تولی و تبری که در حدیث غدیر
پرسش :
منظور از تولی و تبری که در حدیث غدیر به آن اشاره شده (اللهم وال من والاه و عاد من عاداه) چیست؟ به طور کامل توضیح دهید؟
پاسخ :
از آن جا که سئوال مورد نظر دو بخش دارد ناگزیریم به هر بخش به طور جداگانه پاسخ بدهیم و پاسخ هر بخش تفصیل و توضیح بخش دیگر نیز خواهد بود چون هر تولّی قهراً ملازم با نحوی تبری بوده و به تعبیر علامه بزرگوار شهید مطهری قدس سرّه، هر ولاء مثبت لزوماً ولاء منفی را به دنبال دارد.
ولاء، ولایت (به فتح واو) و ولایت (به کسر واو) ولی ، مولی، اولی و امثال این ها همه از مادة (ولی) اشتقاق یافته اند. این واژه از پر استعمال ترین واژه های قرآن کریم است که به صورت های مختلفی به کار رفته است، می گویند «124 مورد به صورت اسم و 112 مورد در قالب فعل در قرآن کریم آمده است. معنای اصلی این کلمه هم چنان که راغب در «مفردات القرآن» گفته است: «قرار گرفتن چیزی در کنار چیزی دیگر است به نحوی که فاصله ای در کار نباشد» یعنی اگر دو چیز آن چنان به هم متصل باشند که هیچ چیزی دیگر در میان آن ها نباشد، مادة (ولی) استعمال می شود. به همین مناسبت طبعاً این کلمه در مورد قرب و نزدیکی به کار رفته است اعم از قرب مکانی و قرب معنوی و باز به همین مناسبت در مورد دوستی، یاری، تصدّی امر، و تسلط و معانی دیگر از این قبیل استعمال شده است، چون در همة این ها نوعی مباشرت و اتصال وجود دارد.
این لفظ، هم در مورد امور مادی و جسمانی استعمال شده است و هم در مورد امور معنوی و مجرد، ولی مسلّماً در ابتداء در مورد امور مادی استعمال شده است و از راه تشبیه معقول به محسوس و یا از راه تجرید معنای محسوس از خصوصیت مادی و حسّی خودش در مورد معنویات هم استعمال شده است زیرا توجه انسان به محسوسات چه از نظر یک فرد در طول عمر خودش و چه از نظر جامعة بشری در طول تاریخش، قبل از تفکّر او در معقولات است، بشر پس از درک معانی و مفاهیم حسّی تدریجاً به معانی و مفاهیم معنوی رسیده است. و نیز راغب راجع به خصوص کلمة (ولایت) از نظر موارد استعمال می گوید: «ولایت به کسر (واو) به معنی نصرت است و اما ولایت به فتح (واو) به معنای تصدّی و صاحب اختیاری یک کار است و گفته شده است که معنای هر دو یکی است و حقیقت آن همان تصدّی و صاحب اختیاری است» و هم چنین راجع به کلمة (ولی) و کلمة (مولی) می گوید: «این دو کلمه نیز به همان معنا است، چیزی که هست گاهی مفهوم اسم فاعلی دارد و گاهی مفهوم اسم مفعولی».
