ن

سردی به همسر

من هفده ساله که ازدواج کردم بعد از,دوازده سال بچه دار شدیم مشکل از من بود و راههای زیادی رفتیم ولی نشد که بچه دار بشیم اخر من پیشنهاد,دادم کسی پیدا کنیم که شوهرم بچه دار بشه بعد بچه رو ازش بگیریم چندسال دنبال این که فرد مناسبی پیدا کنیم گشتیم تاوقبل از این من با شوهرم مشکل نداشتم ایشون مرد,خوبی هست از اول حرف حرف خودش هست و باید به حرف اون باشیم مشورت میکنه ولی اخر حرف خودش انجام میده ولی در کل از من راضی بود و میگفت تو همیشه من ارضا میکنی نه فقط جنسی بلکه از بابت روحی خلاصه در مدتی که دنبال فرد مناسبی میگشتیم من متوجه شدم ایشون باکسی در ارتباط هست وقتی جستجو,کردم دیدم با یکی از همکارهای خانومش که در شرف طلاق بود ارتباط عاطفی داره و قرار بر این بوده که طلاق گرفت باهم صیغه محرمیت بخونند ولی این در راستای,بچه دار شدند,نبود هم زمان هم با کسی,صیغه بود برای بچه دار شدند من این رابطه رو کات کردم ولی کلا شوهرم از نظر,من دیگه قابل اطمینان برای وفاداری نبود بعد بلاخره شخص مورد نظر پیدا کردیم باردار,شد,دوقلو و بعد,زایمان بچه ها اورد,پیش من و اون خانوم هم ازدواج کرد منتها الان پنجساله دیگه بین ما درست نشده هر کاری میکنم دیگه من قبول نداره و از هرچیزی ایراد,میگیره من به خاطر بچه ها توجهم کمتر شده ولی اینطور نیست که اصلا نباشه اون ایرادهایی میگیره که اصلا قبلا نمیگرفت از طرفی اخلاقهای قبلیشی,شدیدتر شده جایی یک مشاوره گفت ایشون مشکل خود,شیفتگی دارند و من نمیدونم باید چیکار کنم تو اینترنت درباره خود,شیفتگی تحقیق,کردم اغلب موارد,در ایشونوهست خودش خیلی,بالا میدونه هیچکس قبول,نداره حرف حرف خودشه میخواد,افراد مخصوصا من درست کنه یکسره به هر طریقی من خرد میکنه و دوست داره عین یک برده فقط ازش تعریف کنم و به هر کاریش چشم بگم اگر مخالفت کنم بلاخره تلافی میکنه و به اعتقاد,ایشون باید تنبیه بشم اصلا دوست نداره,با من بچه ها وقت بگذرونه و بیشتر مسیولیت این دوتا بچه با منه حتی تفریح وقتش تو کار و الان دوباره فوق قبول شده تو درس میزاره و اعتقاد داره من به خاطر,شما دارم خودم میکشم در,صورتی که من کلا زنی نیستم که .توقع مالی زیادی,داشته باشم اصلا حوصله بچه ها رو نداره گاهی خیلی خوبه ولی این مدت کوتاهی هست من محبتم نصبت به ایشون کم شده چون احساس میکنم هنوز باکسی در,ارتباطه ولی دیگه دنبال ماجرا نیستم دنبال بزرگ کردن بچه هام هستم ولی خوب واقعا نمیتونم عین قبل هرچی میگه قبول کنم و همه جوره بهش عشق داشته باشم الان میخوام بدونم واقعا ایشون خود,شیفته هست و من باید,چیکار کنم
يکشنبه، 15 مرداد 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حسن نجفی
موارد بیشتر برای شما

ن

سردی به همسر

ن ( تحصیلات : لیسانس ، 40 ساله )

