ناشناس

از مادرم متنفرم

سلام. من یه مشکل بزرگی در زندگی دارم که هرروز باهاش کلنجار میرم و غصه میخورم. اونم مادرم، مادرم یه زن غیر قابل تحمل. من کودکی خیلی سختی داشتم. مادرم همش از مسئولیت های زندگی فرار میکنه وقتی من کوچیک بودم همش سر چیزای الکی بهم فحش میداد و بد و بیراه میگفت و کتکم میزد از بچگی مسئولیت کارای خونه رو تمام کمال گردن پن مینداخت و خودش میرفت پی کارایی که دوست داشت .چون مادرم وقتی 2 سالش بود مادرشو از دست داد و پدرش دوباره ازدواج کرد و مسئولیت نگه داری مادرم به مادربزگ پیرش داده شد و سختی های زیادی مادرم در کودکیش کشیده و به همین خاطر میخواد از همه دنیا انتقام بگیره . با پدرم خیلی بد رفتار میکنه با خواهر کوچیکمم همینطور. همیشه جلو دیگران تظاهر به خوب بودن میکنه ولی در واقعیت اینطور نیست.کاملا شخصیت دو قطبی داره.پدر من فوق العاده ادم خوب و مهربونیه و همه کار برای بجه هاشو مادرم میکنه.ولی مادرم همش سرکوفت میزنه بهش همش تحقییرش میکنه و میگه ازت متنفرم.همش در طول زندگی همیشه بچه هاشو یار کشی میکنه و از بابام بد میگه ولی از خودش خوب میگه. الان 10 سال که مادرم مبتلا به ام اس شده و از اون موقع روزگارمون رو سیاه کرده همش به بهانه بیماری دست به هیچ کاری نمیزنه بابای بیچاره من باید بیاد به کارای خونه رو هم انجام بده بازم این زن بهش بد وبیراه میگه. ما دوتا بچه هاهم از مادرمون خیلی متنفریم و باهاش سردیم.اینقدر زن ولخرجه که حد و حساب نداره همش تو شبکه های اجتماعی از صبح تا شب. طرز لباس پوشیدنش اصلا درست نیست رفتارای نادرستی داره. با همه حسادت میکنه حتی با من و خواهرم .اگه کسی به پدرم بگه ادم خوبی هستی روزگارمون رو سیاه میکنه. البته من ازدواج کردم ودخودم مادرم و از وقتی که مادر شدم بیشتر از مادرم نفرت دارم . همش میخوادزندگیمو خراب کنه چون از شوهرم خوشش نمیاد حتی رفته پیشه فالگیر که برای زندگی من سر کتاب باز کنه.بی خودی باهمه اطرفیانش دعوا میگیره با برادراش و عروساش که به شدت مشکل داره اونم بخاطر حسادتشه.هر دفه با یکی مشکل درست میکنه.الانم دیگه پدرم خسته شده و دلش میخواد جدا شه ولی چون مادرم جایی رو برای رفتن نداره دلش براش میسوزه و تحمل میکنه.مادرمم به پدرم میگه من به تو بچه هات هیچ حسی ندارم و باهاتون سردم . تو برای خودت دوست دختر بگیر و زندگی کن منم برم برای خودم هرکاری میخوام بکنم.پدرمم به شدت مخالفت کرده که من از اینکارا بدم میاد اگه میخوای تنها باشی باید جداشی اونم گفته مهریمو بده من میرم. مادرم فقط بخاطر اینکه کسی نیس خرجشو بده و اینهمه بد رفتاراییشو و ولخرجیاشو تحمل کنه نمیره از زندگیمون.و از دلسوزی پدرمو بچه هاش سو استفاده میکنه.چون ما ماگه نتونستیم پیشرفت کنیم بخاطر خودخواهی های همین زن.ماش متنفریم و فقط میخوایم بره. من و خواهرم که 14سالشه از بی مادری خسته شدیم و خیلی ناراحتیم وبه مادرای دیگران غبطه میخوریم که کاش ما هم یه مادر خوب داشتیم که دوسمون داشت. مادر من میره واسه خودش لباس میخره وقتی نوبت خواهرم میشه میگه تو لباس کهنه های منو بپوش واسمون خرج نتراشفقط پدرمونه که ما عاشقشیم. اگه پدرم نباشه خواهرم نابود میشه چون کسی نیست که بهش رسیدگی کنه و مادرم خیلی اذییتش میکنه. خدا ازش نگذرهه ابه نظر شم ادامه ا زندگی با چنین فردی فقط لز سر دلسوزی درسته؟ لطفا زودتر جوابمو بدین.
يکشنبه، 28 خرداد 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حسن نجفی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