در قرآن سخن از (ولاء) و (موالات) و (تولی) زیاد رفته است، در این کتاب بزرگ آسمانی مسایلی تحت این عنوان مطرح است آنچه مجموعاً از تدبّر در این کتاب مقدّس به دست می آید این است که از نظر اسلام دو نوع ولاء وجود دارد: مثبت و منفی و یا به عبارت دیگر (تولی و تبری) یعنی از طرفی مسلمانان مأموریت دارند که نوعی ولاء را نپذیرند و ترک کنند که همان تبری است و به طور جداگانه مورد بحث قرار خواهیم داد ان شاء اللّه. و از طرفی دیگر دعوت شده اند که ولاء دیگری را دارا باشند و بدان اهتمام ورزند که همان (تولی) است و بر دو قسم می شود: (ولاء و تولی) عام و (ولاء و تولی خاص) و ولاء خاص نیز اقسامی دارد: ولاء محبت، ولاء امامت، ولاء زعامت، ولاء تصرّف یا ولایت تکوینی که اکنون دربارة هر یک این ها به طور اجمال بحث می کنیم: (ولاء) و (تولی) عام یعنی اسلام خواسته است مسلمانان به صورت واحد مستقلّی زندگی کنند نظام مرتبط و اجتماعی پیوسته داشته باشند، هر فردی خود را عضو یک پیکر که همان جامعة اسلامی است بداند تا جامعة اسلامی قوی و نیرومند گردد. قرآن کریم می فرماید: «مردان مؤمن و زنان مؤمنه بعضی ولی بعضی دیگرند، به معروف امر می کنند و از منکر باز می دارند»[1] مؤمنان نزدیک به یکدیگرند و به موجب اینکه با یکدیگر نزدیک اند و حامی و دوست و ناصر یکدیگرند و به سرنوشت هم علاقه مندند و لذا امر به معروف و نهی از منکر می کنند و این دو عمل ناشی از (وداد) ایمانی است.
(ولاء و تولی خاص): ولاء خاص ولاء اهل بیت ـ علیهم السلام ـ است، در اینکه پیغمبر اکرم مسلمانان را به نوعی ولاء نسبت به خاندان خود خوانده است و توصیه فرموده که جای بحث نیست، یعنی حتی علمای اهل تسنّن در آن بحثی ندارند، آیة ذوی القربی «قل لا اسئلکم علیه اجراً»[2] ولاء خاص را بیان می کند و آنچه در حدیث معروف و مسلّم غدیر نیز آمده است که «من کنت مولاه فهذا علی مولا» خود بیان نوعی از ولاء است و نیز آیه شریفه «انما ولیکم اللّه و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکاة و هم راکعون»[3] این آیه به اتفاق شیعه و سنی دربارة علی ـ علیه السلام ـ نازل شده است و مفاد آیه بر خلاف تصوّر بعضی از علماء اهل سنت ولاء خاص است. و اما اقسام (ولاء خاص):
1ـ ولاء محبّت یا ولاء قرابت
ولاء محبت یا ولاء قرابت به این معنا است که اهل البیت ذوی القربای پیغمبر اکرم اند و مردم توصیه شده اند که به آن ها به طور خاص، زایده بر آنچه ولاء اثباتی عدم اقتضاء می کند، محبّت بورزند و آن ها را دوست بدارند، این مطلب در آیات قرآن آمده و روایاتی از طرف شیعه و سنی بر آن دلالت دارد.
2ـ ولاء امامت
ولاء امامت و پیشوایی و به عبارت دیگر مقام مرجعیت دینی، یعنی مقامی که دیگران باید از او پیروی کنند و او را الگوی اعمال و رفتار خویش قرار دهند و دستورات دینی را از او بیاموزند و به عبارت دیگر زعامت دینی چنین مقامی متلزم عصمت است و چنین کسی قول و عملش حجت است برای دیگران و این همان منصبی است که قرآن کریم دربارة پیغمبر اکرم می فرماید: «لقد کان لکم فی رسول اللّه اسوة حسنة...»[4] برای شما در رفتار فرستادة خدا پیروی ای نیکو است. برای آنانکه امیدوار به خدا و روز دیگرند. و این مقام پس از پیغمبر به ائمه طاهرین رسید چنانچه بر اساس روایتی که اکثر علماء اهل سنت قریب به سی نفر از صحابه پیغمبر نقل کرده اند که فرمود: «من در میان شما دو چیز ارزنده باقی می گذارم: کتاب خدا و اهل بیتم را...»[5]
3ـ ولاء زعامت
یعنی حق رهبری اجتماعی و سیاسی اجتماع نیازمند به رهبر است، آن کس که باید زعام امور اجتماع را به دست گیرد و شئون اجتماعی مردم را اداره کند و مسلط بر مقدّرات مردم است (ولی امر مسلمین) است، پیغمبر اکرم در زمان حیات خودش ولی امر مسلمین بودند و این مقام را خداوند به ایشان عطا فرموده بود و پس از ایشان طبق دلایل زیادی که غیر قابل انکار است به اهلبیت رسیده است. آیة کریمة «اطیعوا اللّه و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم»[6] اطاعت کنید خدا و پیغمبر را و کسانی را که ادارة کار شما به دست آن ها است. و هم چنین آیات اول سورة مائده و حدیث شریف غدیر و عموم آیة «انما ولیکم اللّه...» و عموم آیة «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم» ناظر بر چنین ولایتی است.
