پرسش :
مگر آيات شريفه قرآن و روايات، همواره توصيه به صبر در برابر مصائب نمیكنند! پس اين گونه اظهار حزن و عزاداری و جزع و گريه شيعيان برای حسين بن علی چه معنايی دارد؟
پاسخ :
انسان موجودي است داراي عواطف و احساسات كه در حوادث و پيشآمدهاي ناگوار و جانسوز، تحت تأثير قرار گرفته و اندوهناك ميشود و گاهي جزع و فزع و بيتابي و اظهار نارضايتي ميكند، و حتي گاهي ممكن است قلب او كه مركز احساسات و عواطف اوست ايستاده و جان ببازد «إِنَّ الْانسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا ِاذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَ إِذَا مَسَّهُ الخَْيرُْ مَنُوعًا »[1] در اين راستا تنها نيروي ايمان است كه از ناراحتيها و اضطرابات انسان جلوگيري نموده و به او اميد و آرامش ميبخشد،[2] از اين رو دستورات اسلام در راستاي تقويت ايمان و نيروي عقيده دور ميزند، و راه مبارزه با پيشآمدهاي ناگوار را نشان داده با زبانهاي مختلف به صبر و شكيبايي در برابر ناملايمات فرا ميخواند «وَالْعَصْرِ إِنَّ الإنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ إِلا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ»[3] با بينش، امتحان و آزمايش زندگي و ناملايمات آن را جهت داده و به صابران رحمت و مغفرت و صلوات الهي را بشارت و نويد ميدهد «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الأمْوَالِ وَالأنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ »[4] و تنها صابران را هدايت يافته ميداند.
صبر از مقامات عالي است كه در تمام ميدانهاي زندگي فردي و اجتماعي، جشن و عزا، جنگ و صلح و ... كاربرد دارد، و براي آن اجري بيپايان و مزد بيحساب قرار داده است «إِنَّمَا يُوَفىَّ الصَّابرُِونَ أَجْرَهُم بِغَيرِْ حِسَابٍ»[5] و ائمه شيعه نيز بارها مردم و شيعيان را به صبر و شكيبايي توصيه و سفارش نمودهاند، از جمله امام صادق ـ عليهالسّلام ـ كه خود از گريه كنندگان براي عزاي جدش حسين ابن علي ـ عليهالسّلام ـ بود، و از مصاديق اكمل صابران است، به يكي از يارانش ميفرمايد: «اما انّك ان تصبر توجر»[6] بدان كه با صبر و مقاومت پاداش ميبري. حال بايد ديد اين توصيهها و سفارشها به صبر و بردباري با عزاداري شيعيان براي ائمه اطهار، مخصوصاً حسين ابي علي منافات دارد يا خير؟
اولاً بايد گفت: صبري كه در آيات و روايات به آن توصيه شده است اختصاص به صبر بر مصائب ندارد، بلكه صبر در تمام ميدانهاي زندگي مطرح است و شاخصترين موارد آن، در روايات ذيل آمده است.
پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: «الصبر ثلاثه صبر عند المصيبة و صبر علي الطاعتة و صبر عن المعصية» صبر بر سه گونه است، 1. صبر در مصائب؛ 2. صبر بر بندگي (و طاعت خداوند) 3. صبر در برابر معصیت (در مقابل شهوات و تمايلات نفساني و پرهيز از گناه)؛ در نتيجه اين آيات فقط در مقابل بيصبري در مصائب قرار ندارد.
