a
دوری از خانواده همسر
من وهمسرم هفت ساله که ازدواج کردیم بخاطر مشکل ناباروری همسرم هنوز بچه دار نشدیم،شوهرم بخاطر ازدواج بامن از شهر خودشون به شهر ما اومدن چون این شرطی بود که پدرم گذاشته بود همسرم هم بخاطر علاقه به من پذیرفت واومد الان بعد از هفت سال مدام تو فکر خانواده خودشه همیشه از من میخواد اونارو راضی نگه دارم وقتی به منزل خواهرهاش یا مادرش میریم منو کلا فراموش میکنه،اگه مشکلی بین من وخانواده اش پیش بیاد منو مقصر میدونه تحت هر شرایطی،جدیدا هم که بهانه جوییای بیخود میکنه،خیلی سرد هستش توی محبت کردن توی همه مسایل خیلی سرد ه .من موندم چکار کنم بخاطر علاقه ای که بهش دارم نمیتونم ترکش کنم خواهش میکنم کمکم کنید😔😔😔
ناگفته نماند همسرم تک پسر خانواده هستش وپدرشم از دست داده ومادرشون تنها زندگی میکنن
به محض اینکه باهم جروبحث میکنیم به من پیشنهاد طلاق میده میگه راضی نیستی برو در صورتی که من باهمه چیز اون ساختم حتی مشکل ناباروریش،
مشاور: خانم خدابخشی
با عرض سلام خدمت شما خواهر بزرگوار:ویژگی مثبتی که در رابطه شما وجود دارد میزان علاقه ای است که بین شما وجود دارد باتوجه به بارور نشدن همسرتان و با توجه به اینکه در شهری که شما زندگی می کنیدهمسرتان امده است باوجود اینکه پدرش در قید حیات نیست و باید هم نقش پدر هم فرزند و هم نقش همسری را ایفا کند نکته ای که میخواستم خدمت شما خواهر عزیزم عرض کنم این است که ما در ابتدای ازدواج هیچ قول و تعهدی نداریم پس اینکه شما می گویید همسرم به پدرم قول داده بود که به شهر ما بیاید و زندگی کند نباید انتظار داشته باشید که تا اخر سر این قول بماند چون ما ابتدای ازدواج قول هایی می دهیم که وقتی میزان عواطف در طول زندگی به میزان نرمال خود می رسد و مثل ابتدای زندگی نیست و کمی کمرنگ تر می شود پس این قول ها ثبات ندارد و اساسا دادن قول اصلا و تحت هیچ شرایطی درست نیست .مرد در طول زندگی با توجه به نظریه های روانشناسی نیاز به اثبات قدرت و استدلال دارد و دوست دارد در زندگی تصمیم بگیرد ولی شما این اجازه را از او گرفته اید چون ابتدای زندگی او به شما تعهدی داده است ولی در طی زندگی متوجه می شود که او را دارید کنترل می کنید و حس می کند روابطش با خانواده اش خدشه دار شده است به خاطر همین بهانه گیری می کند پس به او فرصت بدهید تا خودش را پیدا کند من فرضیه ای به ذهنم می رسد که برای اثباتش به مشاور مراجعه کنید احساس می کنم شما فردی وابسته به خانواده هستید و کمی کنترل کننده و وسواسی و دوست ندارید بین شما وخانواده تان فاصله بیفتد و تمام تلاشتان را می کنید که این وابستگی را حفظ کنید هشداری که به شما می دهم این است که اجازه دهید همسرتان حس مردانگی و قدرتش از او گرفته نشود چون در این رابطه دوام نمی اورد پس حساسیت خود را کم کنید نکته ی دیگر اینکه به او نگویید با وجود مشکلی که داری من با تو کنار امدم با این کار کل شخصیت مرد و مردانگی او را زیر سوال برده اید همین خود باعث مشکل بیشتر می شود. با تشکر