ل ن

حدود يك ساله كه ازدواج كرده ام.مشكل خاصي نداريم.جز جرو بحثها كه گاها پيش مياد.وضع ماليمون بد نيست من...

حدود يك ساله كه ازدواج كرده ام.مشكل خاصي نداريم.جز جرو بحثها كه گاها پيش مياد.وضع ماليمون بد نيست من نيز شاغلم .ولي مدتيه شديدا احساس خلا و افسردگي و تنهايي عجيبي ميكنم.همسرم معمولا با من حرف نميزنه و راجع به اهداف و برنامه ريزيهاش و اتفاقاتي كه براش افتاده اصلا به من چيزي نميگه. راجع به خانواده خودش هم كه از همون دوران نامزدي هيچ و هيچ چيز به من نگفته و معمولا مساله رو كاملا پيچانده. و يا راستش رو به من نگفته. و من معمولا از ديگران خيلي چيزها رو شنيدم چه در مورد خانوادش و چه در مورد اهدافش.در كل با من حرف نميزنه.بيشتر من حرف ميزنم.منم خسته ميشم از اينكه همش من بگم و اون چيزي نگه.راستش بهم برميخوره. ما ثروتمند نيستيم. ولي از نظر امكانات زندگي شكر خدا تقريبا چيزي كم نداريم. هر دو تحصيلكرده و مهندسيم. كساني كه از دور ميبيننمون فكر ميكنند بايد خيلي خوشبخت باشيم. ولي من گاهي احساس ميكنم اصلا خوشبخت نيستم. شايد چون زياد همسرم با من دوست نيست و من آدم خيلي عاطفي هستم. به نظر شما چيكار كنم دوست تر و صميميتر شويم و حرف دلش را قبل و بيشتر از ديگران به من بگه؟ لطفا راهنماييم كنيد. متشكرم
چهارشنبه، 24 شهريور 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ل ن

حدود يك ساله كه ازدواج كرده ام.مشكل خاصي نداريم.جز جرو بحثها كه گاها پيش مياد.وضع ماليمون بد نيست من...

ل ن ( تحصیلات : لیسانس ، 28 ساله )

حدود يك ساله كه ازدواج كرده ام.مشكل خاصي نداريم.جز جرو بحثها كه گاها پيش مياد.وضع ماليمون بد نيست من نيز شاغلم .ولي مدتيه شديدا احساس خلا و افسردگي و تنهايي عجيبي ميكنم.همسرم معمولا با من حرف نميزنه و راجع به اهداف و برنامه ريزيهاش و اتفاقاتي كه براش افتاده اصلا به من چيزي نميگه. راجع به خانواده خودش هم كه از همون دوران نامزدي هيچ و هيچ چيز به من نگفته و معمولا مساله رو كاملا پيچانده. و يا راستش رو به من نگفته. و من معمولا از ديگران خيلي چيزها رو شنيدم چه در مورد خانوادش و چه در مورد اهدافش.در كل با من حرف نميزنه.بيشتر من حرف ميزنم.منم خسته ميشم از اينكه همش من بگم و اون چيزي نگه.راستش بهم برميخوره.
ما ثروتمند نيستيم. ولي از نظر امكانات زندگي شكر خدا تقريبا چيزي كم نداريم. هر دو تحصيلكرده و مهندسيم.
كساني كه از دور ميبيننمون فكر ميكنند بايد خيلي خوشبخت باشيم.
ولي من گاهي احساس ميكنم اصلا خوشبخت نيستم. شايد چون زياد همسرم با من دوست نيست و من آدم خيلي عاطفي هستم.
به نظر شما چيكار كنم دوست تر و صميميتر شويم و حرف دلش را قبل و بيشتر از ديگران به من بگه؟ لطفا راهنماييم كنيد. متشكرم


مشاور: hassan najafi

خواهر گرامي اين رويكرد شما طبيعي است اما بايد عرض شود كه برخي افراد معمولا خويشتندار و خودار از بروز عواطف و وقايع زندگي هستند . اين افراد معمولا دورن گرا هستند و و از جنب و جوش زياد دوري مي كنند . اين افراد كم حرف ظاهر مي شوند. سعي كنيد شما به روند ابراز محبت ادامه دهيد گر چه آنها نمي خواهند خود را پر جنب و جوش ظاهر سازند اما از افراد پر جنب و جوش و خونگرم بسيار خشنود مي گردند . شما سعي كنيد بهتر ايشان را درك كنيد و به ايشان نزديك شويد اگر فاصله را زياد كرديد اين به صلاح شما نيست بلكه سعي كنيد با نزديكي به او آرام شويد و از درون او با خبر شويد . سعي نكنيد زياد از گذشته او تجسس كنيد اگر حاضر به بازگو كردن نيست شما اصرار نكنيد . شما هم اكنون نيز خوشبخت هستيد اما اهل مقايسه نباشيد هر فردي را آن طور كه هست بشناسيد و آنطور كه مي خواهد برخورد كنيد . برخي توانايي و مهارت ارتباط را ندارند پس نبايد از ظاهر حكم كلي صادر كرد . زندگي خود را با شور و نشاط ادامه دهيد و از فكر هاي مايوس كننده و مخرب دوري كنيد . موفق و پيروز باشيد .



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.