ناشناس

موفقیت درزندگی

باسلام خدمت شما من خانمی 27ساله هستم 2ساله ازدواج کردم میخوام راهنماییم کنین نسبت به خانواده همسرم سرد شدم، خیلی نسبت به من و همسرم و خانواده من بی تفاوت هستن، الانم همسرم به خاطره همین تبعیضات بین ما و اون یکی پسرشون وهمچنین خانمش یه مدته سرد شده باهاشون و خیلی خیلی کم میریم یه جورتیی همسرم دلش از مادرش گرفته، مادرش خیلی واضح بینمون فرق میزاره، دیگه کلافه شدم، الانم از اینکه فقط من میرم خونشون یه سری بزنم وبیام خسته شدم آخه همسرم کلا قهر کرده و دلخوره به جز مغازه پدرش دیگه خونشون نمیره خیلی دلش گرفته، ولی من هر چند وقت یبتر یه توک پا میرم پیش مامانش یا اینکه زنگ میزنم، اگرم دویا سه نرم هیچکدوم یه حالی از من یا پسرشون نمیپرسن، وقتی تز همسرم ناراحتن روی من هم تاثیر میزاره رفتارشون، با منم سرد میشن، ولی من هیچی نمیگم فقط سکوت میکنم و حرص میخورم،یه جورین که من بعد دوسال نتونستم باهاشون راحت باشم وقتی میبینمشون تنم میلرزه،خیلی به خانوادم کم محلی میکنن وسردن درحالیکه خانواده من بجز احترام کاره دیگه ای انجام ندادن،مثلا بابا ومامانم واسه تمام مراسمات، ملاقات مریضو.... پیش قدم میشن ولی اونا هر اتفاقی برا فامیل من یا خانوادم بیفته عکس العمل نشون نميدن،اصلا انگار تو آدما بزرگ نشدن،مامانش اهل کینه است، کلا بگم بهتون فقط از ما احترام میبینن حالا خواهش میکنم بگین من چطورباهاشون برخورد کنم که بهتر باشه همسرم و چکارکنم که باهاشون بهتر بشه میخوام همه شادو بدونه کینه کنارهم باشیم، آرزومه توروخدا زودتر کمکم کنین. سپاسگزارم 💓
يکشنبه، 22 مرداد 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حسن نجفی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

موفقیت درزندگی

ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 27 ساله )

باسلام خدمت شما
من خانمی 27ساله هستم 2ساله ازدواج کردم میخوام راهنماییم کنین
نسبت به خانواده همسرم سرد شدم، خیلی نسبت به من و همسرم و خانواده من بی تفاوت هستن، الانم همسرم به خاطره همین تبعیضات بین ما و اون یکی پسرشون وهمچنین خانمش یه مدته سرد شده باهاشون و خیلی خیلی کم میریم یه جورتیی همسرم دلش از مادرش گرفته، مادرش خیلی واضح بینمون فرق میزاره، دیگه کلافه شدم، الانم از اینکه فقط من میرم خونشون یه سری بزنم وبیام خسته شدم آخه همسرم کلا قهر کرده و دلخوره به جز مغازه پدرش دیگه خونشون نمیره خیلی دلش گرفته، ولی من هر چند وقت یبتر یه توک پا میرم پیش مامانش یا اینکه زنگ میزنم، اگرم دویا سه نرم هیچکدوم یه حالی از من یا پسرشون نمیپرسن، وقتی تز همسرم ناراحتن روی من هم تاثیر میزاره رفتارشون، با منم سرد میشن، ولی من هیچی نمیگم فقط سکوت میکنم و حرص میخورم،یه جورین که من بعد دوسال نتونستم باهاشون راحت باشم وقتی میبینمشون تنم میلرزه،خیلی به خانوادم کم محلی میکنن وسردن درحالیکه خانواده من بجز احترام کاره دیگه ای انجام ندادن،مثلا بابا ومامانم واسه تمام مراسمات، ملاقات مریضو.... پیش قدم میشن ولی اونا هر اتفاقی برا فامیل من یا خانوادم بیفته عکس العمل نشون نميدن،اصلا انگار تو آدما بزرگ نشدن،مامانش اهل کینه است، کلا بگم بهتون فقط از ما احترام میبینن
حالا خواهش میکنم بگین من چطورباهاشون برخورد کنم که بهتر باشه
همسرم و چکارکنم که باهاشون بهتر بشه
میخوام همه شادو بدونه کینه کنارهم باشیم، آرزومه
توروخدا زودتر کمکم کنین.
سپاسگزارم 💓


