ممنون که به ما اعتماد کردی اینکه تو در گذشته چکار کردی؛ را من نمیتونم قضاوت کنم، به ارزش های خودت و به شرایط اون موقع و خیلی چیزای دیگه بستگی داره اما زندگی الآنت؛ رفتار اون پسر که طبیعیه، اون خوشی ها و لذت باهم بودن را با تو لمس کرده و حالا دیگه نوبت بودن با کسای دیگه ست! و البته قرار نیست من درباره اون پسر نظری بدم چون اصلاً نمی شناسمش. اما در مورد شما؛ اگر واقعاً از گذشته خودت پشیمونی و دوست داری به سمت خدا برگردی که "بسم الله" خدا حیّ و حاضر پیش توست، همین الآن یه نفس عمیق بکش و حرف دلتو بهش بگو (که البته او آگاه ترین است)، اما فکر به گذشته فقط حال و آینده تو را خراب می کنه به نظر من بهتره به این فکر کنی که ارزش تو چقدره؟ ارزش تو اینه که فقط با پسرها باشی؟ یا..؟ ارزش تو به عنوان یه بانو چیه؟ همین طور به این موضوع فکر کن که هدفت توی زندگی چیه؟ داشتن یه زندگی متأهلی آرام؟ تحصیلات؟ کار؟ ارزش های مذهبی؟ فعالیت های هنری؟ فعالیت های اجتماعی؟..؟ یکی از این ها را در درجه اول انتخاب کن و به سمت همون پیش برو و براش برنامه ریزی کن این طوری هم از زندگیت لذت میبری، هم مشغول میشی (و راحت تر از بعضی افکار مربوط به گذشته خلاص میشی)، و هم گذشته خودت را جبران کردی البته سعی نکن از گذشته خودت و از فکر به اون پسر فرار کنی؛ واقعیت اینه که این بخشی از زندگی تو بوده، اما میتونه دیگه از این به بعد در زندگیت نقشی نداشته باشه،این بستگی به خودت داره. اما گذشته مثل سایه آدمه هرجا بری باهات میاد، تو باید بپذیری که در گذشته کاری انجام دادی که اشتباه بوده، خب اشکالی نداره همه اشتباه می کنند، مهم اینه که بعد از فهمیدن اشتباه چکار میکنند؟ ادامه ش میدن یا تصمیمات درست و جدیدی می گیرند نمی تونم به جای تو انتخاب کنم انتخاب کن؛ و قبول کن که هرکس خودش مسئول انتخاب های خودشه. پس سعی کن درست انتخاب کنی بیشتر از این نمی تونم چیزی بگم آخه من نه دیدمت و نه اطلاعات کاملی دربارت دارم پس فکر میکنم اگر بخوای زندگیت را عوض کنی؛ عمل به همین توصیه ها هم کارگشاست ولی اگه واقعا تلاش کردی اما به مشکلی برخوردی، خوشحال میشم که بازهم با هم در ارتباط باشیم برات آرزوی موفقیت و آرامش می کنم.