م
ناامیدی در زندگیم
من 7سال پسش با پسر عموم در ازتباط بودم یه رابطه سالم البته...خودش ابراز علاقه کرد و بنا بر ازدواج بود اما بعد از یکی دوسال مادر و خواهرش زیرسرش نشستن و رابطمونو کامل به هم زدن و اون خیانت کرد و بااینکه با پدرم راجب جریان من صحبت کرده بود ولی خواستگاری کسی دیگه رفت و ابروی منو تو خانواده و کل فامیلها برد چون هرجا میرفت راجب من میگفت که میخوادم و حتی مانع ازدواج من شد اللن من که 25 سالمه اون دو بار نامزد کرد و خراب شد الانم عقد کرده و من هربار حالم خراب و خرابتر میشد وقتی خواستگاری دختری میرفت الانم از کل زندگی ناامیدم اون توی نداریش منو میخواست ولی وقتی وضع مالیش خوب شد و مادر و خواهرش زیر سرش نشستن منو پس زد الانم همیشه میاد خونمون و پز رن و زندگیشو میده و اتیشم میزنه منم همیشه کارم شده بواشکی گریه کردن و دست خودمم نیس بگم ازدواج کنم و فراموش کنم همه چیزو چون الان سنم کم نیس اون مانع ازدواج من شده بود و الانم واقعا دیگه خواستگاری ندارم و اگرم داشته باشم درست و حسابی ندارم واقعا نمیفهمم چرا خدا جوابشو نداده وقتی اینجور یه دخترو بازی داد و زندگیشم تباه کرد😭توروخدا کمکم کنید...خانوادم مشکلمو میدونن اما به رو نمیارن و حتی جریدا با خانواده عموم رابطشون خیلی نزدیک شده و به دل من و خورد شدن من اصلا توجه نمیکنن
مشاور: خانم طیبه قاسمی
با عرض سلام خدمت شما خواهر گرامی خواهر عزیزم ، شکی نیست که پسر عمو شما کار ناپسندیده ای انجام داده و در پیشگاه خداوند مورد مواخذه قرار خواهد گرفت البته فراموش نکنید که در این مسئله شما هم بی تقصیر نیستید! اعتماد به ابراز علاقه بدون خواستگاری جدی و صورت بندی و رعایت آداب و رسوم خواستگاری به اتفاق خانواده پسرو رضایت دادن به طولانی شدن این رابطه ،کار اشتباهی بوده چرا که هیچ ضمانتی وجود نداشت که ایشان تنها با حرف زدن در این مورد ان هم به مدت طولانی به خواستگاری جدی شما بیاید و آوردن حلقه و رعایت تشریفات را رعایت نکرده است ، به هر حال خواهر گلم گذشته ها تمام شده و اکنون باید بتوانید او را فراموش کنید، احتمالاً خیلی زیاد این فرد را دوست داشتهاید که شما را به نقطهای رسانده است که هیچ کس دیگری را در دنیا به جز او نمیبینید. فراموش کردن سختترین قسمت کار است و ممکن است زمان زیادی طول بکشد اما زندگی کوتاهتر از آن است که بخواهید آن را هدر دهید. همه ما دوست داریم در دنیای افسانه ای زندگی کنیم که در آن همه چیز دقیقاً طبق برنامهمان پیش میرود و هیچ سختی و مشکلی وجود ندارد، اما زندگی واقعی اینطور نیست. افراد زیادی هستد که قبل از این که با یک فرد خاص بمانند، در طول زندگیشان با آدمهای زیادی رابطه عاشقانه برقرار میکنند.سعی کنید خوشبین باشید. نیمه پر لیوان را ببینید. به جای اینکه فکر کنید، «من عشقم را از دست دادم»، فکر کنید «من الان مجردم!». به جای اینکه فکر کنید «کسی که خیلی وقت بود میشناختم را از دست دادم»، فکر کنید «حالا باید با آدمهای زیادی آشنا بشوم». خوشبین بودم کمکتان میکند زودتر فراموش کنید. درگیر این ایده نشوید که «شاید کس بهتری را پیدا نکنم». نباید هیچوقت خودتان را اسیر کسی کنید که به دردتان نمیخورد. به استانداردهای خودتان باور داشته باشید.