پرسش :
شبهه ای درباره امام حسین گفته شده که میخواستم بدانم درباره چه موضوعی بوده است اینکه جنگ امام حسین علیه السلام و یزید لعنت الله علیه به خاطر یک زن بوده است ایا درست هست یانه ؟اگر درست است قضیه به خاطر چه چیزی بوده است؟
پاسخ :
امام حسين ـ عليه السلام ـ سومين امام شيعيان و فرزند علي ـ عليه السلام ـ و فاطمه ـ عليها السلام ـ و نوه پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ است. امام به جهت اين كه از هر لحاظ در حد كمال قرار دارد از جمله ويژگيهاي امام ـ عليه السلام ـ دفاع از مظلومين و حمايت از بيچارگان بيپناه ميباشد كه در اين راه از جان و مال خود گذشته و به ياري مسلمين ميپردازند و در مقابل ظالمين و حاكمين شهوتپرست ايستادگي ميكنند.
نمونهاي از اين ويژگي امام حسين ـ عليه السلام ـ در داستان ازدواج با «ارينب» است كه ميتواند الگو و سرمشق خوبي براي ما شيعيان باشد كه در دفاع از مظلومين بكوشيم. مصداق: «كونوا للظالم خصماً و للمظلوم عوناً»
ارينب دختر اسحاق، زني زيبا و داراي اصالت خانوادگي و همسر عبدالله بن سلام ميباشد. يزيد، پسرمعاويه در سفري به عراق، ارينب را ديد و عاشق او شد به طوري كه از خوردن و آرامش بازماند، تا اين كه با يكي از خواجگان و خواص پدرش، راز خود را در ميان نهاد.[1]
معاويه، عمرو عاص را به چارهانديشي در اين مورد خواست، پس از مشورت به اين نتيجه رسيدند كه عبدالله بن سلام (والي عراق و همسر ارينب) را به شام احضار كنند تا ضمن پذيرايي، معاويه دخترش، هند را به همسري او بدهد و هند هم مشروط به طلاق ارينب، جواب مثبت بدهد. (البته معاويه نميخواست واقعاً دخترش را به عبدالله بدهدبلکه اين حيله وکلکی بود جهت ربودن زن او)
عبدالله بيچاره و از همه جا بيخبر به شام رفت و زرق و برق كاخها و مناظر زيبا و دل انگيز، عبدالله را فريفت و گول معاويه را خورد كه با دخترش ازدواج و همسرش را طلاق دهد.
عبدالله در پيش مفتي دمشق حاضر و به گواهي ابودرداء و ابو هريره، زنش «ارينب» را سه طلاقه كرد و ورقهاي را كه به منزله طلاق نامه قطعي بود به مدينه ارسال داشتند.[2]
معاويه هر روز كار ازدواج دخترش را با عبدالله به روزهاي بعد ميانداخت و عبدالله سرگردان و متحير بود. هدف معاويه از عدم پاسخ قطعي، سپري شدن عدّه ارينب بود تا از ارينب خواستگاري بكند.
سرانجام معاويه، ابودرداء و ابوهريره را به مدينه جهت خواستگاري از ارينب براي يزيد فرستاد. ابودرداء پس از ورود به مدينه ابتدا براي ملاقات و زيارت به محضر امام حسين ـ عليه السلام ـ رفت. امام ـ عليه السلام ـ پس از اطلاع از نيت آنان فرمودند: «من هم خيال داشتم پس از شنيدن طلاق، او را بگيرم، اينك نام مراهم نزد او ببر و اگر حاضر است همان كابين را تعهد كن.»[3] معاويه جهت خواستگاري دوازده هزار دينار فرستاده بود.
ارينب در دو راهي سختي افتاده بود، اگر دنيا و ثروت و مال ميخواست، همسر يزيد كه در آينده خليفه مسلمين بود ميشد، و اگر آخرت و ايمان ميخواست بايد به امام حسين ـ عليه السلام ـ جواب مثبت ميداد. سرانجام پيشنهاد امام ـ عليه السلام ـ را قبول كرد.