ثانياً: بايد ديد مراد از صبر در اين آيات و روايات چيست؟ و مصداق بيصبري كدام است؟ با نگاهي گذرا به آيات مذكور و آيات ديگر، اين نكته به خوبي به دست ميآيد، كه مراد از بيصبري گريه و اشك و عزاداري نيست، بلكه مراد جزع و فزع و اظهار سخنان بيهوده و باطل در هنگام مصيبت، و اظهار نارضايتي نسبت به قضا و قدر الهي است، چنانكه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در مصيبت فرزندش ابراهيم، در حالي كه اشكش جاري بود فرمود: «و انّا بك لمحزونون، تبكي العين و يدمع القلب و لا نقول، يسخط الرب عزّوجل»،[7] فرزندم، براي تو غمناك هستيم، چشم ميگريد و دل ميسوزد اماّ چيزي كه موجب نارضايتي خداوند گردد بر زبان نميآوريم. در روايات ديگر چنين آمده است «يحزن القلب، و تدمع العين، ولانقول ما يسخط الرب و انّا علي ابراهيم لمحزونون»[8] بعد از دفن ابراهيم در قبرستان بقيع، براي آن كودك آنقدر گريه كرد كه اشك از محاسنش جاري گرديد به آن حضرت اعتراض كردند، اي رسول خدا تو ديگران را از گريه منع ميكردي اكنون خود گريه ميكني؟ آن حضرت فرمود: «لا ليس هذا بكاء غضب انما هذا رحمة و من لايرحم لايرحم» اين گريه خشم و نارضايتي نيست بلكه گرية رحمت و رأفت است، و هر كس رحم نكند، مورد رحمت واقع نميشود. معلوم ميشود آن عزاداري و گريهاي مخالف صبر است كه از روي غضب بر قضاي الهي و نارضايتي باشد نه گرية سوز و عاطفي كه خود رحمت است و نشانة عاطفه و دلرحمي انسان ميباشد.
در نتيجه اشك و گريه براي عزيز يا عزيزان هرگز مصداق بيصبري نيست چرا كه اسلام هميشه واقعيتها را در نظر داشته و احساسات و عواطف انسانها را ميداند، مگر ميشود انسان در مرگ فرزند و پدر... خويش اشك نريزد؟ مگر از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ صبورتر ميتوان يافت؟ با اين حال در مرگ فرزندش اشك ميريزد، قلبش ناراحت است، ولي فزع و بيتابي و نارضايتي نميكند. پس اوّلين مصداق عزاداري شيعيان يعني گريه كردن و اشك ريختن و عزاي عزيز مصطفي، حسين بن علي، كه قطعاً در درجه و رتبة بالاتر از ابراهيم قرار دارد، و همچنين مظلوميت امام حسن مجتبي، كه «دو سید اهل بهشت ميباشند»[9] نه تنها بيصبري نيست بلكه هماهنگي با سيره و روش پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نيز ميباشد، و خود فرمود: «ميت لابواكي عليه لا اعزاز له»[10] ميتي كه گريه كنندگان ندارد از عزت و احترام هم برخوردار نيست.
2. دوّمين مصداق عزاداري برگزاري جلسات عزاداري، براي دلداري و تسليت دادن به مصيبت زدگان و توصيه آنان به صبر است، اين نحوه عزاداري كه در بين عموم مسلمانان رايج است، در راستاي تقويت اراده و ايمان و احترام به احساسات و عواطف بازماندگان قرار دارد و اسلام هم سفارش فرموده است كه پس از مرگ مسلماني، ساير مسلمانان جمع شده و به بازماندگان تسلّي و تعزيت دهند و در آن مجالس براي از دسترفتگان از درگاه خداوند متعال درخواست آمرزش نموده و قرآن تلاوت كنند و بازماندگان را به صبر و استقامت توصيه نمايند در اين باره روايات فراواني نقل شده است.[11]
از جمله امام صادق ـ عليهالسّلام ـ به نقل از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمايد: «من عزّي مصاباً كان له مثل اجره من غير ان ينتقص من اجر المصاب شيئ» كسي كه مصيبت ديدهاي را تعزيت دهد از پاداشي به مانند پاداش او برخوردار خواهد شد، بدون اينكه از پاداش مصيبت ديده كم شود. روشن است كه با اين توصيهها، اين مصداق هم هيچ تنافي با صبر و بردباري ندارد.
