ناشناس

با سلام و خسته نباشی. من قبلا هم براتون درخواست مشاوره...

با سلام و خسته نباشی. من قبلا هم براتون درخواست مشاوره دادم و کد رهگیریمو از دست دادم برا همین دوباره مینویسم من دختری 25 ساله هستم دو ساله ازدواج کردم ولی هنوز مستقل نشدم اول از همه بگم که همسرم منو به اجبار چادری کرده و ما اکثر مواقع سر همین موضوع بحث داریم اما مشکل من اینه که خیلی خیلی حساس و زودرنج هستم با کوچکترین موضوعی ناراحت می شم گریه می کنم داد می زنم و عصبی می شم ممکنه موضوع هم خیلی مهم نباشه ولی من متاسفانه اینجووری هستم اگه بتونم خودمو کنترل کنم و زود گریه نکنم خیلی خوبه ولی متاسفانه هرکاری می کنم نمیشه صلوات می فرستم به یه موضوع دیگه فکر می کنم اعداد و برعکس میشمرم ولی فایده نداره دیگه اینکه احساس میکنم همسرم منو درک نمی کنه کارش براش مهمتره تا من همیشه دوست داره با شوخی های بی مزه و بی جا منو عصبی کنه و ناراحت کنه هرچند ایشون اخلاقشه و مشکل از منه که زودرنجم ولی منم توقع دارم وقتی بهش میگم که از این کار بدم میاد دیگه اونو تکرار نکنه بعضی مواقع به فکر طلاق می افتم دیگه امیدی به آینده ندارم بعضی مواقع هم میخوام خودکشی کنم ولی نه جراتشو دارم نه میتونم تروخدا کمکم کنید
پنجشنبه، 8 فروردين 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

با سلام و خسته نباشی. من قبلا هم براتون درخواست مشاوره...

ناشناس ( تحصیلات : فوق دیپلم ، 25 ساله )

با سلام و خسته نباشی. من قبلا هم براتون درخواست مشاوره دادم و کد رهگیریمو از دست دادم برا همین دوباره مینویسم
من دختری 25 ساله هستم دو ساله ازدواج کردم ولی هنوز مستقل نشدم
اول از همه بگم که همسرم منو به اجبار چادری کرده و ما اکثر مواقع سر همین موضوع بحث داریم
اما مشکل من اینه که خیلی خیلی حساس و زودرنج هستم با کوچکترین موضوعی ناراحت می شم گریه می کنم داد می زنم و عصبی می شم
ممکنه موضوع هم خیلی مهم نباشه ولی من متاسفانه اینجووری هستم اگه بتونم خودمو کنترل کنم و زود گریه نکنم خیلی خوبه ولی متاسفانه هرکاری می کنم نمیشه صلوات می فرستم به یه موضوع دیگه فکر می کنم اعداد و برعکس میشمرم ولی فایده نداره
دیگه اینکه احساس میکنم همسرم منو درک نمی کنه کارش براش مهمتره تا من
همیشه دوست داره با شوخی های بی مزه و بی جا منو عصبی کنه و ناراحت کنه هرچند ایشون اخلاقشه و مشکل از منه که زودرنجم ولی منم توقع دارم وقتی بهش میگم که از این کار بدم میاد دیگه اونو تکرار نکنه
بعضی مواقع به فکر طلاق می افتم دیگه امیدی به آینده ندارم
بعضی مواقع هم میخوام خودکشی کنم ولی نه جراتشو دارم نه میتونم
تروخدا کمکم کنید


