چهارشنبه، 17 دی 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

آيا ما به پيامبر اعظم و اهل بيتشان مي‌توانيم بگوييم که علم کل دارند اگر مي‌توانيم پس معناي قل رب زدني علما که خطاب به پيامبر اعظم هست چيست؟


پاسخ :
يکي از ويژگي‌هاي پيامبران و ائمه، آگاهي‌هاي وسيع و گسترده آنان در مسائل و زمينه‌هاي مختلف است و ما در اين پاسخ ابعاد مختلف علم و آگاهي آنان را با توجه به آيات قرآن به طور فشرده مورد بحث قرار مي‌دهيم.
الف: آگاهي جامع به تشريع الهي.
نخستين مرحله علم و آگاهي پيامبران که لازمه لاينفک مقام نبوت و پيامبري آنان است علم جامع به تشريع و تقنين الهي است و به عبارت ديگر آگاهي بر آنچه در تحقق بخشيدن به هدف بعثت لازم و مفيد است. هدف از بعثت انبياء تعليم و تربيت و اجراي عدل و قسط در جامعه و هدايت آنان به يکتا پرستي و توحيد است طبعا بايد در اين موضوع از آگاهي سرشاري برخوردار باشند تا از عهده انجام اين هدف خطير برآيند.[1]
ب: آگاهي کامل بر ملاکات تشريع
آگاهي از تشريع بسان سکه در رويه است، يک رويه آن را احکام و رويه ديگر آن را ملاکات احکام تشکيل مي‌دهد و از آنجا که فعل الهي، پيراسته از عبث و بيهودگي است، قطعا تشريعات الهي نيز که نوعي از افعال اوست داراي ملاک بوده و پيامبران از آن ملاکات آگاه بوده‌اند.[2]
ج: يکي ديگر از علوم پيامبران و البته ائمه اطهار علم غيب است.
وقتي آيات قرآن را بررسي مي‌کنيم در مورد علم غيب به سه دسته آيات برمي‌خوريم:
دسته اوّل: آياتي است که علم غيب را منحصر به خداوند مي‌داند.[3]
دسته دوّم آياتي است که علم غيب (به صورت کامل) را از پيامبران و پيامبر اسلام نفي مي‌کند مانند: قُل لاَّ أَقُولُ لَکمْ عِندِي خَزَآئِنُ اللّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ...[4] بگو به شما نمي‌گويم خزائن خدا نزد من است و غيب هم نمي‌دانم.
دسته سوّم: آياتي است که علم غيب را به صراحت براي پيامبران و بندگان شايسته خداوند (ائمه معصومين) اثبات مي‌کند مانند. عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَي غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَي مِن رَّسُولٍ...[5].
خداوند به علم غيب آگاه است و بر غيب خود احدي را جز کساني که مي‌پسندد از پيامبران اطلاع نمي‌دهد. از مجموع آيات مي‌توان نتيجه گرفت که مقصود از آيات دسته اوّل و دوّم اين است که علم غيب ذاتا و اصالتا براي خداوند است و مالک حقيقي اوست و مقصود از آيات دسته سوم اين است که پيامبران بواسطه تعليم خداوند از طريق وحي و الهام و... از علم غيب آگاهي پيدا مي‌کنند. بعضي از افراد برگزيده بشري با تأئيد و افاضه پروردگار جهان مي‌توانند با علم غيب ارتباط پيدا کنند. البته اين را هم بايد توجه داشت که قسمتي از اسرار غيب مخصوص خداوند است و هيچ کس خبر ندارد مانند زمان قيامت و برزخ و بهشت و قسمتي ديگر را به اولياء خود مي‌آموزد چنان که حضرت علي ع در نهج البلاغه نيز اشاره کرده است که بعضي از علوم غيبي تنها مخصوص خداست و غير خدا کسي نمي‌داند و بعضي از علوم غيبي ديگر را به پيامبر آموخته و او به من آموزش داده است.[6]
ائمه معصومين ما به تبع پيامبر اسلام که صاحب علم غيب است، داراي علم غيبند هم چنين علم به احکام دين و ملاکات احکام هم (به تبع پيامبر اسلام) دارند. بنابراين علم اعطايي ايشان هيچ تفاوتي با علم انبياء ندارد.
خداوند در آيه 114 سوره طه در بياني شبيه به آيه 113 سوره نساء مي‌فرمايند:
...وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن يُقْضَي إِلَيْک وَحْيُهُ وَقُل رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا. پس نسبت به تلاوت قرآن عجله مکن پيش از آنکه وحي آن بر تو تمام شود و بگو پروردگارا علم مرا افزون کن آنچه از فحواي رب زدني علما بر مي‌آيد، همان است که در عبارت و علّمک ما لم تکن تعلم (نساء آيه 113) آمده است يعني آنچه را که نمي‌داني و بر آن آگاهي نداري خداوند به تو مي‌آموزد پس دائم از خدا طلب افزايش اين مرتبه از علم را بنما به همين جهت در مجمع البيان مي‌گويد: عايشه از رسول خدا روايت کرده که گفت: اگر روزي بر من بگذرد که در آن علمي زياد نکنم که مرا به خدا نزديک کند خدا طلوع آفتاب آن روز را برايم مبارک نکند.[7]
