ناشناس
سلام و عرض خشته نباشيد.من عروس يك خانواده ساكن مشهدم...
سلام و عرض خشته نباشيد.من عروس يك خانواده ساكن مشهدم و در دوران نامزدي بسر ميببرم.تا يك سال اول همه چيز خوب و عالي بود اما اخيرا به مشكلاتي با خانواده ي همسرم پيدا كردم.من هميشه سعي كردم روابطو به نحو احسن حفظ كنم اما مادر شوهرم به خاطر مسائل بي اهميتي اوضاع رو خراب ميكنه و فورا به شوهرم ارجاع ميده.مثلازنت با خاهرزاده ي من سرد احوالپرسي كرد يا به خاهرت اخم كرد.اگه خودشون بحثشون ميشه مادرش بهم ميگه حتما زنش بهش ياد ميده!من تو يك سال اول از خيلي رفتاراشون ناراحت ميشدم اما در شان خودم نمي ديدم راجبش به شوهرم چيزي بگم يا گله كنم حتي سعي كردم تو بحثاشون طرف خونوادشو بگيرم.يك ماهي هس نرفتم خونشون.حالا شوهرم بي تابي ميكنه و ميخادبرم پيشش اما به خاطر رفتار خونوادش نرفتم و دليلشو به همسرم گفتم اما سخت ناراحت شدو ازم دور شده.حس بدي دارم.از ازدواجم نااميد شدم.امروز هم به همسرم پيشنهاد دادم چند روزي كات كنيم تا هردومون آرومتر شيم اما اون بهم گف يك بار حال من خراب شدو نتونستي كمكم كني در صورتي كه نزديك دو ساله تو اين شرايط بد روحيش فقط من به دردش خوردم اون هم تو شرايط مشابه منو ساپورت كرده اما حالا به اينجا رسيديم.احساس ميكنم خانوادش نميخان ما آرامش داشته باشيم.آخه اخيرا حدود يه ماه ونيم پيش نامزدي خاهرشوهرم بهم خورد.من اونجا بودم و مسائلي رو كه در همون رابطه پيش ميومد مداخله كردم متاسفانه و اشتباهاتشون مربوط به مراسمو سختگيري هاشون رو با نرمي حتي مقايسه خودم باخاهرشوهرم مطرح كردم كه اينگار لجبازي بكنن بدترش كردن كه ديگه خودمو كشيم كنار.كه آخرشم همه چيز خراب شد.فك ميكنم حالا منو مقصر ميدونن.نميدونم بهاشون چيكار كنم!آرامشو از منو شوهرم گرفتن.يه راهي نشونم بدين لطفا.مرسي.
مشاور: خانم سعیده صفری
باسلام. خواهر گرامي این را در نظر داشته باشید که شما تنها رفتار خود را می توانید کنترل کنید و تنها کسی که در این دنیا نسبت به او کنترل کامل دارید، خودتان هستید. هرانسانی تمایل دارد که دیگران مخصوصاً نزديكانش مطابق میل او یا حداقل مطابق منطق و عرف و انصاف، رفتار کنند ولی این تمایل به این معنی نیست که ما می توانیم عملاً انتظار داشته باشیم که دیگران همیشه به همین گونه رفتار کنند. مخصوصاً وقتی که این انتظار را خیلی قوی و مطلق گرایانه در ذهنمان پرورش می دهیم، حاصل آن چیزی نخواهد بود جز یک عصبانیت دائمی و نفرت پایداری که تمام وجودمان را اسیر خواهد کرد. بنابراین اگر انتظار خود از درست رفتار کردن خانواده همسرتان را صرفاً به عنوان یک «تمایل» بپذیرید و آن را به یک «باید» مطلق و جزمی، تبدیل نکنید، تحمل رفتارهای آنها خیلی راحت تر خواهد شد. اگرچه در این حالت هم رفتارهای آنها شما را ناراحت خواهد کرد، اما دیگر باعث نخواهد شد که دچار چنین احساسات منفی عمیق و ناتوان کننده ای شوید. خواهر عزيزم بهتر است تا ديرنشده بياموزيد كه چگونه در مقابل خانواده همسرتان جرئت مندانه تر برخورد كنيد زيرا با گذشت زمان آنها به قرباني بودن شما عادت مي كنند و به احتمال زياد علاوه بر اينكه سلامت روان خود را به خطر مي اندازيد در رابطه با همسرتان هم مشكلات جدي پديد مي آوريد . زيرا نمي توانيد خانواده همسرتان را ناديده بگيريد يا به آنها بي احترامي كنيد و با پرخاشگري وضع را از اين كه هست بدتر مي كنيد. مخصوصا در ابتداي ازدواجتان كه وابستگي هاي همسرتان به خانواده اش زياد است.... بايد