3. بزرگداشت ياد و خاطرة از دست رفتگان مصداق ديگري است براي عزاداري؛ اين عزاداريها در راستاي بزرگداشت خاطرة شهيدان، علما و انديشمندان كه با فكر و انديشه و با نثار جان خود جامعه اسلام را حيات بخشيدند برگزار ميشود، اين عزاداري، افزون بر آثار و ثواب تسلّي و دلداري بازماندگان، ثواب احترام به علم و عالم و شهيد را دربر دارد و نشان ميدهد كه آنچنان كه آنان در پيشگاه خداوند متعال ارزش دارند و از حيات و زندگي خاصي برخوردارند نزد مسلمانان نيز از احترام ويژه برخوردار ميباشند «وَ لَا تحَْسَبنََّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتَا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون ».[12]
4. نحوة ديگري از عزاداري وجود دارد كه داراي مرتبة بالاتري است، اين عزاداري ويژة انسانهاي بزرگ، يعني پيامبران و اوصياي آنها، بويژه پيامبر اسلام و اهل بيت آن حضرت است.
عزاداري در هنگام رحلت و شهادت و شادي در هنگام تولّد آنان از ويژگيهايي است كه در پرتو آن درسهاي سازنده تربيتي و اخلاقي آموخته ميشود. امام علي ـ عليهالسّلام ـ فرمود: خداوند متعال براي ما پيرواني برگزيد كه ما را ياري ميكنند «يفرحون لفرحنا و يحزنون لحزننا»[13] براي شادي ما شاد و براي غم ما اندوهناك ميشوند. در فرهنگ اسلامي احترام همة شهيدان لازم است. ولي برخي شهيدان مانند سرور و سالار شهيدان كربلا از ويژگيهاي خاصي برخوردارند كه بر اساس دستورات رسيده، هر سال در ايام شهادت آنان مجالس و محافل عزاداري و سوگواري برگزار شده و مراسم خاصي نيز اجرا ميگردد. از اين رو نبايد اين مراسم را با عزاداري كسي كه پدر يا عزيزي را از دست داده مقايسه نمود و گفت: چون خداوند توصيه به صبر نموده بايد در عزاي ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ چيزي نگفت و در مقابل هر آنچه ستمگران در طول تاريخ انجام دادهاند سكوت كرد و با سكوت خود رفتار آنان را امضا نمود. آيا روح دستورات اسلام با چنين برداشتي مخالف نيست؟ و در نهايت آيا عزاداريهايي كه براي بزرگان دين انجام ميشود هدفي جز اين را دنبال ميكند؟
بنابراین گریه و ماتم در عزادری امام حسین (ع) که در روز عاشورا در سرزمین نینوا از طرف کسانی که خود را امت رسول خدا قلمداد می کردند، اولا از مصادیق گریه بر مصیبت شخصی و فردی نیست و لذا صبر برآن معنا و مفهومی ندارد و ثانیا مراسم و عزا بر شهادت آن حضرت خود یک حرکت دینی- سیاسی و اعتراض بر قاتلان و طرفداران آنها در تمام تاریخ میباشد تا هم نهضت حسینی و اهداف قیام آن حضرت همچنان در میان مسلمانان زنده بماند و هم جنایات یزید و هوادران او بر کسی پوشیده نگردد و امروز کسانی که با این مراسم مخالف اند آنانی هستند که از یزید و جنایات او حمایت می کنند و در این راستا هر سال در گوشه و کنار کشورهای اسلامی عزاداران حسینی را به خاک و خون میکشند و عملا با این رفتار پیروی شان را از یزید بن معاویه اعلام میکنند.
پی نوشتها:
[1] . سورة معارج، آية 19.
[2] . سورة رعد، آية 28.
[3] . سورة والعصر.
[4] . بقره. 155، 157.
[5] . سورة زمر، آية 10.
[6] . حر عاملي، وسائل الشيعه (بيروت دار احياء التراث العربي، چاپ دوّم) ج 2، ص 913.
[7] . محمد باقر مجلسي، بحارالانوار ، (بيروت، داراحياء التراث العربي، چاپ سوّم) 1403 هـ 1983، ج 79، ص 90 ، ذيل روايت 43.
[8] . همان.
[9] . شيخ مفيد، الارشاد (مكتبة بصيرتي).
[10] . المأساة الحين، ص 118.
[11] . وسائل الشيعه (پيشين) ج 2، ص 871.
[12] . آل عمران، آيه 169.
