پرسش :
آيا امام حسين درمسير مدينه به کربلا به کوفه رفتند؟
پاسخ :
1- امام نميخواست به هيچ وجه موافقتي با يزيد و حاكميت او داشته باشد، حتي اگر اين مخالفت منجر به شهادت او بشود. در عين حال در پي چاره بود تا در صورت امكان، انقلابي را عليه يزيد بر پا كرده و خود حاكميت بر جامعه پيدا كند، اين چهارچوب، خواست امام بود. در اين چهارچوب ميبايست از ميان احتمالات موجود يكي را انتخاب ميكرد و طبعاً در برابر پيشنهادها و اعتراضها، عكس العمل نشان ميداد. اين طرح به هيچ شكل قابل تغيير نبود و لذا هر پيشنهادي كه به نحوي آن را خدشهدار ميكرد، از نظر امام محكوم و غيرقابل پذيرش بود. و طبيعي است كه امام به تناسب شرايط جهان اسلام در آن زمان، اهدافي در چند سطح را، در نظر داشت. دستيابي به حكومت ميتوانست بالاتري موفقيتي باشد كه امام به آن ميانديشيد. اگر چنين چيزي دست يافتني نميشد، به هر روي امام به عنوان آمر به معروف و ناهي از منكر، رسالت خود را انجام داده بود. به فرض كه در اين حد نيز موفقيتي به دست نميآورد، ميتوانست مطمئن باشد كه با ريخته شدن خونش به آن شكلي كه اتفاق افتاد، درخت اسلام را آبياري كرده و مردم را نسبت به وضعيت ناهنجاري كه در آن به سر ميبرند، آگاه كرده است.
2- يزيد هم اجازه نميداد كسي چون امام حسين ـ عليه السّلام ـ با عدم بيعت با او، راحت به زندگي مشغول شود، چون امام حسين ـ عليه السّلام ـ كسي نبود كه به آرامي زندگي كند و به ظلمها و ستيزهاي يزيد بيتفاوت باشد. در اين صورت تنها انتخاب يزيد در صورت عدم بيعت، كشتن امام بود. چنانچه امام ـ عليه السّلام ـ در برابر اعتراض ابن عباس، نسبت به خروج آن حضرت از مكه، فرمود: «لإن أقتل خارجاً منها... أحب إليّ من أن اقتل خارجاً منها بشبرٍ»،[1] اگر من دو وجب دورتر از مكه كشته شوم، بهتر از آن است كه يك وجب دورتر كشته شوم. اين نكته علاوه بر اشاره به حفظ حرمت مكه به اين نكته نيز توجه دارد كه جان امام در خطر است. و همچنين ايشان در جواب اعتراض ابن عمر فرمود: «إنّ القوم لايتركوني... فلا يزالون حتّي اُبايع و إني كاره فَيَقتُلوني»[2] اگر در سوراخ بيابان نيز پنهان شوم مرا بيرون آورده و به قتل خواهند رساند. و از طرفي، گذشته از شام، مدينه و مكه و به طور كلي حجاز در شرايطي نبود كه در برابر خواست يزيد مبني بر كشتن امام، مقاومتي از خود نشان دهد. امام ميبايست به جاي ديگري ميانديشيد. در اين صورت تنها عراق كه از طرفي از امام دعوت هم كرده بودند، ميتوانست مورد توجه قرار گيرد.
البته معناي اين تحليل اين نيست كه هيچ خطري در عراق نبوده است، امّا سؤال اين است كه اگر امام بنا داشت در جايي مستقر شود كجا را بايد بر ميگزيد؟ آيا امام حسين ـ عليه السّلام ـ كسي بود كه بيعت كند؟ آيا يزيد كسي بود كه اجازه دهد امام بدون بيعت، زنده بماند؟ اگر امام به عراق نميرفت در آن صورت همة كتب تاريخي نمينوشتند: اگر به عراق رفته بود پيروز ميشد؟ آيا نمينوشتند: چرا به نامههاي مردم پاسخ مثبت نداد؟ چرا اجازه داد كه در حجاز به دست عمال يزيد به شهادت برسد و هيچ اقدامي نكند؟ اين سؤالات و نمونة آنها از مواردي است كه در صورت عدم انتخاب و مسافرت به كوفه در ذهن هر عاقلي مطرح ميشد.