از مادرم متنفرم

ناشناس ( تحصیلات : دیپلم ، 21 ساله )

سلام. من یه مشکل بزرگی در زندگی دارم که هرروز باهاش کلنجار میرم و غصه میخورم. اونم مادرم، مادرم یه زن غیر قابل تحمل. من کودکی خیلی سختی داشتم. مادرم همش از مسئولیت های زندگی فرار میکنه وقتی من کوچیک بودم همش سر چیزای الکی بهم فحش میداد و بد و بیراه میگفت و کتکم میزد از بچگی مسئولیت کارای خونه رو تمام کمال گردن پن مینداخت و خودش میرفت پی کارایی که دوست داشت .چون مادرم وقتی 2 سالش بود مادرشو از دست داد و پدرش دوباره ازدواج کرد و مسئولیت نگه داری مادرم به مادربزگ پیرش داده شد و سختی های زیادی مادرم در کودکیش کشیده و به همین خاطر میخواد از همه دنیا انتقام بگیره . با پدرم خیلی بد رفتار میکنه با خواهر کوچیکمم همینطور. همیشه جلو دیگران تظاهر به خوب بودن میکنه ولی در واقعیت اینطور نیست.کاملا شخصیت دو قطبی داره.پدر من فوق العاده ادم خوب و مهربونیه و همه کار برای بجه هاشو مادرم میکنه.ولی مادرم همش سرکوفت میزنه بهش همش تحقییرش میکنه و میگه ازت متنفرم.همش در طول زندگی همیشه بچه هاشو یار کشی میکنه و از بابام بد میگه ولی از خودش خوب میگه. الان 10 سال که مادرم مبتلا به ام اس شده و از اون موقع روزگارمون رو سیاه کرده همش به بهانه بیماری دست به هیچ کاری نمیزنه بابای بیچاره من باید بیاد به کارای خونه رو هم انجام بده بازم این زن بهش بد وبیراه میگه. ما دوتا بچه هاهم از مادرمون خیلی متنفریم و باهاش سردیم.اینقدر زن ولخرجه که حد و حساب نداره همش تو شبکه های اجتماعی از صبح تا شب. طرز لباس پوشیدنش اصلا درست نیست رفتارای نادرستی داره. با همه حسادت میکنه حتی با من و خواهرم .اگه کسی به پدرم بگه ادم خوبی هستی روزگارمون رو سیاه میکنه. البته من ازدواج کردم ودخودم مادرم و از وقتی که مادر شدم بیشتر از مادرم نفرت دارم . همش میخوادزندگیمو خراب کنه چون از شوهرم خوشش نمیاد حتی رفته پیشه فالگیر که برای زندگی من سر کتاب باز کنه.بی خودی باهمه اطرفیانش دعوا میگیره با برادراش و عروساش که به شدت مشکل داره اونم بخاطر حسادتشه.هر دفه با یکی مشکل درست میکنه.الانم دیگه پدرم خسته شده و دلش میخواد جدا شه ولی چون مادرم جایی رو برای رفتن نداره دلش براش میسوزه و تحمل میکنه.مادرمم به پدرم میگه من به تو بچه هات هیچ حسی ندارم و باهاتون سردم . تو برای خودت دوست دختر بگیر و زندگی کن منم برم برای خودم هرکاری میخوام بکنم.پدرمم به شدت مخالفت کرده که من از اینکارا بدم میاد اگه میخوای تنها باشی باید جداشی اونم گفته مهریمو بده من میرم. مادرم فقط بخاطر اینکه کسی نیس خرجشو بده و اینهمه بد رفتاراییشو و ولخرجیاشو تحمل کنه نمیره از زندگیمون.و از دلسوزی پدرمو بچه هاش سو استفاده میکنه.چون ما ماگه نتونستیم پیشرفت کنیم بخاطر خودخواهی های همین زن.ماش متنفریم و فقط میخوایم بره. من و خواهرم که 14سالشه از بی مادری خسته شدیم و خیلی ناراحتیم وبه مادرای دیگران غبطه میخوریم که کاش ما هم یه مادر خوب داشتیم که دوسمون داشت. مادر من میره واسه خودش لباس میخره وقتی نوبت خواهرم میشه میگه تو لباس کهنه های منو بپوش واسمون خرج نتراشفقط پدرمونه که ما عاشقشیم. اگه پدرم نباشه خواهرم نابود میشه چون کسی نیست که بهش رسیدگی کنه و مادرم خیلی اذییتش میکنه. خدا ازش نگذرهه ابه نظر شم ادامه ا زندگی با چنین فردی فقط لز سر دلسوزی درسته؟ لطفا زودتر جوابمو بدین.