در نظر داشته باشيد كه مرد در مورد خانواده اش تعصب دارد و بي توجهي و بي محبتي به آنان را بي محبتي به خود مي داند زيرا رشد خود را مديون آنهاست و از اين مطلب هم كه بگذريد شما در آينده داراي فرزند خواهيد شد و چاره اي جز ارتباط و توجه و محبت خانواده همسرتان نخواهيد داشت چون آنها پدربزرگ و مادربزرگ و عمه و عموي فرزندان شما خواهند بود و فرزندان شما به آنها نياز خواهند داشت پس لازم است در رفتار خود تجديد نظر كنيد زيرا با ادامه دادن به اين شيوه تنها كاري كه بايد بكنيد تا آنها را راضي نگه داريد اين است كه كامل از خودتان بگذريد و مدام خود را سرزنش كنيد يا به همسرتان شكايت كنيد كه هيچ كدام از اين دو راه حل جواب نخواهد داد، پس از كجا بايد شروع كنيد؟ ابتدا بايد روي شخصيت خود كار كنيد تا بتوانيد ناراحتي خود را به شيوه ي موثري نشان دهيد و اعتماد به نفس خود را بالا ببريد ، اين مهارت ها كاملا اكتسابي هستند و شما مي توانيد آنها را با مطالعه ي كتب مختلف ، و شركت در كارگاه هايي با عنوان مهارت هاي زندگي ياد بگيريد. كتاب از حال بد به حال خوب هم كه يك كتاب علمي است ولي با زباني بسيار ساده توسط دكتر ديويد برنزنوشته شده است مي تواند كمك زيادي به شما بكند. . اگر شما دارای این تفکر باشید که من نباید موقع دعوا جواب دهم یا وقتی کسی تحقیرم می کند نباید پاسخش را بدهم و در همان حال به طور طبیعی برخورد کرده به طوری که آن شخص متوجه ناراحت شدن شما نشود و آدم خوبی به نظر برسید . مشکلی از مشکل شما کم نخواهد شد بلکه این خشم و ناراحتی در وجود شما جمع شده و به شکل دیگری خود را نشان می دهد . مثلا با نیش و کنایه با همسر یا خانواده ی همسرتان صحبت می کنید یا خود را اذيت مي كنيد ،گريه مي كنيد و به تدريج نمي توانید موارد گذشته را فراموش کنید و به وفور با هر بحث کوچکی موضوعات گذشته را یادآوری مي کنید که فلان روز فلان شخص چنین کرد و موجبات عصبانیت خود و همسرتان را فراهم مي کنید . پس پیشنهاد من به شما این است که زمانی که از شخصی ناراحت می شوید یا احساس می کنید به شما توهین شده است. همان لحظه ناراحتی خود را نشان دهید ولی نشان دادن ناراحتی لزوما پرخاشگری و بالابردن صدا نیست بلکه به راحتی می توانید کاملا محترمانه ولی با شهامت یا زبان طنز از حقوق فردی خود دفاع کرده و ناراحتی های اندک اندک را در ذهنتان جمع نکنید. يا مي توانيد بعد از مدت زمان كوتاهي از اتفاق ، هنگامي كه كاملا آراميد با شخص مورد نظر در مورد ناراحتي خود صحبت كنيد. همچنین نبايد اجازه دهيد اين مسئله در رابطه ي شما و همسرتان تداخلي ايجاد كند ،. حساسیت و شكايت هاي بيش از اندازه شما پیام های ناخوشایندی را به همسرتان منتقل می کند ؛ مانند دور کردن او از خانواده اش ، انحصارطلبی و حسادت شما و ....توجه داشته باشید که مرد درباره خانواده خود و زحمات پدر و مادرش تعصب دارد و به آنها احساس دین می کند و در اوایل ازدواجتان در صورت بروز هر واکنشی از شما ناخودآگاه به آنان به ویژه مادرش نزدیک تر می شود ؛ افزون بر اینکه هرگونه حساسیت شما نقطه ضعفی می شود که ممکن است اهرم فشاری برای آزار و حرص دادن شما قرار گیرد. و بيشتر از تذكر دادن سعي كنيد محيط خلوت خودتان را چنان شاد و متنوع سازيد كه همسرتان از بودن با شما لذت ببرد ، اما يادتان باشد مستقل بودن آنچنان كه مورد نظر شماست يك شبه و يك هفته اي پديدار نمي شود چون همسرتان حداقل چندين دهه است كه با اين خصوصيت زندگي كرده است . پس صبر زيادي