چهارشنبه، 24 دی 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

خداوند متعال مي فرمايد: اين کتاب آسماني را نازل کرديم تا مردم مکه و اطراف آن را به پاداش الهي بشارت دهي. خدای تعالی هيچگاه مردم را به خاطر غفلت مجازات نمي کند، بلکه قبلاً براي راهنمائي آنها رسولاني مي فرستد تا در قيامت عذري نداشته باشند. رسولي که خداوند براي فارسي زبانان فرستاده چه کسي است؟


پاسخ :
خداي متعال در قرآن فرموده ما هر رسولي را براي هر قومي به زبان خودش فرستاديم تا مردم را ارشاد كند.[1]
مقصود از ارسال رسول به زبان قوم اين است كه رسولاني كه فرستاده ايم هر يك اهل همان زماني بوده اند كه مأمور به ارشاد اهل آن شده اند حال چه آنكه آن پيامبر خودش هم از اهل همان محل باشد و از همان نژاد باشد و يا آنكه مانند حضرت لوط از اهالي سرزمين ديگر باشد ولي با زبان قومش با آنها صحبت كند. لذا پيامبران اولوالعزم كه دعوت عمومي داشتند ديگراني را هم كه غير قوم خودشان بودند دعوت مي كردند. مثل حضرت ابراهيم(ع) كه سرياني زبان بوده ولي اعراب حجاز را به انجام حج دعوت مي كرد. و موسي(ع) كه عبري بود و قوم فرعون كه قبطي بودند را دعوت مي كرد. يا پيامبر اسلام(ص) كه عرب زبان بود ولي يهود و نصاري و روميان و... را به اسلام دعوت مي كرد.
لذا احتمالي كه برخي بزرگان مثل علامه طباطبائي در مورد معناي اين آيه داده اند اين است كه خدا مسأله ارسال رسل و دعوت ديني را بر اساس يك كار غير عادي و غير قابل فهم براي مردم انجام نداده بلكه انبياء را فرستاده تا با زبان عادي و گفتگو با مردم، آنها را دعوت كنند.[2]
و لذا قرار نيست حتما به همان زبان تكلم مردم دعوت انجام شود، چنان كه بعضي روايات در مورد پيامبر اسلام آمده خدا ايشان را براي همه انسان ها از عرب و عجم فرستاده است و اين در حالي است كه زبان عجم ها عربي نبوده است[3] يا در آياتي آمده و ما ارسلناك الا كافة للناس[4]؛ يعني براي همه مردم آمده است، نه فقط براي عرب ها».
لذا مي توان اين احتمال را داد كه مراد از لسان قوم در آيه تنها لغت و زبان مردم نيست. زيرا گاهي ممكن است. گوينده اي به زبان مردم سخن بگويد ولي نفهمند پس مي تواند مراد از لسان قوم آسان بيان كردن دستورات الهي باشد.[5]
امّا اگر اين احتمالات هم پذيرفته شود، در مورد اينكه پيامبر اكرم (ص) فارسي زبان بوده يا نه بايد بگوئيم با تحقيق و بررسي كه در دايرة المعارف ها انجام شد برخي ها زرتشت را به عنوان پيامبر فارسيان ايران معرفي كرده اند.[6]
اگر آيه قرآن مي فرمايد، پيامبر اسلام (ص) براي انذار مردم كعبه و اطراف آن آمده است چگونه ما ادعاي جهاني بودن دين اسلام را داريم يا به عبارت ديگر اگر پيامبر اسلام براي همه جهان آمده بود چرا فقط در مكه و بعد در مدينه و اطراف آن بوده و خلاصه تكليف بقيه جهان چي مي شده و چگونه بايد الگو پذيري مي كردند.
در پاسخ مقدمتاً اين مطلب بايد لحاظ شود كه اتفاقاً اين ايرادي بود كه يهوديان و بعضي از مذاهب ديگر مطرح كرده اند و به گمان خود اين حربه اي محكم در برابر جهاني بودن اسلام است كه خود قرآن اسلام را به منطقه خاص يعني مكه و اطراف آن محدود مي سازد.
امّا براي حل اين شبهه بايد در كلمات اين آيه يعني «ام القري» و «من حولها» دقت شود. قريه در قرآن به معني هرگونه آبادي است اعم از كوچك يا بزرگ مثلا در سوره يوسف از مصر به عنوان قريه نام برده شده يا در آيه 96 سوره اعراف اهل القري به معني همه مردم آباديها نام برده شده است. مطلب ديگر اينكه مي دانيم در روايات وقتي مسأله گسترش زمين و دحوالارض مطرح مي شود مي گويند اولين نقطه خانه كعبه بوده كه از زير آب در آمده است. و لذا سرزمين مكه اولين آبادي بوده و اولين نقطه اي بود، كه از آب در آمده. امّا كلمه أم به معناي اصل و اساسي و ابتدا و آغاز هر چيزي است. لذا با توجه به معني «قريه» و كلمه «ام» اين نتيجه را مي توان گرفت كه اگر به مكه ام القري مي گويند به خاطر اين است كه ‎آغاز پيدايش تمام خشكيهاي روي زمين است. و لذا منظور از من حولها تمام مردم روي زمين را شامل مي شود.[7]
نتيجه اينكه اگر در قرآن بيان شده كه پيامبر براي ام القري و اطراف آن آمده منافاتي با جهاني بودن ندارد بلكه همان طور كه بيان شد، من حولها همه مردم را مي گيرد و اين به قرينه آيات ديگر است كه پيامبر را پيامبر جهاني و خاتم پيامبران معرفي مي كند.
در پايان توجه به اين نكته هم لازم است، كه اسوه قرار دادن پيامبر اكرم در گرو ديدن و با جسم فيزيكي او بودن نيست به عبارتي الگوپذيري از پيامبر به عمل كردن به دستورات آن حضرت است، كه صداي توحيدش به گوش همه جهانيان رسيده و البته، لازم نيست حتما پيامبر را ببينند تا الگو قرار دهند. به علاوه اينكه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بعد از دعوت علني همه اطراف را به اسلام دعوت كرد، و به پادشاهان بلاد مختلف مانند ناصر خسرو پادشاه ايران و... نامه مي نوشت و آنها را به اسلام دعوت مي كرد. و براي اطراف و سرزمين هاي دور و نزديك نماينده و معلماني را براي دعوت به دين اسلام و تبليغ مي فرستادند.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ به تفاسير قرآن، ذيل آيه 92 سوره انعام مراجعه شود.

پی نوشتها:
[1]. ابراهيم / 40.
[2]. علامه طباطبايي،محمد حسین، الميزان، ج12، ص20، (ترجمه).
[3]. ملامحسن فيض، الاصفي في تفسير القرآن به نقل از خصال شيخ صدوق، ج2، ص425، ح1.
[4]. سبأ / 28.
[5]. قرائتي، محسن، تفسير نور، ج6، ص260، و كوثر، ج5، ص586، نوشته يعقوب جعفري.
[6]. حسيني دشتي، سيد مصطفي، معارف و معاريف (دايرة المعارف جامع اسلامي)، چاپ آرايه، ج6، ص28.
[7]. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج5،ص 345.
منبع: اندیشه قم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.