مشاور: خانم طیبه قاسمی

با عرض سلام خدمت شما خواهر گرامی خواهر عزیزم ، کار شما و پدر عزیزتان بابت صبوری این خلق و روحیه مادرتان ، بسیار ستودنی است . هر انسانى در اين دنيا يك نقائصى در او هست و انسان های بى عيب امامان معصوم علیهم السلام ما هستند و هر كس به هر مقدار نقائص و بدى ها را از وجود خود بيرون بريزد به همان مقدار به خدا و اهل بيت (عليهم السلام) نزديك مى شود بدانيد طرز فكر مادر شما نمى تواند مثل شما باشد شما در اين زمان بزرگ شديد و مادر شما در زمان قبل از شما بزرگ شده و محيطى كه انسان در آن بزرگ مى شود و زمانه اى كه آدمى دوران جوانى خود را در آن طى مى كند تأثير بسزائى در شكل گيرى اخلاقيات و روحيات انسان دارد. سعى كنيد بديهايى كه در اشخاص مى بينيد، تا جايى كه امكان دارد، برايش وجهى پيدا كنيد و اشخاص را درك كنيد. مادر شما هرگونه رفتارى با شما داشته باشد مادر شماست و شما موظف هستيد به او احترام بگذاريد. مبادا بر او تندى كنيد هرگاه از برخوردهاى او ناراحت شديد و دلتان گرفت دوركعت نمازبخوانيد وبا پروردگار خود درد دل كنيد، و از او كمك بگيريد ،باشد كه خداوند نظر خاصى به شما كند و دل شما را آنچنان سرشار از محبت خود كند كه ديگر از برخورد ديگران ناراحت نشده و از اينگونه مسائل بتوانيد راحت بگذريد، و بدانید در قبال صبر بر آنچه بیان کردید اجر بزرگی نزد خدای متعال دارید. ضمناً در صورتى كه احتمال تأثير مى دهيد از مادر خود بخواهید که به صورت حضوری به مشاور مراجعه کند تا با بررسی همه جانبه و مصاحبه بالینی از ایشان، تکنیک هایی را جهت بهبود خلقیات ایشان بدهند . خواهر عزیزم واقعا این مادر هیچ خوبی ندارد ؟ گاهی اوقات محبت صمیمانه ای نکرده است ؟ محال است . ما همه یاد گرفته ایم که بهانه گیر منفی باشیم . اگر به ما نصف لیوان آب بدهند می گوییم که چرا پُر نیست ؟ حیف که ما نتوانستیم نیمه ی پر لیوان را ببینیم . باید می گفتیم که چه خوب است نصف لیوان پر است کاش همه ی لیوان پر بود . ما باید هنر بهانه گیر مثبت بودن را یاد بگیرم. شما باید یاد بگیرد که همین مادر با این تلخ زبانیها و تلخ رفتاری ها شیرین هایی دارد ولو خیلی کوچک . اگر شما نتوانی آن خوبی ها را ببینی ، شما هم مثل مادر یا بدتر از مادر رفتار کرده اید. ما نمی دانیم که این مادری که به این تلخی ها رسیده ، چه پیشینه ی تلخی را گذرانده است چون معمولا وقتی آدم به این شرایط می رسد یک شرایط خیلی سختی را طی کرده است و نتوانسته مسائلش را حل کند . این تلخی ها در جانش تبدیل به شیرینی نشده است . داشتن پدر خوب باعث شده که شما از این غافل بشوید که مادر شما نیاز به همراهی شما دارد . اگر مادر شما این قدر تلخ زبان و تلخ رفتار است ، نیاز به مراقبت های ویژه ی شما دارد ، یک عملیات عاطفی و اورژانسی نیاز دارد . ببینید ، یک پدر مهربان و یک مادر تلخ زبان که به همه ی چی گیر می دهد و بهانه میگیرد . بچه ها به سمت پدر می روند و طبیعتا مادر تنهاست . مادر در این خانواده مورد توجه نیست . بداخلاقی و بدرفتاری او باعث میشود که افراد خانواده با این مادر کج دار و مریز کنار بیایند ، به حداقل ارتباط عاطفی برسند . گاهی دختران خوب است که بی بهانه