[13] . بحارالانوار (پيشين) مجلسي، ج44، ص 287، باب ثواب الكباء علي المصيبة الحسين ـ عليهالسّلام ـ .
منبع: اندیشه قم
انسان موجودي است داراي عواطف و احساسات كه در حوادث و پيشآمدهاي ناگوار و جانسوز، تحت تأثير قرار گرفته و اندوهناك ميشود و گاهي جزع و فزع و بيتابي و اظهار نارضايتي ميكند، و حتي گاهي ممكن است قلب او كه مركز احساسات و عواطف اوست ايستاده و جان ببازد «إِنَّ الْانسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا ِاذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَ إِذَا مَسَّهُ الخَْيرُْ مَنُوعًا »[1] در اين راستا تنها نيروي ايمان است كه از ناراحتيها و اضطرابات انسان جلوگيري نموده و به او اميد و آرامش ميبخشد،[2] از اين رو دستورات اسلام در راستاي تقويت ايمان و نيروي عقيده دور ميزند، و راه مبارزه با پيشآمدهاي ناگوار را نشان داده با زبانهاي مختلف به صبر و شكيبايي در برابر ناملايمات فرا ميخواند «وَالْعَصْرِ إِنَّ الإنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ إِلا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ»[3] با بينش، امتحان و آزمايش زندگي و ناملايمات آن را جهت داده و به صابران رحمت و مغفرت و صلوات الهي را بشارت و نويد ميدهد «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الأمْوَالِ وَالأنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ »[4] و تنها صابران را هدايت يافته ميداند.
صبر از مقامات عالي است كه در تمام ميدانهاي زندگي فردي و اجتماعي، جشن و عزا، جنگ و صلح و ... كاربرد دارد، و براي آن اجري بيپايان و مزد بيحساب قرار داده است «إِنَّمَا يُوَفىَّ الصَّابرُِونَ أَجْرَهُم بِغَيرِْ حِسَابٍ»[5] و ائمه شيعه نيز بارها مردم و شيعيان را به صبر و شكيبايي توصيه و سفارش نمودهاند، از جمله امام صادق ـ عليهالسّلام ـ كه خود از گريه كنندگان براي عزاي جدش حسين ابن علي ـ عليهالسّلام ـ بود، و از مصاديق اكمل صابران است، به يكي از يارانش ميفرمايد: «اما انّك ان تصبر توجر»[6] بدان كه با صبر و مقاومت پاداش ميبري. حال بايد ديد اين توصيهها و سفارشها به صبر و بردباري با عزاداري شيعيان براي ائمه اطهار، مخصوصاً حسين ابي علي منافات دارد يا خير؟
اولاً بايد گفت: صبري كه در آيات و روايات به آن توصيه شده است اختصاص به صبر بر مصائب ندارد، بلكه صبر در تمام ميدانهاي زندگي مطرح است و شاخصترين موارد آن، در روايات ذيل آمده است.
پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: «الصبر ثلاثه صبر عند المصيبة و صبر علي الطاعتة و صبر عن المعصية» صبر بر سه گونه است، 1. صبر در مصائب؛ 2. صبر بر بندگي (و طاعت خداوند) 3. صبر در برابر معصیت (در مقابل شهوات و تمايلات نفساني و پرهيز از گناه)؛ در نتيجه اين آيات فقط در مقابل بيصبري در مصائب قرار ندارد.