مشاور: سید حبیب الله احمدی

باسلام. به نظر می آید مهمترین مشکل شما همان زودرنجی بیش از حد شما باشد. در واقع اگر این مشکل حل شود، زمینه برای حل مشکلات دیگر شما مثل اختلافاتی که با همسرتان دارید هم به خوبی فراهم خواهد شد. پس بهتر است ابتدا روی حل این مسئله تمرکز کنید و سپس روی اختلافات دیگری که با همسرتان دارید متمرکز شوید. زودرنجی، می تواند علل و ریشه های بسیار مختلفی داشته باشد. من با اطلاعات محدودی که ارائه کردید، نمی توانم به طور قطع بگویم که ریشه و علت اصلی زودرنجی شما چیست، ولی یکسری نکات کلی را در این زمینه مطرح می کنم و امیدوارم که مؤثر واقع شود. معمولاً‌ در پشت این زودرنجی های شدید، نگرش ها، باورها و افکار عمیقی نسبت به خودمان یا دیگران وجود دارد که باعث می شود کوچکترین مسائل و رفتارهای دیگران را تهدیدی جدی علیه ارزشمندی شخصیتی خودمان تلقی کنیم. اینکه این نگرش ها و باورها از کجا شکل گرفته و چگونه در ذهن وشخصیت ما نهادینه شده اند، بحث مفصلی دارد. اما چیزی که در حال حاضر به شما کمک می کند، شناسایی این افکار و باورهای زیربنایی است که منجر به احساس زودرنجی شما می شوند. در بسیاری از موارد، ممکن است این افکار و باورها مربوط به میزان پایین عزت نفس باشند. عزت نفس به بیانی ساده یعنی میزان ارزشی که شما برای شخصیت خودتان قائل هستید. فردی که عزت نفس خود را بالا می داند، معمولاً حتی با برخوردهای منفی و رفتارهای نامناسب دیگران، خیلی راحت کنار می آید. زیرا رفتار آن ها را تهدیدی علیه ارزشمندی خودش قلمداد نمی کند. چنین فردی خود را ارزشمند می داند صرف نظر از اینکه دیگران با او چه برخورد و رفتاری داشته باشند. بنابراین نیازی نمی بیند که برای اثبات ارزشمندی خودش سعی کند تأیید کامل دیگران را جلب کند یا با تمام وجود، تلاش کند که هیچ برخورد نامناسبی را از دیگران دریافت نکند. به این نگرش که منجر به عزت نفس بالا می شود، در اصطلاح، خودپذیری نامشروط گفته می شود. خودپذیری نامشروط، یعنی اینکه ما ارزشمندی شخصیت خودمان را مشروط به هیچ عامل بیرونی نمی دانیم. یعنی چه اطرافیانمان تأییدمان بکنند و چه تأییدمان نکنند، چه عملکرد کاملاً موفقی داشته باشیم و چه عملکرد توأم با شکست و اشتباه، داشته باشیم، تحت هرشرایطی «شخصیت خودمان» را می پذیریم و آن را ارزشمند می دانیم. کسی که نگرش خودپذیری نامشروط دارد، ارزشمندی خود را وابسته به واکنش های دیگران یا موفقیت های عملکری خودش نمی داند، بنابراین برای چنین شخصی اگرچه یک رفتار منفی یا یک شکست در عملکرد، ناکام کننده است ولی به هیچ وجه، معادل با کم شدن ارزشمندی شخصیتی نیست. البته خودپذیری نامشروط به معنای خودشیفتگی هم نیست. فرق این دو مفهوم این است که در خودپذیری نامشروط، ما انتقادات دیگران را می پذیریم و اشتباهات عملکردی خودمان را قبول می کنیم اما ارزشمندی شخصیت خودمان را در گروی این مقوله ها نمی دانیم. اما خودشیفتگی یعنی اینکه ما اصلاً انتقادات دیگران یا اشتباهات خودمان را هم نپذیریم. مادامیکه نگرش خودپذیری نامشروط، بر شخصیت ما حاکم نشده باشد، دائماً با کوچکترین عوامل بیرونی، ارزشمندی شخصیت ما بالا و پایین می رود. یعنی اگر اطرافیان، کاملاً با ما خوب برخورد کنند، احساس ارزشمندی می کنیم اما اگر لحظه ای ما را تأیید نکنند یا آنطور که مورد انتظار ما است با ما محترمانه یا مناسب برخورد نکنند، ارزشمندی شخصیت خودمان را در خطر می بینیم و همین عامل باعث می شود که خیلی ناراحت و عصبانی شویم و به هم بریزیم. این همان مکانیزم پنهانی است که معمولاً در پشت زودرنجی های مفرط ما قرار دارد. جالب است که ما معمولاً خودمان به این مکانیزم، هشیار نیستیم ولی وقتی که دقت کنیم می توانیم به تدریج به وجود آن پی ببریم. به طورکلی به نظر می رسد آنچه که به طور اساسی و ریشه ای، مشکل شما را حل می کند،‌ افزایش عزت نفس و خودپذیری نامشروط است. بدین منظور یک کتاب بسیار کاربردی که در عین علمی بودن به زبانی بسیار ساده و قابل فهم نوشته شده است را به شما معرفی می کنم:‌ »هیچ چیز نمی تواند ناراحتم کند» نوشته ی دکتر آلبرت الیس.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.