من هفده ساله که ازدواج کردم بعد از,دوازده سال بچه دار شدیم مشکل از من بود و راههای زیادی رفتیم ولی نشد که بچه دار بشیم اخر من پیشنهاد,دادم کسی پیدا کنیم که شوهرم بچه دار بشه بعد بچه رو ازش بگیریم چندسال دنبال این که فرد مناسبی پیدا کنیم گشتیم تاوقبل از این من با شوهرم مشکل نداشتم ایشون مرد,خوبی هست از اول حرف حرف خودش هست و باید به حرف اون باشیم مشورت میکنه ولی اخر حرف خودش انجام میده ولی در کل از من راضی بود و میگفت تو همیشه من ارضا میکنی نه فقط جنسی بلکه از بابت روحی خلاصه در مدتی که دنبال فرد مناسبی میگشتیم من متوجه شدم ایشون باکسی در ارتباط هست وقتی جستجو,کردم دیدم با یکی از همکارهای خانومش که در شرف طلاق بود ارتباط عاطفی داره و قرار بر این بوده که طلاق گرفت باهم صیغه محرمیت بخونند ولی این در راستای,بچه دار شدند,نبود هم زمان هم با کسی,صیغه بود برای بچه دار شدند
من این رابطه رو کات کردم ولی کلا شوهرم از نظر,من دیگه قابل اطمینان برای وفاداری نبود بعد بلاخره شخص مورد نظر پیدا کردیم باردار,شد,دوقلو و بعد,زایمان بچه ها اورد,پیش من و اون خانوم هم ازدواج کرد منتها الان پنجساله دیگه بین ما درست نشده هر کاری میکنم دیگه من قبول نداره و از هرچیزی ایراد,میگیره من به خاطر بچه ها توجهم کمتر شده ولی اینطور نیست که اصلا نباشه اون ایرادهایی میگیره که اصلا قبلا نمیگرفت

از طرفی اخلاقهای قبلیشی,شدیدتر شده

جایی یک مشاوره گفت ایشون مشکل خود,شیفتگی دارند و من نمیدونم باید چیکار کنم تو اینترنت درباره خود,شیفتگی تحقیق,کردم اغلب موارد,در ایشونوهست خودش خیلی,بالا میدونه هیچکس قبول,نداره حرف حرف خودشه میخواد,افراد مخصوصا من درست کنه یکسره به هر طریقی من خرد میکنه و دوست داره عین یک برده فقط ازش تعریف کنم و به هر کاریش چشم بگم اگر مخالفت کنم بلاخره تلافی میکنه و به اعتقاد,ایشون باید تنبیه بشم اصلا دوست نداره,با من بچه ها وقت بگذرونه و بیشتر مسیولیت این دوتا بچه با منه حتی تفریح وقتش تو کار و الان دوباره فوق قبول شده تو درس میزاره و اعتقاد داره من به خاطر,شما دارم خودم میکشم در,صورتی که من کلا زنی نیستم که .توقع مالی زیادی,داشته باشم اصلا حوصله بچه ها رو نداره گاهی خیلی خوبه ولی این مدت کوتاهی هست

من محبتم نصبت به ایشون کم شده چون احساس میکنم هنوز باکسی در,ارتباطه ولی دیگه دنبال ماجرا نیستم دنبال بزرگ کردن بچه هام هستم ولی خوب واقعا نمیتونم عین قبل هرچی میگه قبول کنم و همه جوره بهش عشق داشته باشم