مشاور: خانم طیبه قاسمی

با عرض سلام و احترام خدمت شما خواهر گرامی خواهر عزیزم ، در فرهنگ دینی زمانی ما بعنوان یک انسان توانمند ، مؤثر و خلاق معرفی می شویم که ارتباط ما بادیگران ، ارتباطی پر از معنویت و نورانیت باشد . ما بوسیله یک رابطه متقابل رشد کرده و اطرافیان ما نیز از آسیب ها دورشده و رشد خواهند کرد. به همین دلیل مدام به ما تأکید شده که حواس شما به اطرافیان باشد . در درجه اول به آنان که با شما رابطه خویشاوندی دارند یعنی به کسانی که به صورت سببی و نسبی به شما متصل می شوند . همه ما شنیده ایم کسانی که قطع رحم کنند و دور فامیل یک خط قرمز بکشند ، انسانهایی هستند که از رحمت خداوند دور خواهند شد . اگر کسی به دور بستگان خود خط قرمز بکشد، دور رحمت خداوند خط کشیده است. این رابطه فقهی که می گوید پدر شوهر و مادر زن برای همیشه به عروس و داماد محرم می مانند حقیقتی همیشگی است . پس من جدای از همسر یک رابطه مستقیم با پدر و مادر او دارم . اگر بایک چنین نگاهی به قضیه بنگرم دیگر بخاطر همسر خود به آنها محبت نمی کنم ، بلکه به خاطر خود آنها به ایشان محبت می کنم . البته در همان مثلث طلایی که من رابطه مستقیم با خدا دارم و در این رابطه مستقیم همه دل خود را کف دست می گذارم و به پدر و مادر همسرم عاشقانه و بی ریا محبت می کنم. من همیشه به خانم ها می گویم یک عروس موفق کسی است که مادر شوهر بهترین پناهگاه او باشد بیشتر از مادر خودش ، و یک داماد موفق کسی است که پدر زن و مادر زن او بیشتر از پدر و مادر خود از او حمایت کنند. این بعنوان یک روش خلاق کمک می کند نه به برای اینکه صرفاً بخواهیم در زندگی موفق باشیم ، برای اینکه خدا دوست دارد من از خودخواهی ها و منیت ها جدا شوم تا در این جدا شدن خدا را پیدا کنم و با پیدا کردن خدا زندگی خود را طراحی کنم . من به شما می گویم من یک گلدان دارم روزی چند بار به آن آب بدهم یا هفته ای چقدر آب بدهم با نشاط باقی می ماند ؟ شما چه جوابی به من می دهید ؟ در حقیقت زمانی که شما یک گلدان از گلفروش می خرید او می گوید حواس شما باشد هفته ای یک بار به آن آب بدهید بیشتر آب بدهید ریشه های آن خراب می شود . گلدان دیگری را که بر می دارید می گوید روزی دو بار به آن آب بدهید و یک گلدان دیگر را نیز می گوید دو روز یک بار به آن آب بدهید . پس من به اقتضای زندگی والدین خود و همسرم نگاه کنم ، به شرایط فرد مانند یک گل زنده در یک گلدان نگاه کنید و به آنها کمک کنید . یک غلط مشهوری که در ذهن ما متدینین است را اصلاح کنم : ما شریعت را فقط فقه می دانیم و این خیلی بد است . اما مگر همه دین من فقه است . ما در دین خود احکام داریم که همان فقه است، اما آداب و اخلاق و عقاید ما نیز جایگاه ویژه دارد از دین مگر باید فقط فقه آن را گرفت . فقه در حقیقت آن شاخ و برگی است که طراوت و زیبایی زندگی را تأمین می کند، اما میوه دین من اخلاق من است . پیامبر فرمودند من مبعوث شدم که بزرگی ها و زیبایی های بشر را در اخلاق کامل کنم و گرنه همه آئین ها شریعت دارند . پس من باید از فقه پلی بزنم برای عرفان و معرفت الهی . یعنی خیلی وقت ها از حق خود بگذرم و آن را مدیریت کنم . من اینجا می گویم اگر آقایی یا خانمی صرفاً از دین فقه را فهمید ابتدا او را بیدار کنیم که خواب نماند و بگوییم اشتباه کردی دین تو فقط فقه