ناشناس

همسرم اعتیاد شدید به بازی های اینترنتی داره، خواهش میکنم راهنماییم کنید.

باسلام خدمت شما من حدود 8سال پیش ازدواج کردم یک پسر 7 ساله دارم همسرم اعتیاد شدید به بازی های اینترنتی داره به طوری که فقط برای کارای شخصی از جاش بلند میشه چند بار بهم خیانت کرد خودم متوجه شدم وبا چشمای خودم دیدم ولی از همه اینا به خاطر پسرم گذشت کردم چند وقت پیش به خاطر خانوادش منو با کتک بدون پسرم از خونه بیرون کرد وقتی خانوادم دخالت کردن خیلی بدش اومد بااینکه من برگشتم باز هم به خاطر پسرم این بار دیگه اجازه نمیده خانوادم بیان خونم دیگا همه چیز برام غیر قابل تحمل شده خسته شدم خواهش میکنم کمکم کنید روحیه پسرم حیلی بد شده خودم که افسردگی گرفت دیگه خیلی وقته نمیتونم از ته دل بخندم به فکر جداییم ولی نه پسرمو بهم میده نه صلاحیت نگه داریشو داره خواهش میکنم راهنماییم کنید
دوشنبه، 25 دی 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حسن نجفی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

همسرم اعتیاد شدید به بازی های اینترنتی داره، خواهش میکنم راهنماییم کنید.

ناشناس ( تحصیلات : دیپلم ، 26 ساله )

باسلام خدمت شما من حدود 8سال پیش ازدواج کردم یک پسر 7 ساله دارم همسرم اعتیاد شدید به بازی های اینترنتی داره به طوری که فقط برای کارای شخصی از جاش بلند میشه چند بار بهم خیانت کرد خودم متوجه شدم وبا چشمای خودم دیدم ولی از همه اینا به خاطر پسرم گذشت کردم چند وقت پیش به خاطر خانوادش منو با کتک بدون پسرم از خونه بیرون کرد وقتی خانوادم دخالت کردن خیلی بدش اومد بااینکه من برگشتم باز هم به خاطر پسرم این بار دیگه اجازه نمیده خانوادم بیان خونم دیگا همه چیز برام غیر قابل تحمل شده خسته شدم خواهش میکنم کمکم کنید روحیه پسرم حیلی بد شده خودم که افسردگی گرفت دیگه خیلی وقته نمیتونم از ته دل بخندم به فکر جداییم ولی نه پسرمو بهم میده نه صلاحیت نگه داریشو داره خواهش میکنم راهنماییم کنید


مشاور: آقای علی محمد صالحی

با عرض سلام و وقت بخیر خدمت شما خواهر گرامی و رنج کشیده. من شما رو درک میکنم همه مسائلی که مطرح کردید نشون میده شما در این سن جوانی سختی های زیادی رو تحمل کردید بحدی که اکنون همه چیز براتون غیر قابل تحمل و خسته کننده شده.

با وجود مطالبی که بیان کردید باز تصمیم گیری در مورد شما دشوار است، زیرا این گفته ها همگی از طرف شماست و هرگونه قضاوتی، در مورد شما، قضاوت یک طرفه خواهد بود، چون همسر شما در اینجا حضور ندارن و اگر حضور داشتند ایشون هم حتما حرف برای گفتن داشتند، مثالا اینکه چه مسئله ای پیش آمد یا شما چه رفتاری انجام دادید که شوهرتان شما رو بخاطر خانوادش با کتک از خونه بیرون کرد؟ هرچند که مسلما کتک زدن و بیرون کردن شما به هر دلیلی، کار اشتباهیه ولی ظاهرا شما هم حرفی زدید یا کاری کردید، که همسر شما چنین رفتاری رو انجام داده، و اینکه یکی از مسائلی که مردها رو خیلی ناراحت میکنه اینه که دیگران در زندگی مشترکشون دخالت کنن، زیرا با مداخله دیگران مردها احساس میکنن که اقتدار و شخصیتشون زیر سوال رفته بنابراین وقتی خانواده شما دخالت کردن بقول شما شوهرتون «خیلی بدش اومد»، یعنی منظور من اینه که در عین حال که همسر شما مشکلات و کوتاهی های زیادی داره ولی شما هم شاید در برخی مسائل، نقش ولو کمی داشتید و اینگونه نیست که صد در صد شوهر شما مقصر باشه و شما هیچ تقصیری نداشته باشید، هرچند که مسلّما تقصیر همسر شما بسیار بیشتر از شماست.

