با سلام. من حدود یک سال است که ازدواج کرده ام . در حال حاضر در یک واحد از خانه مادر شوهرم زندگی میکنیم....
با سلام. من حدود یک سال است که ازدواج کرده ام . در حال حاضر در یک واحد از خانه مادر شوهرم زندگی میکنیم. پدر شوهرم حدود 20سال است که شهید شده. و مادر شوهرم خود بچه ها را بزرگ کرده و خیلی به آنه وابسته است. که بهش حق میدم. اما متاسفانه شوهر من بچه اخر است و به خاطر اخلاق خوبی که داره مادرش 10برابر به او وابسته است. به طوری که منو شدید حساس کرده و گاهی رفتار ها و حرکاتی میکنه و توی جلب توجه از شوهرم با من رقابت میکنه که من احساس میکنم هوو دارم. البته اوایل حساس تر بودم ولی الن بهترم. و گاهی سر این چیزا به شدت با شوهرم دعوا کردیم. من دانشجو هستم و این مورد قبول او نیست با اینکه شوهرم به درس خوندن من علاقه منده. در کل فرهنگشون یه کم پایینه به جز شوهرم که تحصیل کرده است. او انتظار داره که همه جا با ما بیاد و ما بابت حتی یه گردش دو نفره مجبوریم دروغ بگیم. حتی مسافرت و خونه اقوام من. او حتی با رفتن ما از خانه خودش مخالفه و نمیخواد ما مستقل بشیم. و میگه اگه برید منم میخوام با شما خونه بگیرم و زندگی کنم در صورتی که بچه های دیگه ای هم داره. و رو پای خودش هم هست. به نظر شما من حق اینو دارم که بخوام مستقل باشم یا نه باید با اون زندگی کنم و قید همه آرزوهام رو بزنم(تجربه دو سه ماه زندگی کردن با اونو دارم به طوری که اصلا نمیتونستم به اهدافم بسم چون خیلی پر توقعه و به زن به چشم خدمتکار خونه نگاه میکنه که وظیفش فقط کار کردن تو خونست)؟ به نظر شما اگه ما بخوایم مستقل باشیم و یا حداقل از4بار 3بار اونو با خودمون به سفر نبریم گناهکاریم؟ چه کار کنم ؟ من خیلی تو زندگیم سختی کشیدم و حالا میخوام آرامش داشته باشم و به رسیدن به اهدافم فکر کنم. ولی مادر شوهرم به کسی بها میده که بهتر به خودشو بچه هاش خدمت کنه نه یه زن موفق در اجتماع.
مشاور: hassan najafi
پاسخ: دوست عزیز مشکل شما مشکل اکثر کسانی است که با پسر آخر خانواده ازدواج می کنند و مادر به این پسر و گاه پسر هم به این مادر وابسته است. و این البته می تواند آزار دهنده باشد ولی اگر شما همراه همسرتان در سرزدنها و رسیدگی به مادرش باشید کمتر اذیت می شوید. از طرفی وظیفه تان را انجام دهید در حق مادر همسرتان کوتاهی نکنید ولی این را به خاطر داشته باشید که نباید زندگی تان را فدای مادر شوهرتان کنید،کوتاهی نکنید ولی بیش از حد هم افراط نکنید. لازم نیست که هر کجا می روید مادر شوهرتان را همیشه دنبال خود ببرید گاهی با او همراهی کنید ولی همیشه نه. اوایل ممکن است سخت باشد و حرف و حدیث های زیادی داشته باشد ولی اگر همسرتان با شما همراه و هماهنگ باشد می تواند به مرور زمان عادی سازی بیشتری داشته باشید. از راه محبت می توان همه چیز را تحت تسلط گرفت اگر شما رفتار درست و بدون حساسیتی با مادر شوهرتان داشته باشید و به عنوان یک رقیب به او نگاه نکنید و تا حدودی شرایط او را درک کنید و در مقابل او جبههء دفاعی نگیرید و شوهرتان هم احساس نکند که می خواهید او را از مادرش جدا کنید به مرور زمان می توانید شرایط را برای جدا شدن مهیا کنید. مادر شوهر ها یک رگ خواب دارند. این رگ خواب را بشناسید و از راه آن عمل کنید. مطمئن باشید که خیلی سخت نیست فقط کمی تحمل می خواهد و هم از خود گذشتگی و گاهی ما برایمان راحت تر است که فقط بهانه بگیریم تا شاید اتفاقی به نفع ما رخ دهد ولی اگر از آن راهی که گفتیم وارد شوید هم زودتر و هم دلچسب تر به نتیجه دلخواهتان می رسید. شما باید حساسیت های خودتان را کم کنید تا بتوانید راحت تر با شوهرتان زندگی کنید در ضمن زودتر از موعد در مورد آینده پیش بینی نکنید شما می توانید همین الان هم به آرزوی هایتان برسید اگر با همسرتان هماهنگ باشید و خواستهای او را بر آورده کنید. فقط مهم است که شوهر شما و شما از هم راضی باشید آن گاه به تمام خواسته هایتان می رسید. هنر درست رفتار کردن را داشته باشید و به مادر شوهرتان هم رسیدگی کنید و هرگز خود را با او مقایسه نکنید شما همسر شوهرتان هستید و اگر بخواهید و سعی کنید هیچ کس نمی تواند جای شما را برای شوهرتان بگیرد . موفق باشید اين سوال توسط فرهنگسراي پرسش پاسخ داده شده است . www.porsesh.ir