نیست. فقه آن بخش جدی و اساسی است که روابط را تنظیم می کند ، اما مثل این است که شما فقط در سفره غذای اصلی را بگذارید ، آب ، نوشابه ، سالاد و نان نگذارید و بگویید این غذا را باید خشک بخورید . نه ، غذای اصلی دین من اخلاق است در اخلاق می گوید : اگر حتی پدر و مادر بر شما ظلم کردند و حق شما را به جا نیاوردند شما بخشش کنید و با آنها به کرامت برخورد کنید . دیده شده یک خانم می گوید من وقتی می بینم همسرم خسته و کلافه است یک جوری بهانه می کنم و می گویم به دیدن پدر و مادرتو برویم ، خیلی دل من می خواهد آنها را ببینم. وقتی می رویم و کمی با آنها صحبت می کند می بینم خیلی حال او بهتر شد . در حقیقت رگ خواب و نبض همسر من دست من است و می توانم به او کمک کنم . اگر قرار باشد در زندگی ما فقط قانون باشد حتی اگر این قانون زیباترین ، بهترین و عالی ترین قانون که همان اسلام و شریعت است نیز باشد، قطعاً بدانید زندگی ما خشک و خشن خواهد شد. حالا چند پیشنهاد به شما : شما برای آنکه بتوانید همسر خود را راضی کنید 1- اصلاً با او بحث نکنید 2- زمینه انواع جرو بحث ها و آسیب ها را ایجاد نکنید 3- محبت و احترامی را که می کنید دوبل کنید با این روش نمی خواهید باج دهید بلکه می خواهید منیت را از بین ببرید . من می گویم به این علت است که روابط عاطفی بین دو نفر ضعیف شده و کارت شارژ عاطفی خیلی پایین آمده است . حالا دیگر آنقدر طرف مقابل را دوست ندارید که بخاطر دل او کنار بیایید . پس لازم است که من آنقدر به حساب عاطفی او واریز کنم تا در یک نشاط معنوی بگوید اگر تو مایل هستی به خانه مادرم برویم . در واقع شما باید رگ خواب همسر خود را بدانید و بدانید همسر شما چه نیازهای صحیح و مثبتی دارد حتی امکان دارد این نیاز بصورت عمومی و ظاهری خیلی هم درست نباشد اما چون او دوست دارد انجام دهید البته یاد ما باشد که از چراغ قرمز خدا عبور نکنیم و این دوست داشتن ها در دایره دوست داشتن های خدا باشد . نه اینکه بخاطر همسر خود مرتکب گناه شویم که موجب شود از چشم خدا بیفتیم که وای به من و همسر من اگر کاری کنیم که از چشم خدا بیفتیم که آنوقت خیلی زود از چشم هم می افتیم .من می دانم که دو نفر باهم قهر هستند .نیازی به فیلم بازی کردن نیست کاری کنید که هردو را با هم آشتی دهید، کسی که برای آشتی دادن قدم بر می دارد یک تعداد زیادی خداوند برای او بادیگارد می فرستد. بگذارید این را بصورت مستند عرض کنم نقل می کنند که آخرین خطبه ای که پیامبر قبل از فوت خود در شهر مدینه قرائت کردند ، خطبه بسیار بلند و عجیب و غریبی است من توصیه می کنم که کتاب شریف صواب الاعمال را خدمت شوهرتان معرفی کنید ، آخر این کتاب را نگاه کنند در این خطبه حضرت می فرمایند : هرکس برای آشتی دادن دو نفر قدم بردارد فرشته های الهی پیوسته بر او درود و سلام می فرستند . یعنی این آدم با سلام و صلوات و دعای ملائکه هر یک قدم خود را بر می دارد . این آفرین و بارک اله ملائکه به او یک انرژی معنوی و یک نورانیت ویژه می دهد و قدرت تأثیر گذاری او را زیاد می کند و تا زمانی که بازگردد در این نورانیت ویژه که همه ملائک متوجه او شده اند قرار می گیرد. و دومین اتفاقی که در عالم هستی رخ می دهد این است که پاداش این فرد ثواب شب قدر است ، لیلة القدر خیرٌ من الف شهر، در حقیقت به اندازه هشتاد و خورده