الان میخوام بدونم واقعا ایشون خود,شیفته هست و من باید,چیکار کنم


مشاور: خانم طیبه قاسمی

با عرض سلام و احترام خدمت شما خواهر گرامی خواهر عزیزم ،ذهنیت بد شما در ارتباط با همسرتان شرایط را بدتر خواهد کرد ، قطعا رابطه شما قبل از اینکه با تجسس رابطه عاطفی بین همسرتان و همکارشان را پی ببرید ،بهتر و صمیمی تر بوده ، به هر حال بعد از این ماجرا باید بپذیرید که ایشان میتوانست با شما زندگی نکند ولی شما را برای زندگی انتخاب کرده است و اگرهم در حاشیه با کسی بوده در رتبه دوم قرار داشته و شما باز نسبت به آن نزد همسرتان در الویت بودید . پس ذهنیت منفی خود را نسبت به آن اتفاق اگرچه سخت است ولی اصلاح کنید چرا که اگر با همین ذهنیت بخواهید به رابطه خود ادامه دهید قطعا شرایطتان سخت تر خواهد شد و شوهرتان بییشتر از شما فاصله میگیرد و آینده رابطه خودتان را به خاطر گذشته از دست خواهید داد .معمولا همه انسان ها در مسیر رشد و تکامل شخصیتی خود سطوحی از خودشیفتگی را تجربه می کنند اما این احساس در افراد افراطی تبدیل به نوعی خود بینی و خودپسندی شدید می شود و بر عملکرد فردی و روابط بین فردی آن ها تاثیر می گذارد.اگرچه فرد خودشیفته در ظاهر دارای اعتماد به نفس بالا به نظر می رسد، ولی واقعیت به گونه ای دیگر است؛ یک فرد خود شیفته خود را آن قدر مستقل نشان می دهد که شاید هیچ گاه به ذهن تان هم نرسد که از درون تا چه حد آسیب پذیر و نیازمند است. شجاعت ظاهری این افراد ریشه در فقدان اعتماد به نفس و احساس ناامنی آن ها دارد. همین حس ناامنی است که باعث می شود این افراد همیشه به دنبال جلب توجه و قدرت نمایی باشند. توصیه می کنم طوری با او صحبت کنید که به جای ایجاد جو تعارض، منفعتی نیز از او ببرید. به طور مثال در مواقعی که توجه میکند به او بگویید: «عزیزم چقدر خوب است که به بچه ها توجه می کنی. هیچ کس به اندازه تو نمی تواند دلسوز بچه ها باشد» به طور حتم در این زمان او تمام تلاش خود را به کار می گیرد تا درستی حرف شما را به اثبات برساند و در واقع مورد تاییدتان قرار گیرد. به علاوه با استفاده از این روش فرد خودشیفته را از توجه و تمرکز صرف به خود به سمت توجه به دیگری هدایت می کنید. درک موقعیت های منجر به خودشیفتگی و ریشه یابی وقوع این حالت، به شما در شناسایی ضعف و محدودیت های فرد خودشیفته و تعدیل انتظارات وی کمک می کند. شاید اگر واقعا بدانید که شوهر خودشیفته به همان اندازه که سر و صدا دارد آسیب پذیر نیز هست بهتر بتوانید ایشان را تحمل و برای تغییر کمک کنید. فراموش نکنید که برخی افراد بیشتر از این که خودشیفته باشند نیازمند تحسین از جانب همسرشان هستند. در واقع آن ها دوست دارند از زاویه نگاه همسرشان خودشان را ارزیابی کنند و تحسین و تمجید شما از آن ها، مشوقی است برای پیمودن هر چه موفق تر مسیرشان. خواهر عزیزم با توجه به مشکلاتی که در زندگی شما پیش آمده ایشان خلآ بزرگی در شخصیت خود احساس میکند و رفتارهای شما این خلآ را پررنگ تر خواهد کرد ، تشخیص بنده این میباشد که شما با رفتارهایتان ناخواسته او را به این مسیر کشانده اید چرا که یک مرد تایید و رضایت زن از زندگیش برایش جز الویت های اول میباشد ،و شما به مرور و با ارزش نگذاشتن به کارها و رفتارهای ایشان و تصمیم گیری در کارها بدون مشورت ایشان و