از اين روی امام ابتدا براساس دعوت کوفيان به سمت کوفه وعراق حرکت کرد ،ولی با سپاه ارسالی از طرف عبيد ا...مواجه شد که ماموريت داشتند آن حضرت را دستگير وبا ذلت به کوفه ببرند ولی امام به اين امر تن نداد وراهش را به سوی کربلا متمايل کرد،پس مقصد امام در ظاهر کوفه بود نه کربلا ،اگر به بيعت راضی مي شد باز به کوفه بايد می رفت واگر مانعی نبود باز به سوی کوفه حرکت داشت، اما امام با انتخاب گزينه ی عدم بيعت ،به طرف کربلا مسير کاروان خودرا تغيير داد.بنا براين امام هرگز به کوفه نرفت وبا يارانش در کربلا به شهادت رسيد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1- حماسه ی حسينی شهد مطهری
2- امام حسین از مدینه تا کربلا، نجمی
پی نوشتها:
[1] . بلاذري، انساب الاشراف، تحقيق: محمد باقر محمودي، بيروت، 1394، موسسه الاعلمي، ج 3، ص 164؛ طبري، تاريخ الطبري، ج 4، ص 289؛ ابن اعثم كوفي، الفتوح، هند، 1393، ج 5، ص 113؛ مسعودي، مروج الذهب، ج 3، ص 55؛ ابن اثير، الكامل في التاريخ، ج 4، ص 38؛ نور الدين علي بن ابيبكر الهيثمي. مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بيروت، دار الكتاب، 1967 م، ج 1، ص 192؛ ابن عساكر، ترجمه الامام الحسين، ص 190.
[2] . همان.
منبع: اندیشه قم
1- امام نميخواست به هيچ وجه موافقتي با يزيد و حاكميت او داشته باشد، حتي اگر اين مخالفت منجر به شهادت او بشود. در عين حال در پي چاره بود تا در صورت امكان، انقلابي را عليه يزيد بر پا كرده و خود حاكميت بر جامعه پيدا كند، اين چهارچوب، خواست امام بود. در اين چهارچوب ميبايست از ميان احتمالات موجود يكي را انتخاب ميكرد و طبعاً در برابر پيشنهادها و اعتراضها، عكس العمل نشان ميداد. اين طرح به هيچ شكل قابل تغيير نبود و لذا هر پيشنهادي كه به نحوي آن را خدشهدار ميكرد، از نظر امام محكوم و غيرقابل پذيرش بود. و طبيعي است كه امام به تناسب شرايط جهان اسلام در آن زمان، اهدافي در چند سطح را، در نظر داشت. دستيابي به حكومت ميتوانست بالاتري موفقيتي باشد كه امام به آن ميانديشيد. اگر چنين چيزي دست يافتني نميشد، به هر روي امام به عنوان آمر به معروف و ناهي از منكر، رسالت خود را انجام داده بود. به فرض كه در اين حد نيز موفقيتي به دست نميآورد، ميتوانست مطمئن باشد كه با ريخته شدن خونش به آن شكلي كه اتفاق افتاد، درخت اسلام را آبياري كرده و مردم را نسبت به وضعيت ناهنجاري كه در آن به سر ميبرند، آگاه كرده است.