مي طلبد. و حتي در صورت امكان همسرتان را راضي كنيد خانه ای که قرار است در آینده داشته باشید کاملا مستقل و بافاصله از خانواده همسرش باشد. چنانچه همه ی موارد بالا را رعایت کردید و تغییری مشاهده نکردید بسیار سنجیده تذکر دهید ؛ برای مثال در موقعیتی مناسب و دور از تنش به همسرتان بگویید من از این موقعیت احساس خوبی ندارم اگر آنجا به من توجه بیشتری داشتی و طوری برخورد میکردی که مادرت با من اینگونه صحبت نمی کرد نشاط بیشتری می یافتم و توجهم به خانواده ات زیادتر میشد. نکات مهمی نیز وجود دارد که همسرتان باید به آنها توجه داشته باشد. شما در روابطتان با نشانه هايي مواجه شده ايد كه در روانشناسي با تعبير خويشاوندان سببي زهرآگين خوانده مي شوند. اينگونه خويشاوندان هيچ گونه احترامي به حد و مرزهاي روابطتان باهم و همچنين به همسرتان نمي گذارند آنان همواره در زندگيتان مداخله مي كنند و مانند يك زالو تمام انرژي تان را مي مكند و از به رسميت شناختن رابطه تان امتناع مي ورزند ، چرا كه از ديد آنان شما غريبه و متجاوز هستيد . آنها هنوز دست از پسرشان برنداشته اند و از اينكه شما پسرشان را از آنان گرفته ايد عصباني هستند. و بدتر اينكه احتمال دارد در آينده از هر شكاف و اختلافي كه بين شما و همسرتان وجود دارد سوء استفاده كنند تا بين شما تفرقه و دعوا راه بياندازند. و قابل درك است در اين شرايط برخي هم خيال كنند شما زني غرغرو و نق نقو و شايد هم بخيل باشيد ، كاملا قابل درك است از دست آنها بيش از حد عصباني و خشمگين باشيد. اما نظر من اين است كه با وجودي كه اعتقاد داريد خانواده ي ايشان برايتان دردسر ايجاد كرده است بايد بگويم خانواده ي او مشكل ساز نيست ، بلكه همسرتان است كه شما را با اين مشكل مواجه كرده است. چنانچه از اول او موضع خود را در قبال مادر و خواهرش مشخص مي كرده بود و حدود خود را با آنان تعريف مي كرد و حدي برايشان قائل بود، ديگر اهميتي نداشت كه ديگر آنان چقدر تلاش مي كنند در رابطه تان تداخل ايجاد كنند. چرا كه حد و حدودشان از قبل مشخص شده بود و نمي توانستند از آن جلوتر بروند. او بايد شما را نفر اول زندگي خود قرار مي داد و ازدواجش اولين اولويت زندگي او به شمار مي آمد. زن و شوهرهايي كه خويشاوندان زهرآگين دارند چنانچه بخواهند رابطه ي خود را به همسرشان حفظ كنند بايد سريعا حد و مرزهايي را در روابطشان تعريف كنند و همسرتان را تشويق كنيد با خانواده اش صحبت كند به احتمال زياد همسرتان نيز راضي نيست كه ميان شما و خانواده اش يكي را انتخاب كند پس چنانچه بخواهيد رابطه ي خود را حفظ كنيد در درجه ي اول لازم است خود را قوي تر كنيد و آمادگي برخورد درست با آنها را بدون مداخله ي همسرتان بيابيد و اگر توهين ها و بي احترامي ها طول كشيد از همسرتان بخواهيد با خانواده اش گفتگو كند و صحبت هايي نظير آنچه در زير مي آورم را با آنها مطرح كند: من همسرم را انتخاب كرده ام و مي خواهم تا آخر عمر با او زندگي كنم و از شما توقع دارم كه با نهايت احترام، ادب و مهرباني با او رفتار كنيد. ما زن و شوهر هستيم و چنانچه او را سرزنش كنيد يا ناراحتش كنيد مرا سرزنش و ناراحت كرده ايد. اگر مي خواهيد ما را با هم ببينيد پس سعي كنيد محترمانه و مؤدبانه رفتار كنيد. و حتي مي تواند قاطعانه اعلام كند كه من دوست دارم با شما رابطه اي نزديك داشته باشم ، به شرط اينكه شما ازدواج مرا بپذيريد و به رابطه ي ما احترام بگذاريد. در غير اين صورت نمي توانم شما را در زندگي خودم بپذيرم