اهمیت ندادن به ویژگی های مثبت ایشان ، او را ترغیب کرده اید که برای اثبات خودش به کارهای بسیاری دست بزند حتی ادامه تحصیل دهد حتی محبوبیتش را نزد زنان دیگر به طور غیر مستقیم به رخ زندگیش بکشد و به صورت ناشیانه به زندگیش بی اهمیت شود ، چرا که احساس میکند محبوبیتی نزد شما ندارد و این محبوبیت را در اجتماع و روابط بیرون جستجو میکند ، شما ندانسته او را از خود دور کرده اید و آنقدر مشغول فرزندان شده اید که از ایشان غافل شده اید و بدانید تا وقتی که برای ایشان وقت اختصاصی نگذارید ،روابط شما اصلاح نخواهد شد ، حق شوهر شما از فرزندان شما بیشتر است و قطعا ارتباط خوب شما در تربیت فرزندانتان نقش بیشتری خواهد داشت ، توصیه بنده به شما این است که در هفته تفریحات دو نفره بدون حضور بچه ها را برای خودتان ترتیب دهید ،در آن زمان فرزندان را به یکی از نزدیکان قابل اعتماد بسپارید و به تفریح و روابط جنسی خود اهمیت دوباره بدهید . خواهر عزیزم ،شوهر شما متوجه ابراز عاطفه تصنعی و از روی اجبار شما میشود ،پس خالصانه و واقعی محبت خود را نثار همسر خود که پدر فرزندانتان میباشد و در آینده حتی بعد از ازدواج فرزندان در کنار ایشان خواهید بود ، سازید .شما در ابتدا زندگی خوبی داشتید ولی به محض توجه افراطی شما به سمت بچه دار شدن و بی اهمیت شدن همسرتان در نگاهتان، مشکلاتتان به موجود آمد .پس وقتی همسرتان از محبت شما سیراب شود قطعا محبت دو چندان خود را به شما و فرزندانتان خواهد داشت .وگرنه قید همه چیز را میزند و احساس میکند در این زندگی بی ارزش است و تنها به عنوان ابزار به او نگاه میشود . بنابراین، توصیه می‌کنیم کمی تأمل کرده و عاقلانه برخورد کنید. با بی‌توجهی و غلبه بر افکار منفی و بی‌اساس، می‌توانید خودتان حلال مشکلات زندگی مشترکتان باشید. تلاش کنید آرامش را به زندگی خود و همسرتان برگردانید تا به واسطه آن بتوانید با حفظ ارزش خود و کسی که بسیار او را دوست می‌دارید، پایداری زندگی مشترکتان را تضمین کنید. خواهر گلم شما برای اصلاح روابطتان یک تکنیک کاربردی را باید انجام دهید .هر روز در ساعت معینی که هر دو شما راحت تر هستید ووقت بیشتری دارید ، 20 دقیقه روبه روی هم قرار بگیرید و دو دست یکدیگر را بگیرید و به چشمان یکدیگر خیره شوید (خیره شدن درچشمان هم و با محبت نگاه کردن لازمه اصلی اجرای این تکنیک میباشد ) و در این 20 دقیقه این رفتارها ادامه دار است و در ضمن آن، شما باید با یکدیگر صحبت کنید و هر روز یک ویژگی مثبت همدیگر را با جزئیات مطرح کنید(هر دو شما) ده دقیقه شما و ده دقیقه ایشان اگر زمان اضافه آمد حتی میتوانید بر سر مسائل جذاب بین خودتان صحبت کنید در این بیست دقیقه نه سرزنش نه بی احترامی نه دلخوری و نه منت گذاری و...هیچ جنبه منفی به ارتباط خود راه ندهید .این رفتار رو دو هفته پشت سر هم انجام دهید .وتا ثیر مثبت ان را ببینید .ولی بدانید روابط هر روز نیاز به آبیاری دارند و بی توجهی به این مسئله شما را روز به روز از یک دیگر دورتر خواهد ساخت . قطعا بعد از انجام این توصیه ها روابط شما بسیار بهتر خواهد شد و در تربیت فرزندانتان الگوهای خوبی خواهید بود. با آرزوی خوشبختی و آرامش در زندگی برای شما درکنار همسر و فرزندان دلبندتان .



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.