ناشناس

مشکل با همسر

من ۳۳سالمه و ۱۲ساله که ازدواج کردم.مشکل من با شوهرم اینه که بدون فکر حرف میزنه.هر چیزیو راحت به زبون میاره بدون اینکه فکر کنه شاید به طرف مقابلش بر میخوره یا نه.شوهرم ادمه نماز خونو با ایمانیه.ولی همش میخواد به من بفهمونه که تو حتی خدا رو قبول نداری.تو هر چیز خوبی میخواد به من بگه تو کمتر از منی.همیشه وسط حرفام میپره وقتی میگم مگه من حرف نمیزنم میگه آخه من حرفم یادم میره.یک بارم خیلی عادی بدون اینکه بحثی چیزی باشه بهم گفت تو جز خانواده من نیستی ،گفتم پس بچه هات چی ،گفت خانواده یعنی پدر مادر خواهر برادر و بچه.این حرفش رو دلم مونده.هر چی میخواد میگه بعدمیگه شوخی کردم.حرلاشم از توهین به من و خانوادمو همه.همیشه جلو بچه هام میخواد بگه من بیشتر به فکر شمام .خسته شدم کاری کرده که وقتی حرفی اینجوری میزنه هر چی جلو دستمه پرت میکنم.بعد خیلی با خونسردی میگه تو دیونه ای تو روانی باید قرص بخوری.هر چی میگم بیا بریم پیش روانشناس صحبت کنیم اگه من مقصر بودم هر چی تو گفتی انجام میدم میگه نه من مشکلی ندارم.اینم بگمشوهرم سیدو کل خانواده شوهرم خیلی خودشونو قبول دارن و حتی پدر شوهرم یه بار میگفت ما از همه برتریم.همیشه تو دو راهیم دیگه نمیتونم حتی واسه یه سبزی خریدنه ساده ام تصمیم بگیرم چون شوهرم اعتماد بنفسه منو گرفته.خسته ام خیلی خسته ام من عاشق شوهرم بودم ولی با حرفاش کاری کرده که دوسش ندارم.همش منته همه چی حتی خریده خونه ام سر من میزاره میگه هیچ کس مثه من نیست.حتی چند دفه به من میگه وقتی من یه چیزی گفتم که ناراحت شدی بهم بگو قربونت بشم برات بمیرم هر چی تو بگی.وقتی اینجوری میگه دوی دارم بلند شم همه زندگیمو خرد کنم.خسته شدم تورو خدا کمکم کنید تورو خدا.
يکشنبه، 15 مرداد 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حسن نجفی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

مشکل با همسر

ناشناس ( تحصیلات : دیپلم ، 33 ساله )

من ۳۳سالمه و ۱۲ساله که ازدواج کردم.مشکل من با شوهرم اینه که بدون فکر حرف میزنه.هر چیزیو راحت به زبون میاره بدون اینکه فکر کنه شاید به طرف مقابلش بر میخوره یا نه.شوهرم ادمه نماز خونو با ایمانیه.ولی همش میخواد به من بفهمونه که تو حتی خدا رو قبول نداری.تو هر چیز خوبی میخواد به من بگه تو کمتر از منی.همیشه وسط حرفام میپره وقتی میگم مگه من حرف نمیزنم میگه آخه من حرفم یادم میره.یک بارم خیلی عادی بدون اینکه بحثی چیزی باشه بهم گفت تو جز خانواده من نیستی ،گفتم پس بچه هات چی ،گفت خانواده یعنی پدر مادر خواهر برادر و بچه.این حرفش رو دلم مونده.هر چی میخواد میگه بعدمیگه شوخی کردم.حرلاشم از توهین به من و خانوادمو همه.همیشه جلو بچه هام میخواد بگه من بیشتر به فکر شمام .خسته شدم کاری کرده که وقتی حرفی اینجوری میزنه هر چی جلو دستمه پرت میکنم.بعد خیلی با خونسردی میگه تو دیونه ای تو روانی باید قرص بخوری.هر چی میگم بیا بریم پیش روانشناس صحبت کنیم اگه من مقصر بودم هر چی تو گفتی انجام میدم میگه نه من مشکلی ندارم.اینم بگمشوهرم سیدو کل خانواده شوهرم خیلی خودشونو قبول دارن و حتی پدر شوهرم یه بار میگفت ما از همه برتریم.همیشه تو دو راهیم دیگه نمیتونم حتی واسه یه سبزی خریدنه ساده ام تصمیم بگیرم چون شوهرم اعتماد بنفسه منو گرفته.خسته ام خیلی خسته ام من عاشق شوهرم بودم ولی با حرفاش کاری کرده که دوسش ندارم.همش منته همه چی حتی خریده خونه ام سر من میزاره میگه هیچ کس مثه من نیست.حتی چند دفه به من میگه وقتی من یه چیزی گفتم که ناراحت شدی بهم بگو قربونت بشم برات بمیرم هر چی تو بگی.وقتی اینجوری میگه دوی دارم بلند شم همه زندگیمو خرد کنم.خسته شدم تورو خدا کمکم کنید تورو خدا.


مشاور: خانم مولوی زاده

با سلام به شما دوست عزیز خواهر گرامی؛ به نظر می رسد که شما و همسرتان دارای مشکلات ارتباطی با یکدیگر بوده و رفتار همسر شما پیامی از یک رنج در وی می دهد. رنجی که از رابطه با شما داشته و به دنبال التیام آن از جانب شما می باشد. سخنان کنایه آمیز و گاها زهردار وی حاوی یک پیام از جانب اوست که: "من از تو دچار رنجش هستم". و متاسفانه شما دوست عزیز نیز بجای دریافت این پیام از همسرتان با انجام واکنش های تدافعی سعی در موضع گیری و اثبات خود به ایشان داشته و البته این نوع واکنش شما آسیب های بیشتری بر روابط شما و همسرتان وارد ساخته و در صورت تداوم این رفتارها مشکلات جدی برای زندگی زناشویی شما بهمراه خواهد داشت. در اینجا خدمت شما دوست عزیز عرض می نمایم که شناخت رنج همسر شما نیازمند بررسی بیشتر در این زمینه بوده ولی آنچه مسلم است دقت و حساسیت بیشتر شما نسبت به شناخت و کشف این رنج از جانب همسرتان می باشد. شاید رنج همسر شما ریشه در روابط زناشویی شما و ایشان داشته و شاید نیز به دلیل مرتفع نشدن یکسری از نیازهای عاطفی و روانی وی می باشد. به هر حال شما دوست عزیز به کمک مشاور بایستی سعی در کشف این رنج نموده و با تلاش برای رفع آن، به مشکل ارتباطی خود با همسرتان پایان داده و در آن مرحله در تقویت روابط صمیمانه با همسر خود کوشش نمایید. در آن هنگام خواهید دید که رابطه شما سرشار از دوستی و صمیمیت گردیده است که در اینجا حفظ رابطه مؤثر نیز امری است که نیازمند تلاش و دقت شما دوست عزیز بوده تا در سایه روابط خانوادگی مؤثر و با ایجاد فضای امن و آرام در خانواده ، زمینه رشد و شکوفایی تک تک اعضای خانواده فراهم گردد. با آرزوی موفقیت و سلامتی برای شما



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.