دوشنبه، 6 بهمن 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

با وجودی که در زمان امام حسین علیه السلام مردم ایران مسلمان شده بودند چرا در جریان کربلا اصلا حضوری ندارند یا اصلاً امام حسین از مردم ایران زمین یا سرزمین های مسلمان دیگر استفاده نمی کند؟


پاسخ :
در پاسخ به سوال مورد نظر لازم است به چند نکته اساسی اشاره شود:
الف: با توجه به شخصیت والای امام حسین ـ علیه السلام ـ و علم الهی آن حضرت، طبیعی است که نسبت به پیامدهای حرکت خودش و سرانجام آن آگاهی داشته است و از رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ نیز به آن حضرت رسیده بود که سرانجام قیام آن بزرگوار و سرنوشت آن حضرت و یارانش چه خواهد شد. «چون آن حضرت آهنگ بیرون آمدن از مدینه فرمود. ام سلمه نزد او آمد و گفت: ای فرزند! مرا اندوهگین مساز به رفتن به سوی عراق، برای این که از جد تو (رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ) شنیدم می فرمود: فرزند من حسین در زمین عراق کشته می شود. موضعی که آن را کربلا گویند. پس آن حضرت با او گفت: ای مادر! به خدا سوگند که من هم آن را می دانم و من لا محاله کشته می شوم و گریزی از آن نیست، و سوگند به خدا آن روزی را که کشته می شوم می دانم و آن کس که مرا می کشد می شناسم و آن زمینی که در آن دفن می شوم، و هر کس از اهل بیت و خویشان و شیعیان من که کشته شود همه را می شناسم ... ام سلمه سخت بگریست .... و با ام سلمه فرمود: ای مادر! خدای عزوجل خواسته است که حرم و کسان و زنان مرا آواره بیند و کودکان مرا سر بریده، مظلوم و اسیر و رقیه را زنجیر بسته بیند که آن ها استغاثه کنند، یار و یاوری نیابند».[1] پس امام ـ علیه السلام ـ از آینده و سرانجام حرکتش کاملاً آگاهی دارد و با آگاهی کامل و اختیار خودش به سوی آینده و حوادث و پی آمدها و تبعات آن حرکت رهائی بخش خودش را آغاز کرد.
ب: حرکت امام ـ علیه السلام ـ صرفاً یک حرکت به سوی آینده که از قبل معلوم بوده و در آن خود و یارانش شهید و اهل بیتش مظلومانه به اسارت می روند، نبوده است بلکه امام ـ علیه السلام ـ حرکت خود را در راستای مبارزه با ظلم و فساد حکام اموی و بیداری مسلمانان و احیاء ارزش های اسلامی قرار داده با این که می دانست بهای دست یابی به این هدف عالی شهادت خود و یارانش و اسارت اهل بیت او می باشد و این مطلب را در آغاز حرکت خود از مدینه در نامه ای که وصیت نامه آن حضرت محسوب می گردد بیان نمود: «....من بیرون نیامدم برای تفریح و اظهار کبر و نه برای فساد و ظلم، بلکه خارج شدم، برای اصلاح امت جدم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و می خواهم امر به معروف و نهی از منکر نموده و به سیره جد و پدرم علی بن ابی طالب رفتار کنم، پس هر کس مرا قبول کند خداوند سزاوارتر است به حق و هر کس بر من ردّ کند صبر می کنم تا خدا میان من و این قوم حکم کند....»