوده اند.
در این مطلب راسخون هم به گردانی که نماز شب را بر خود واجب کردند پرداخته می شود و هم به نماز شب چند تن از شهدا دفاع مقدس اشاره خواهیم کرد.
گردانی که نماز شب را بر خود واجب کردند
«تیپ33 المهدی» در اواسط سال 1360 توسط «حاج علی فضلی» تاسیس شد. این تیپ (که در مقاطعی از دفاع مقدس، به لشکر ارتقاء یافت) پس از مدتی، به یکی از یگانهای اختصاصی پاسداران و بسیجیانِ استان فارس تبدیل شد و فرماندهی آن را «حاج محمدجعفر اسدی» بر عهده گرفت.
در ساختارِ رزمی «لشکر 33 المهدی» گردانی به نام «فجر» وجود داشت که شهرت و آوازهی آن، گاه از خودِ لشکر هم فراتر می رفت. موسس و اولین فرماندهی این گردان، جوانی از اهالی روستای «جلیان»(تابعه ی شهرستان «فسا») به نام «مرتضی جاویدی» بود.
این گردان، به علت روحیاتِ شخصِ «مرتضی جاویدی» و دقت و وسواس او در گزینش نیروهای کادر و بسیجی گردان، عملا، گلِ سرسبدِ یگان های رزمی استان فارس به شمار می رفت و کارنامه عملیاتی درخشانِ گردان، سبب شده بود که حضور درآن، آرزوی رزمندگانِ استان فارس باشد.
نماز شب دلیل خط شکن بودن «گردان فجر»
«مرتضی جاویدی» تاکید داشت که مسئولان گردان را از میان نیروهای واجد روحیات معنوی قوی انتخاب کند و معروف بود که «نماز شب در میان بچه های گردان فجر واجب است» و گرچه «مرتضی جاویدی» هیچ گاه به صراحت چنین مطلبی را اظهار نکرد.
اما این باور در میان رزمندهگان استان فارس اشتهار داشت که شرط پذیرش در «گردان فجر»، بعد از شجاعت و توان رزمی، اثباتِ التزام دائمی به اقامه نماز شب است.
بسیاری از بسیجیان شیرازی، جهرمی، فسایی، کازرونی، دارابی و ... هنوز هم اعتقاد دارند که خط شکن بودن «گردان فجر» در محورهای عملیاتی که یه دشواری و استحکام شهرت داشتند، مرهونِ همین امر است.
در هر حال، «مرتضی جاویدی» به تاریخ 18 بهمن 1365شمسی در 26 سالهگی، طی «عملیات کربلای5» مزد جهاد اکبر و جهاد اصغر خود را گرفت و بر ایوانِ عرش جلوس کرد.
9 روز پیش از شهادت «مرتضی جاویدی»، قائممقام 23 سالهی او «محمدرضا بدیهی» در همان عملیات خلعت شهادت پوشید. پیکر این دو فرمانده، با هم تشییع شد.
«جلیل آریانژاد» نیز از فرماندهان «گردان فجر» بود. وی (که شهرتش را به «اسلامی» تغییر داد) از عشایرِ طایفه «لبوحاجی» به شمار می رفت و در زمان شهادتش به تاریخ 26 اسفند 1363 شمسی در «عملیات بدر»، تنها 23 سال سن داشت.
به یاد،سه شهید فرماندهی «گردان فجر» «مرتضی جاویدی» و شهید «محمدرضا بدیهی» و شهید «جلیل اسلامی (آریانژاد)»هدیه به ارواحشان، صلوات، روحمان با یادشان شاد
خاطره ای از شهید محمدحسین اشرف
شهید محمدحسین اشرف یکم خرداد ۱۳۴۲ در شهرستان سرخه به دنیا آمد. پدرش علیاکبر و مادرش فاطمه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت.
پاسدار بود. بیست و نهم آبان ۱۳۶۲ در پنجوین عراق به شهادت رسید. پیکر وی مدتها در منطقه برجا ماند و پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
این خاطره با عنوان (نماز شب خونها به صف شدند) به نقل از خواهر شهید است که تقدیم حضورتان میگردد.