ای سال عمری که برابر با هزار ماه است برای این آدم بارش نورانیت رخ می دهد . ملکوت وجودی او به کمال می رسد و یک ظرفیت عجیبی در خود این فرد ایجاد می شود . یعنی من بجای اینکه از این و آن مخفی کنم و یا بخاطر دل یکی دیگری را کنار بگذارم کاری می کنم که تلاقی نور رخ بدهد . و می فرمایند گناه او به اندازه پاداش شخصی است که میان دو نفر ایجاد صلح و آشتی کرده است یعنی همانطور که اگر کسی ارتباط میان دو نفر را به هم بزند گناه می کند این فرد دقیقاً برعکس او ثواب آن را می برد و خداوند برای او کارت شارژ معنوی را پر می کند. و یک چنین آدمی قدرت این را پیدا می کند که رابطه معنوی بین اینها را اصلاح کند . شما حساب کنید هرچه راه دورتر ، هر چه کار سخت تر و هرچه این دو نفر سمج تر باشند ثواب شما بیشتر خواهد بود . معنی حقیقی ثواب این است که در وجود من ابعاد ملکوتی آفریده می شود و سعه ی وجودی من به اندازه کل ملکوت عالم می شود . آنقدر بزرگ می شوم که ظرفیت جذب این مقدار نورانیت را پیدا می کنم چون نمی شود که من ظرفی نداشته باشم بعد خداوند در آن نور بریزد . پس اول به من یک ظرفیت افزوده و ویژه می دهد . نباید از خانواده شوهرتان توقعی داشته باشید چرا که قطعا سنی از انها گذشته و تغییر رفتارهای ناپسند آنها تقریبا غیر ممکن شده ، پس با مدیریت روابط و نه زیاده روی در ارتباط ، جایگاه شایسته خود و همسرتان را حفظ کنید و وظیفه خودتان را انجام دهید بدون هیچ قید و شرطی تا با وجدان آسوده به زندگی پر مهر زناشویی خود ادامه دهید . البته باید توجه داشته باشید که الویت اول زندگی شما حفظ روابط دو نفره شما با همسرتان و حقوق شما در قبال شوهرتان میباشد و بقیه مسائل در حواشی قرار میگیرد و نباید بگذارید اصرارهای شما زندگی دو نفره شما را نیز به سردی بکشاند .به هر حال خواسته شما که میخواهید همگی در کنار همدیگر خوب زندگی کنید ، محقق نمیشود جز اینکه همگی بپذیرید که با یکدیگر متفاوتید و باید تفاوت ها را بپذیرید و به آن احترام بگذارید ،کسی که از همه متوقع باشد شادی و رضایت را وابسته به رفتارهای اطرافیان و نزدیکانش بداند ، مسیر غلطی را انتخاب کرده که هیچ گاه به آن نمیرسد بلکه شادی و رضایت از دل کندن و توقع نداشتن از دیگران حاصل خواهد شد . این یک واقعیت است که شما به عشق و محبت خانواده همسرتان احتیاج دارید اما نیاز شما به عشق و محبت آنها ،مثل نیاز به اکسیژن و آب و غذا نیست. طوری در ذهنتان مرور نکنید که گویی بدون نیاز به محبت آنها نابود میشوید.اینکه ما عزت نفس خودمان را مشروط به توجه و محبت دیگران بکنیم اشتباه محض است. انسانها باید در درون احساس ارزشمندی کنند. ما نباید عزت نفسمان وابسته به رفتارهای دیگران باشد. اگر ما عزت نفسان وابسته به رفتارهای دیگران باشد برای عزت نفس یک ملاک بیرونی داریم که از دست کنترل ما خارج است چون هر لحظه هر کسی ممکن است با ما یک رفتار نامحترمانه و آزارنده داشته باشد و ما را کلا بهم بریزد ...در نتیجه ما باید یک ملاک درونی برای عزت نفس داشته باشیم و از اعماق وجودمان و در درونمان احساس لیاقت کنیم. خودتان را به دیگران در محبت دیدن ، وابسته نکنید بلکه در درون احساس لیاقت و ارزشمندی کنید. با آرزوی خوشبختی و آرامش در زندگی در کنار همسرتان.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.