بهتر است مستقل و شاد باشید تا در رابطه با کسی که به فکرتان نیست. به جای فکر کردن به خاطرات زیبایی که با هم داشتید و لحظات خوبی که با هم سپری کردید، به همه آن چیزهایی فکر کنید که در طی این مدت، شما را رنج می داد و مکدرتان می کرد. حالا دیگر وقت آن رسیده که خیالپردازی را کنار بگذارید و واقع بین باشید؛ پرده رؤیا را کنار بزنید و به چهره واقعی کسی نگاه کنید که شما را فریب داده است.بپذیرید و درک کنید که رابطه ای که بر اساس عشق حقیقی، صمیمیت، صداقت و تعهد بنا نشده باشد، رابطه سالمی نیست و دیر یا زود از هم می پاشد؛ بنابراین در برابر وسوسه زیر نظر گرفتن پسر عموتان و مهم بودن زندگی ایشان و یا عقوبت شدن ایشان ، قاطعانه مقاومت کنید.و دیگراین شخص و زندگیش برای شما اهمیت نداشته باشد و کینه ای نیز از او در دل نداشته باشید .فراموش کردن به این معنی نیست که طرف مقابل را در ذهن و خاطره و یادتان به ناگهان نابود کنید؛ فراموش کردن حقیقی به این معناست که باید به جای او، به فکر خودتان باشید.خودتان را باور داشته باشید. همه آدم های دنیا در یک نفر خلاصه نشه است؛ هر چند شما در عشق شکست خورده اید اما هنوز مردان افراد زیادی هستند که ممکن است در مسیر زندگی شما قرار بگیرند و خواهان ازدواج با شما باشند. اینکه طرف مقابل، شما را با وجود همه عشقی که به او داشتید رها کرد، به این معنی نیست که شما جذاب و دوست داشتنی نبوده اید؛ آنچه که اتفاق افتاده، فقط و فقط به این معنی است که به شما فرصت دوباره ای داده شده که همسری بیابید که درست به همان اندازه ای که شما دوستش دارید، شما را دوست داشته باشد و برایتان ارزش قائل شود.کسی که احساسات شما را می شنود و می بیند اما هیچ پاسخی به آن نمی دهد، کسی که نسبت به شما و رنج هایتان بی تفاوت و منفعل است، مردی که از آرزوهای شما باخبر است اما شما و نیازهایتان را نادیده می گیرد، قطعا به هیچ عنوان شایسته عشق ورزی نیست. هیچ دلیلی ندارد که ما خودمان را به کسی تحمیل کنیم که دوستمان ندارد، زیرا همانطور که پیش از این نیز گفتیم، عشق، احترام، علاقه، تعهد و صمیمیت، خصوصیاتی هستند که در یک رابطه باید متقابل باشند واگر رعایت نشوند، نتیجه ای جز احساس کسالت و پوچی و سرخوردگی ندارند.با خودتان به شکلی منطقی و سازنده مواجه شوید. لزومی ندارد وانمود کنید که غصه ای ندارید اما لازم است که برای فرار از شرایط پیش آمده، شرایط بهینه ای برای خود مهیا کنید. گاهی یک سفر تفریحی به منطقه ای خوش آب و هوا یا ثبت نام در یک کلاس هنری که با ذائقه و استعداد شما همخوانی دارد و یا معاشرت بیشتر با دوستانی که از وضعیت روحی شما باخبرند، می تواند تغییری بزرگ در روحیه تان ایجاد کند.و یا ورزش و مطالعه کتاب های مورد علاقه تان .زمان هایی را نیز به تنهایی بگذرانید. سعی کنید از استقلال کنونی تان شاد باشید. لازم است که یاد بگیرید به تنهایی و بدون وابستگی به دیگران شاد باشید وگرنه نمی توانید فردی را که بعدها قرار است به زندگی تان بیاید، شاد کنید.