من پیشنهاد میکنم در حال حاضر بجای اینکه فعلا به فکر جدایی باشید چند برنامه برای خودتون مشحص کنید و تلاش کنید زندگی شخصی، و زندگی مشترک خودتون رو سر و سامان بدید، و اگر نشد بعدا در مورد اینکه جدا بشید یا نه تصمیم گیری کنید، زیرا به هرحال تعمیر خانه ای که بخشی از اون خراب شده بسیار راحتتر و کم هزینه تر از اینه که شما خانه را کلاً ویران کنید و بخواهید بر روی ویرانه های خانه قبلی، خانه جدیدی بنا کنید. بنابراین اگه شما بتونید همین زندگی رو تعمیر کنید و بسازید خیلی راحتتر و کم هزینه تر از اینه که بخواهید جدا بشید و دوباره از اول زندگی جدیدی رو بسازید هر چند در برخی مواقع چاره ای جز این نیست که تصمیم به جدایی و طلاق بگیریم. در هر حال اولین برنامه ای که برای خودتون تعیین میکنید اینه که چطور زندگی شخصی خودتون رو بهتر کنید، فرض کنید شوهر ندارید در شرایط کنونی اگه بخواهید کارهایی انجام بدید که از حالت افسردگی خارج بشید و دوباره به زندگی برگردید چی کار میکنید؟ من نمیدونم وضعیت اقتصادی شما چطوره ولی این کار لزوما به هزینه بالایی هم نیاز نداره فقط باید بخواهید و اراده کنید که شادتر بشید و راهش رو پیدا کنید، ورزش کردن، کوه رفتن، پارک رفتن، با دوستان صحبت کردن ...؛ و در مقابل از کارهایی که شما رو بیشتر افسرده و ناراحت میکنه به شدت بپرهیزید مثل تو خونه نشستن و فکر کردن، یا با شوهرتون درگیر بشید و ...، من شرایط شما رو نمیدونم شاید بگید اینها هیچکدوم برای من امکان نداره، ولی نه تنها بخاطر خودتون، بلکه بخاطر پسر عزیزتون هم که شده شما باید روحیه تون رو عوض کنید، خود شما اشاره کردید که چقدر روحیه پسر شما بد شده، در واقع فرزندتون در این سن و سال خیلی حساسه و صد در صد متوجه حالت ناراحتی و افسردگی شما و روابط نامناسب شما و پدرش میشه و اون رو خیلی ناراحت میکنه، پس بخاطر پسرتون هم که شده در قدم اول به زندگی برگردید تا توان حل مسئله بزرگتر همسرتون رو پیدا کنید.

در قدم بعد باید ببینید چطور میشه به همسرتون یا در واقع به خودتون کمک کنید، مثالا اینکه به نحوی هرچند که سخته ولی شوهرتون رو راضی کنید که با هم به مشاوره حضوری تشریف ببرید یا راهی برای درمان اعتیاد شوهرتون یا حداقل خود شما راهی برای کنار آمدن با این موضوع پیدا کنید.

فعلا بیشتر از این وقت شما رو نمیگیرم، اگه تمایل داشتید بیشتر صحبت کنیم یا نقد و نکته ای داشتید خوشحال میشم از طریق همین سامانه بیان کنید.

موفق و شاد و محکم و استوار باشید.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.