[2] و در نامه به بنی هاشم و کسانی که احتمال همراهی و یاری آنان را می داد چنین نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم، از حسین بن علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ به سوی بنی هاشم! اما بعد، هر کس به من ملحق شود شهید گردد و هر کس تخلف کند به رستگاری نرسد. و السلام»[3] معلوم می شود که امام ـ علیه السلام ـ از آغاز حرکتش به فکر بدست آوردن و جلب یاران بيشتر بوده و بر همین اساس وقتی از مدینه خارج گردید ابتدا وارد شهر مکه که ام القرای جهان اسلام بود گردیده و بیش از چهار ماه در آن جا اقامت نمود و خصوصاً در ایام حج که از سراسر بلاد اسلامی مردم برای برپائی مراسم حج به آن جا سفر می کنند، امام لحظه اي از تبلیغ و تبیین ارزش های اسلامی و اهداف والای خودش در راستای بیداری مسلمانان و جلب حمایت و بدست آوردن یاران بیشتر، برای مبارزه با فرمانروایان فاسد در جامعه اسلامی، کوتاهی نکرده و تمام تلاش خودش را به کار گرفت. اما متاسفانه هر چه امام بیشتر تلاش کرد مردم و جامعه خفته آن روز که در اثر حکومت طولانی امویان افکارشان تخدیر شده بود کم تر شنیدند و جز عده اندکی به ندای الهی امام لبیک نگفتند و بالاخره هم امام ـ علیه السلام ـ به دعوت مردم کوفه و به خاطر این که مکه دیگر محیط امنی، برای امام نبودحرکت خود را به سوی عراق آغاز نمود. بنابر این نمی توان گفت که امام دست یاری به سوی مردم دراز نکرده و در فکر جلب یاران بیشتر نبوده است و شواهد تاریخی نشان می دهد که امام به بعضی از بلاد از جمله بصره که تعدادي از شیعیان در آن زندگی می کردند نامه نوشته اند و از آنها درخواست یاری و حمایت کرده اند ولی به دلایلی و نیز به خاطر سیطره حکومت وقت، شیعیان موفق به یاری آن حضرت نشده اند و تنها مردمی که وعده یاری به آن حضرت دادند و بالاخره در اثر سستی ایمان و توطئه ابن زیاد، امام را تنها گذاشتند، مردم کوفه بودند.
ج: اگر چه «ایرانیان از قدیم الایام که اسلام اختیار کردند، بیش از اقوام و ملل دیگر نسبت به خاندان نبوت علاقه و ارادت نشان دادند (اما) اسلام ایرانیان تدریجی بوده و نفوذ و سلطه عمیق اسلام بر روی ایرانیان و غلبه آن بر کیش زرتشتی در دوره هایی صورت گرفته که ایرانیان استقلال خود را باز یافته بودند... (بنابر این) نه شیعیان اولیه، ایرانی بودند (به استثنای سلمان) و نه اکثر ایرانیان مسلمان شیعه شدند بلکه در صدر اسلام اکثر علمای مسلمان ایرانی نژاد در تفسیر، یا حدیث، یا کلام، یا ادب، سنی بودند و بعضی از آن ها تعصب شدیدی علیه شیعه داشتند و این جریان تا قبل از صفویه ادامه داشت.و تا زمان صفویه اکثر بلاد ایران سنی بود، در زمان خلفای اموی که سب علی ـ علیه السلام ـ در منابر رایج شده بود، مردم ایران نیز تحت تاثیر تبلیغات سوء اموی ها قرار گرفته و اغفال شده بودند و این برنامه شنیع را اجرا می کردند... اکابر علمای تسنن را تا قبل از صفویه، ایرانیان تشکیل می دهند (و لذا) اکثریت مردم ایران از زمان صفویه به بعد شیعه شدند».[4]
بنابر این امام حسین ـ علیه السلام ـ نمی توانست از مردم ایران یاری طلبد و یا به آن سرزمین مهاجرت نماید

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ امام حسین و ایرانیان، ترجمه و اقتباس ذبیح الله منصوری که هر چند همه مطالب آن صحیح نیست ولی مطالبی درباره پرسش های شما در آن وجود دارد.
2ـ خدمات متقابل اسلام و ایران، شهیدمرتضی مطهری
3ـ تاریخچه قم، محمد رضا کوچک زاده
4ـ دمع السجوم، ترجمه فارسی نفس المهموم، شیخ عباس قمی.

پی نوشتها:
[1] . قمی، شیخ عباس، دمع السجوم، ترجمه نفس المهموم، ص 76.
[2] . قمی شیخ عباس، دمع السجوم، ترجمه نفس المهموم، ص 75.
[3] . همان، ص 76.
[4] . شهید مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، صفات 120، 126، 136.
منبع: اندیشه قم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.