همه یادگاری های رابطه قبلی را از خود دور کنید؛ فراموش کردن یک فرد، مستلزم این است که در آینده زندگی کنید؛ نه در گذشته! همه عکس ها، فیلم ها، هدیه ها و هر چیز دیگری که به او مربوط می شود را جمع کنید و در جایی دور از دسترس و دیدتان بگذارید. شاید درابتدا کار ناراحت کننده ای باشد اما به تدریج روحیه تان را بهتر خواهد کرد.یک کاغذ بردارید و همه احساساتتان را روی آن بنویسید. با این روش وقتی توانستید به خوبی این شوک عاطفی تان را پشت سر بگذارید، با خواندن آن نوشته ها خواهید فهمید که چقدر قوی بوده اید که توانسته اید آن را فراموش کنید.از اشتباهاتتان درس بگیرید و با انجام اشتباهات قبلی، یک دلشکستگی دیگر را رقم نزنید. اشتباهات و تقصیرات خودتان را در رابطه قبلی بپذیرید و سعی کنید دیگر آنها را تکرار نکنید.خواهر عزیزم از آنجایی که سن ازدواج بالا رفته شما نباید نگران ازدواج خود باشید و مطمئن باشید که شرایط ازدواج شما نیز به زودی فراهم خواهد شد ، دختری ناامید، عصبی و بدبین که طلبکار از دنیا و دیگران است! چگونه انتظار دارد که فرد مناسبی برای ازدواج پیدا کند! خواهر عزیزم ، راه چاره اين مشكل، با توسعه روابط اجتماعي شما و خانواده شما است. در چنين مواردي پيشنهاد مي گردد با حفظ عفت و رعايت ضوابط اخلاقي و شرعي در مجامع و محافل زنانه نظير روضه هاي خانگي، مراسم هيأت هاي مذهبي و ... حضور يابید تا زمينه آشنايي مادران نيازمند عروس و يا واسطه ها مهيّا گردد.همچنين شركت در جمع هاي جديد به شما فرصت ديده شدن مي دهد و در محيط هاي جديد مي توانيد عقايد خود، شخصيت و ظرفيت اداره يك زندگي را به ديگران نشان دهيد.به عبارتي، پختگي شما تا زماني كه پشت پرده باشد، كسي را به سوي شما جلب نمي كند. شما بايد در محيط هاي اجتماعي سالم رفت و آمد داشته باشيد و قابليت هاي خود را نشان دهيد. حتما منظورمان را از قابليت متوجه مي شويد. يعني آن چه كه احترام ديگران را نسبت به شما برمي انگيزد و نشان مي دهد شما يك سر و گردن از ديگر دختران بالاتريد و آمادگي يك زندگي واقعي را داريد.مشكل ديگر برخي از دختران ايراد گرفتن هاي زياد از خواستگاران است. البته هيچ دختري در خودآگاهش خود را يك آدم سخت گير نمي داند. پاي صحبت بيشتر اين دخترها كه بنشينيد مي شنويد: «مگر من چه توقعي دارم؟ من كه خانه و ويلا و مهريه و شيربها نخواستم. همين قدر كه پسري مرد زندگي باشد براي من كافي است»اما خيلي از همين دختران پاي انتخاب كه مي رسد، دچار وسواس هاي بيهوده مي شوند: «نكند تك پسر بودنش باعث لوس شدن او شده باشد؟ نكند پرجمعيت بودن خانواده او بعدها برايم مشكل تراشي كند؟ اين خواستگار را نمي پسندم چون چاق است... اين يكي پدرش را از دست داده و بايد سرپرست خانواده خودش هم باشد ... مگر مي شود با پسري كه دانشجو است ازدواج كرد؟ و...» همين وسواس هايي كه به نظر خيلي از خانواده ها منطقي به نظر مي رسد، باعث بالا رفتن سن دخترها و در نهايت نبود خواستگار مي شود. با آرزوی خوشبختی و آرامش در زندگی برای شما