ناشناس

مادرم اجازه نمیده ازدواج کنه" چه کنم؟

سلام. من دختری 25 ساله دیپلمه از شهرستان هستم و فرزند اخر و اولی هم دختر 28 ساله است که متاسفانه مادرم اگر برای من خواستگار بیاید به هیچ عنوان دل بر نمی دارد و .. و یا خواهرم را جاش میگوید اگر ان ها تازه بشناسند ادم بدرد نخوری بود. میداند من نمیروم می گوید همه ما راضی هستیم و اگر باز برای من بیاید و بالای دیپلم بود می گوید بدرد خواهرت می خورد و ان را می گوید و اگر از نظر مالی بالا باشد میگه نه فلان فلان بود یا بازم خواهرم رو میگه و حسابی بهترین خواستگارها رو از دست دادم و خواهرم هم نمی تونم توضیح دو سطره بدم ولی مثل مادرم مریض روحیه طوریه که نمی تونن بدنش و مطمئنم تا حداقل 32 سالم مهمونه و با توجه به تجربه های تلخم نه می خوام کسی برام بیاد همه هم میدونم سنم بالا میره مشورت بزرگتر ها رو هم که براش هیچه. من توی خونه امنیت جسم و روح هم ندارم درس بخونم چه برسه سر کار و هنوز از ایشان کتک می خورم.
پنجشنبه، 20 تير 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

مادرم اجازه نمیده ازدواج کنه" چه کنم؟

ناشناس ( تحصیلات : دیپلم ، 25 ساله )

سلام. من دختری 25 ساله دیپلمه از شهرستان هستم و فرزند اخر و اولی هم دختر 28 ساله است که متاسفانه مادرم اگر برای من خواستگار بیاید به هیچ عنوان دل بر نمی دارد و .. و یا خواهرم را جاش میگوید اگر ان ها تازه بشناسند ادم بدرد نخوری بود. میداند من نمیروم می گوید همه ما راضی هستیم و اگر باز برای من بیاید و بالای دیپلم بود می گوید بدرد خواهرت می خورد و ان را می گوید و اگر از نظر مالی بالا باشد میگه نه فلان فلان بود یا بازم خواهرم رو میگه و حسابی بهترین خواستگارها رو از دست دادم و خواهرم هم نمی تونم توضیح دو سطره بدم ولی مثل مادرم مریض روحیه طوریه که نمی تونن بدنش و مطمئنم تا حداقل 32 سالم مهمونه و با توجه به تجربه های تلخم نه می خوام کسی برام بیاد همه هم میدونم سنم بالا میره مشورت بزرگتر ها رو هم که براش هیچه. من توی خونه امنیت جسم و روح هم ندارم درس بخونم چه برسه سر کار و هنوز از ایشان کتک می خورم.


مشاور: خانم قربانی


سلام‌ و ادب خدمت شما همراه گرامی سایت راسخون.
پیام تان را خواندم. از شرایط نامناسبی که در خانواده دارید متاسف و متاثر شدم.‌ سعی میکنم رنج شما را درک کنم. اینکه در سن‌ ازدواج هستید و باید به ازدواج فکر کنید، کاملا درست و شایسته است اما اگر ازدواج برای فرار از شرایط سخت منزل پدری باشد، اشتباه خواهد بود زیرا که امکان دارد تحت تاثیر شرایط و بدون بررسی، تصمیم گیری صورت بگیرد. در مورد این مشکل که مادرتان به دلیل باورهای خود اعتقاد دارد که ابتدا باید خواهر بزرگ تان ازدواج نماید و با این فکر سبب میشود که فرصت های خوب خود را برای ازدواج از دست بدهید، چند راهکار پیشنهاد میشود که امیدوارم برایتان مفید باشد:
۱. خود را مصر به ازدواج نشان دهید و در نهایت احترام به خانواده اعلام کنید که میخواهید موردهای مناسب را بررسی نمایید.
۲. از افراد ذی نفوذ اقوام و یا پدرتان بخواهید که نظر مادرتان را نسبت به ازدواج شما تغییر دهند‌.
۳. سعی کنید با محبت کردن به مادرتان‌، نظر ایشان را نسبت به خواسته های خود جلب نمایید و سعی کنید برای رسیدن به اهداف تان تا جایی که می توانید در امور دیگر طبق میل او عمل نمایید.
در پناه حق و عاقبت بخیر باشید.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.