ناشناس
با سلام و خسته نباشید من الان نزدیک به یک ساله ازدواج...
با سلام و خسته نباشید من الان نزدیک به یک ساله ازدواج کردم مادر شورهم واحد کنار خانه ما زندگی می کنند خیلی آدمای خود خواهی هستند همش دوست دارند ما اونجا باشیم سر اینکه ما ناهار خونه خودمون باشیم کلی با شوهرم اختلاف داشتیم اصلا خانواده شوهرم درک نمی کنند که ما می خواهیم استقلال داشته باشیم همه به رفتار شوهرم بر می گرده که خیلی به مادرش وابستس ما قراره تا 6 ماهه دگه به خانه ای بریم که 2 طبقه وو اوناها هم با ما در آن ساختمانن وابستگی شوهرم به مادرش منا خیلی اذیت می کنه انقدر وابستس که بدون اون نمی تونه زندگی کنه از خواب بیدار میشه اول باید بره اونجا مادرشا ببینه از بیرون میاد باید بره اونا ببینه دیگه از مادر شوهرم و حرف گندگیاش خسته شدم ازش بدم میاد کمکم کنید شوهرم به طرف من بیاد . مرسی
مشاور: خانم سعیده صفری
باسلام. ابتدا بهتر است تاثیر گرفتن و وابستگی همسرتان به مادرش تعریف شود . زیرا گاهی دیده شده که برخی خانم ها یا آقایان ارتباط های عاطفی همسر با خانواده اش و احترام و مشورت با آنان و نیز استفاده از تجربه هایشان را تاثیر گرفتن افراطی و وابستگی شدید می دانند،که صحیح نیست. ولی اگر این خصوصیت را که قبل از ازدواج نیز باید به آن توجه می کردید در همسرتان یافتید باید آگاه باشید که یکی از عوامل نسبتا مشکل آفرین در زندگی زناشویی همین وابستگی های شدید مرد به پدر و مادر و به ویژه به مادر است. چون زن نمی تواند شوهری را که به مادرش تکیه کرده باشد، در جایگاه تکیه گاه بپذیرد با وجود این صحبت ها بهتر است این ویژگی را به حساب سی درصد نقاط منفی او بگذارید . اما با این حال با وجود در زندگی مشترک به چند نکته توجه کنید : به این مساله حساسیت و واکنش زیادی نشان ندهید. حساسیت شما پیام های ناخوشایندی را به همسرتان منتقل می کند ؛ مانند دور کردن او از خانواده اش ، انحصارطلبی و حسادت شما و ....توجه داشته باشید که مرد درباره خانواده خود و زحمات پدر و مادرش تعصب دارد و به آنها احساس دین می کند و مخصوصا در اوایل ازدواجتان در صورت بروز هر واکنشی از شما ناخودآگاه به آنان به ویژه مادرش نزدیک تر می شود ؛ افزون بر اینکه هرگونه حساسیت شما نقطه ضعفی می شود که ممکن است اهرم فشاری برای آزار و حرص دادن شما قرار گیرد. به همسرتان بیشتر توجه کنید، رعایت حقوق او و ایجاد فضایی آرام و جذاب هنگامی که با شما سپری می کند وابستگی او را به خانواده اش متعادل خواهد کرد. یادتان باشد در تعارض الگوها، الگویی پذیرفته می شود که محبوب تر باشد. چنانچه همه ی موارد بالا را رعایت کردید و تغییری در رفتار همسرتان مشاهده نکردید بسیار سنجیده تذکر دهید ؛ برای مثال در موقعیتی مناسب و دور از تنش بگویید من از این موقعیت احساس خوبی ندارم اگر به من توجه بیشتری داشتی ،نشاط بیشتری می یافتم و توجهم به خانواده ات زیادتر میشد. اما در رابطه با مادر شوهرتان ، رفتار همسرتان بسیار مهم است اگر ایشان توانستند قاطعانه تر در مقابل خانواده اش از حقوق شما دفاع کنند به احتمال بسیار بالا تنش های ایجاد شده از بین خواهد رفت اما لازم است شما نیز به موادری توجه کنید. طی کار با مراجعانی که مشکل شما را داشته اند به این نتیجه رسیده ام که اگر چه موارد بالا اندکی رفتار شوهرتان را تعدیل خواهد کرد اما گفتن از جانب شما ، نصیحت، گریه کردن و غر زدن برای تغییر رفتار به هیچ وجه موثر نبوده است بلکه یکی از راهکارهای مفید این است که شما فرد خاص قابل اطمینان و مقتدری که که خود و شوهرتان او را قبول دارید انتخاب کرده و از وی بخواهید رفتارهای صحیح و ایجاد تعادل میان خانواده ی سابق و خانواه ی فعلی را به او به طور غیر مستقیم آموزش دهد. این فرد می تواند مشاور خانواده یا حتی یکی از اشخاص خانواده خودشما یا ایشان باشد. تنها مواظب باشید که همسرتان متوجه نشود شما با آن شخص در ارتباط هستید. و نکته ی دیگری هم که نیاز است رعایت کنید این است که هیج وقت سعی نکنید رابطه ی عاطفی طبیعی مادر و پسر و یا کمک ها در حد معمول را از بین ببرید چون تلاش جهت منحصر کردن همسر غالبا نتیجه ی عکس می دهد.