مادرشان را ببوسند بخاطر اینکه ممکن است کدورتی پیش آمده باشد و این باعث میشود که رابطه ی عاطفی آنها هم قطع بشود . پس یادتان باشد که ایشان مادر شما هستند بعنوان یک مادر بیولوژیک ، اگر شما را بدنیا آورده بود و رهایتان کرده بود ، باز هم تمام حقوق مادری را داشت . حالا این مادر هست و قطعا خدماتی را به شما ارائه می کند ، هیچ کدام وظیفه اش نیست . شما از حقوق مادری هیچ چیزی را نباید کم بگذاری و منظور این نیست که شما به کارهای مادرت رسیدگی بکنی ، شما باید دل مادرت را مراقبت کنی ، مگر چیزی را غلط بگوید که خدا روی آن خط قرمز کشیده است . ما باید هر جا به چراغ چشمک زن خدا برخورد کنیم توقف کنیم یعنی جلوتر نرویم . ما با گناه کردن دل کسی را بدست نمی آوریم . پس من یادم باشد که اهل بیت بعد از خدا سه بار تاکیده کرده اند مادرت ، مادرت ، مادرت . حواستان باشد که دل مادرتان را بدست بیاورید . اگر مادر شما خیلی خوش اخلاق بود ، خیلی مهربان بود ، شما هنر می کردید که به او محبت کنید ؟! محبت محبت می آورد . مادری که تلخ زبان است اگر شما توانستی تلخی او را شیرین کنی پیروز شدی ، بر خودت پیروز شدی . در حقیقت یک فرایند خودسازی است . خداوند در این دنیا یک گنج بزرگ برایت گذاشته است . گنج بزرگ همان مادر بداخلاق است یعنی اینکه این مادر بداخلاق قرار است سوئیچ بهشت رفتن شما بشود و بهشت ساختن این زندگی که تلخی هایش را تحمل کنی . فردی که مسئولیتی در مملکت دارد و وضع مالی خوبی هم دارد می گفت که مادر کهنسال شده بود ، بی حوصله و بد زبان شده بود . من مجبور بودم که به همه ی امورش رسیدگی کنم ، مرخصی بگیرم و مادرم را حمام ببرم ولی مادرم از این کار خیلی عصبانی می شد و در حمام من را می زد و من بابت اینکه به سلامتی او رسیدگی می کردم کتک می خوردم . وقتی او کار را می کرد من دست و پایش را می بوسیدم . الان مادر ایشان از دنیا رفته است . ایشان می گفت که من هرآنچه که در زندگی ام دارم از شیرین برخوردن کردن با تلخی های مادرم است آن هم فقط برای خدا . می دانستم که خدا تمام رضایتش را سمت من می آورد وقتی من با چنین مادری کنار می آیم . اگر ما نتوانستیم خوبی دیگران را پیدا کنیم یعنی اینکه بینایی عاطفی ما ضعیف شده است . چطور اگر خوب نبینیم سراغ بینایی سنجی می رویم . بینایی عاطفی شما کم شده است که نمی توانی خوبی های این آدم را ببینی . هنر دیدن زیبایی در متن زشتیها ، هنر انسان بودن و خلیفه ی خدا بودن است . من خودم چقدر عیب و گناه دارم ولی خدا چقدر از من خوبی می بیند. در دعای کمیلی می گوید : خدایا تو چقدر خوب و زیبا بین هستی که من را پیش مردم این قدر زیبا جلوه دادی که همه از زیبایی های من تعریف می کنند. این نگاه خدا است که به همه ی ما یاد می دهد. کسی که زشتیها را می بیند بی هنر است . تمرین کنید . اگر من قدرت دیدن خوبی ها را داشته باشم در من روحیه ی شکرگزاری پیدا میشود و شیرینی شُکر زندگی شما را عوض می کند .خواهر عزیزم این را بدانیم ما مسئول رفتار دیگران نیستیم و قادر به تغییر آن نیستیم اگر خودشان نخواهند. با آرزوی سعادت و آرامش در زندگی برای شما



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.