4ـ ولاء تصرّف
ولاء تصرّف یا ولاء معنوی بالاترین مراحل ولایت است و نوعی اقتدار و تسلط فوق العاده تکوینی است. ولایت تکوینی از یک طرف مربوط است به استعدادهای نهفته در انسان و کمالاتی که این موجود شگفت بالقوه دارد و قابل به فعلیت رسیدن است و از طرف دیگر مربوط است به رابطة این موجود با خدا و مقصود از ولایت تکوینی اینست که انسان در اثر پیمودن صراط عبودیّت به مقام قرب الهی نایل می گردد و اثر وصول به مقام قرب ـ البته در مراحل عالی آن اینست که معنویت انسانی که خود حقیقت و واقعیتی است، در وی متمرکز می شود و با داشتن آن معنویت، قافله سالار معنویان، مسلط بر ضمایر و شاهد بر اعمال و حجّت زمان می شود و زمین هیچگاه از ولیّی که حامل چنین معنویتی باشد، و به عبارت دیگر از انسان کامل خالی نیست. ولایت به این معنا غیر از نبوت و غیر از خلافت و غیر از وصایت و غیر از امامت به معنای مرجعیت در احکام دینی است.
قرآن کریم مسلمانان را از این که دوستی و سرپرستی غیر مسلمانان را بپذیرند سخت برخورد داشته است و معنی اینکه نباید ولاء غیر مسلمان را داشته باشد این است که نباید روابط مسلمان با غیر مسلمان در حد روابط مسلمان با مسلمان باشد به این معنا که مسلمان عملاً عنصر پیکر غیر مسلمان و جامعه آن ها قرار گیرد و یا به این مشکل درآید که عضویت اش در پیکر جامعة اسلامی به هیچ وجه در نظر گرفته نشود. البته منافاتی نیست میان اینکه مسلمان به غیر مسلمان احسان و نیکی کند و در عین حال ولاء او را نپذیرد یعنی او را عنصر پیکری جامعه اسلامی که خود جزیی از آن است نشمارد و بیگانه وار با او رفتار نماید، همچنانکه منافاتی نیست میان (تبری و یا ولاء منفی) و اصل بشر دوستی و رحمت برای بشر بودن، لازمة بشر دوستی این است که انسان به سرنوشت و صلاح و سعادت واقعی همة انسان ها علاقه مند باشد، به همین دلیل هر مسلمانی علاقه مند است که همة انسان های دیگر مسلمان باشند و هدایت یابند، اما وقتی که این توفیق حاصل نشد دیگران را که چنین توفیقی یافته اند نباید فدای آنان که توفیق نیافته اند کرد و اجازه داد که مرزها در هم بریزد و این همان تبری و ولاء منفی است. اسلام در مورد یک جامعة فاسد و اصلاح نشده در آن کفر و نادانی حکومت می کند از طرفی دستور جهاد می دهد تا ریشة فساد را برکند «آنان را بکشید تا فتنه از میان برود»[7] و از طرفی دستور احتیاط و اجتناب و تبری می دهد که مردم روی دلشان را به روی آنان باز نکنند تا جامعه و بشریت سالم بماند و این با بشر دوستی هیچ منافاتی ندارد.
پی نوشتها:
[1] . سوره توبه، آیه 71.
[2] . سوره شوری، آیه 23.
[3] . سوره مائده، آیه 55.
[4] . احزاب، آیه 21.
