ناشناس
سلام . دختری 24 ساله ام ، 8 سال پیش با پسرخالم قرار...
سلام . دختری 24 ساله ام ، 8 سال پیش با پسرخالم قرار ازدواج گذاشتیم و عاشق هم بودیم ، تا 3 سال پیش که به علت مخالفت خونوادش و اینکه جفتمونو خیلی اذیت میکردن ما همو فراموش کردیم.
من پارسال توی فیس بوک با یه پسره دوس شدم یه بار همدیگه رو دیدیم فقط ، باهم قرار ازدواج گذاشتیم اهل تهران هستش اما من اهل شهرستانم لیسانس مکانیک و الان سربازه 8 ماه از سربازیش مونده ، ما خیلی همو دوس داریم ، خونوادش در حریان رابطه ما هستن اما خونواده من سنتی هستن و این رابطه رو نمی پذیرن واسه همین من بهشون نگفتم، الان قراره بهمن 94 بیاد خواستگاریم گهم سربازیش تموم میشه هم میره سرکار .
یک ماه پیش پسرخالم برگشت خیلی عاشقتر از قبل و گفت میخوامت و برات میجنگم کوتاه نمیام . اول قبول نکردم اما بعدش انقد بام حرف عشق گذشتمونو زد که راضیم کرد . پسرخالم میگه من بهمن 94 میام خواستگاریت تا اونموقع هم خونوادم رو راضی میکنم هم تکلیف دانشگاه و شغلم مشخص میشه . منم قبول کردم .الان نمیدونم چیکار کنم اگه به یکیشون بگم تمومش کنه مطمءنم میمیره و خودمم افسردگی میگیرم و ممکنه درآینده هم اون یکی خواستگاریم نیاد و یا اگه بیاد نشه باش ازدواج کنم و اونوقت من هردوشونو ازدست دادم چه کنم با خودم ؟! اگه رابطمو باجفتشون تا بهمن 94 ادامه بدم عذاب وجدان دارم نمی تونم با دو نفر باشم از طرفی هم اگه رابطمو کمتر کنم جفتشون داغون میشن چون اینکارو کردم با گریه پشت تلفن ازم خواستن ادامه بدم اس ام اس و تماسامونو .
مشکل پسرخالم خونوادشن هستن ، و اینکه آیا میتونه تا اونموقع راضیشون کنه که بیان خواستگاری یا نه .
مشکل اون پسر غریبه بودن و اینکه به خونوادم بگم کحا باش آشنا شدم هست و اینکه نمیدونم شرایطش تا اونموقع درست میشه یا نه ، و اینکه وابسته هم شدیم و نمیتونیم از هم دل بکنیم .یه بار همو دیدیم و مشکل بعدی دور بودنمونه .
محاسن پسرخالم : دانشجوی دکتراست از نخبه های رشته خودش هست و فرصت مطالعاتیشو میره استرالیا و من میتونم در کنارش دکترامو بگیرم چون رشته من در ایران دکترا نداره . آشناست و خونوادم میدونن که خیلی پسر سالمیه .
محاسن اون پسر : خیلی شبیه منه مومن و اهل خداو پیامبره . فوق العاده بامحبت و مهربونه ، اهل زن و زندگیه ، خیلی احساساتیه ، از نظر عاطفی منو کامل ارضا میکنه ، برام خیلی ارزش و احترام قاءله .
توروخدا کمکم کنید کدوم رو انتخاب کنم دارم دیوونه میشم. ممنونم
مشاور: خانم سعیده صفری
باسلام. خواهر عزیزم در ابتدا به خاطر تاخیر پیش آمده در پاسخگویی به سوالتان عذرخواهی می کنیم. شرایط سخت تصمیم گیری که در آن قرار گرفته اید را درک میکنم. در ادامه نکاتی را خدمتتان عرض می کنم امیدوارم بتوانید استفاده کنید. خواستگاری همزمان از طرف دو نفر و پذیرش آن از طرف خانم کار جالبی نیست. رسول گرامی اسلام فرمودند: هیچ یک از شما، دختری را که دیگری خواستگاری کرده، خواستگاری نکند. مطلوب این است که وضعیت یک خواستگار مشخص شود و اگر به جایی نرسید، نفر بعد اقدام کند. پذیرش دونفر همزمان از طرف شما نیز مشکلاتی را فراهم می آورد؛ از جمله اینکه آن دو را با هم مقایسه می کنید و این کار باعث سردرگمی و سخت شدن تصمیم گیری می شود. گذشته از اینکه اگر هر یک از آن دو متوجه این موضوع شوند به سختی آزرده خاطر و احتمالا منصرف خواهند شد. پس توصیه ی من این است که با هر دوی این بزرگواران با وجود سخت بودن به صورت منطقی صحبت کنید و بخواهید تا همان زمانی که خودشان تعیین کرده اند یعنی بهمن ماه ارتباطتان را قطع کنید و در صورت فراهم شدن شرایطتتان همراه خانواده به صورت رسمی خواستگاری کنند. و در آن زمان هم به کمک خانواده تان تصمیم بگیرید. موفق باشید.