همسرم میگفت: «شبی با سطلی پر از برف وارد سنگر شد. ظرف رو روی چراغ گذاشت. برفها آرامآرام آب شد. به بچهها گفت:
«نماز شب خونهاش به صف! آب برای تجدید وضو موجوده. خدا خیرش بده اون شب طبق گفته محمدحسین، نماز شب خونها واقعاً به صف شدن.»
خاطره ای از شهید محمد هاشمی«گریه برای قضا شدن نماز شب!»
دمدمه های صبح از خواب بیدار شد. تا چشمش به سپیدی فجر افتاد با تأثر سر بر زانو گذاشت و گریست. علت گریه اش را پرسیدم، گفت:«نمازم قضا شده.»
گفتم:«ولی هنوز تازه اذان صبح را گفته اند؛ تا طلوع آفتاب خیلی وقت هست.»
مجددا صدایش به گریه بلند شد و گفت:«نماز شبم قضا شد.»
«شوخ طبعی های شهدا»
افرادی را دیده بودم که موقع نماز شب خواندن، محافظه کاری می کردند، تا مبادا دیگران بفهمند و ریا شود.
آهسته می آمدند و آهسته می رفتند و یا اگر کسی متوجه می شد، با شوخی و کنایه مانع از لو رفتن قضیه می شدند.
اما این یکی دیگر خیلی بی رودربایستی بود، شب که می شد، بالای سر بچه ها می ایستاد و می گفت: «زود باشید بخوابید، می خواهم نماز شب بخوانم!!!»
توفیق خواندن نماز شب.
چند شبى بود که نیمه هاى شب از خواب بیدار مى شدم ، ولى حال این را که برخیزم و نماز شب بخوانم نداشتم .
در واقع توفیق نداشتم.کوهستانى بودن منطقه ، و این که روى زمین برف نشسته بود و فاصله ى زیاد آب با ما، سرما و ترس نیز در نخواندن نماز شب من مؤثر بود.
یک روز یکى از رزمنده هاى خیلى با حال را دیدم و قضیه محروم شدن از فیض نماز شب را به او گفتم .
او گفت «تو باید دو کار اساسى انجام بدهى تا بتوانى نماز شب خوان شوى.اول این که نمازهاى واجب رادر اول وقت به جا آورى و دوم این که از خدا توفیق بخواهى
سرمای دم صبح ( از خاطرات شهید زین الدین )
شاگرد مغازه ی کتاب فروشی بودم. حاج آقا گفت « می خواهیم بریم سفر. تو شب بیا خونه مون بخواب. » بد زمستانی بود. سرد بود. زود خوابیدم. ساعت حدود دو بود. در زدند.
فکر کردم خیالاتی شده ام. در را که باز کردم، دیدم آقا مهدی و چند تا از دوستانش از جبهه آمده اند. آن قدر خسته بودند که نرسیده خوابشان برد.
هوا هنوز تاریک بود که باز صدایی شنیدم. انگار کسی ناله می کرد. از پنجره که نگاه کردم، دیدم آقا مهدی توی آن سرمای دمِ صبح، سجاده انداخته توی ایوان و رفته به سجده.
نماز شبش قضا نشد ( از خاطرات شهید ماشاالله شیخی )
اشتراک گذاری این مطلب در تلگرامخدمت سربازی در مهاباد بودم که این سعادت نصیبم شد که با شهید ماشاء الله شیخی هم خدمتی باشم. ایشان هیچگاه نماز شبش ترک نشد.
یک شب هوا به شدت سرد بود .دمای هوا زیر صفر بود ،آب لوله ها در اثر سرما یخ زده بود و امکان حمام کردن وجود نداشت .حتی حوضچه کنار آسایشگاه هم یخ بسته بود.دیدم هی به این طرف و آن طرف می رود .
ناگهان دیدم کنار حوضچه یخ بسته ایستاد .با پوتین خود یخها را شکست و در آن حوضچه غسل کرد.بعد برای اینکه خودش هم یخ نزند ، حدود نیم ساعت دوید ...اینها همه به این خاطر بود که نماز شبش قضا نگردد
قنوت ( از خاطرات شهید شهبازی )
اشتراک گذاری این مطلب در تلگرام بارش بیامان خمپارهها تا نیمه شب ادامه داشت. ترکشهای سرخ خواب را از همه گرفته بود. زیر پل (سر پل ذهاب) تعدادی از افراد نشسته بودند، «همدانی» از زیر پل بیرون آمد، مات و حیران به روی پل نگاه کرد.