[5] . بحارالانوار، ج 2، ص 100؛ مناقب امیر المؤمنین ـ محمد بن سلیمان الکوفی، ص 105.
[6] . سوره نساء، آیه 59.
[7] . سوره بقره، آیه 193.
منبع: اندیشه قم
مطالب مرتبط:
الف) واژه ولاء:
ولاء، ولایت (به فتح واو) و ولایت (به کسر واو) ولی ، مولی، اولی و امثال این ها همه از مادة (ولی) اشتقاق یافته اند. این واژه از پر استعمال ترین واژه های قرآن کریم است که به صورت های مختلفی به کار رفته است، می گویند «124 مورد به صورت اسم و 112 مورد در قالب فعل در قرآن کریم آمده است. معنای اصلی این کلمه هم چنان که راغب در «مفردات القرآن» گفته است: «قرار گرفتن چیزی در کنار چیزی دیگر است به نحوی که فاصله ای در کار نباشد» یعنی اگر دو چیز آن چنان به هم متصل باشند که هیچ چیزی دیگر در میان آن ها نباشد، مادة (ولی) استعمال می شود. به همین مناسبت طبعاً این کلمه در مورد قرب و نزدیکی به کار رفته است اعم از قرب مکانی و قرب معنوی و باز به همین مناسبت در مورد دوستی، یاری، تصدّی امر، و تسلط و معانی دیگر از این قبیل استعمال شده است، چون در همة این ها نوعی مباشرت و اتصال وجود دارد.این لفظ، هم در مورد امور مادی و جسمانی استعمال شده است و هم در مورد امور معنوی و مجرد، ولی مسلّماً در ابتداء در مورد امور مادی استعمال شده است و از راه تشبیه معقول به محسوس و یا از راه تجرید معنای محسوس از خصوصیت مادی و حسّی خودش در مورد معنویات هم استعمال شده است زیرا توجه انسان به محسوسات چه از نظر یک فرد در طول عمر خودش و چه از نظر جامعة بشری در طول تاریخش، قبل از تفکّر او در معقولات است، بشر پس از درک معانی و مفاهیم حسّی تدریجاً به معانی و مفاهیم معنوی رسیده است. و نیز راغب راجع به خصوص کلمة (ولایت) از نظر موارد استعمال می گوید: «ولایت به کسر (واو) به معنی نصرت است و اما ولایت به فتح (واو) به معنای تصدّی و صاحب اختیاری یک کار است و گفته شده است که معنای هر دو یکی است و حقیقت آن همان تصدّی و صاحب اختیاری است» و هم چنین راجع به کلمة (ولی) و کلمة (مولی) می گوید: «این دو کلمه نیز به همان معنا است، چیزی که هست گاهی مفهوم اسم فاعلی دارد و گاهی مفهوم اسم مفعولی».
در قرآن سخن از (ولاء) و (موالات) و (تولی) زیاد رفته است، در این کتاب بزرگ آسمانی مسایلی تحت این عنوان مطرح است آنچه مجموعاً از تدبّر در این کتاب مقدّس به دست می آید این است که از نظر اسلام دو نوع ولاء وجود دارد: مثبت و منفی و یا به عبارت دیگر (تولی و تبری) یعنی از طرفی مسلمانان مأموریت دارند که نوعی ولاء را نپذیرند و ترک کنند که همان تبری است و به طور جداگانه مورد بحث قرار خواهیم داد ان شاء اللّه. و از طرفی دیگر دعوت شده اند که ولاء دیگری را دارا باشند و بدان اهتمام ورزند که همان (تولی) است و بر دو قسم می شود: (ولاء و تولی) عام و (ولاء و تولی خاص) و ولاء خاص نیز اقسامی دارد: ولاء محبت، ولاء امامت، ولاء زعامت، ولاء تصرّف یا ولایت تکوینی که اکنون دربارة هر یک این ها به طور اجمال بحث می کنیم: (ولاء) و (تولی) عام یعنی اسلام خواسته است مسلمانان به صورت واحد مستقلّی زندگی کنند نظام مرتبط و اجتماعی پیوسته داشته باشند، هر فردی خود را عضو یک پیکر که همان جامعة اسلامی است بداند تا جامعة اسلامی قوی و نیرومند گردد. قرآن کریم می فرماید: «مردان مؤمن و زنان مؤمنه بعضی ولی بعضی دیگرند، به معروف امر می کنند و از منکر باز می دارند»[1] مؤمنان نزدیک به یکدیگرند و به موجب اینکه با یکدیگر نزدیک اند و حامی و دوست و ناصر یکدیگرند و به سرنوشت هم علاقه مندند و لذا امر به معروف و نهی از منکر می کنند و این دو عمل ناشی از (وداد) ایمانی است.