ثانياً: بايد ديد مراد از صبر در اين آيات و روايات چيست؟ و مصداق بيصبري كدام است؟ با نگاهي گذرا به آيات مذكور و آيات ديگر، اين نكته به خوبي به دست ميآيد، كه مراد از بيصبري گريه و اشك و عزاداري نيست، بلكه مراد جزع و فزع و اظهار سخنان بيهوده و باطل در هنگام مصيبت، و اظهار نارضايتي نسبت به قضا و قدر الهي است، چنانكه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در مصيبت فرزندش ابراهيم، در حالي كه اشكش جاري بود فرمود: «و انّا بك لمحزونون، تبكي العين و يدمع القلب و لا نقول، يسخط الرب عزّوجل»،[7] فرزندم، براي تو غمناك هستيم، چشم ميگريد و دل ميسوزد اماّ چيزي كه موجب نارضايتي خداوند گردد بر زبان نميآوريم. در روايات ديگر چنين آمده است «يحزن القلب، و تدمع العين، ولانقول ما يسخط الرب و انّا علي ابراهيم لمحزونون»[8] بعد از دفن ابراهيم در قبرستان بقيع، براي آن كودك آنقدر گريه كرد كه اشك از محاسنش جاري گرديد به آن حضرت اعتراض كردند، اي رسول خدا تو ديگران را از گريه منع ميكردي اكنون خود گريه ميكني؟ آن حضرت فرمود: «لا ليس هذا بكاء غضب انما هذا رحمة و من لايرحم لايرحم» اين گريه خشم و نارضايتي نيست بلكه گرية رحمت و رأفت است، و هر كس رحم نكند، مورد رحمت واقع نميشود. معلوم ميشود آن عزاداري و گريهاي مخالف صبر است كه از روي غضب بر قضاي الهي و نارضايتي باشد نه گرية سوز و عاطفي كه خود رحمت است و نشانة عاطفه و دلرحمي انسان ميباشد.
در نتيجه اشك و گريه براي عزيز يا عزيزان هرگز مصداق بيصبري نيست چرا كه اسلام هميشه واقعيتها را در نظر داشته و احساسات و عواطف انسانها را ميداند، مگر ميشود انسان در مرگ فرزند و پدر... خويش اشك نريزد؟ مگر از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ صبورتر ميتوان يافت؟ با اين حال در مرگ فرزندش اشك ميريزد، قلبش ناراحت است، ولي فزع و بيتابي و نارضايتي نميكند. پس اوّلين مصداق عزاداري شيعيان يعني گريه كردن و اشك ريختن و عزاي عزيز مصطفي، حسين بن علي، كه قطعاً در درجه و رتبة بالاتر از ابراهيم قرار دارد، و همچنين مظلوميت امام حسن مجتبي، كه «دو سید اهل بهشت ميباشند»[9] نه تنها بيصبري نيست بلكه هماهنگي با سيره و روش پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نيز ميباشد، و خود فرمود: «ميت لابواكي عليه لا اعزاز له»[10] ميتي كه گريه كنندگان ندارد از عزت و احترام هم برخوردار نيست.
2. دوّمين مصداق عزاداري برگزاري جلسات عزاداري، براي دلداري و تسليت دادن به مصيبت زدگان و توصيه آنان به صبر است، اين نحوه عزاداري كه در بين عموم مسلمانان رايج است، در راستاي تقويت اراده و ايمان و احترام به احساسات و عواطف بازماندگان قرار دارد و اسلام هم سفارش فرموده است كه پس از مرگ مسلماني، ساير مسلمانان جمع شده و به بازماندگان تسلّي و تعزيت دهند و در آن مجالس براي از دسترفتگان از درگاه خداوند متعال درخواست آمرزش نموده و قرآن تلاوت كنند و بازماندگان را به صبر و استقامت توصيه نمايند در اين باره روايات فراواني نقل شده است.[11]
از جمله امام صادق ـ عليهالسّلام ـ به نقل از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمايد: «من عزّي مصاباً كان له مثل اجره من غير ان ينتقص من اجر المصاب شيئ» كسي كه مصيبت ديدهاي را تعزيت دهد از پاداشي به مانند پاداش او برخوردار خواهد شد، بدون اينكه از پاداش مصيبت ديده كم شود. روشن است كه با اين توصيهها، اين مصداق هم هيچ تنافي با صبر و بردباري ندارد.
3. بزرگداشت ياد و خاطرة از دست رفتگان مصداق ديگري است براي عزاداري؛ اين عزاداريها در راستاي بزرگداشت خاطرة شهيدان، علما و انديشمندان كه با فكر و انديشه و با نثار جان خود جامعه اسلام را حيات بخشيدند برگزار ميشود، اين عزاداري، افزون بر آثار و ثواب تسلّي و دلداري بازماندگان، ثواب احترام به علم و عالم و شهيد را دربر دارد و نشان ميدهد كه آنچنان كه آنان در پيشگاه خداوند متعال ارزش دارند و از حيات و زندگي خاصي برخوردارند نزد مسلمانان نيز از احترام ويژه برخوردار ميباشند «وَ لَا تحَْسَبنََّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتَا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون ».[12]
4. نحوة ديگري از عزاداري وجود دارد كه داراي مرتبة بالاتري است، اين عزاداري ويژة انسانهاي بزرگ، يعني پيامبران و اوصياي آنها، بويژه پيامبر اسلام و اهل بيت آن حضرت است.
