با عرض سلام و خسته نباشید (سن 25 سال)من با خانواده شوهرم احساس راحتی نمیکنم مثلا وقتی خواهر شوهرهایم...

با عرض سلام و خسته نباشید (سن 25 سال)من با خانواده شوهرم احساس راحتی نمیکنم مثلا وقتی خواهر شوهرهایم باهم جمع میشوند و صحبت میکنند من وارد بحث نمی شوم حتی یاد ندارم که سر صحبت را با آنها باز کنم! وقتی به خانه پدر شوهرم میروم و میبینم خواهر و برادر شوهرهایم آنجا هستند ناخودآگاه احساس معذب بودن بهم دست میدهد و اینکه من یک غریبه هستم!دست خودم نیست دوست دارم با آهنا صمیمی شوم اما یاد ندارم. در حالی که شوهرم با توجه به تعریفهای زیادی که از من پیش خانواده اش کرده از من توقع دارد که صمیمی و گرم با آنها برخورد کنم (خانواده من کم جمعیت و من تک دختر هستم اما خانواده شوهرم پر جمعیت می باشد)لطفا برای اینکه با خانواده شوهر ارتباط خوبی برقرار کنم من را راهنمایی کنید
شنبه، 9 مرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

با عرض سلام و خسته نباشید (سن 25 سال)من با خانواده شوهرم احساس راحتی نمیکنم مثلا وقتی خواهر شوهرهایم...

( تحصیلات : لیسانس ، 25 ساله )

با عرض سلام و خسته نباشید
(سن 25 سال)من با خانواده شوهرم احساس راحتی نمیکنم مثلا وقتی خواهر شوهرهایم باهم جمع میشوند و صحبت میکنند من وارد بحث نمی شوم حتی یاد ندارم که سر صحبت را با آنها باز کنم! وقتی به خانه پدر شوهرم میروم و میبینم خواهر و برادر شوهرهایم آنجا هستند ناخودآگاه احساس معذب بودن بهم دست میدهد و اینکه من یک غریبه هستم!دست خودم نیست دوست دارم با آهنا صمیمی شوم اما یاد ندارم. در حالی که شوهرم با توجه به تعریفهای زیادی که از من پیش خانواده اش کرده از من توقع دارد که صمیمی و گرم با آنها برخورد کنم
(خانواده من کم جمعیت و من تک دختر هستم اما خانواده شوهرم پر جمعیت می باشد)لطفا برای اینکه با خانواده شوهر ارتباط خوبی برقرار کنم من را راهنمایی کنید


مشاور: hassan najafi

دوست عزیز از صحبت های شما مشخص می شود که آن اعتماد به نفسی که در رابطه با خانواده شوهرتان باید داشته باشید را ندارید و همین سبب می شود که سکوت کرده و کنار بکشید و شاید هم یک پیش زمینه ی ذهنی منفی از آنها برای خودتان درست کرده اید که سبب شده نتوانید آن طور که باید با آنها ارتباط برقرار کنید. دوست عزیز، در زندگی همه چیز به خواست و اراده ی ما بستگی دارد. کافی است بخواهیم کاری انجام دهیم ولی نترسیم، چرا که ترس و اضطراب و نگرانی بیش از حد سبب می شود که اصلاً وارد میدان مبارزه نشویم و همیشه کنار بکشیم. وقتی هم وارد میدان نشویم فرصت آزمایش و خطا و پیدا کردن راه درست را از دست می دهیم. ارتباط برقرار کردن با دیگران چندان هم کار سختی نیست. کافی است یک سرنخ پیدا کنیم و بعد وارد صحبت شوید. آنگاه بحث های مختلف یکی یکی پیش می آیند. کافی است وقتی از شما سوال می شود تک کلمه ای جواب ندهید. بلکه در مورد جواب هایتان کمی هم توضیح بدهید و در مقابل شما هم سوال بپرسید. در مورد مسئله ای نظر بدهید و بی تفاوت از کنار تغییرات و حرف های دیگران نگذرید. شما مدت زمانی که عقد هستید را بیان نکرده اید و خود این هم می تواند مؤثر باشد و هر چه بیشتر با خانوده همسرتان رفت و آمد کنید و مدت بیشتری از آشنایی شما بگذرد، ایده ها و عقاید آنها را بهتر خواهید شناخت و جای صحبت بیشتری باز خواهد شد. سعی کنید وقتی در خانه ی مادر شوهرتان هستید، بیشتر در جمع آنها باشید تا در خلوت با شوهرتان. به خودتان فرصت بدهید آنها را بیشتر بشناسید. در وهله اول هم به خودتان ایمان داشته باشید که می توانید با آنها ارتباط برقرار کنید. از آنها فرار نکنید بلکه بیشتر خودتان را در میان آنها بیندازید در کارهایشان کمک کنید و همواره با آنها باشید. آنگاه اوضاع بهتر می شود، اما اگر مثل یک مهمان نسبتاً غریبه بروید و برگردید، هرگز نمی توانید ارتباط درستی با آنها برقرار کنید. دوست عزیز شما باید روابط اجتماعی خودتان را بیشتر کنید و آداب آن را هم باید یاد بگیرید که البته یک جلسه و دو جلسه نیست. بلکه مجموعه ای از مهارت ها را در بر می گیرد که در وهله ی اول مستلزم خواست و اراده ی شماست و در نهایت به مطالعه نیازمند است و یا این که حضوراً به مشاوره مراجعه نمائید. مهارت هایی که شما نیاز دارید عبارتند از: 1. داشتن عزت نفس 2. شناخت عقایدتان در باب خودتان 3. مهارت در دست گرفتن سر رشته های زندگی تان 4. مسئولیت پذیری و مهارت های دیگری که باید آنها را بیاموزید. با خواندن کتاب های مهارت های ارتباطی نوشته کریس کول و ترجمه محمدرضا آل یاسین می توانید تا حدودی با این مهارت ها آشنا شوید. موفق باشید. اين سوال توسط فرهنگسراي پرسش پاسخ داده شده است . www.porsesh.ir



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.