ناشناس
با سلام.من و همسرم دوسال قبل ازدواج باهم دوست بودیم...
با سلام.من و همسرم دوسال قبل ازدواج باهم دوست بودیم و از همون موقع هم سر یه سری مسائل باهم مشکل داشتیم اما بخاطر دوست داشتن ازشون میگذشتیم. من بخاطر احساسم متاسفانه نتونستم برای ازدواج عاقلانه تصمیم بگیرم. هیچ شرطی واسه ازدواج نزاشتم و سر خیلی چیزا کوتاه اومدم. تقریبا 4ساله از ازدواجمون گذشته و من خیلی پشیمونم از اینکه چرا عاقلانه تصمیم نگرفتم چون هرچی میشه همسرم میگه خودت قبول کردی از اول اینطوری بود.
خیلی تعصبیه خیلی گیر میده بهم و اینکه اصلا نمیزاره رانندگی کنم. خیلی وقتا گیر میکنم. اعتماد به نفسم و ازم گرفته واسه هیچ کاری ذوق و شوق ندارم و جلوی دیگران احساس شکست میکنم.وقتی میبینم اطرافیانم چقد زناشون و بالا میبرن و بهشون بها میدن سرخورده میشم.
وقتی میخوایم بریم جایی خودش نیست ماشین و میده به کس دیگه که مارو جایی برسونه و این برام خیلی سنگینه
مشاور: خانم مریم مردانی
با سلام و عرض ادب دوست عزیز فکر کردن به گذشته و افسوس خوردن به خاطر آنچه می توانست باشد و نیست، جز آنکه لحظه حال حاضر را برای شما تلخ خواهد کرد و شما را از آینده ناامید، نتیجه دیگری نخواهد داشت. از اینرو به جای اینکار و به جای منفعل ماندن، به دنبال تغییر شرایط و ساختن آینده برای خود باشید.هر نوع انتخابی پیامدهای خاص خود را دارد و بدبینی و حساسیت زیاد در بین زوجینی که به شیوه دوستی با یکدیگر ازدواج کرده اند موارد نادری نیست و به دفعات دیده می شود. شما اگر به سایر شیوه ها هم به انتخاب همسر می پرداختید پیامدهای خاص خود را داشت. با توجه به آنچه بیان کردید شما دو نفر و بخصوص همسرتان به جلسات متعدد روانشناسی و مشاوره نیاز دارند. تغییر ایشان نیاز به مداومت در مراجعه به روانشناس و طی زمان دارد. پس ناامید نشوید و به دنبال تغییرات زود هنگام نباشید. بهتر است به دنبال راهی باشید که بدان واسطه هر دو شما به فردی کارشناس در این زمینه مراجعه کنید.