(ولاء و تولی خاص): ولاء خاص ولاء اهل بیت ـ علیهم السلام ـ است، در اینکه پیغمبر اکرم مسلمانان را به نوعی ولاء نسبت به خاندان خود خوانده است و توصیه فرموده که جای بحث نیست، یعنی حتی علمای اهل تسنّن در آن بحثی ندارند، آیة ذوی القربی «قل لا اسئلکم علیه اجراً»[2] ولاء خاص را بیان می کند و آنچه در حدیث معروف و مسلّم غدیر نیز آمده است که «من کنت مولاه فهذا علی مولا» خود بیان نوعی از ولاء است و نیز آیه شریفه «انما ولیکم اللّه و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکاة و هم راکعون»[3] این آیه به اتفاق شیعه و سنی دربارة علی ـ علیه السلام ـ نازل شده است و مفاد آیه بر خلاف تصوّر بعضی از علماء اهل سنت ولاء خاص است. و اما اقسام (ولاء خاص):
1ـ ولاء محبّت یا ولاء قرابت
ولاء محبت یا ولاء قرابت به این معنا است که اهل البیت ذوی القربای پیغمبر اکرم اند و مردم توصیه شده اند که به آن ها به طور خاص، زایده بر آنچه ولاء اثباتی عدم اقتضاء می کند، محبّت بورزند و آن ها را دوست بدارند، این مطلب در آیات قرآن آمده و روایاتی از طرف شیعه و سنی بر آن دلالت دارد.
2ـ ولاء امامت
ولاء امامت و پیشوایی و به عبارت دیگر مقام مرجعیت دینی، یعنی مقامی که دیگران باید از او پیروی کنند و او را الگوی اعمال و رفتار خویش قرار دهند و دستورات دینی را از او بیاموزند و به عبارت دیگر زعامت دینی چنین مقامی متلزم عصمت است و چنین کسی قول و عملش حجت است برای دیگران و این همان منصبی است که قرآن کریم دربارة پیغمبر اکرم می فرماید: «لقد کان لکم فی رسول اللّه اسوة حسنة...»[4] برای شما در رفتار فرستادة خدا پیروی ای نیکو است. برای آنانکه امیدوار به خدا و روز دیگرند. و این مقام پس از پیغمبر به ائمه طاهرین رسید چنانچه بر اساس روایتی که اکثر علماء اهل سنت قریب به سی نفر از صحابه پیغمبر نقل کرده اند که فرمود: «من در میان شما دو چیز ارزنده باقی می گذارم: کتاب خدا و اهل بیتم را...»[5]
3ـ ولاء زعامت
یعنی حق رهبری اجتماعی و سیاسی اجتماع نیازمند به رهبر است، آن کس که باید زعام امور اجتماع را به دست گیرد و شئون اجتماعی مردم را اداره کند و مسلط بر مقدّرات مردم است (ولی امر مسلمین) است، پیغمبر اکرم در زمان حیات خودش ولی امر مسلمین بودند و این مقام را خداوند به ایشان عطا فرموده بود و پس از ایشان طبق دلایل زیادی که غیر قابل انکار است به اهلبیت رسیده است. آیة کریمة «اطیعوا اللّه و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم»[6] اطاعت کنید خدا و پیغمبر را و کسانی را که ادارة کار شما به دست آن ها است. و هم چنین آیات اول سورة مائده و حدیث شریف غدیر و عموم آیة «انما ولیکم اللّه...» و عموم آیة «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم» ناظر بر چنین ولایتی است.