در تفسير نمونه مي‌خوانيم: از آنجا که نهي از عجله به هنگام دريافت وحي ممکن است اين توهم را ايجاد کند که از کسب علم بيشتر نهي شده بلافاصله با جمله قل ربّ زدني علما جلو اين پندار گرفته شده‌است يعني شتابزدگي درست نيست ولي تلاش براي افزايش علم لازم است. در حديثي از امام صادق ع مي‌خوانيم که به يکي از يارانش فرمود: ما در هر شب جمعه سرور و شادي خاصي داريم او عرض کرد: خداوند اين شادي را افزون کند اين چه شادي است؟ فرمود هنگامي که شب جمعه مي‌شود روح پاک پيامبر اکرم و ارواح ائمه ع و ما با آنها به عرش خدا مي‌روند و ارواح ما به بدن‌ها باز نمي‌گردد مگر با علم و دانش تازه‌اي و اگر چنين نبود علوم ما پايان مي‌گرفت.[8]
از اين روايات و مطالب سابق معلوم مي‌شود علوم ائمه و البته پيامبران هر چند اکتسابي نيست و از جانب خدا اعطا مي‌شود ولي اين علم عطايي دفعي نبوده بلکه تدريجي است.
از اين رو خداوند در قرآن به پيامبر اکرم مي‌فرمايد: بگو خدايا بر علم من بيفزاي. زيرا پيامبر اکرم هم از جنس بشر بوده و هر چقدر علم او زياد باشد باز به علم نامحدود الهي نخواهد رسيد چنان که خداوند در آيات پاياني سوره لقمان 5 علم را تنها مخصوص خود مي شمارد و بس مي‌فرمايد: «آگاهي از زمان قيام قيامت مخصوص خداست، و اوست که باران را نازل مي‌کند و آنچه را که در رحم‌هاست مي‌داند و هيچ کس نمي‌داند فردا چه به دست مي‌آورد و هيچ کس نمي‌داند در چه سرزميني مي ميرد.[9]
گذشته از اين که لحن آيه فوق حکايت از اين دارد که آگاهي از قيامت و نزول باران و چگونگي جنين در رحم مادر و اموري را که انسان در آينده انجام مي‌دهد و محل مرگ او در اختيار خداوند است و ديگران را به آن راهي نيست رواياتي که در تفسير اين آيه نيز وارد شده اين حقيقت را تأکيد مي‌کند. در نهج البلاغه آمده است: هنگامي که علي ـ عليه السلام ـ از بعضي حوادث آينده خبر مي‌داد يکي از ياران عرض کرد: اي اميرمومنان از غيب سخن مي‌گويي: و به علم غيب آشنايي؟ امام خنديد و به آن مرد که از طايفه بني کلب بود فرمود: اي برادر کلبي! اين علم غيب نيست اين فرا گرفته‌اي است از عالمي (پيغمبر) علم غيب تنها علم قيامت است و آنچه خداوند سبحان در اين آيه (34 لقمان) برشمرده و بعد از ذکر آيه شريفه فرمود: خداوند سبحان از آنچه در رحم‌ها قرار دارد آگاه است زشت است يا زيبا سخاوتمند است يا بخيل؟ سعادتمند است يا شقي؟ چه کسي آتش گيره دوزخ است؟ چه کسي در بهشت دوست پيامبران است؟اينها علومي است که غير از خدا کسي نمي‌داند.[10]
با احتساب اين موارد مي‌توانيم نتيجه بگيريم که علم پيامبر و ائمه کامل نبوده و نامحدود نيست بلکه علم نامحدود تنها مخصوص خدا است هم چنين اين علم و از جمله علم غيب اعطايي از سوي خداوند بوده و اکتسابي نيست و البته اين علم عطايي به پيامبر تدريجي بوده و دفعي نيست بنابراين خداوند به پيامبر مي‌فرمايد: «طلب زيادتي علم نما تا هر روز بر علم تو اضافه شود.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ تفسير نمونه، ج13، ص314.
2ـ نهج البلاغه، خطبه 128.
3ـ منشور جاويد، جعفر سبحاني، ج10، موسسه امام صادق ـ عليه السلام ـ .

پی نوشتها:
[1]. بقره / 251، يوسف / 22، انبياء / 74، قصص / 14.
[2]. سبحاني، جعفر، منشور جاويد، موسسه امام صادق ـ عليه السلام ـ ، 1370ش، ص193.
[3]. انعام / 59.
[4]. انعام / 50.
[5]. جن / 26.
[6]. نهج البلاغه، خطبه / 128.
[7]. ترجمه مجمع البيان، مترجمان، انتشارات فراهاني، 1360ش، ج16، ص77.
[8]. مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، دارالکتب الاسلاميه، 1374ش، ج13، ص314.
[9]. لقمان / 34.
[10]. نهج البلاغه، خطبه 128..
منبع: اندیشه قم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.