عبدالله پس از عزل از حاكميت عراق، ثروتش تمام شد و سراغ ارينب كه امانتي داشت، پيش امام ـ عليه السلام ـ رفت و ايشان پس از اطلاع از صحت اين مطلب همراه عبدالله به خانه ارينب رفتند.
امام ـ عليه السلام ـ پس از طلاق ارينب دوباره ارينب را به همسري عبدالله در آورده و عقد آن دو را بست. امام ـ عليه السلام ـ در طول اين مدت هرگز به ارينب نزديك نشده بود. امام ـ عليه السلام ـ ضمن خواندن عقد فرمودند: «خدايا تو خود ميداني كه من به عشق مال و جمال ارينب با او ازدواج نكردم، بلكه براي حلال شدن مجدد او بر شوهرش با او نكاح كردم.»[4]
چند نكته در مورد اين داستان:
1. مرحوم كافي، خطيب توانا ضمن نقل اين داستان ميگويند: «عبدالله بن سلام اول يهودي بوده و بعد مسلمان شده و چند روزي هم محضر پيغمبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ را درك كرده است و از صحابه رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ به شمار ميرود.»[5]
2. حضرت آيتالله صافي گلپايگاني، در كتاب «پرتويي از عظمت امام حسين ـ عليه السلام ـ » اين داستان را نقل فرمودند و مينويسند: «اين داستان را ابن قتيبه، شبراوي، علائلي، نويري، ابن بدرون و ديگران نقل نمودهاند و علاوه بر آن به عنوان يك كتاب، به طور مستقل نيز تأليف شده است.»[6]
3. مرحوم عمادزاده نيز در كتابش مينويسد: «ابن بدرون سرگذشت ارينب را در شرح قصيده ابن عبدون نقل كرده و سيوطي در «تحفة المجالس» و شبراوي در «الا تحاف بحسب الاشراف» اين قضيه را نوشتهاند. شهاب الدين احمد قليوبي سرگذشتي قريب به همين را نقل كرده است ... ». در ادامه مرحوم عمادزاده نكتهاي راجع به به نام «ارينب» مينويسد: «ابو محمد عبدالله بن قتيبه نام همسر عبدالله را «اُرينب» نوشته و صحيح و مسلم آن را «اُرينب» مانند «مسيلم» است. ولي شهاب الدين نووي در قسمت حيله و نيرنگ و فريب معاويه نيز اين داستان را نقل كرده است و نام او را «زينب» نوشته و گويا در تحريف كتابت «زينت» شده است.»[7]
4. شهيد مطهري از قول عقاد مينويسد: «اگر قصه زينب دختر اسحاق كه بسياري از مورخين نقل كردهاند راست باشد، بر موجبات اختلاف بين حسين ـ عليه السلام ـ و يزيد يك علت ديگر هم افزوده شده است.»[8]ولی اين نظريه درست نيست ،کوچک کردن نهضت بزرگ عاشوراست با توجه براينکه فاصله ی زمانی آن نيز زيادبود.
پس اين داستان و جريان در مورد ازدواج امام حسين ـ عليه السلام ـ با «ارينب» است و اين ازدواج به خاطر خداي متعال و در راستاي حمايت از مظلومين و مبارزه با هوا پرستي و شهوتراني يزيد و معاويه فاسد بوده است، نه به خاطر ثروت و زيبايي و هوا پرستي..اما اين قضيه را هيچ مورخ وتحليل گری علت برای حادثه ی کربلا ذکر نکرده اند،چون اين قضيه سالهاقبل از حادثه ی کربلا رخ داده واز طرفی امام حسين عليه السلام چنانکه خود فرموده اند، تنها به قصد مبارزه با شيوه ی آنها در برخورد مکرآميز با مردم اين کاررا انجام داد ودرمقابل طاغوت ياغی گر،چنين موضعی گرفت که هيچ کس جرات اين مقابله را نداشت وامام هرگز عشقی به ناموس مردم نداشت ،بلکه امويان بودند که ازاين کارهای ناپسند مرتکب شده وبه نام پيامبرحکومت می کردند،چنانکه امام اورا دوباره به همسرش برگرداند.ظلم ستيزی با هرنوع ظلمی ازدرون پرخروش والهی امام هرزمان می جوشيد. با وجود اين مدارك و منابعي كه چه در متن و چه در پا ورقه اسامي آنها آمده، پي به صحت اين داستان ميبريم
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. قمقام زخار و صمصام تبار، ج1، فرهاد ميرزا؛
2. المناقب، ابن شهرآشوب.
پی نوشتها:
[1] . عمادزادهعماد الدين حسين اصفهاني، زندگاني امام حسين ـ عليه السلام ـ ، چ اول، نشر و چاپ اسوه، 73، ص198.
[2] . رهنما، زين العابدين، زندگاني امام حسين ـ عليه السلام ـ ، ج1، كتابفروشي زوار، ج15، گلشن، ص73.
[3] . عمادزاده، پيشين، ص199.
[4] . باقرزاده، عبدالرحمن، زندگاني امام حسين ـ عليه السلام ـ، انتشارات حضرت معصومه ـ عليها السلام ـ، چ اول 1418 ه .ق. ، سپهر، قم، ص95.
[5] . مجموعه سخنرانيهاي حاج شيخ احمد كافي خراساني، نغمههايي از بلبل بوستان حضرت مهدي، تنظيم از علي اكبر محدث شوشتري، ج2، انتشارات قيام قم، چ سپهر 76، ص53.
[6] . صافي گلپايگاني، لطلف الله، پرتويي از عظمت امام حسين ـ عليه السلام ـ، چ اول 1421=1379، چ سپهر، موسسه انتشارات حضرت معصومه ـ عليها السلام ـ، قم.
[7] . عمادزاده، پيشين، ص198.
[8] . مطهري، مرتضي، حماسه حسيني، ج3، چ23 سال 76، انتشارات صدرا، ص130.
منبع: اندیشه قم
امام حسين ـ عليه السلام ـ سومين امام شيعيان و فرزند علي ـ عليه السلام ـ و فاطمه ـ عليها السلام ـ و نوه پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ است. امام به جهت اين كه از هر لحاظ در حد كمال قرار دارد از جمله ويژگيهاي امام ـ عليه السلام ـ دفاع از مظلومين و حمايت از بيچارگان بيپناه ميباشد كه در اين راه از جان و مال خود گذشته و به ياري مسلمين ميپردازند و در مقابل ظالمين و حاكمين شهوتپرست ايستادگي ميكنند.
نمونهاي از اين ويژگي امام حسين ـ عليه السلام ـ در داستان ازدواج با «ارينب» است كه ميتواند الگو و سرمشق خوبي براي ما شيعيان باشد كه در دفاع از مظلومين بكوشيم. مصداق: «كونوا للظالم خصماً و للمظلوم عوناً»
ارينب دختر اسحاق، زني زيبا و داراي اصالت خانوادگي و همسر عبدالله بن سلام ميباشد. يزيد، پسرمعاويه در سفري به عراق، ارينب را ديد و عاشق او شد به طوري كه از خوردن و آرامش بازماند، تا اين كه با يكي از خواجگان و خواص پدرش، راز خود را در ميان نهاد.[1]
معاويه، عمرو عاص را به چارهانديشي در اين مورد خواست، پس از مشورت به اين نتيجه رسيدند كه عبدالله بن سلام (والي عراق و همسر ارينب) را به شام احضار كنند تا ضمن پذيرايي، معاويه دخترش، هند را به همسري او بدهد و هند هم مشروط به طلاق ارينب، جواب مثبت بدهد. (البته معاويه نميخواست واقعاً دخترش را به عبدالله بدهدبلکه اين حيله وکلکی بود جهت ربودن زن او)
عبدالله بيچاره و از همه جا بيخبر به شام رفت و زرق و برق كاخها و مناظر زيبا و دل انگيز، عبدالله را فريفت و گول معاويه را خورد كه با دخترش ازدواج و همسرش را طلاق دهد.
عبدالله در پيش مفتي دمشق حاضر و به گواهي ابودرداء و ابو هريره، زنش «ارينب» را سه طلاقه كرد و ورقهاي را كه به منزله طلاق نامه قطعي بود به مدينه ارسال داشتند.[2]
معاويه هر روز كار ازدواج دخترش را با عبدالله به روزهاي بعد ميانداخت و عبدالله سرگردان و متحير بود. هدف معاويه از عدم پاسخ قطعي، سپري شدن عدّه ارينب بود تا از ارينب خواستگاري بكند.
سرانجام معاويه، ابودرداء و ابوهريره را به مدينه جهت خواستگاري از ارينب براي يزيد فرستاد. ابودرداء پس از ورود به مدينه ابتدا براي ملاقات و زيارت به محضر امام حسين ـ عليه السلام ـ رفت. امام ـ عليه السلام ـ پس از اطلاع از نيت آنان فرمودند: «من هم خيال داشتم پس از شنيدن طلاق، او را بگيرم، اينك نام مراهم نزد او ببر و اگر حاضر است همان كابين را تعهد كن.»[3] معاويه جهت خواستگاري دوازده هزار دينار فرستاده بود.
ارينب در دو راهي سختي افتاده بود، اگر دنيا و ثروت و مال ميخواست، همسر يزيد كه در آينده خليفه مسلمين بود ميشد، و اگر آخرت و ايمان ميخواست بايد به امام حسين ـ عليه السلام ـ جواب مثبت ميداد. سرانجام پيشنهاد امام ـ عليه السلام ـ را قبول كرد.
عبدالله پس از عزل از حاكميت عراق، ثروتش تمام شد و سراغ ارينب كه امانتي داشت، پيش امام ـ عليه السلام ـ رفت و ايشان پس از اطلاع از صحت اين مطلب همراه عبدالله به خانه ارينب رفتند.
امام ـ عليه السلام ـ پس از طلاق ارينب دوباره ارينب را به همسري عبدالله در آورده و عقد آن دو را بست. امام ـ عليه السلام ـ در طول اين مدت هرگز به ارينب نزديك نشده بود. امام ـ عليه السلام ـ ضمن خواندن عقد فرمودند: «خدايا تو خود ميداني كه من به عشق مال و جمال ارينب با او ازدواج نكردم، بلكه براي حلال شدن مجدد او بر شوهرش با او نكاح كردم.»[4]
چند نكته در مورد اين داستان:
1. مرحوم كافي، خطيب توانا ضمن نقل اين داستان ميگويند: «عبدالله بن سلام اول يهودي بوده و بعد مسلمان شده و چند روزي هم محضر پيغمبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ را درك كرده است و از صحابه رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ به شمار ميرود.»[5]
2. حضرت آيتالله صافي گلپايگاني، در كتاب «پرتويي از عظمت امام حسين ـ عليه السلام ـ » اين داستان را نقل فرمودند و مينويسند: «اين داستان را ابن قتيبه، شبراوي، علائلي، نويري، ابن بدرون و ديگران نقل نمودهاند و علاوه بر آن به عنوان يك كتاب، به طور مستقل نيز تأليف شده است.»[6]
3. مرحوم عمادزاده نيز در كتابش مينويسد: «ابن بدرون سرگذشت ارينب را در شرح قصيده ابن عبدون نقل كرده و سيوطي در «تحفة المجالس» و شبراوي در «الا تحاف بحسب الاشراف» اين قضيه را نوشتهاند. شهاب الدين احمد قليوبي سرگذشتي قريب به همين را نقل كرده است ... ». در ادامه مرحوم عمادزاده نكتهاي راجع به به نام «ارينب» مينويسد: «ابو محمد عبدالله بن قتيبه نام همسر عبدالله را «اُرينب» نوشته و صحيح و مسلم آن را «اُرينب» مانند «مسيلم» است. ولي شهاب الدين نووي در قسمت حيله و نيرنگ و فريب معاويه نيز اين داستان را نقل كرده است و نام او را «زينب» نوشته و گويا در تحريف كتابت «زينت» شده است.»[7]
4. شهيد مطهري از قول عقاد مينويسد: «اگر قصه زينب دختر اسحاق كه بسياري از مورخين نقل كردهاند راست باشد، بر موجبات اختلاف بين حسين ـ عليه السلام ـ و يزيد يك علت ديگر هم افزوده شده است.»[8]ولی اين نظريه درست نيست ،کوچک کردن نهضت بزرگ عاشوراست با توجه براينکه فاصله ی زمانی آن نيز زيادبود.
پس اين داستان و جريان در مورد ازدواج امام حسين ـ عليه السلام ـ با «ارينب» است و اين ازدواج به خاطر خداي متعال و در راستاي حمايت از مظلومين و مبارزه با هوا پرستي و شهوتراني يزيد و معاويه فاسد بوده است، نه به خاطر ثروت و زيبايي و هوا پرستي..اما اين قضيه را هيچ مورخ وتحليل گری علت برای حادثه ی کربلا ذکر نکرده اند،چون اين قضيه سالهاقبل از حادثه ی کربلا رخ داده واز طرفی امام حسين عليه السلام چنانکه خود فرموده اند، تنها به قصد مبارزه با شيوه ی آنها در برخورد مکرآميز با مردم اين کاررا انجام داد ودرمقابل طاغوت ياغی گر،چنين موضعی گرفت که هيچ کس جرات اين مقابله را نداشت وامام هرگز عشقی به ناموس مردم نداشت ،بلکه امويان بودند که ازاين کارهای ناپسند مرتکب شده وبه نام پيامبرحکومت می کردند،چنانکه امام اورا دوباره به همسرش برگرداند.ظلم ستيزی با هرنوع ظلمی ازدرون پرخروش والهی امام هرزمان می جوشيد. با وجود اين مدارك و منابعي كه چه در متن و چه در پا ورقه اسامي آنها آمده، پي به صحت اين داستان ميبريم
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. قمقام زخار و صمصام تبار، ج1، فرهاد ميرزا؛
2. المناقب، ابن شهرآشوب.
پی نوشتها:
[1] . عمادزادهعماد الدين حسين اصفهاني، زندگاني امام حسين ـ عليه السلام ـ ، چ اول، نشر و چاپ اسوه، 73، ص198.
[2] . رهنما، زين العابدين، زندگاني امام حسين ـ عليه السلام ـ ، ج1، كتابفروشي زوار، ج15، گلشن، ص73.
[3] . عمادزاده، پيشين، ص199.
[4] . باقرزاده، عبدالرحمن، زندگاني امام حسين ـ عليه السلام ـ، انتشارات حضرت معصومه ـ عليها السلام ـ، چ اول 1418 ه .ق. ، سپهر، قم، ص95.
[5] . مجموعه سخنرانيهاي حاج شيخ احمد كافي خراساني، نغمههايي از بلبل بوستان حضرت مهدي، تنظيم از علي اكبر محدث شوشتري، ج2، انتشارات قيام قم، چ سپهر 76، ص53.
[6] . صافي گلپايگاني، لطلف الله، پرتويي از عظمت امام حسين ـ عليه السلام ـ، چ اول 1421=1379، چ سپهر، موسسه انتشارات حضرت معصومه ـ عليها السلام ـ، قم.
[7] . عمادزاده، پيشين، ص198.
[8] . مطهري، مرتضي، حماسه حسيني، ج3، چ23 سال 76، انتشارات صدرا، ص130.
منبع: اندیشه قم