4ـ ولاء تصرّف
ولاء تصرّف یا ولاء معنوی بالاترین مراحل ولایت است و نوعی اقتدار و تسلط فوق العاده تکوینی است. ولایت تکوینی از یک طرف مربوط است به استعدادهای نهفته در انسان و کمالاتی که این موجود شگفت بالقوه دارد و قابل به فعلیت رسیدن است و از طرف دیگر مربوط است به رابطة این موجود با خدا و مقصود از ولایت تکوینی اینست که انسان در اثر پیمودن صراط عبودیّت به مقام قرب الهی نایل می گردد و اثر وصول به مقام قرب ـ البته در مراحل عالی آن اینست که معنویت انسانی که خود حقیقت و واقعیتی است، در وی متمرکز می شود و با داشتن آن معنویت، قافله سالار معنویان، مسلط بر ضمایر و شاهد بر اعمال و حجّت زمان می شود و زمین هیچگاه از ولیّی که حامل چنین معنویتی باشد، و به عبارت دیگر از انسان کامل خالی نیست. ولایت به این معنا غیر از نبوت و غیر از خلافت و غیر از وصایت و غیر از امامت به معنای مرجعیت در احکام دینی است.
ب) تبری و یا به عبارت دیگر (ولاء منفی):
قرآن کریم مسلمانان را از این که دوستی و سرپرستی غیر مسلمانان را بپذیرند سخت برخورد داشته است و معنی اینکه نباید ولاء غیر مسلمان را داشته باشد این است که نباید روابط مسلمان با غیر مسلمان در حد روابط مسلمان با مسلمان باشد به این معنا که مسلمان عملاً عنصر پیکر غیر مسلمان و جامعه آن ها قرار گیرد و یا به این مشکل درآید که عضویت اش در پیکر جامعة اسلامی به هیچ وجه در نظر گرفته نشود. البته منافاتی نیست میان اینکه مسلمان به غیر مسلمان احسان و نیکی کند و در عین حال ولاء او را نپذیرد یعنی او را عنصر پیکری جامعه اسلامی که خود جزیی از آن است نشمارد و بیگانه وار با او رفتار نماید، همچنانکه منافاتی نیست میان (تبری و یا ولاء منفی) و اصل بشر دوستی و رحمت برای بشر بودن، لازمة بشر دوستی این است که انسان به سرنوشت و صلاح و سعادت واقعی همة انسان ها علاقه مند باشد، به همین دلیل هر مسلمانی علاقه مند است که همة انسان های دیگر مسلمان باشند و هدایت یابند، اما وقتی که این توفیق حاصل نشد دیگران را که چنین توفیقی یافته اند نباید فدای آنان که توفیق نیافته اند کرد و اجازه داد که مرزها در هم بریزد و این همان تبری و ولاء منفی است. اسلام در مورد یک جامعة فاسد و اصلاح نشده در آن کفر و نادانی حکومت می کند از طرفی دستور جهاد می دهد تا ریشة فساد را برکند «آنان را بکشید تا فتنه از میان برود»[7] و از طرفی دستور احتیاط و اجتناب و تبری می دهد که مردم روی دلشان را به روی آنان باز نکنند تا جامعه و بشریت سالم بماند و این با بشر دوستی هیچ منافاتی ندارد. پی نوشتها:
[1] . سوره توبه، آیه 71.
[2] . سوره شوری، آیه 23.
[3] . سوره مائده، آیه 55.
[4] . احزاب، آیه 21.
[5] . بحارالانوار، ج 2، ص 100؛ مناقب امیر المؤمنین ـ محمد بن سلیمان الکوفی، ص 105.
[6] . سوره نساء، آیه 59.
[7] . سوره بقره، آیه 193.
منبع: اندیشه قم
مطالب مرتبط: