چهارشنبه، 17 دی 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

بي سواد بودن و امی بودن پيامبر(صلی الله علیه وآله) که در قرآن و روایات ذکر شده به چه معناست؟اگرایشان سواد خواندن و نوشتن نداشتند چه طور قبل از بعثت به امرتجارت مي پرداختند؟


پاسخ :
واژة امي يکي از القاب رسول اکرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ است که در قرآن سورة اعراف دو بار ذکر شده است.[1]
کلمة امي از مادة «ام» است. به معناي مادر و «امّي» در لغت به معني، «درس نخواندن و ننوشتن»[2] است و «ي» در اين کلمه به معناي نسبت دادن مثلا کسی به چیزی یا مکانی است مانند ايراني.
دانشمندان اسلامي معاني مختلفي را براي اين واژه ارائه داده اند.[3] که به نحو زير مي توان به آنها اشاره کرد:
الف) امّي يعني کسي که از نظر خواندن و نوشتن به همان حالتي است که از مادر متولد شده.
ج) امي به معناي امت باشد، يعني کسي که از ميان امت برخاسته نه از ميان يک طبقة خاص. و سؤال ديگري که در اینجا مطرح میشود این است که آيا امي به معناي بي سواد؟در جواب این سوال باید گفت : درست است که امي بودن به معناي درس نخواندن است، ولي ميان درس نخواندن يا بي سواد بودن و ميان جاهل بودن ملازمه اي وجود ندارد. درست است که راه متعارف براي کسب دانش درس خواندن است ولي علم پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ از اين روش متعارف و معمول به دست نيامده است، بلکه علم و دانش پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ از طريق وحي الهي بوده که کامل ترين و عالي ترين روش است. به قول حافظ:
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزة مسئله آموز صد مدرس شد
در اين باره شهيد مطهري (ره) مي نويسد يکي از نکات روشن زندگي رسول اکرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ اين است که درس نخوانده و مکتب نديده است، نزد هيچ معلمي نياموخته و با هيچ نوشته و دفتر و کتابي آشنا نبوده است، احدي از مورخان، مسلمانان و يا غير مسلمان مدعي نشده است که آن حضرت در دوران کودکي يا جواني چه رسد به دوران کهولت و پيري که دوران رسالت است، نزد کسي خواندن يا نوشتن آموخته است.
مردم عرب بالاخص عرب حجاز در آن عصر به طور کلي مردمي بي سواد بودند. فقطافرادي کمی از آنها مي توانستند بخوانند و بنويسند،این عده انگشت شمار و انگشت نما بودند، عادتاً ممکن نيست که در آن زمان و محيط کسی اين فن را آموخته باشد و در ميان مردم به اين صنعت معروف نشده باشد ..[4]
از طرفي خاورشناسان هم به اين امر اعتراف دارند چنانکه کارلايل در کتاب معروف الابطال مي گويد: «يک چيزي را نبايد فراموش کنيم و آن اينکه محمد هيچ درسي از هيچ استادي نياموخته است، صنعت خط تازه در ميان مردم عرب پيدا شده بود».[5] و بلاذري در آخر فتوح البلدان، آغاز پيدايش خط را در ميان اعراب حجاز چنين ذکر مي کند «اولين بار سه نفر از قبيلة «طي» که در مجاورت شام بودند، «خط عربي» را وضع کردند، و هجاء عربي را با هجاء سرياني قياس کردند بعد عده اي از اهل انبار اين خط را از آن سه نفر آموختند و اهل حيره از اهل انبار فرا گرفتند».
بلاذري با سند، روايت مي کند که هنگام ظهور اسلام در همة مکه چند نفر باسواد بودند مي گويد «اسلام ظهور کرد و در قريش فقط هفده نفر صنعت نوشتن را مي دانستند، عمر بن الخطاب، علي بن ابيطاب ـ عليه السّلام ـ، عثمان بن عفان، ابوعبيدة جراح، طلحه، يزيد بن ابي سفيان، ابوحذيفه بن ربيعه، حاطب بن عمروعامري، ابوسلمه، ايان بن سعيد اموي، خالد بن سعيد اموي، عبدالله بن سعد بن ابي سرح، حويطب بن عبدالعزّي، ابوسفيان بن حرب، معاويه بن ابوسفيان، جهيم بن الصلت، علاء بن الحضرمي که از هم پيمانان قريش بود نه از خود قريش، يک زن را نيز نام مي برد به نام شغاء دختر عبدالله عدوي بود و اين زن مسلمان شد و از مهاجران اوليه به شمار مي رفت».[6]
با اين پيشينة تاريخي ورود صنعت خط به حجاز معلوم مي شود که هر کسي در آن زمان و مکان به اين صنعت مسلط بوده در بين مردم انگشت نما مي شده.
در این ميان سؤالي که به ذهن انسان خطور مي کند اين است که حکمت درس نخواندن پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ چه بوده است؟
فلسفه درس نخواندن پيامبر همانطوري که قرآن، به آن در سورة عنکبوت[7] اشاره کرده است که اگر پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي توانست بخواند و بنويسد مورد تهمت قرار مي گرفت و مي گفتند که اين آياتي که براي مردم مي خواند وحي الهي نيست بلکه يا آنها را از خود مي گويد يا کسي به او آموخته است، که اين خود مي توانست در اذهان مردم شک و ترديد ايجاد کند، که قرآن اين را از زبان مخالفان بيان کرده است و لقد نعلم انهم يقولون انما يعلمه بشر[8] ولي نخواندن و ننوشتن پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ اين تهمت را خنثي کرد، چنانچه امام رضا ـ عليه السّلام ـ در مناظره با علماي اديان مختلف خطاب به رأس الجالوس (عالم يهودي) فرمودند: «از جمله دلايل صدق پيغمبر ما آن است که او شخصيتي يتيم تهي دست و چوپان بود هيچ کتابي نخوانده و نزد هيچ استادي نرفته با اين حال کتابي آورد که حکايت پيامبران و خبر گذشتگان و آيندگان در آن آمده بود».[9]
پس نتيجه مي گيريم که واژة امّي به معناي بي علم بودن پيامبر نيست و نيز بي سوادي و نخواندن و ننوشتن بر پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقص نمي باشد بلکه امّي بودن براي او کمال و از افتخارات رسالت او نيز مي باشد زيرا او علم خود را از عالم بالا فرا گرفته ، به خلاف ما که امّي بودن برايمان مساوي با جاهل بودن است.
درباره تجارت: لازمه تاجربودن هميشه داشتن سواد نيست؛ اکنون نيز تجاري هستند که سواد ندارند اما بهترين تجار دنيا هستند؛ پيامبراکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ قبل از مبعث از نظر شخصيتي به هوش و مديريت و دانايي و خرد و امانتداري معروف بود و شايستگي هاي فراوان و مقبوليت وشهرتی بي مانند در ميان عرب داشت.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1- سیره صحیح پیامبر اسلام،ترجمه دکتر سپهری
2- فروغ ابدیت،آیه الله ،سبحانی.

پی نوشتها:
[1]. الذين يتبعون الرسول النبي الامي الذي يجدونه مكتوباً عندهم في التورات والانجيل، فامنوا بالله و رسوله النبي الامي الذي يؤمن بالله. اعراف / 157ـ158.
[2]. فرهنگ الرائد، واژة «ام».
[3]. ر.ك: مکارم شيرازي، ناصر و جمعي از نويسندگان، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ چهاردهم، 1371ش، ج6، ص396ـ397.
[4]. مطهري، مرتضي، پيامبر امّي، تهران، انتشارات صدرا، چاپ شانزدهم، 1381، ص9ـ10.
[5]. همان، ص10.
[6]. همان، ص15 به نقل از فتوح البلدان بلاذري.
[7]. ما كنت تتلوا من قبله من كتاب و لا تخطه بيمينك اذاً لارتاب المبطلون. عنكبوت / 48.
[8]. نحل / 103.
[9]. طبرسي، الاحتجاج، بيروت، منشورات مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، چاپ دوم، ‌1403ق.
منبع: اندیشه قم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.