2- يزيد هم اجازه نميداد كسي چون امام حسين ـ عليه السّلام ـ با عدم بيعت با او، راحت به زندگي مشغول شود، چون امام حسين ـ عليه السّلام ـ كسي نبود كه به آرامي زندگي كند و به ظلمها و ستيزهاي يزيد بيتفاوت باشد. در اين صورت تنها انتخاب يزيد در صورت عدم بيعت، كشتن امام بود. چنانچه امام ـ عليه السّلام ـ در برابر اعتراض ابن عباس، نسبت به خروج آن حضرت از مكه، فرمود: «لإن أقتل خارجاً منها... أحب إليّ من أن اقتل خارجاً منها بشبرٍ»،[1] اگر من دو وجب دورتر از مكه كشته شوم، بهتر از آن است كه يك وجب دورتر كشته شوم. اين نكته علاوه بر اشاره به حفظ حرمت مكه به اين نكته نيز توجه دارد كه جان امام در خطر است. و همچنين ايشان در جواب اعتراض ابن عمر فرمود: «إنّ القوم لايتركوني... فلا يزالون حتّي اُبايع و إني كاره فَيَقتُلوني»[2] اگر در سوراخ بيابان نيز پنهان شوم مرا بيرون آورده و به قتل خواهند رساند. و از طرفي، گذشته از شام، مدينه و مكه و به طور كلي حجاز در شرايطي نبود كه در برابر خواست يزيد مبني بر كشتن امام، مقاومتي از خود نشان دهد. امام ميبايست به جاي ديگري ميانديشيد. در اين صورت تنها عراق كه از طرفي از امام دعوت هم كرده بودند، ميتوانست مورد توجه قرار گيرد.
البته معناي اين تحليل اين نيست كه هيچ خطري در عراق نبوده است، امّا سؤال اين است كه اگر امام بنا داشت در جايي مستقر شود كجا را بايد بر ميگزيد؟ آيا امام حسين ـ عليه السّلام ـ كسي بود كه بيعت كند؟ آيا يزيد كسي بود كه اجازه دهد امام بدون بيعت، زنده بماند؟ اگر امام به عراق نميرفت در آن صورت همة كتب تاريخي نمينوشتند: اگر به عراق رفته بود پيروز ميشد؟ آيا نمينوشتند: چرا به نامههاي مردم پاسخ مثبت نداد؟ چرا اجازه داد كه در حجاز به دست عمال يزيد به شهادت برسد و هيچ اقدامي نكند؟ اين سؤالات و نمونة آنها از مواردي است كه در صورت عدم انتخاب و مسافرت به كوفه در ذهن هر عاقلي مطرح ميشد.
از اين روی امام ابتدا براساس دعوت کوفيان به سمت کوفه وعراق حرکت کرد ،ولی با سپاه ارسالی از طرف عبيد ا...مواجه شد که ماموريت داشتند آن حضرت را دستگير وبا ذلت به کوفه ببرند ولی امام به اين امر تن نداد وراهش را به سوی کربلا متمايل کرد،پس مقصد امام در ظاهر کوفه بود نه کربلا ،اگر به بيعت راضی مي شد باز به کوفه بايد می رفت واگر مانعی نبود باز به سوی کوفه حرکت داشت، اما امام با انتخاب گزينه ی عدم بيعت ،به طرف کربلا مسير کاروان خودرا تغيير داد.بنا براين امام هرگز به کوفه نرفت وبا يارانش در کربلا به شهادت رسيد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1- حماسه ی حسينی شهد مطهری
2- امام حسین از مدینه تا کربلا، نجمی
پی نوشتها:
[1] . بلاذري، انساب الاشراف، تحقيق: محمد باقر محمودي، بيروت، 1394، موسسه الاعلمي، ج 3، ص 164؛ طبري، تاريخ الطبري، ج 4، ص 289؛ ابن اعثم كوفي، الفتوح، هند، 1393، ج 5، ص 113؛ مسعودي، مروج الذهب، ج 3، ص 55؛ ابن اثير، الكامل في التاريخ، ج 4، ص 38؛ نور الدين علي بن ابيبكر الهيثمي. مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بيروت، دار الكتاب، 1967 م، ج 1، ص 192؛ ابن عساكر، ترجمه الامام الحسين، ص 190.
[2] . همان.
منبع: اندیشه قم