عزاداري در هنگام رحلت و شهادت و شادي در هنگام تولّد آنان از ويژگيهايي است كه در پرتو آن درسهاي سازنده تربيتي و اخلاقي آموخته ميشود. امام علي ـ عليهالسّلام ـ فرمود: خداوند متعال براي ما پيرواني برگزيد كه ما را ياري ميكنند «يفرحون لفرحنا و يحزنون لحزننا»[13] براي شادي ما شاد و براي غم ما اندوهناك ميشوند. در فرهنگ اسلامي احترام همة شهيدان لازم است. ولي برخي شهيدان مانند سرور و سالار شهيدان كربلا از ويژگيهاي خاصي برخوردارند كه بر اساس دستورات رسيده، هر سال در ايام شهادت آنان مجالس و محافل عزاداري و سوگواري برگزار شده و مراسم خاصي نيز اجرا ميگردد. از اين رو نبايد اين مراسم را با عزاداري كسي كه پدر يا عزيزي را از دست داده مقايسه نمود و گفت: چون خداوند توصيه به صبر نموده بايد در عزاي ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ چيزي نگفت و در مقابل هر آنچه ستمگران در طول تاريخ انجام دادهاند سكوت كرد و با سكوت خود رفتار آنان را امضا نمود. آيا روح دستورات اسلام با چنين برداشتي مخالف نيست؟ و در نهايت آيا عزاداريهايي كه براي بزرگان دين انجام ميشود هدفي جز اين را دنبال ميكند؟
بنابراین گریه و ماتم در عزادری امام حسین (ع) که در روز عاشورا در سرزمین نینوا از طرف کسانی که خود را امت رسول خدا قلمداد می کردند، اولا از مصادیق گریه بر مصیبت شخصی و فردی نیست و لذا صبر برآن معنا و مفهومی ندارد و ثانیا مراسم و عزا بر شهادت آن حضرت خود یک حرکت دینی- سیاسی و اعتراض بر قاتلان و طرفداران آنها در تمام تاریخ میباشد تا هم نهضت حسینی و اهداف قیام آن حضرت همچنان در میان مسلمانان زنده بماند و هم جنایات یزید و هوادران او بر کسی پوشیده نگردد و امروز کسانی که با این مراسم مخالف اند آنانی هستند که از یزید و جنایات او حمایت می کنند و در این راستا هر سال در گوشه و کنار کشورهای اسلامی عزاداران حسینی را به خاک و خون میکشند و عملا با این رفتار پیروی شان را از یزید بن معاویه اعلام میکنند.
پی نوشتها:
[1] . سورة معارج، آية 19.
[2] . سورة رعد، آية 28.
[3] . سورة والعصر.
[4] . بقره. 155، 157.
[5] . سورة زمر، آية 10.
[6] . حر عاملي، وسائل الشيعه (بيروت دار احياء التراث العربي، چاپ دوّم) ج 2، ص 913.
[7] . محمد باقر مجلسي، بحارالانوار ، (بيروت، داراحياء التراث العربي، چاپ سوّم) 1403 هـ 1983، ج 79، ص 90 ، ذيل روايت 43.
[8] . همان.
[9] . شيخ مفيد، الارشاد (مكتبة بصيرتي).
[10] . المأساة الحين، ص 118.
[11] . وسائل الشيعه (پيشين) ج 2، ص 871.
[12] . آل عمران، آيه 169.
[13] . بحارالانوار (پيشين) مجلسي، ج44، ص 287، باب ثواب الكباء علي المصيبة الحسين ـ عليهالسّلام ـ .
منبع: اندیشه قم