نزدیک دهنه پل و کنار تپه «مجاهد» در همان مکانی که خمپاره های صد و بیست مثل باران میباریدکسی به نماز ایستاده بود. صدای انفجار خمپارهها لحظه ای قطع نمیشد. طنین صدای «محمد بروجردی» در گوشش پیچید:
«این امانت ماست …دست شما…امانتدار خوبی باشید.» دوباره نگاه کرد شهبازی در وسط آتش دشمن مثل ابراهیم با آرامش به قنوت ایستاده بود. نمی دانست چه کار کند. جرات حضور در خلوت شهبازی را نداشت.
طاقت نیاورد در حالیکه اشک پهنای صورتش را پوشانده بود، به زیر پل بازگشت. خلوص نماز شبهای شهبازی در میان اهل جبهه مشهور بود، و همدانی با تمام وجودش این خلوص را در ظلمات شب مشاهده کرده بود.
استغفار ( از خاطرات شهید تورجی زاده )
محمد رضا که از جبهه که می اومد و واسه چند روز خونه بود ، ماها خیلی از حضورش خوشحال بودیم . میدیدم نماز شب میخونه و حال عجیبی داره !
یه جوری شرمنده خداست و زاری میکنه که انگار بزرگترین گناه رو در طول روز انجام داده . یه روز صبحازش پرسیدم :
چرا انقدر استغفار میکنی؟ از کدام گناه می نالی؟
جواب داد: همین که اینهمه خدا بهمون نعمت داده و ما نمیتونیم شکرش رو به جا بیاریم بسیار جای شرمندگی داره...(راوی :خواهر شهید)
نماز شب ( از خاطرات شهید مسلم خیزاب )
مسلم علاقه زیادی به قرآن داشت و هر شب پس از نماز عشاء، سوره واقعه را تلاوت میکرد.و پس از نماز صبح زیارت عاشورا و سوره حشررا میخواند.
همچنین پس از هر نماز، آیت الکرسی، تسبیحات حضرت زهرا، سه بار سوره توحید، صلوات و آیات دو و سه سوره طلاق را حتماً تلاوت میکرد.
تاکید ویژهای به نماز شب داشت و اگر نماز شبش قضا میشد میگفت:شاید در روز گناهی مرتکب شدهام که برای نماز شب بیدار نشدم.
نقل بیانی از رهبر انقلاب در کلاس درس
نقل کردند از قول مرحوم آقای طباطبائی (رضواناللهعلیه) که ایشان اوایلی که وارد نجف شده بودند، با مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی تازه آشنا شده بودند.
یک روز ایشان را در کوچه میبیند و حاج میرزا علی آقای قاضی ــ آن عارفِ بزرگِ نامدار(رضوان الله تعالیعلیه) ــ به او میگوید که پسرم! اگر دنیا میخواهی، نماز شب بخوان؛ اگر آخرت میخواهی، نماز شب بخوان! نماز شب و تهجّد این جوری است.
برای امثال ماها که روز مشغولیم و گرفتاریم و مشکلات داریم و سر و کلّه به این بزن، کار با آن بکن، در بین این همه گرفتاریها، در محیط زندگی سخت است اگر بخواهیم یک رابطهی خوبی، یک استغاثهای، یک تضرّعی داشته باشیم؛ چاره منحصر است در همین که انسان سحر بلند شود؛
نتیجه:
از مطالب فوق به نتایج زیر می رسیم.
الف: غالب شهدا و فرماندهان در جبهه حق علیه باطل توفیق خواندن نماز شب داشته اند.
ب با یک عمل مستحبی در کنار واجبات می توان به جمع شفعیان روز قیامت پیوست.
ج نماز شب شهدا الگوی عملی در دنیا و آخرت برای همه ی نسل های آینده می باشند..
منبع مقاله :
مشرق نیوز
sire-shohada.blog.ir
https://www.abrobad.net/fa-ir/Article/Details/grace-worship
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1398/11/25/2201537
* این مقاله در ترایخ 1401/9/2 بروز رسانی شده است